eitaa logo
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
3.2هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
2.8هزار ویدیو
233 فایل
☎️ تلفن تماس: ۳۴۶۴۲۰۷۲- ۰۲۶ 👥 ارتباط با مدیریت کانال: @admin_zeynabiyeh غنچه های زینبی: @ghonchehayezeynabi ریحانه الزینب: @reyhanatozeynab بنات الزینب: @banatozeynab فروشگاه: @zendegi_salem_zeynabiyehgolshahr کتابخانه: @ketabkhaneh_zeynabiyeh
مشاهده در ایتا
دانلود
🔖|بهترین سفر| قسمت سوم و تمام... روز اربعین با وجود شلوغی زیاد، به هر سختی بود، خودمان را رساندیم به حرم😍 خانم‌ها با شیون و زاری به سمت حرم می‌رفتند و آقایون هم پشت دسته های بین الحرمین عزاداری می‌کردند... غم کل حرم را گرفته 🥺 انگار عمه جان زینب(س) اینجاست... گویی اهل بیت(ع) حضور دارند گویی مادر قدم در حرم گذاشت... حس میکنم بابا علی هم اینجاست غم عاشورا تازه شده و همه در حال عزاداری... گویی دخترک آقا، رقیه(س) هم آمده و از دوران اسارت و دوری و دلتنگی و خار مغیلان و کتک خوردن عمه میگوید و کل حرم یک صدا گریه می‌کنند😭 بدون اینکه کسی روضه بخواند..‌. به سختی خودم را زیر قبة رساندم 🕌 تا از آقا بخواهم وساطت‌مان کند و از خدا بخواهد ادامه‌ی غیبت را بر ما ببخشد و هر چه زودتر مولایمان ظهور کند🤲 دیگر وقت خداحافظی ست... امیدوارم این سفر، آخرین سفر عمرم نباشد... نمی دانم سال دیگر در این دنیا هستم یا نه... آخرین نگاهم را هم به حرم آقا می‌کنم و قدم در مسیر بازگشت می‌گذارم👣 پایان... 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖|دیگر نوبت من شده| هر بار که عکس یا فیلمی از پیاده‌روی اربعین می‌دیدم، چشمانم تر میشد😢 به همین خاطر سعی می‌کردم در حضور جمع نظاره گر این صحنه‌ها نباشم، صحنه هایی که بوی عشق و دلداگی داشت... تا مبادا اشکم سرازیر شود🥺 برای رفتن به زیارت سر از پا نمی‌شناختم... تمام دلخوشی‌ام این بود امسال دیگر نوبت من شده و می روم😍 کوله ای که با هر بار نگاه کردن به آن، قند در دلم آب میشد😋 بارها و بارها خاطراتی که از دیگران شنیده بودم در ذهنم مرور می‌کردم و لبخندی توأم با بغض، بر لبانم می‌نشست که دیگر نوبت من شده❣ بارها و بارها اشک می‌ریختم از این دوری😭 به خودم دلداری میدادم ناراحت نباش اینبار دیگر قرعه به نام تو افتاده🤩 با خودم فکر می‌کردم وقتی در منزل یک عِراقی ساکن شدم، چطور از ثانیه به ثانیه با هم بودن‌مان استفاده کنم؟! چطور چیزهایی که از استادم آموخته ام، بر زبان جاری کنم تا، کسی کیلومترها آن طرف‌تر هم بشنود و آگاه شود؟ شاید او چنین استادی نداشت و این تفضل خدا به من بود که با زینبیه آشنا شدم... مگر من خادم خانم زینب(س) نیستم، چطور صدای زینب باشم در این راه؟ در ذهنم تصور کردم‌ پای پیاده از عمودی به عمودِ دیگر... عمودها در ذهنم‌ به پایان رسید... چشمهانم را بستم و خودم را زیر قبه‌ی حسین(ع) تصور کردم زار زار اشک ریختم از این رسیدن😭 اما همچنان هنوز نوبت من نشده بود💔 حسین جانم خودمانیم عشقت چنان زیباست که حتی این وصالِ خیالی هم آرام می‌کند دل و جانم را💖 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
‌ 🔖|نقش بانوان در حماسه عاشورا| یکی از قصه‌هایی که قبل از کربلا واقع شده جریان خانمی است به نام طوعه.🧕 یعنی فرمانبردار ؛ طوعه مسلم را یاری کرد. در بین جمع بی‌وفایان کوفی این زن خودش را نشان داد همان جمعی که امیرالمومنین سالیان قبل در خطبه‌هایش📜 به کوفیان خطاب کرده بود که ای زنان که قیافه مرد دارید! کاش ده تا ده تا سمت معاویه می‌رفتید، یکی از معاویه‌ها به سمت ما می‌آمد. این کلام خیلی درد است❗️ از طرفداران اهل بیت بود؛ اما فرزندش بلال از لشکریان ابن زیاد بود. آدم بی‌ربط و هوس‌مداری بود و به خاطر پول، مسلم را فروخت.😳 او یکی از بانوانی است که اسمش در واقعه کربلا نیست ولی نام او در بین عاشوراییان ثبت است و در حفظ کربلا نقش داشته است. جنگ مسلم که شروع شد ایستاده بود گوشه‌ای و مسلم را تهییج می‌کرد اگر کسی از پشت می‌خواست به مسلم حمله کند، می‌گفت پشتت را مواظب باش و این گونه مسلم را یاری می‌کرد. مسلم آنقدر در کوچه‌های کوفه حرکت کرد و راه رفت تا پناهی پیدا کند اما پیدا نکرد، خسته شد. دید خانمی جلوی در خانه‌اش ایستاده است و منتظر فرزندش است. آب خواست ؛خورد و نشست. آن زن گفت: بروید، اینجا ننشینید، برای من خوب نیست. یکی دو بار اصرار کرد. مسلم گفت: من مسلم بن عقیلم. زن گفت فرستاده امام زمانم در خانه من است ❗️ لذا خانه را برای او فراهم کرد. مسلم به خاطر درگیری فکری و ذهنی که داشت میل به غذا نداشت و مشغول عبادت شد .پسر که آمد: مادرش از او تعهد🤝 گرفت که چیزی نگوید و مهمان را لو ندهد اما او مهمان را لو داد.😔 بانوان عزیز شما چطور❓ در این دوران آیا میتوانید برای امام زمانتان مثمر ثمر باشید مانند زنانی که قبل از حرکت سیدالشهدا از مدینه و سپس در سفر اسارت تا بازگشت به مدینه حاضر بودند. نامتان یکی از اسامی باشد که در تاریخ ثبت میشود 🙂 📚خشت معرفت 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
5.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌ اربعین است اربعین کربلاست هر طرف غوغایی از غم ها به پاست گویی از آن خیمه های نیم سوز خود صدای العطش آید هنوز 🏴فرا رسیدن سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) تسلیت باد🥀 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
‌🔖|صدای اربعین| صدای اربعین می آمد... دلم عجیب گرفته بود... دو هفته ای از عملم می‌گذشت و هنوز اوضاع خوبی نداشتم... سرگیجه از یک طرف و ضعف و نوسان فشار از طرف دیگر، امیدم را از همراهی با زائران امسال ناامید کرده بود. سعی کردم قبول کنم که با این شرایط و داشتن بچه کوچک، صلاح به نرفتن‌ است و دیگر تلاشی نکردم. یک هفته دیگر گذشت و انگار آتشی عجیب در دلم افتاد❤️‍🔥 دیگر تحمل نداشتم، تلویزیون، کانال‌های ایتا و همه اطرافیان دم از رفتن میزدند و من قلبم بیشتر می‌تپید.💓 یاد تنها سفرم به کربلا افتادم و دیگر تحمل دوری نداشتم... سرگشته و کلافه بودم😣 دلتنگ و سرخورده از اینکه شاید طلبم حقیقی نبود😢 حال دلم را به کسی نگفته بودم ولی استاد برایمان از حقیقت اربعین و مسیر تربیتی زیارت گفتند و اینکه گاهی کسانی که قسمت نمیشود بروند، با اتصال قلبی میتوانند شامل تربیت شوند،💞 در حالیکه برخی ممکن است در مسیر، این اتصال را برقرار نکنند و رشدی که باید را نداشته باشند🤭 سعی کردم آرام شوم😌 ولی باز یک سوال داشتم که آیا من به خاطر ترس از اذیت و سختی سفر، طلب حقیقی نکردم که بساط رفتن برام فراهم نشد یا رشدم در ماندن بود؟🤔 چند روزی در این برزخ بودم...😭 تمام جوانب را بالا و پایین میکردم ولی باز شرایط جور نمی‌شد.😬 حدود عصر، تلفنم زنگ خورد و مژده دادند که اسمم در قرعه‌کشی کمک هزینه‌ی کربلا در آمده😍 شکه شدم، 😲 ماندم حیران که این چه نشانه‌ای ایست؟😧 دیگر قلبم از سینه داشت کنده میشد❣❤️‍🩹 یعنی آقا صدایم کرد؟ من کی باشم که قرعه به نامم بزنند و دست دست کنم؟ 🥺 گفتم شده شبانه، تنهایی ، زمینی می‌روم... این یک نشانه‌ است. شده طلا بفروشم، هر کاری کنم، باقی پولش را فراهم کنم، می روم... ولی به دلایلی نشد که نشد...😭 در دلم غوغا بود💘 اگر قرار به نرفتن بود چرا اسمم در آمد؟ اما چاره‌ای نداشتم... تماس گرفتم که من شرایط سفر را ندارم و کمک هزینه را به کسی بدهند که شرایط رفتن دارد... دو روز گذشته و الحمدالله بار سفر به مشهد را بستم. قسمت نشد کربلا بروم ولی حتما اسم من در لیست تربیتی امام رضا(ع)ست.❤️ یقین دارم که کل این خاندان کرم، از یک نور واحد هستند و برای تربیت ما برنامه دارند. برنامه‌ای اختصاصی و دقیق، برای تک‌تک ما✅️ 💝رشته‌ای بر گردنم افکنده دوست میکشد هر جا که خاطر خواه اوست 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
8.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌ 🔖| امام زمانی| پدر جانم مگذار در آرزوی وصال تو بمیرم رخ بنما غم‌ هجران تو مرا خواهم کشت... 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
17.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان جوانی که اربعین به عشق غذا رفته بود😋 و چه زیباست این دلدادگی❤️ حالا می فهمم چرا اهلِ این خانه به اهلِ کرم، معروفند🥺 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
سخنرانی ۲۳ صفر.mp3
زمان: حجم: 5.87M
🌿به روزهای پایانی ماه صفر رسیدیم... وقته اینه خودمونو یه همی بزنیم🫕 و ببینیم بعد این همه عزاداری و... چه تغییری تو وجودمون رخ داده؟ 🤔 اصلا اتفاقی در من افتاده یا نه؟ 🙄 ⬅️ از این به بعد وظیفه‌ی من چیه؟ 🎙سخنرانی ۲۳ ام صفر ۱۴۰۴ سرکار خانم نظری 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
سخنرانی ۲۵ صفر سرکار خانم نظری.mp3
زمان: حجم: 3.38M
🔰 فقط دو جبهه از اول خلقت تا انتها در عالم وجود دارد‌. 💡چگونه خود را به سپاه حق برسانیم ⁉️ ⚠️آیا واقعا حاصل عزای حضرت سیدالشهدا این شده که من بر نفس امّاره ام تسلط داشته باشم ⁉️ 🎙سخنرانی ۲۵ ام صفر ۱۴۰۴ سرکار خانم نظری 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
InShot_۲۰۲۵۰۸۲۱_۲۰۵۱۰۲۷۷۴.mp3
زمان: حجم: 1.45M
‌ 🔖|سخنرانی ۲۶ صفر| 🔰 چقدر علایقت را با سلیقه امام تنظیم کردی⁉️ 🎙سخنرانی ۲۶ ام صفر ۱۴۰۴ سرکار خانم نظری 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
سخنرانی ۲۷ صفر سرکارخانم نظری.mp3
زمان: حجم: 7.37M
‌💭اگر قراره حاصل عزاداری ما بر اهل‌بیت علیهم‌السلام این باشه ◀️ که در صف یارانِ امام قرار بگیریم و باتوجه به زیارتِ‌اربعین به "نُصرَتی لَکُم مُعَدَّه" برسیم؛ ✅ باید نسبت به منافقین و روش‌های نفوذ اونها آگاهی و بصیرت لازم رو داشته باشیم! ♨️ اما این روش‌های نفوذ منافقین در جبهه‌ی حق چه چیزهاییست⁉️ 🎙سخنرانی ۲۷ ام صفر ۱۴۰۴ سرکار خانم نظری 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
‌🔖|تکریم خانواده| همراهان عزیز ما امروز میخوایم کمی ببریم‌تون گذشته😀 به روزهایی که بچه ها تو کوچه با هم بازی می‌کردن 🧒👦 روزهایی که همسایه‌ها از حال هم با خبر بودن🙂 روزهایی که همگی جلوی یه تلویزیون می نشستیم و خانوادگی فیلمی رو تماشا می کردیم😆 فیلمی که هفته ای یه روز پخش می‌شد و ما همه ی امیدمون اون یک روز بود🤩 روزهایی که موبایل نبود که با رفتن برق، هر کس بره یه سمتی و باز تو عالمِ خودش غرق باشه📱 بر عکس همه دور هم جمع میشدن و شروع می‌کردن به صحبت و خاطره تعریف کردن🧕🧔‍♂🧑‍🦰👦 روزهایی که موقع غذا همه دور سفره جمع بودن 🍱😋🤪 روزهایی که پر بود از حالِ خوب😌 پر بود از با هم بودن‌ها💕 میخوایم راجب موضوعی صحبت کنیم👇 خانواده... واژه‌ی گمشده‌ی این روزها❣ اما چه شد که به اینجا رسیدیم؟🤔 اینهمه دوری، چرا؟ خانواده، یک مأمن بود که افراد در خستگی‌ها، تنش‌ها و ترس‌ها شون بهش پناه می بردن🥺😱😵⬅️😌 چیزی که این روزها کمرنگ شده😔 ⁉️تا حالا از خودت پرسیدی چرا؟ خوشحال می‌شیم نظرات و تجربیات‌تون رو با ما در میون بزارید👇 @Ya_mahdi_salam721 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f