eitaa logo
کانال رسمی وابسته به آیت الله العظمی جوادی آملی
12.2هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
2هزار ویدیو
24 فایل
مرجع رسمی اطلاع رسانی از آخرین اخبار مرتبط با آیت الله العظمی جوادی آملی و بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء esra.ir تلفن : 3ــ37782001 -025 فکس: 37765253 -025 کانال دروس معظم له @a_javadiamoli_doross ارتباط با ادمین کانال @bonyad_esra_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
💢
 زن در آینه جلال و جمال
💠 زن در قرآن ▫️ از آن جهت كه قرآن از عترت جدا نیست و عترت هم از قرآن منفك نیست، قهراً آن موضوع از نظر قرآن و عترت مطرح خواهد بود، و چون اسلام به صورت قرآن و عترت ظهور می‏ كند، لذا بحثی را كه قرآن و عترت ارائه می ‏دهد، در واقع اسلام ارائه داده است. بنابراین «زن در قرآن» یعنی زن در پیشگاه قرآن و عترت، و به عبارتی . ▫️ قرآن می ‏فرماید: نبی اكرم ـ علیه آلاف التحیة و الثناء ـ است، و به انسان ها حكمت می ‏آموزد، كتاب آسمانی یاد می ‏دهد، نفوس آنان را تزكیه می ‏كند و... اساساً راهی را كه هر معلّمی می‏ رود، نشان دیگران نیز می‏ دهد تا آنان هم راه را بشناسند و طی كنند. اما راهی را كه رسول اكرم و انبیاء مرسلین علیهم السلام رفته ‏اند راهی نیست كه دیگران توان شناختن و رفتن آن را داشته باشند! بلكه آن اندازه كه مقدور دیگران است، به آنها نشان می‏ دهند، تا همان اندازه مقدور را بشناسند و طی كنند. لذا تعلیم پیامبران غیر از تعلیم دیگران است. ▫️ علم پیامبر، است. در مقام تعلیم نیز، همان را از سه راه یاد دیگران می‏ دهد: هم از راه «تجربه» به دیگران یاد داد، به عنوان «جدال احسن» نه به عنوان «سند تعلیم» به طوری كه خود از راه تجربه حسّی آموخته باشد. هم به عنوان «برهان» یاد حكیمان داد نه به طوری كه خود از مدرسه فرا گرفته باشد، و هم به عنوان «ارائه» در منظر قلب شاگردان شاهد و عارف قرار داد. ▫️ و امّا، آن راهی كه مخصوص نبی اكرم (صلی الله علیه وآله و سلم) است، راهی نیست كه كسی با تهذیب نفس و تزكیه به آن برسد، چه رسد با برهان های عقلی یا با علوم حسّی. او یك هبه خاصّه است كه با كسب، تهذیب، تزكیه و مانند آن فراهم نخواهد شد، یك ربط خاصّی است بین انسان كامل و ذات اقدس اله، كه ﴿اللَّهُ أَعْلَمُ حَیثُ یجْعَلُ رِسَالَتَهُ﴾، آن هم فوق بحث ما است، یعنی یك انسان متعارف در آن زمینه سخنی ندارد، چرا كه هیچ سهمی ندارد. ▫️ پس تعلیم قرآن كریم از سه راه است، چون با ما به زبان ما، سخن می‏گوید، این كه می‏ فرماید: ﴿ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسانِ قَوْمِهِ﴾ پیامبری را نفرستادیم مگر به زبان خویشانش. و با توجه به این كه رسالت وجود مبارك نبی اكرم جهان‏ شمول است، و تمام جوامع بشری قوم او هستند، باید او به زبان همه حرف بزند، هم به زبان صاحبان علوم حسّی و از تجارب، سخن گوید، و هم به زبان صاحبان علوم عقلی صرف، و از برهان حكایت كند، و هم به زبان شاهدان عارف، و از وجدان سخن گوید. نیز وقتی موضوع زن را مطرح می‏ كند از همین سه راه وارد می ‏شود، یعنی هم از راه تجربی سخن می‏ گوید، و هم راه عقلی را طی می ‏كند، و هم راه عرفان و شهود را می ‏پیماید، و عظمت زن را با همه این راه های مختلف به ما می ‏آموزد. 📚 زن در آینه جلال و جمال، ص63 و 68 🌐 http://esra.ir 🆔 @a_javadiamoli_esra
💢
 زن در آینه جلال و جمال
💠 زن در قرآن ▫️ اگر جسم نقشی در انسانیت انسان می‏ داشت ـ به عنوان تمام ذات یا جزو ذات ـ ممكن بود سخن، از مذكر و مؤنت قابل طرح باشد، و باید بحث می‏شد كه آیا، این دو صنف متساویند یا متفاوت؟ ولی اگر حقیقت هر كسی را روح او تشكیل داد ـ جسم او ابزاری بیش نبود، و این ابزار هم گاهی مذكر است و گاهی مؤنث ـ و روح نه مذكر است و نه مؤنث، قهراً بحث از تساوی زن و مرد یا تفاوت این دو صنف در مسائل مربوط به حقیقت انسان رخت برمی‏بندد، یعنی سالبه به انتفاء موضوع، خواهد بود، نه به انتفاء محمول. و چون تساوی و تفاوت، عدم و ملكه هستند، نه سلب و ایجاب، اگر در یك موردی، سخن از تساوی به میان نیامد، سخن از تفاوت هم پیش نخواهد آمد. ▫️ قرآن كریم حقیقت هر انسانی را روح او دانسته و بدن را، ابزار وی می ‏داند و این منافات ندارد با این كه انسان در نشئه دنیا و برزخ و قیامت، بدنی متناسب با همان نشئه و مرحله داشته باشد، البته همان طوری كه در دنیا بدن دارد، و بدن فرع است ـ نه اصل، و نه جزو اصل ـ در برزخ و قیامت نیز چنین است. چه این كه قرآن كریم بدن را كه فرع است به طبیعت، و خاك و گل، نسبت می ‏دهد و روح را كه اصل است به خداوند اسناد می‏دهد و می ‏فرماید: ﴿قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی﴾ قهراً روح انسان منزّه از ذكورت و اُنوثت می ‏باشد. وقتی منكران معاد می‏ گفتند، انسان با مرگ نابود می ‏شود و حیاتی پس از مرگ نیست. ﴿وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِی الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ﴾ و گفتند آیا وقتی در دل زمین گم شدیم، آیا باز در خلقت جدیدی خواهیم بود؟ ▫️ ما با مرگ در زمین گم می ‏شویم؟ ذات اقدس اله فرمود: ﴿ققُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ﴾ بگو فرشته مرگی كه بر شما گمارده شده، جانتان را می ‏گیرد. به نبی اكرم ـ علیه آلاف التحیة والثناء ـ فرمود: به اینها بگویید شما با مرگ در زمین گم نخواهید شد بلكه تمام حقیقت شما متوفّی می‏شود. فوتی در كار نیست، توفی است، وفات است، نه فوت، شما متوفّی هستید، فرشته مأمور توفّی است و اگر در مرگ چیزی از انسان فروگذار بشود كه استیفاء و توفّی نخواهد بود، پس تمام حقیقت انسان جان اوست كه قبض می ‏شود اگرچه بدن بپوسد. ▫️ اگر انسان بخواهد ببیند این دو صنف زن و مرد مساویند، یا مُتمایز، یا اصلاً دو صنفی در كار نیست، راه تحقیقش این است كه ببیند آنچه كه مایه ارزش و فضیلت است چیست؟ و آن كه ارزشمند و فاضل می ‏شود كیست؟ یك فصل عهده ‏دار بیان مسائل ارزشی، و فصل دیگر عهده ‏دار بیان ارزشمندها و فاضل‏ هاست. 📚 زن در آینه جلال و جمال، ص77 🌐 http://esra.ir 🆔 @a_javadiamoli_esra
💢
 زن در آینه جلال و جمال
💠 زن در قرآن ▫️ بالاترین مقام انسانی مقام خلافت یعنی بودن است. اگر انسان در خلافت به مقام والا رسید، در كنار آن مسأله ولایت، رسالت، نبوت و... نیز هست و اگر به مراحل وُسطی یا نازله راه یافت، همان وصول به مراتب ایمان است و ممكن است رسالت یا نبوت را به همراه نداشته باشد. سؤالی كه مطرح است این است كه: آیا خلافت الهی مخصوص مرد است و ذكورت شرط است و انوثت مانع؟ یا این كه خلافت مخصوص مرد نیست ولی مردها توانسته ‏اند موفق به تحصیل خلافت بشوند و زنان موفق نشده‏ اند؟ و یا این كه خلافت نه مشروط به ذكورت است و نه ممنوع به انوثت، آنهایی هم كه موفق شده‏اند خلیفة الله بشوند، انسانیت آنها باعث شده است نه مرد بودن، مرد خلیفه نشده، بلكه آن كه خلیفه خدا شده، بدنی دارد كه بدن مرد است. ▫️ توضیح مطلب آن است كه در قرآن كریم می ‏فرماید: ﴿إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً﴾ من در زمین جانشینی قرار دهنده‏ ام. سپس فرشتگان عرض می ‏كنند: ﴿أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ﴾ آیا كسی را جانشین قرار می ‏دهی كه فساد و خونریزی در زمین می ‏كند در صورتی كه ما تسبیح و تقدیس تو می ‏كنیم؟ ▫️ ذات اقدس اله از راه به آدم، برای ملائكه روشن كرد كه او معلم شما و خلیفه من است. این نكته هم در بحث های خلافت بیان شده كه آدم به عنوان «قضیه شخصی» و شخص معین خلیفة الله نیست، بلكه است كه خلیفة الله است. لذا همه انبیا، مخصوصاً خاتمشان ـ علیه آلاف التحیة والثناء ـ خلیفة الله هستند. این چنین نیست كه آدم خلیفة الله باشد، با این كه از انبیای اولوالعزم نیست و انبیای دیگر مخصوصاً انبیای اولوالعزم و بالاخص خاتمشان علیهم السلام خلیفة الله نباشند، پس غرض شخص آدم نیست، بلكه شخصیت انسانی اوست. در خصوص این مسأله كه خلیفة الله، است نه مرد بودن، شاهد دیگری هست مبنی بر این كه احراز مقام خلافت به خاطر تعلیم اسماء است. 📚 زن در آینه جلال و جمال، ص114 🌐 http://esra.ir 🆔 @a_javadiamoli_esra
💢
 زن در آینه جلال و جمال
💠 زن در قرآن ▫️ در موضوع قوای علمی، وقتی سخن از تعلیم اسماء است، آن را به انسانیت انسان واگذار می ‏كند و به هنگام طرح قصه آدم ـ سلام ‏الله علیه ـ می ‏فرماید: ﴿فَتَلَقَّىٰ آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ﴾ سپس آدم از پروردگارش كلماتی را دریافت نمود. در تبیین و تفسیر كلمات آمده ‏است كه منظور است، بدین معنا كه انوار عترت طاهره همان مقامات علمی است كه حضرت آدم ـ سلام ‏الله علیه ـ آن را تلقی كرد و زمینه نجات او پیدا شد. و در این میان همان طور كه حضرت امیر ـ سلام ‏الله علیه ـ در آنجا می ‏تابد، حضرت زهرا (علیها السلام) هم در آنجا می‏ تابد و این كه فاطمه زهرا ـ صلوات الله علیها ـ معروف و مشهور شده، نه برای آن است كه، زن تنها در حضرت زهرا (علیها السلام) خلاصه شد، بلكه به این دلیل است كه او دیگران را تحت ‏الشعاع خود قرار داده است. به عنوان مثل معصومین دیگر نیز مانند حضرت امیر ـ سلام ‏الله علیه ـ ، معروف نیستند و اگر در عُرف بخواهند مَثَل ذكر بكنند، به حضرت علی (علیه السلام) مَثل می ‏زنند. ▫️ همان طوری كه در بین معصومین، امیرالمؤمنین ـ صلوات الله علیه ـ معروف گشت و الگو شد، در بین زنان هم حضرت فاطمه زهرا ـ صلوات الله علیها ـ اشتهار یافت وگرنه زنان فراوانی بودند كه هم از عصمت برخوردارند و هم از كمال متعارف و فوق متعارف، ولیكن علت این كه (علیها السلام) در بین زنان معروف شد، همان علتی است كه بدان سبب، حضرت علی (علیه السلام) در بین ائمه (علیهم السلام) معروف گشت. پس مراد از لفظ كلمات در آیه شریفه ﴿فَتَلَقَّىٰ آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ﴾ اسماء الهی است و بارزترین مصداق اسماء الهی، عترت طاهره ‏اند كه در بین آنان، فاطمه زهرا ـ صلوات الله علیها ـ می ‏درخشد. 📚 زن در آینه جلال و جمال، ص144 🌐 http://esra.ir 🆔 @a_javadiamoli_esra
💢
 زن در آینه جلال و جمال
💠 زن در عرفان ▫️ اساس عرفان كه و است هم از سیر و سلوك در درجات هستی نشأت می ‏گیرد و هم راهیان كوی وصال را می ‏نگرد و هم مسیر سفرهای گوناگون را مشاهده می‏ نماید. بسیاری از ره‏ آوردهای عرفان را برهان تأیید می‏ كند، چنانكه عصاره هر دو را قرآن كه هماهنگ با برهان متین و عرفان راستین است روا و سزا می ‏داند. آنچه عارف می ‏نگرد این است كه تمام اشیاء هر لحظه تازه می ‏شوند و در این تجدّد امتیازی بین ثابت و سیال، مجرد و مادی نیست، و هدف همه سالكان دیدار خداست، چنانكه سیر همه كاروانیان نیز تجلی ‏های گوناگون حق است. تفاوت راهیان در انتخاب تجلی خاص و نیل به اسم مخصوصی است كه هر كدام مظهر ویژه آن شدند. گروهی با اسماء جمال و لطف و مهر اُنس دارند و برخی با اسماء جلال و قهر خو گرفته‏ اند؛ لذا حشر جمالیان با بهشت و حشر جلالیان با دوزخ، و سرانجام، هر كدام نام خاصی از را دیدار نموده و در تحت ولایت آن نام به سر می‏ برند، «تا یار كه را خواهد و میلش به كه باشد». ▫️ كریمه: ﴿یا أَیهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى‌ رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِیهِ﴾ ای انسان، حقاً كه تو به سوی پروردگار خویش به سختی در تلاشی، و او را ملاقات خواهی كرد. به منزله سرفصل بحث كوی حق است كه در ذیل آن گزارش كار سعیدان به صورت دریافتِ نامه اعمال به دست راست، و پیوستن مسرورانه به جمع همراهان و اهل خودشان بازگو شده و گزارش كار تبهكاران به صورت دریافت نامه اعمال از پشت سر، و فریاد مرگ ‏طلبانه در بند زنجیرهای آتشین می ‏باشد. هیچ امتیازی در اصل كدح و سیر و تولد بین موحّد و ملحد نیست، لیكن ملحد همواره در كثرت سیر كرده، و از خلق به خلق و با خلق و در خلق و برای خلق ـ یعنی ماده ـ می‏ كوشد، و در هیچ مرحله‏ ای از مراحل سفر خویش هدف اصیل و همراه راستین خود را كه حق است نمی ‏نگرد، و هرگز از وحدت آگاه نمی ‏گردد، و سر از كثرت بیرون نمی ‏آورد، بلكه چون كرم ابریشم به دور خود كه فقر و تاریكی است می ‏تند و خالق خویش را اصلاً نمی ‏بیند و سرانجام مظهر اضلال شده و چون شیطانِ مُضل سر از دوزخ در می ‏آورد، كه باطن هر كثرت پلید و درون هر ماده بی ‏روح است. و در این سیرِ سقوطی فرقی بین زن و مرد نیست چون توحید و الحاد از آنِ روح است و روح همان طوری كه مكرّراً گذشت نه از صنف ذكور است و نه از صنف اناث. ▫️ موحّد راستین نیز هماره سیر خود را با حق ادامه می‏ دهد و تمام مراحل سلوك خویش را در صحابت حق می ‏گذراند و هرگز كثرت را بدون شهود وحدت نمی ‏نگرد، و هیچ گاه رؤیت خلق حجاب شهود خالق نمی‏ شود، بلكه دائماً خلق را آیت حق دانسته، و از این مرآت بهره صحیح برده و جمال دل ‏آرای خالق را در سراسر آئینه‏ های مینو و گیتی می ‏نگرد و سرانجام مظهر هدایت شده و چون فرشته هادی در بهشت می ‏آرمد كه باطن هر وحدت منزّه و درون هر صورت با روح و زنده می ‏باشد. و در این حركت نیز هیچ امتیازی بین زن و مرد نیست، زیرا سفر حقیقی در مراحل توحید به عهده انسانیت است كه مبرّای از ذكورت و انوثت است. 📚 زن در آینه جلال و جمال، ص185 🌐 http://esra.ir 🆔 @a_javadiamoli_esra
💢
زن در آینه جلال و جمال
💠 زن در عرفان ▫️ نكته‏ ای در اینجا مطرح است كه: اگر انسان است، و این منزه از ذكورت و انوثت است چرا در بین مردان افراد فراوانی به این مقام راه یافته ‏اند، ولی در بین زنان فقط چهار نفر به این مقام رسیده‏ اند؟ در توضیح این نكته باید گفت: 1️⃣ اولاً، بسیاری از زنان هستند كه فضائلشان در تاریخ ثبت نشده است 2️⃣ ثانیاً، این چهار نفر بیانگر انحصار نیست 3️⃣ ثالثاً، اگر جامعه رشد بیشتری داشته باشد، سعی می‏ كند امكانات ترقی و سعادت را در اختیار هر دو صنف قرار بدهد، و اگر جامعه ‏ای عقب افتاده است نباید این تحجّر فكری جامعه را به پای مذهب نوشت، چرا كه مذهب راه را برای هر دو صنف باز كرده است، و هیچ كمالی را مشروط به ذكورت، یا ممنوع به انوثت، نكرده است، و مشروط بودن به ذكورت و انوثت مربوط به كارهای اجرایی است. ▫️ در پایان بحث اشاره به این نكته لازم است كه قرآن همان طور كه در بدو پیدایش انسان، سخن را در محور خلافت شروع كرده است، و ، در پایان پیدایش، و در انجام عالم هم، وقتی مسأله معاد، مسأله مواقف قیامت، مسأله برزخ و حشر، مسأله سؤال و جواب، و كتاب و توزین اعمال، و عبور در صراط، و كوثر، و مانند آن را مطرح می ‏كند، هیچ‏ گاه بین زن و مرد فرقی نمی ‏گذارد، و در همه این موارد با هم هستند. 📚 زن در آینه جلال و جمال، ص196 🌐 http://esra.ir 🆔 @a_javadiamoli_esra
💢
 زن در آینه جلال و جمال
💠 زن در عرفان ▫️ راه های ترقی و تعالی انسان متفاوت است، یكی و دیگری است، و زنان در راه ذكر و مناجات كه راه دل است و راه عاطفه و شور و علاقه و محبت است اگر موفق ‏تر از مردها نباشند یقیناً همتای مردها هستند. و آن راه، راه اساسی است. اما راه فكر راه فرعی است زیرا كه راه فكر، راه گسترده و همه‏ گیر نیست. بسیاری از افراد جامعه هستند كه گرچه شهر نشینند اما توفیق فراگیری درس و بحث را نداشته و ندارند، اما راه موعظه و و مناجات برای همه باز است. «علم الدراسة» برای همه میسور نیست، ولی «علم الوراثة» برای همه مقدور است و «علم الفراسة» برای همه میسور. ▫️ علم ‏الدراسه همین است كه انسان در مجامع علمی شركت كند، درسی بخواند و فاضل و عالم بشود، اصطلاحاتی را فرا بگیرد و بعد از مدتی هم دوران پیری او فرا می‏رسد و هر چه در مدرسه‏ها خوانده است همه آنها یكی پس از دیگری از یادش می ‏رود. در دوران نوجوانی كم ‏كم یاد می ‏گیرد و در جوانی این معلومات را چند صباحی حفظ می‏ كند و بعد كه دوران كهولت فرا رسید و به شیخوخیت سرازیر شد به تدریج از یاد می ‏برد. این سه مرحله همان سه مقطعی است كه برای همگان در قرآن كریم تنظیم گردیده است. خدای سبحان می ‏فرماید: (اللَّه الّذی خلقكم من ضعف ثمّ جعل من بعد ضعف قوّة)؛ خداست آن كس كه شما را از آغاز ناتوان آفرید، آنگاه پس‏از ناتوانی قوّت بخشید. شما را اول از ضعف آفرید بعد از دوران ضعف برای شما قوت و قدرت خلق كرد. (ثمّ جعل من بعد قوّة ضعفاً وشیبة)؛ و پس از توانایی ناتوانی و پیری داد. ▫️ انسان گاهی در دامنه كوه است گاهی بالا می ‏رود بر روی قله كوه و گاهی هم از قلّه كوه به دامنه دیگری بر می ‏گردد این سه مقطع برای هر زن و مرد در قرآن تنظیم شده است كه اول ضعف است بعد قدرت است سپس ضعفی دیگر. اول دوران فراگیری، بعد مرحله حفظ و نگهداری، سپس دوران از دست دادن تمام فراگرفته ‏ها است. «من هر چه خوانده ‏ام همه از یاد من برفت» این عبارت حقیقت علم‏ الدراسه است. 📚 زن در آینه جلال و جمال، ص197 🌐 http://esra.ir 🆔 @a_javadiamoli_esra
💢 زن در آینه جلال و جمال 💠 زن در عرفان ▫️ هر كمالی را كه ذات اقدس اله در قرآن نقل می ‏كند، فرعِ می‏ داند حتی علومی چون فقه و اصول، تفسیر، فلسفه و عرفان را كه جزو بالاترین علوم اسلامی ‏اند، فرع تقرّب الی اللَّه می ‏داند. در این كه آیا خود علم، كمال است و آیا قرآن كریم كه عالم را بالاتر از جاهل می ‏داند و می‏ فرماید: (قل هل یستوی الّذین یعلمون والّذین لا یعلمون)؛ بگو آیا كسانی كه می ‏دانند و كسانی كه نمی ‏دانند مساوی هستند؟ اصلی از اصول قانون اساسی دین را بیان می ‏كند یا تبصره ‏ای است بر اصل دیگر؟ در پاسخ باید گفت كه این یك اصل نیست، بلكه یك تبصره است. فرق اصل و تبصره آن است كه اصل، مستقل است و تبصره را در ذیل یك اصل می ‏نویسند. ▫️ آیه مباركه سوره زمر یك اصلی دارد و یك تبصره، اصلش همان ناله و لابه و ضجّه و تقوا و پرهیزكاری و وارستگی در پیشگاه ذات اقدس اله است و ذیل این اصل، اشاره به مقام علم و عالم است. قرآن می ‏فرماید: (أمّن هو قانت آناءَ اللّیل ساجداً وقائماً یحذر الآخرة ویرجو رحمة ربّه قُل هل یستوی الّذین یعلمون والّذین لا یعلمون انّما یتذكّر أُولو الألباب)؛ آیا آن كسی كه در طول شب در سجده و قیام، اطاعت خدا می‏ كند و از آخرت می ‏ترسد و رحمت پروردگارش را امید دارد؟ بگو آیا كسانی كه می‏دانند و كسانی كه نمی ‏دانند یكسانند؟ تنها خردمندانند كه پند پذیرند. ▫️ اول اصل را مطرح می‏كند و می‏ فرماید: آیا آنها كه شب زنده ‏دارند با دیگران یكسانند؟ آیا آنها كه اهل ركوع و سجودند، آنها كه اهل قنوت و خضوع و تواضع و بندگی و بردگی در ساحت قدس اله هستند با دیگران همتایند؟ آیا آنها كه به رحمت خدا امیدوارند و از آینده خودشان نگرانند، با دیگران همسانند؟ آنگاه در ذیل این اصل به عنوان تبصره می ‏فرماید: آیا عالم و غیر عالم برابرند؟ معلوم می شود منظور علمی است كه تبصره آن اصل باشد، یعنی اول قنوت، خضوع، بندگی در ساحت قدس اله، اول ناله شبانه كردن، به رحمت خدا امیدوار بودن و از آینده خود ترسیدن و بعد عالم شدن، كه اگر آن اصل نباشد این علم، وبالی بیش نیست. 📚 زن در آینه جلال و جمال، ص209 🌐 http://esra.ir 🆔 @a_javadiamoli_esra
💢
 زن در آینه جلال و جمال
💠 زن در عرفان ▫️ همان طوری كه قرائت دو قسم است: غلط و صحیح، و تنها ادیب ماهر می‏ تواند خواندن غلط را از خواندن صحیح تشخیص بدهد و همان طوری كه درمان دو قسم است: غلط و باطل و صحیح و حق، و طبیب راستین كسی است كه غلط را از صحیح جدا كند، هم دو نوع است: محبت باطل و محبت حق. و اگر حبیب، معلمِ كتاب و حكمت باشد درس محبت می‏ دهد و كار او این است كه محبت باطل را از محبت حق، جدا كند و به شاگردانش بیاموزد كه علاقه به همسر و فرزند و مال دنیا ابزار كارند، نه راه كمال. ذات اقدس اله می ‏فرماید: (كلّا بل تحبّون العاجلة)؛ نه چنین است بلكه دنیای زودگذر را دوست دارید. (وتحبّون المال حبّاً جمّاً)؛ و مال را دوست دارید دوست داشتنی بسیار. این محبت ها در دل شما راه پیدا نكند و این نوع محبت ها را به گِل بزنید نه به دل. چرا كه اینها ابزار كارند و اگر به دل راه پیدا كردند، دل را تصاحب می‏ كنند... ▫️ در دعای شریف كمیل وقتی گذشته و آینده تصفیه شد، و انسان خود را تطهیر كرد و طلب مغفرت و بخشایش نمود، و همه گناهان خود را بخشیده یافت، آنگاه به خدا عرض می ‏كند: «واجعل ... قلبی بحبّك متیماً»؛ قلبم را گرفتار و شیفته محبتت گردان. این جمله «واسطة العقد» دعای كمیل است و از غرر جمله‏ های آن دعای شریف به شمار می ‏آید. یا هنگامی كه دعای مبارك ابوحمزه ثمالی در سحرهای ماه رمضان خوانده می ‏شود و زمینه روحی مناسب حاصل می‏ شود، آنگاه عرضه می ‏دارد: «اللّهم املأ قلبی حبّاً لك وخشیةً منك و... شوقاً الیك»؛ خدایا دلم را لبریز از محبت خودت قرار بده. به همین جهت امام سجاد ـ سلام اللَّه علیه ـ در آغاز مناجات المحبّین، عرض می‏ كند: خدایا كیست كه لذت مناجات تو، لذت دوستی تو، لذت یاد تو را و تو را چشیده باشد و به فكر چیز دیگری باشد. «من ذا الّذی ذاق حلاوة محبّتك فرام منك بدلاً ومن ذا الّذی آنس بقربك فابتغی عنك حولاً» این درس محبت، برای افراد خشن و زورمند و زورآزما، كارآمد نیست. ▫️ این جا دل شكسته و تن خسته می ‏خرند، و اگر كسی توانست، بیشتری تحصیل كند، سخن دوست در او بیشتر اثر می‏ گذارد. در این مقام نمی ‏توان گفت چون وزن مغز زن، یا حجم مغز زن كمتر است، او در راه سیر و سلوك یا در راه كمال انسانی و دیگر طرق الهی عقب افتاده‏ تر از مرد است. راه دل اگر قوی ‏تر از راه عقل نباشد، همتای اوست و راه دل انكسار، رقت، محبت، عاطفه، گرایش می ‏طلبد. آن كسی كه دیرتر می ‏گرید و می ‏گراید او در ، كمتر موفق می ‏شود و آن كسی كه اهل گریه است رقیق‏ القلب ‏تر است. و اگر كسی بتواند «عاطفه حیوانی» را از محبت انسانی جدا كند و به مرز محبت راه پیدا كند و از شرّ ضعف نفس برهد و ضعف نفس را اشتباهاً به جای رأفت ننهد، آنگاه راه برای او در كلاس محبت باز است. ▫️ مردها هم ناچارند كه سرانجام را بیش از درس های دیگر ترویج كنند. چون خدای سبحان به ما فرمود: (قل إن كنتم تحبّون اللَّه فاتّبعونی یحببكم اللَّه)؛ بگو اگر دوست دارید خدا را، پس پیروی كنید مرا تا خدا شما را دوست بدارد. یعنی این پیامبر كه است حلقه ارتباطی بین محبّ و محبوب می‏ باشد و اگر شما پیرو حبیب‏ اللَّه باشید از مرحله محبّ خدا بودن به مرحله محبوب حق شدن می‏ رسید. به طور طبیعی اگر محب و محبوب شدن خلق و حق برای صنف زنان بهتر از مردها میسر نباشد كمتر از آنها نیست. 📚 زن در آینه جلال و جمال، ص220 🌐 http://esra.ir 🆔 @a_javadiamoli_esra
💢 زن در آینه جلال و جمال 💠 زن در برهان ▫️ در كتب عقلی بخش دیگر بحث را در فرق بین جنس و ماده ذكر كرده و گفته‏ اند: ذكورت و انوثت به ماده برمی‏ گردد نه به صورت. و چون شیئیت هر شی‏ء را، صورت آن تشكیل می‏ دهد، پس مذكر و مؤنث بودن اشیا، در فعلیت و شیئیت آنها دخیل نیست. توضیح مسأله این است كه: اگر خواستیم موجودی را با فعلیتی بشناسیم، صورت او روشنگر فعلیت آن است و حقیقت آن را به ما نشان می ‏دهد، اما چون ماده آن، مشترك است و می ‏تواند به صورت ‏های دیگر نیز در بیاید لذا نشانه حقیقت آن نیست. ▫️ خاك برای صور گوناگون ماده است و می ‏تواند به صورت درخت، معدن، میوه‏ های گوناگون، حبه‏ ها و حصه‏ های مختلف درآید، و یا به صورت انسان یا حیوان‏ های متفاوت شكل گیرد و... ، اما تا وقتی كه به صورت خاصی، درنیامده، فعلیت خاص پیدا نمی‏ كند. البته منظور از صورت، اندام و قیافه نیست، چون شكل و قیافه عرضی است، بلكه منظور همان فعلیت جوهری است كه حقیقت شی‏ء را تأمین كرده و از یك جهت به نحوه هستی آن برمی ‏گردد. ▫️ بزرگان اهل حكمت می ‏گویند: مذكر و مؤنث بودن، از شؤون ماده شی‏ء است، نه از شؤون صورت آن. یعنی این دو، در بخش صورت و فعلیت بی ‏تأثیر است و تنها در بخش ماده نقش دارد، لذا آنجا كه فرق بین جنس و ماده را ذكر می‏ كنند، می ‏گویند: ماده اصنافی دارد كه بعضی از آن اصناف مذكر و بعضی مؤنث است. و نشانه این كه مرد و زن بودن، و ذكورت و انوثت به ماده برمی‏ گردد نه به صورت، این است كه این دو صنف، اختصاص به انسان نداشته بلكه در حیوان و حتی در گیاهان هم هست. بنابراین بر اساس یك قیاس استثنایی معلوم می ‏شود هر چیزی كه مراتب پایین ‏تر از انسان، آن را دارا می ‏باشد، به «صورت» انسانی بر نمی ‏گردد، چون اگر به صورت انسان بر می‏ گشت هرگز پایین ‏تر از انسان، واجد آن نمی ‏شد. 📚 زن در آینه جلال و جمال، ص244 🌐 http://esra.ir 🆔 @a_javadiamoli_esra
💢
 زن در آینه جلال و جمال
💠 زن در برهان ▫️ گاهی گفته می‏ شود كه عقل مرد بیش از عقل زن است و تجارب گذشته و حال نیز مؤید این مطلب می ‏باشد، این موضوع را مرحوم علامه طباطبایی ـ رضوان اللَّه تعالی علیه ـ در تفسیر شریف المیزان آورده و مشخص فرموده است، آن عقلی كه در مرد بیش از زن است یك فضیلت زائده است نه معیار فضل. ▫️ توضیح مطلب این كه عدّه ‏ای گفته ‏اند عقل در اسلام معیار كمال انسانی است یعنی هر كس كه عاقل تر است به كمال انسانی نزدیك ‏تر و نزد خدا مقرب‏ تراست و هر كه از عقل دورتر است از كمال انسانی كم‏ بهره‏ تر و از مقام قرب الهی محروم تر است، بنابراین چون عقل در مرد بیش از زن است پس مردها بیش از زن ها به خدا نزدیك‏ تر هستند. در صورتی كه این استدلال تمام نیست بلكه مغالطه ‏ای است كه در اثر اشتراك لفظ رُخ می‏ دهد. ▫️ چون عقل به صورت اشتراك لفظی بر معانی گوناگون اطلاق می ‏شود، لذا باید اوّلاً، روشن شود كدام عقل، معیار كمال انسانی و قرب الهی است و ثانیاً، در كدام عقل زن و مرد با یكدیگر اختلاف و تفاوت دارند؟ منشأ مغالطه آن است که حد وسط در این قیاس تکرار نشده، لذا منتج نخواهد بود... گرچه گفته می شود که زن و مرد در عقل تفاوت دارند، و عقل معیار قرب الی اللَّه است، و هر که عقلش بیشتر باشد به خدا نزدیک تر است، اما عقلی که در مقدمه دوّم ذکر می شود، غیر از عقلی است که در مقدمه اولی آمده است، به عبارت دیگر عقلی که در آن، زن و مرد اختلاف و تفاوت دارند غیر از عقلی است که مایه تقرب الی اللَّه است. 📚 زن در آینه جلال و جمال، ص250 🌐 http://esra.ir 🆔 @a_javadiamoli_esra
💢
 زن در آینه جلال و جمال
💠 زن در برهان ▫️ قرآن کریم بعضی از افرادی را که ممکن است در مسائل علمی قوی باشند اما در مسائل عملی ضعیف، سفیه می داند. مثلاً اگر کسی در مسائل ریاضی، تجربی و مانند آن خیلی قوی باشد ولی در رابطه با گناه دست و پایش بلغزد و مرتکب بعضی از گناهانی که در متون اسلامی آمده است بشود، روایاتی که در ذیل آیه: «ولا تؤتوا السفهاء أموالکم» مالتان را در اختیار سفیهان مگذارید. وارد شده، چنین شخصی را سفیه می داند. ▫️ سفاهت در مکتب قرآن و فرهنگ دین غیر از سفاهت در مسائل عادی است اگر کسی در یک رشته علمی متخصص باشد، ولی در هنگام امتحان عملی دستش بلرزد سفیه است. فیزیکدان هایی که در کشورهای الحادی به بخشی از منظومه های کیهانی، سفینه های با سرنشین یا بی سرنشین می فرستند که محیّرالعقول است، امّا وقتی دستشان به گناه می رسد می لغزد و قدرت ضبط ندارند، یا در مسائل اعتقادی، ملحدانه برخورد می کنند، چنین افرادی را فرهنگ قرآنی سفیه می داند و می فرماید: « ومن یرغب عن ملّة ابراهیم الّا من سفه نفسه » و چه کسی از آیین ابراهیم علیه السلام روی بر می تابد جز آن که به سفاهت و سبک مغزی گراید؟ ▫️ کسی که از روش ابراهیم خلیل ـ صلوات اللَّه و سلامه علیه ـ اعراض کرده، سفیه است، با این که مخترع و مبتکر است ولی قرآن او را سفیه می داند چرا؟ چون این سَفَه در مقابل آن عقل است که «یعبد به الرحمان و یکتسب به الجنان»، پس اگر کسی «لم یعبد الرحمان ولم یکتسب الجنان» فهو لیس بعاقل یعنی و هو سفیهٌ. ▫️ بنابراین، اگر کسی خواست بین زن و مرد داوری کند و ببیند زن پیش خدا مقرب است یا مرد، عقل به معنای علم مصطلح را، معیار قرار ندهد، زیرا آن عقل فضیلت زائدی است که برای اداره چرخ زندگی تنظیم شده و با مرگ انسان، همه آن از دست می رود، و چون انسان بعد از مرگ برای ابد می ماند لذا باید چیزی را به همراه ببرد که ابدی باشد. چیزی به درد آنجا می خورد که از بقا و ابدیت سهمی داشته باشد و آن اخلاص العمل للَّه است. بنابراین آنچه که در این سوی خریدار دارد، در آن سوی مشتری نداشته و بازارش راکد است، و در آنچه که آن سوی خریدار دارد، بین زن و مرد فرقی نیست. 📚 زن در آینه جلال و جمال، ص256 🌐 http://esra.ir 🆔 @a_javadiamoli_esra
💢
 زن در آینه جلال و جمال
💠 زن در برهان ▫️ عقل را قرآن کریم و همچنین روایات معصومین علیهم السلام، به چیزی تفسیر کرده اند که انسان به وسیله آن حق را فهمیده و عمل کند، پس در ، مجموعه درک و کار را «عقل» می گویند. آن که درست درک نمی کند عاقل نیست، و کسی که درک می کند و عالم است ولی به علمش عمل نمی کند او هم عاقل نیست. مجموعه این دو فضیلت که در آیات به صورت عقل تبیین شده در حدیث به صورت: «العقل ما عبد به الرحمن واکتسب به الجنان» بازگو شده است، یعنی کسی که نداند، نمی تواند بهشت کسب کند و کسی هم که بداند ولی عمل نکند نمی تواند بهشت را فراهم نماید. ▫️ حقیقت «العمل ما عبد به الرحمن» است یعنی اگر انسان با برهان نظری به مقام جزم رسید و در اثر قدرت عقل عملی به مقام عزم نائل شد، آن عزم به اضافه این جزم می شود عقل در اصطلاح قرآن، که به «یعبد به الرحمن ویکتسب به الجنان» تعبیر شده است. خداوند می فرماید: « أتأمرون الناس بالبرّ وتنسون أنفسکم وأنتم تتلون الکتاب أفلا تعقلون » این بیان، نشانه آن است که واعظِ غیر متّعظ عاقل نیست گرچه عالم است. ▫️ آنها که مردم را به نیکی دعوت کرده، تدریس، تألیف، سخنرانی، ارشاد و موعظه دارند ولی به فکر اصلاح خود نیستند، عالمند ولی عاقل نیستند، زیرا نه خود صالح می شوند نه در اصلاح دیگران کامیاب خواهند بود، چون اصلاح دیگران، صرف امر به معروف لفظی نیست، بلکه در این حدیث آمده است که: «کونوا دعاةً الی أنفسکم بغیر ألسنتکم» باید باشید و مردم را به روش خود دعوت کنید یعنی . به عبارت دیگر، شما که به عنوان عالمی وارسته در جامعه به سر می برید، اسوه پرهیزکاران هستید با سیرت و سنتتان، مردم را به اقتدای به راه خداوند خود دعوت کنید، بنابراین قرآن کریم واعظ غیر متّعظ را عاقل نمی داند. 📚 زن در آینه جلال و جمال، ص258 🌐 http://esra.ir 🆔 @a_javadiamoli_esra
💢
زن در آینه جلال و جمال
💠 زن در برهان ▫️ وقتی عقل در فرهنگ قرآن تبیین شد آنگاه باید دید که زن عاقل تر است یا مرد، یا همتای هم اند. برای این منظور باید شواهد و قصص تاریخی را از دیدگاه قرآن کریم تحلیل کرد. بین قصه گویی در فرهنگ قرآن، و بیان قصه های تاریخی بشر، فاصله ای قابل توجه وجود دارد. چه این که در قصه های تاریخی غالباً سند قطعی برای یکی از دو طرف نیست، زیرا اینها قضایای شخصی است، البته از گزارش چند قضیه شخصی می توان یک اصل کلی را استنباط کرد، ولی استنباط نیز گاهی قطعی است و گاهی ظنی. اما قرآن کریم همین استنباط را فلسفه قصه می شمارد و آن را به صورت جزم و قطع ذکر می کند. قرآن در مقام بیان اصلی کلی در جریان حضرت یوسف می فرماید: « انّه من یتّق ویصبر فانّ اللَّه لا یضیع أجر المحسنین » کسی که تقوا و صبر پیشه نماید پس خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی کند. ▫️ گرچه جریان یوسف ـ سلام اللَّه علیه ـ یک قضیه شخصیه است اما قضیه شخصیه ای است که وحی آن را تبیین می کند و با گزارش های تاریخی دیگران فرق دارد. تاریخ نویسان وقتی قضایای تاریخی را ارائه می دهند از یک مبدأ گمان پرور سخن می گویند ولی وقتی وحی، یک قضیه تاریخی را ارائه می دهد اصل کلی را به عنوان یک گزارش عینی با ذکر نمونه جزئی ارائه و اعلام می دارد. در داستان حضرت یوسف ـ سلام اللَّه علیه ـ وقتی آن حضرت به مقصد رسید و برادر را در کنار خود دید فرمود: این موفقیت مخصوص من نیست و این گونه نیست که افاضه فیض ذات اقدس اله، اختصاص به من داشته باشد، بلکه به عنوان یک اصل کلی برای همه پرهیزکاران است « من یتّق ویصبر فانّ اللَّه لا یضیع أجر المحسنین » . ▫️ اگر شواهد استنباط های قرآن کریم کاملاً ملحوظ باشد، از حدّ مظنه می گذرد و به حد جزم می رسد، به شرط آن که مستنبط همه موارد را ملحوظ داشته باشد. در صورتی که اخبار گزارشگران بشری احیاناً با مظنه همراه است چون غالباً در حد استقراء است. ولی در قصه های قرآنی، چون خدای سبحان در کنار داستان یک اصل کلی را ارائه می دهد معلوم می شود که این مورد خاص، نمونه ای از آن اصل کلی است و قضیه اتفاقیه نیست بلکه مصداق یک جامع حقیقی و فرد یک کلی است و البته اسلوب کتاب جاوید باید بر این باشد. قرآن کریم قصه هایی را که بازگو می کند، در ضمن بیان سرگذشت انبیا، برخورد آنان را با طاغیان روزگار نیز تبیین می نماید. بسیاری از انبیا آمدند و طاغوتیان عصرشان را وعده و وعید دادند اثر نبخشید تا سرانجام: « غشیهم من الیمّ ما غشیهم » از دریا آنچه آنان فرو پوشانید، فرو پوشانید. یعنی عذاب الهی دامنگیرشان شد. ▫️ این همه پیام حضوری را موسی و هارون ـ سلام اللَّه علیهما ـ برای درباریان آل فرعون تبیین کردند هیچ اثر نکرد. آن همه معجزات حسی بی شمار را به اینها نشان دادند، هیچ اثر نکرد بلکه در مقابل، آنها بسیاری از قوم بنی اسرائیل را کشتند و اسیر گرفتند و آرام نشستند و فخرشان این بود که ما پسران این قوم را ذبح کردیم و دخترانشان را زنده نگهداشتیم همانطور که در قرآن می فرماید: « یذبّحون أبناءکم ویستحیون نساءکم » پسران شما را سر می بریدند و زنهایتان را زنده نگه می داشتند. ▫️ این قضایا به صورت های گوناگون در مورد حضرت مسیح و خلیل و بسیاری از انبیای ابراهیمی ـ علیهم الصلوة والسلام ـ نیز تکرار شده است. اما وقتی نوبت به ملکه سبا می رسد یک نامه از حضرت سلیمان که وعده اش با وعید آمیخته بود و تهدیدش با نوید همراه بود به وی رسید، او برای پذیرش حق آماده شد، در حالی که آن زن، قدرتش از سلاطین دیگر کمتر نبود اما عاقل تر از سایر مردها بود. ▫️ اگر راه اندیشه و کلام و راه برهان وعقل نظر برای مرد گشوده تر از زن باشد، معلوم نیست در راه دل و عرفان و قلب و موعظه مرد قوی تر از زن باشد بلکه در این راه زن قوی تر از مرد است و مناجات و موعظه در زن بیش از مرد اثر می گذارد و این راهی است عمومی تر و کارآمدتر و مؤثرتر و با کاربردی وسیع تر. پس در راهی که انسان زودتر و بهتر به مقصد می رسد در آن راه زن، یا یقیناً موفق تر از مرد است یا حدّاقل همتای مرد است. 📚 زن در آینه جلال و جمال، ص284 🌐 http://esra.ir 🆔 @a_javadiamoli_esra
💢
 زن در آینه جلال و جمال
💠 زن در برهان ▫️ یکی از نمونه های بارز نبوغ فکری زن، همتایی او با مرد در مهم ترین فضیلت هایی است که خدا برای انسان ذکر می کند. در این مورد دو نمونه: نبوغ فکری و فرهنگی، و نبوغ سیاسی و حضور در صحنه سیاست و اجتماع را می توان ذکر نمود. آن نیست که کسی مطلبی را زودتر از دیگران باخبر شود، مثلاً اگر شخصی کتابی را زودتر از دیگران مطالعه نمود و از مضمونش آگاه شد، و یا زودتر از دیگری در جلسه علمی حضور به هم رساند و از محتوای محفل باخبر شد این سبق زمانی، نشانه نبوغ فکری او نیست زیرا ممکن است که اگر این شخص دوم نیز همان روز اول در آن محفل علمی شرکت می کرد همتای شخص اول و یا بهتر از او می فهمید، بنابراین اینگونه از سبقت ها و تقدّمها، نشانه فضیلت و نبوغ نیست اما اگر یک مسأله عمیق علمی طرح شد و این مسأله عمیق علمی برای بعضی از شنوندگان، نظری و برای بعضی دیگر، ضروری بود معلوم می شود برای آنها که مسائل علمی روشن و ضروری است از نبوغ خاصی برخوردارند و این گروه بهتر از دیگران می فهمند. در اینجا سبق زمانی مایه فخر نیست، بلکه و علمی آن افراد، مایه مباهات است... ▫️ برابر همین اصل کلی، قرآن کریم برای کسانی که زودتر از دیگران اسلام را پذیرفتند و رسالت رسول اکرم صلی الله علیه وآله را تصدیق کردند حرمت خاص قائل شده است و همچنین برای آنها که قبل از دیگران با نثار جان و مال خود، دین را یاری کردند و در صحنه جنگ و دفاعِ از حق قبل از دیگران حضور یافتند، احترام خاص و درجه مخصوص قائل است و در اینگونه از موارد، سبب فضیلت، نبوغ فرهنگی و فکری در بخش نظر، و نبوغ عملی در مرحله عمل است. ▫️ وقتی انسان به آمار و ارقام پیشگامان دین مراجعه می کند می بیند همان گونه که افرادی مانند ـ سلام اللَّه علیه ـ در صف مقدم حضور دارند، افرادی نیز چون ـ سلام اللَّه علیها ـ و آل یاسر ـ علیها رحمةاللَّه ـ در صف مقدم، حضور دارند. تقدم خدیجه علیها السلام در اسلام به خاطر سبق رتبی اوست، چرا که بسیاری از مردها بودند که در تشخیص حقانیت اسلام مردّد بودند، ولی خدیجه ـ علیهاسلام ـ حق را تشخیص داد. البته شاید بسیاری از مردان نیز تشخیص دادند که حق با نبی اکرم صلی الله علیه وآله است، ولی آن شهامت را نداشتند، اما خدیجه آن را نیز داشت. ▫️ اگر کسی بخواهد سنت باطل و فرسوده ای را زیر پا بگذارد و دین حق جدید را بپذیرد، هم نبوغ فکری و فرهنگی می طلبد و هم شهامت . در شرایطی که بسیاری از مردها فاقد هر دو، و یا فاقد یکی از این دو اصل بودند، خدیجه ـ سلام اللَّه علیها ـ واجد هر دو اصل بود، و به همین خاطر از نثار مال دریغ نکرد. ▫️ یکی دیگر از زنان پیشتاز است. او کسی بود که نه تنها در اثر بلوغ فکری و فرهنگی حقّانیت دین را تشخیص داد و مسلمان شد بلکه با شکیبایی کم نظیر شکنجه های توان فرسا را تحمل کرد تا آنجا که وقتی وجود مبارک رسول خدا صلی الله علیه وآله بر آل عمار می گذشت و آنها را در آن شکنجه توان فرسا می دید می فرمود: «صبراً یا آل یاسر انّ موعدکم الجنّة» یعنی صبر و بردباری را حفظ کنید که وعده شما بهشت است. آنها به غیب ایمان آوردند آنچنان ایمانی که شهادت را قربانی غیب کردند و در نتیجه این زن در ردیف قرار گرفت. اینچنین نیست که در خط مقدّم اسلام آورندگان، شهیدان، مبارزان و نستوهان همه مرد باشند، بلکه زنان نیز همچون مردان در این صحنه ها حضور داشته اند. اینها نمونه هایی است راجع به حضور زن در بخش نبوغ فرهنگی و ایثار و نثار عقل عمل. 📚 زن در آینه جلال و جمال، ص290 🌐 http://esra.ir 🆔 @a_javadiamoli_esra
💢
زن در آینه جلال و جمال
💠 زن در برهان ▫️ شما در هر بخشی از بخش های نظامی، سیاسی، عرفان و حدیث بررسی کنید می بینید زنان نمونه بسیارند، منتها وقتی نام زن در حجاب باشد، خبری از او در جامعه نخواهد ماند. باید خودش در حجاب و نامش در کتاب باشد تا عظمت او ظهور کند. چه این که ذات اقدس اله در حالی که زن را به حجاب آشنا می کند نامش را در کتاب آورده است، درباره ملکه سبا فرمود: « أسلمت مع سلیمان للَّه ربّ العالمین » که با عظمت از او یاد می کند و نام می برد، و سرانجام او را معرفی می نماید. ▫️ هنر در این نیست که انسان در برابر حق سرفرازی کند ـ چون سر، می شکند ـ بلکه هنر این است که انسان در پیشگاه حق خضوع نماید، و این هنر را ذات اقدس اله به ملکه سبا نسبت می دهد. با این که ملکه سبا از قدرت فراوانی برخوردار بود: « وأُوتیت من کلّ شی ء ولها عرش عظیم » اگر کسی که چنین قدرتی دارد، و از همه امکانات و قدرتهای سیاسی، نظامی برخوردار است، تسلیم بنده خدا شود، این نشانه عقل است. آنها که «تهور» را به حساب شجاعت می گذارند، کسانی هستند که در دچار خلط شده اند. ▫️ در ذکر این نمونه ها از معصومین، و فرزندان و تربیت شدگان آنها نام برده نشد، زیرا نام آنها در کتابها فراوان آمده و تاریخشان بازگو شده است، و از طرفی مهم این است که زنان عادی به این مقامات رسیده و به عنوان الگو و حجت برای زنان و مردان شده اند. بر اساس این شواهد قرآنی و عقلی و قلبی باید گفت در آن بخش اساسی که موضوع تکامل است، ذکورت و انوثت اصلاً راه ندارد، و اگر کسی بگوید: زنی مانند نبی اکرم صلی الله علیه وآله نشده و به مقام او نرسیده است، باید گفت: خیلی از انبیا نیز همانند او نشدند و به آن مقام راه نیافتند، و این مورد نقض نیست، یا آنهایی که مردند می توانند مثل نبی اکرم صلی الله علیه وآله بشوند؟ این چه تفاخری است؟ البته هر کسی که از نظر سیر کمالی به آن حضرت نزدیک تر باشد، جا دارد که فخر نماید، منتها فخر او در بی فخری است، فخرش در و احساس مذلت است. ▫️ سخن در بحث حقوق زن، تکامل زن، تساوی زن و مرد، در مسائل اخلاقی و تربیتی و... برای این است که زمینه رشدی باشد تا اگر مردها تلاشی و کوششی دارند، زنها هم اهل کوشش و جهاد باشند، مردهای متعارف به هر مقامی می رسند، زن هم می تواند برسد، و اگر همان گونه که جریان مردان تاریخ بازگو شد، جریان زنان تاریخی نیز بازگو می شد، وضع غیر از این بود که هست. آنجا که خدای سبحان در قرآن کریم می فرماید: « یا أیّها الانسان انّک کادح الی ربّک کدحاً فملاقیه » این خطاب به انسانیت است و در انسانیت ذکورت و انوثت نقش ندارد. آنچه مهم است این است که، انسان بالاخره به لقاءاللَّه می رسد، یا به لقاء جمال الهی راه می یابد و یا به لقاء جلال الهی، و در این راه زن و مرد همتای یکدیگرند. 📚 زن در آینه جلال و جمال، ص328 🌐 http://esra.ir 🆔 @a_javadiamoli_esra
💢
 زن در آینه جلال و جمال
💠 زن در برهان ▫️ شما در هر بخشی از بخش های نظامی، سیاسی، عرفان و حدیث بررسی کنید می بینید بسیارند، منتها وقتی نام زن در حجاب باشد، خبری از او در جامعه نخواهد ماند. باید خودش در حجاب و نامش در کتاب باشد تا عظمت او ظهور کند. چه این که ذات اقدس اله در حالی که زن را به حجاب آشنا می کند نامش را در کتاب آورده است، درباره ملکه سبا فرمود: « أسلمت مع سلیمان للَّه ربّ العالمین » که با عظمت از او یاد می کند و نام می برد، و سرانجام او را معرفی می نماید. ▫️ هنر در این نیست که انسان در برابر حق سرفرازی کند ـ چون سر، می شکند ـ بلکه هنر این است که انسان در پیشگاه حق خضوع نماید، و این هنر را ذات اقدس اله به ملکه سبا نسبت می دهد. با این که ملکه سبا از قدرت فراوانی برخوردار بود: « وأُوتیت من کلّ شی ء ولها عرش عظیم » اگر کسی که چنین قدرتی دارد، و از همه امکانات و قدرتهای سیاسی، نظامی برخوردار است، تسلیم بنده خدا شود، این نشانه عقل است. آنها که «تهور» را به حساب شجاعت می گذارند، کسانی هستند که در دچار خلط شده اند. ▫️ در ذکر این نمونه ها از معصومین، و فرزندان و تربیت شدگان آنها نام برده نشد، زیرا نام آنها در کتابها فراوان آمده و تاریخشان بازگو شده است، و از طرفی مهم این است که زنان عادی به این مقامات رسیده و به عنوان الگو و حجت برای زنان و مردان شده اند. بر اساس این شواهد قرآنی و عقلی و قلبی باید گفت در آن بخش اساسی که موضوع تکامل است، ذکورت و انوثت اصلاً راه ندارد، و اگر کسی بگوید: زنی مانند نبی اکرم صلی الله علیه وآله نشده و به مقام او نرسیده است، باید گفت: خیلی از انبیا نیز همانند او نشدند و به آن مقام راه نیافتند، و این مورد نقض نیست، یا آنهایی که مردند می توانند مثل نبی اکرم صلی الله علیه وآله بشوند؟ این چه تفاخری است؟ البته هر کسی که از نظر سیر کمالی به آن حضرت نزدیک تر باشد، جا دارد که فخر نماید، منتها فخر او در بی فخری است، فخرش در و احساس مذلت است. ▫️ سخن در بحث حقوق زن، تکامل زن، تساوی زن و مرد، در مسائل اخلاقی و تربیتی و... برای این است که زمینه رشدی باشد تا اگر مردها تلاشی و کوششی دارند، زنها هم اهل کوشش و جهاد باشند، مردهای متعارف به هر مقامی می رسند، زن هم می تواند برسد، و اگر همان گونه که جریان مردان تاریخ بازگو شد، جریان زنان تاریخی نیز بازگو می شد، وضع غیر از این بود که هست. آنجا که خدای سبحان در قرآن کریم می فرماید: « یا أیّها الانسان انّک کادح الی ربّک کدحاً فملاقیه » این خطاب به انسانیت است و در انسانیت ذکورت و انوثت نقش ندارد. آنچه مهم است این است که، انسان بالاخره به لقاءاللَّه می رسد، یا به لقاء جمال الهی راه می یابد و یا به لقاء جلال الهی، و در این راه زن و مرد همتای یکدیگرند. 📚 زن در آینه جلال و جمال، ص328 🌐 http://esra.ir 🆔 @a_javadiamoli_esra
💢
زن در آینه جلال و جمال
💠 حل شبهات و روایات ▫️ منابع غنی و قوی اصول و مبانی حقوق در اسلام، چیزی را حق می داند که از سهمی برده باشد و نیز مطابق با واقعیت نظام هستی باشد و چیزی که نه خود از ثباتِ تکوینی سهم بسزایی دارد و نه پشتوانه تکوینی دارد، بلکه برخاسته از خواسته های نفسانی است، حق نخواهد بود بلکه باطلی است شبیه حق و ظلمی است در کسوت عدل. ▫️ برای ترسیم حقوق زن بررسی دو عنصر محوری لازم می باشد؛ یکی شناخت که حقیقتِ مشترکِ بین زن و مرد است و دیگر زن که واقعیت مختص به اوست. و هیچ مبدأی برای تشخیص صحیح آن حقیقتِ مشترک و این هویتِ مختص، صالح تر از خداوند که آفریدگار عالم و آدم است نمی باشد. و خداوند نظر صائب و رأی ثاقب خویش را در چهره وحی آسمانی به خوبی روشن نمود و شرح آن را به عهده صدور مشروح اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام سپرد. ▫️ آنچه در تشریح خطوطِ کلّی حقّ مشترک و حقّ مختص زن و مرد استنباط می شود آن است که چیزی حق مشترک است که در تعالی روح و ارتقای انسانیتِ مشترک بین زن و مرد مؤثّر باشد و همچنین چیزی حقّ مختص می باشد که در پرورش هویتِ مختص زن یا مرد سهم بسزایی داشته باشد. مثلاً علوم و معارف که در بخش حکمت نظری پایه کمال انسانیت است، فراگیری آنها حق مسلّم زن می باشد چه این که تعلّم آنها نیز حق قطعی مرد است و همچنین فضائل اخلاقی که در بخش حکمت عملی مایه کمال بشریّت می باشد تخلّق به آنها حق مسلّم هر دو صنفِ یاد شده است. ▫️ ممکن است کسی تحلیل یاد شده را ذهن گرایی دانسته و حقوق انسانی را در پست ها و میز و صندلی ها و اموال پدید آمده از نواحی جنوب مقام و شمالِ جاه و شرق قدرت و غرب ثروت جستجو کند و چنین پندارِ عاطل را عین واقعیت بداند لیکن چنان خیال باطل را امیر موحّدان جهان و عصاره حقوق دانان بشریت از یک سو، و محصول ولایت اولیای الهی از سوی دیگر یعنی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام عَفْطه عنز و آب بینی بز می داند وآنها را همچون استخوانِ خوک در دستِ بیمارِ مبتلا به جذام می شناسد و چنین چهره ای را با عصبانیت از خود می راند و آن را سه طلاقه می کند و خود را از فریب او می رهاند و فریب خوردن از آن را به دنیامداران هواپرست و هوامداران زر و زیور دوست احالت می فرماید همانطوری که قرآن کریم سخن اندیشوران الهی را که در علم صحیح و ایمان ناب بهره مند بوده، در برابر فریب خوردگان اموال قارونی که می گفتند: « یا لیت لنا مثل ما أُوتی قارون انّه لذو حظّ عظیم » ای کاش برای ما بود آنچه برای قارون است، قارون از آن بهره فراوانی دارد. چنین نقض می فرماید: « وقال الّذین أُوتوا العلم وَیْلکم ثواب اللَّه خیرٌ لمن آمن وعمل صالحاً ولا یلقّیها الّا الصابرون » وای بر شما ثواب خداوند برای مؤمنی که دارای عمل صالح باشد بهتر است، و این حقیقت را جز صابران کسی دریافت نمی کند. ▫️ لازم به توجه است که اگر کسی حق انسانیت را در قدرت مادّی جستجو کند آن را کمال واقعی بداند و از محدوده وظیفه برتر تلقی نماید، بینش صائبی ندارد، و با چنین دید ناصوابی در تحلیل حقوق مشترک یا مختص زن و مرد کامیاب نخواهد بود. 📚 زن در آینه جلال و جمال، ص337 🌐 http://esra.ir 🆔 @a_javadiamoli_esra
💢
 زن در آینه جلال و جمال
💠 حل شبهات و روایات ▫️ انسان ـ خواه زن، خواه مرد ـ ابزار فراوانی برای تکامل در اختیار خود دارد، و هرگز خودش ابزاری برای کالاهای دنیا و متاع زودگذر آن نخواهد بود، چه این که وظایفی که برای انسان ها تعیین شده هرگز او را به صورت ماشین کار و ابزار رفع نیاز در نمی آورد و در این جهت هیچ امتیازی بین زن و مرد نیست تا گفته شود: نگرش اسلام به زن نگرش ابزارگونه است و زن به عنوان موجود وابسته، تلقی می شود مثلاً همیشه می گویند: زنِ نمونه یک همسر خوب، یک مادر خوب و... است، گویا برای خود او اصالتی نیست و همواره او را با ارزش های مردانه می سنجند. البته این گونه تعبیرها برای مرد نیز وجود دارد و هرگز منظور از این تعابیر حذف استقلال هویتِ انسانی زن یا مرد نبوده و مقصود آن نیست که زن چون همزه وصل است که بین مردها سقوط کند، یا ابزار خانواده یا جامعه گردد تا دیگران به کمال برسند و او هماره در حدّ ابزار بماند، چون انسان متکامل، دارای شؤون گوناگون است و نشانه کمال او در چهره وظایف محوّله ظهور می نماید و خوبی زن در سیمای سِمَت های یاد شده متبلور است چه این که خوبی مرد در چهره وظایفِ خاصِ خویش جلوه گر می باشد، غرض آن که هرگز زن موجودِ وابسته نیست تا حقوقِ وابستگی دریافت نماید و هیچگاه هویّتِ ابزاری ندارد تا از استقلالِ ذاتی محروم باشد. ▫️ نشانه مسؤولیت متقابل زن و شوهر در حریم خانوادگی را می توان از بیان رسول اکرم صلی الله علیه وآله استنباط کرد که آن حضرت چنین فرمود: «الرجل راعٍ علی أهل بیته وکلّ راعٍ مسؤول عن رعیّته، والمرأة راعیة علی مال زوجها، ومسؤولة عنه» یعنی مرد مسؤول تأمین نیاز و نگهداری اهل خانه است و زن مسؤول حفظ و نگهداری مال شوهر می باشد و هر مسؤولی در قبال مسؤولیتی که دارد متعهد می باشد. ▫️ ارزش زن به عنوان هویت دینی وقتی روشن می شود که گوشه ای از اسرار نکاح و رموز ازدواج از زبانِ صاحبِ وحی بازگو شود تا معلوم گردد که زن نه تنها ملعبه مرد نیست و نه تنها وابسته نمی باشد و نه تنها ابزار نیست بلکه چون بنیان مرصوصی است که مرد را از پرتگاه دوزخ می رهاند و از انحراف نجات می دهد و باهم از خطر تیرگی و تاریکی آسوده می شوند و هماهنگِ هم راهِ فلاح و صلاح و نجاح را طی می کنند و از طلاح و تباه و تبار می رهند. رسول اکرم حضرت محمد بن عبداللَّه صلی الله علیه وآله چنین می فرماید: «مَنْ تزوّج أحرز نصف دینه» یعنی مردی که با زن ازدواج نماید و زنی که با مرد عقدِ زناشویی ببندد هرکدام نصف دین خود را حفظ نموده اند. یعنی هویّتِ مرد برای زن در نکاح ونیز هویتِ زن برای مرد در ازدواج یک هویت دینی است نه غریزی و آمیزش حیوانی که در هر نر و ماده ای یافت می شود. ▫️ و باز پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله می فرماید: «ما من شابٍّ تزوّج فی حداثة سنّه الّا عجّ شیطانه، یا ویله عَصَمَ منّی ثُلْثَی دینه فلیتّقِ اللَّهَ العبدُ فی الثلث الآخر» یعنی هیچ جوانی نیست که در عنفوانِ جوانی ازدواج نماید مگر آن که شیطانِ مراقب وی ناله بر می آورد که «او دو سوم دین خود را از من حفظ نموده است»، بنده خدا بعد از ازدواج باید درباره یک سومِ دیگرِ دین خود پرهیزکار باشد. در اینحال مرد یا زن جوان که پیوند زندگی مشترک را می بندند با این عمل بخشِ مهمّ دینِ خود را حفظ می نمایند. چنین نگرش ملکوتی به زن و نگاه الهی به ازدواج و بینش آسمانی به تشکیل کانونِ مشترک زناشویی هرگز مرد را وابسته یا آزاد نمی بیند و زن را نیز از نگاه وابستگی و ابزاری مصون می داند. 📚 زن در آینه جلال و جمال، ص338 🌐 http://esra.ir 🆔 @a_javadiamoli_esra
💢
 زن در آینه جلال و جمال
💠 حل شبهات و روایات ▫️ معنای قیّم بودن شوهر نسبت به زن یک امر حقوقی تخلّف یا اختلاف ناپذیر نیست، زیرا در صورتی که زن استقلال اقتصادی داشته باشد و صلاحیت اداره و تدبیر و نگهبانی و نگهداری حیثیت خویش را واجد باشد، می تواند در متن عقد نکاح مثلاً محدوده آن قیمومیّت را با توافق طرفین تعیین نموده که به هیچ وجه به استقلال و کیان وجودی او آسیبی نرسد، البته تمکین غریزی غیر از قیمومیّت خانگی است، زیرا آن یک حقِ دیگری است که می تواند با تعهّد متقابل و تراضی طرفین قلمرو آن مشخص شود، و تحدید بعضی از انحاء یا مراتب یا مراحل آن نه با کتاب و سنّت معصومین مخالف است و نه با مقتضای عقد نکاح مباین، چون تقیید اطلاقِ مقتضای برخی از عقود با توافق طرفینِ عقد، محذوری را به همراه ندارد. ▫️ از رهگذر فوق لازم است توجه شود که عنوان سالار به معنای فرمانروا و حکمران و فوق قانون و غیر مسؤول، برای هیچ کسی نسبت به دیگری روا نیست خواه در حریم خانه به عنوان مردسالاری و خواه در متن جامعه به عنوان رئیس سالاری یا فقیه سالاری یا عناوین دیگر، زیرا مهم ترین شرط صلاحیت سرپرست خانواده یا جامعه همانا دو عنصر محوری علم و عدل است، یعنی: در جریان تشخیص اصول مدیریت، آگاه و مطّلع و در اجرای اصول و موادّ مدیریت، عادل و معتدل باشد، زیرا بازگشت چنین مسؤولیت ها در نظام اسلام به علم و عدالت سالاری است که همه فرهیختگان بشری خواهان چنین حکمرانی و فرمانروایی هستند که هرگز جهل به جای علم ننشیند و جور به جای عدل حکم نراند. ▫️ درباره ارث زن می توان گفت گرچه کمبود برخی از موارد سهام را اموری مانند تحمیل هزینه زندگی او بر شوهر و نیز تحمیل مهر بر همسر و اختصاص تحمیل دیه بر عاقله مرد نه زن (یعنی زن هرگز مسؤول دیه خطایی برادر و برادرزاده و مانند آن نخواهد بود) به عهده می گیرد، لیکن توضیح کوتاهی پیرامون اصل ارثِ زن و برخی از اقسام آن در این مبحث سودمند می باشد، اولاً معلوم باشد که زن مانند شوهر همراه با تمام طبقاتِ ارث، حضور حقوقی دارد و در تمامی مراتب طبقه بندی شده ارث زنِ شوهر متوفی مانند شوهر زن متوفاة حضور دارد. ثانیاً سهم زن گاهی مساوی سهم مرد است و گاهی کمتر از آن و زمانی نیز بیشتر از سهم مرد قرار دارد. اینچنین نیست که در تمام انحاء ارث سهم زن کمتر از سهم مرد باشد... . ▫️ نکته قابل توجه آن که گرچه خداوند تمام قوانین حقوقی را برابر حقوق فطری تنظیم و تدوین فرموده است تا زمینه اثاره دفائن فطری و شکوفایی گنجینه های درونی جامعه بشری فراهم گردد، لیکن در پایان آیه ارث، دو اسم از اسمای حسنای الهی را یادآور می شود که هماهنگی نظام تشریع و تکوین را در خاطره ها احیا نماید و آن این است که در پایان آیه 11 سوره نساء که عهده دار برخی از ارث های متفاوت می باشد، چنین فرموده است: « ... انّ اللَّه کان علیماً حکیماً » یعنی شما از علم و حکمت کافی برخوردار نیستید تا راز تفاوت را که در هسته مرکزی عدل نهفته در آن جستجو کنید، لیکن خداوند آگاه و حکیم است همه علل تساوی و عوامل تفاوت را جمع بندی نموده و بر مدار حکمت آنها را به صورت موادّ معتدل حقوقی روانه می فرماید، تا مسائل در سنت و مانند آن از تفریط جاهلیت کهن و از افراط جاهلیت جدید و مُدِرن مصون بماند. 📚 زن در آینه جلال و جمال، ص344 🌐 http://esra.ir 🆔 @a_javadiamoli_esra
💢 زن در آینه جلال و جمال 💠 حل شبهات و روایات ▫️ لازم است توجه شود که برای در خانواده و در جامعه، اجتماع چند عنصر محوری، ضروری می باشد. 1️⃣ اول: اثبات اصل حق و شؤون آن با دلیل عقلی یا نقلی معتبر که هر کدام طبق تحقیق اصول فقه حجّت خواهد بود، و تدوین آن به صورت مواد و تبصره های حقوقی و تصویب آن در محافل رسمی قانونگذاری. 2️⃣ دوم: در صورتی که عمل به آن حقوقِ ثابت شده مزاحم حق شوهر است با توافق طرفین در متن عقدِ نکاح یا عقدِ مشروعِ لازمِ دیگر و یا طی یک تعهد ابتدایی و مستقل بنا بر لزوم وفا به شروط ابتدایی و عدم احتیاج طرح آن در ضمن عقد لازم دیگر، و نیز با رعایت اهمّ و مهمّ از لحاظ صلاح جامعه یا خانواده، محدوده آنها به طور واضح تبیین شود. 3️⃣ سوم: ضمانت اجرای حقوقِ مشترک و مختصِ زن و مرد بدون تضییع، تثبیت شود، چون حقوقی که ضامن اجرا ندارد، رفته رفته از دیوان خاطره ها رخت برمی بندد و همان عادت جامعه و فرهنگ مردم، منبع تدوین حقوق تلقی می شود، لذا جریان اجرای حقوق که عامل احیای عینی آن در متن زندگی است نباید مورد غفلت قرار گیرد، زیرا احیای علمی حقوق زن در کتاب های دینی و حقوقی و نیز تعلیم آنها در حوزه های درسی، ثمری جز حیات لفظی یا ذهنی آنها نخواهد داشت، و چنین روش نکوهیده ای مرضی خداوند که اصلی ترین تعیین کننده حقوق بندگان خویش است نخواهد بود. از این جهت چاره ای جز هماهنگی قوه مقنّنه و قوه مجریه از یک سو و نظارت و قضا و داوری صحیح و به موقع قوه قضائیّه از سوی دیگر نمی باشد، وگرنه تئوری محض، جامعه را ایده آل نمی کند. 4️⃣ چهارم: چون اساس خانواده طبق رهنمود خداوند سبحان، مودّت و رحمت است و این دو فضیلت از عناصر اصلی اخلاق محسوب می شوند، تا وِداد عقلی به جای دوستی غریزی و جوانی ننشیند و علاقه طبیعی از جای برنخیزد و اشتیاق فراطبیعی را بجای خود ننشاند و مِهْر عقلی به جای گرایش مادّی قرار نگیرد و جاذبه جنسی در حریم خاص خود نماند و هرگز به مسند قضا ننشیند و زن و شوهر فطرت مشترک هم دیگر را از یک سو و ویژگی صنف خاص یکدیگر را از سوی دیگر به طور صحیح ادراک نکنند و خصوصیت های صنفی را مکمّل هم ندانند، آن بنیان مرصوص که خواسته اسلام است بنا نمی شود، لذا نصاب اخلاق در خانواده و نیز جامعه کمتر از نصاب حقوق نخواهد بود. ▫️ در پیوند اخلاق و حقوق می توان گفت اگر در موردی قانون از جهت مادّه یا تبصره، در اثر اجمال، فقدان، تعارض موادّ و مانند آن مبهم بود، اخلاق، جبران نقص های یاد شده را به عهده می گیرد، چه این که متقابلاً اگر در جامعه یا خانواده اصول اخلاقی و فضائل نفسانی حاکم نباشد هر کسی قانون را به رأی و هوای خویش تفسیر و تحریف می نماید و برای هر فردی در هر جایی نصب یک پلیس میسور نیست، گذشته از آن که پلیسِ فاقدِ اخلاق، هرگز ضامن اجرای حقوق نخواهد بود، زیرا کسی توان حفظ گوهر دین خود را از دستبرد هوس و تاراج هوا و سرقت شهوت و غضب ندارد، و قلب خود را از تهاجم اهریمنان درون نگهداری نمی کند، هرگز توان حفظ حقوق دیگران را ندارد. و چون رعایت اصول اخلاقی مهم ترین عامل تضمین کننده حقوق افراد است، اسلام به زن و شوهر توصیه متعادل و برابر اخلاقی دارد نه آن که در توصیه اخلاقی جانب مرد را بیش از جانب زن رعایت کرده باشد... . 📚 زن در آینه جلال و جمال، ص358 🌐 http://esra.ir 🆔 @a_javadiamoli_esra
💢
زن در آینه جلال و جمال
💠 حل شبهات و روایات ▫️ شبهه ای که در ذهنیت بعضی افراد هست، این است که خیال می کنند حجاب برای زن محدودیت و حصاری است که خانواده و وابستگی به شوهر برای او ایجاد نموده است، و بنابراین، حجاب نشانه ضعف و محدودیت زن است. راه حلّ این شبهه و تبیین حجاب در بینش قرآن کریم این است که زن باید کاملاً درک کند که حجاب او تنها مربوط به خود او نیست تا بگوید من از حق خودم صرف نظر کردم، حجاب زن مربوط به مرد نیست تا مرد بگوید من راضیم، حجاب زن مربوط به خانواده نیست تا اعضای خانواده رضایت بدهند، حجاب زن، حقی الهی است، لذا می بینید در جهان غرب و کشورهایی که به قانون غربی مبتلا هستند اگر زن همسرداری آلوده شد و همسرش رضایت داد، قوانین آنها پرونده را مختومه اعلام می کنند، اما در اسلام این چنین نیست، حرمت زن نه اختصاص به خود زن دارد نه شوهر و نه ویژه برادر و فرزندانش می باشد، همه اینها اگر رضایت بدهند قرآن راضی نخواهد بود، چون حرمت زن و حیثیت زن به عنوان حق اللَّه مطرح است و خدای سبحان زن را با سرمایه عاطفه آفرید که معلّم رقّت باشد و پیام عاطفه بیاورد، اگر جامعه ای این درس رقّت و عاطفه را ترک نمودند و به دنبال غریزه و شهوت رفتند به همان فسادی مبتلا می شوند که در غرب ظهور کرده است. لذا کسی حق ندارد بگوید من به نداشتن حجاب رضایت دادم، از این که قرآن کریم می گوید هر گروهی، اگر راضی هم باشند، شما حد الهی را در برابر آلودگی اجرا کنید، معلوم می شود عصمت زن، حق اللَّه است و به هیچ کسی ارتباط ندارد. قهراً همه اعضای خانواده و اعضای جامعه و خصوصاً خود زن امین امانت الهی هستند. زن به عنوان امین حق اللَّه از نظر قرآن مطرح است یعنی این مقام را و این حرمت و حیثیت را خدای سبحان که حق خود اوست، به زن داده و فرموده: این حق مرا تو به عنوان امانت حفظ کن، آنگاه جامعه به صورتی درمی آید که شما در ایران می بینید، جهان در برابر ایران خضوع نموده است، زیرا که در مسأله جنگ تا آخرین لحظه، صبر نمود و کاری که برخلاف عاطفه و رقت و رأفت و رحمت باشد انجام نداد. با این که دشمنان او از آغاز، حمله به مناطق مسکونی، کشتار بی رحمانه بی گناهان و غیر نظامی ها را مشروع نمودند. ▫️ جامعه ای که قرآن در او حاکم است، جامعه عاطفه است و سرّش این است که نیمی از جامعه را معلمان عاطفه به عهده دارند و آن مادرها هستند، چه بخواهیم، چه نخواهیم، چه بدانیم و چه ندانیم اصول خانواده درس رأفت و رقّت می دهد، و رأفت و رقّت در همه مسائل کارساز است. ▫️ بنابراین در هر بخشی و هر بعدی از ابعاد برای سیر به مدارج کمال بین زن و مرد تفاوتی نیست منتها باید اندیشه ها قرآن گونه باشد، یعنی همان گونه که قرآن بین کمال و حجاب و اندیشه و عفاف جمع نمود، ما نیز در نظام اسلامی بین کتاب و حجاب جمع کنیم. یعنی عظمت زن در این است که: «أن لا یرین الرّجال ولا یراهنَّ الرّجال» نبینند مردان نامحرم را و مردان نیز آنان را نبینند. قرآن کریم وقتی درباره حجاب سخن می گوید می فرماید: حجاب عبارت است از احترام گذاردن و حرمت قائل شدن برای زن که نامحرمان او را از دید حیوانی ننگرند لذا، نظر کردن به زنان غیر مسلمان را، بدون قصد تباهی جایز می داند و علت آن این است که زنان غیر مسلمان از این حرمت بی بهره اند. حال اگر کسی از تشخیص اصول ارزشی عاجز باشد، ممکن است ـ معاذاللَّه ـ حجاب را یک بند بداند، و حال این که قرآن کریم وقتی مسأله لزوم حجاب را بازگو می کند، علت و فلسفه ضرورت حجاب را چنین بیان می فرماید: « ذلک أدنی أن یعرفن فلا یؤذین » یعنی برای این که شناخته نشوند و مورد اذیت واقع نگردند. چراکه آنان تجسم حرمت و عفاف جامعه هستند و حرمت دارند... . 📚 زن در آینه جلال و جمال، ص437 🌐 http://esra.ir 🆔 @a_javadiamoli_esra