🔹معتقد است فائزه را دیر شناخته «یکی از حسرتهام اینکه چرا زودتر با این شهیده دوست نشدم. اینطور که در این مدت کوتاه فائزه را شناختم، او خیلی علاقه داشت درباره شهدا بنویسد.
یادم هست از طریق یکی از دوستان صمیمیام وارد اکیپی شدم که فائزه یکی از اعضای آن اکیپ بود؛ خوش رو بود. یادم هست آن شب هم اتفاقا فائزه گفت من در حال نوشتن کتابی درباره شهدا هستم.»
💢از پردیس نسیبه دانشگاه فرهنگیان کاروانی برای زیارت حاج قاسم به کرمان میرود اما فائزه فقط به عنوان یک زائر صرف به کرمان نرفت «ما از طرف دانشگاه برای زیارت حاج قاسم سلیمانی به کرمان رفتیم. فائزه به عنوان پشتیبان و خادم برای ساماندهی به گروههای زائرین در مراسم سالگرد شهادت حاج قاسم به کرمان می رفت. ما با هم همسفر در یک اتوبوس بودیم.»
#شهادت با تفاضل یک متر
این همسفر شهیده رحیمی درباره لحظه انفجار میگوید «ما از اتوبوس پیاده شدیم. فائزه حدودا یک الی دو متر پشت سر ما بود چون مشغول ساماندهی گروههای زائرین بود. زمانی که .وارد مسیر پیاده روی شدیم ناگهان پشت سر ما انفجاری رخ داد. وقتی انفجار رخ داد، همه پراکنده شدند. دیگر فائزه را ندیدیم. من به همراه دوستم خودمان را به محل اسکان رساندیم. از همدیگر خبر نداشتیم و هر کدام از بچهها یکی یکی خودشان را به محل اسکان میرساندند و برگشتند. تا ساعت ۱۰ شب منتظر آمدن فائزه بودیم اما خبری از فائزه نشد.
این بخش از صحبتش را با بغض تعریف میکند «به خود امید میدادیم که فائزه زنده است و بر می گردد اما متاسفانه ساعت ۱۰ و نیم شب متوجه شدیم فائزه شهید شده است.»
دختر روسری آبی که نیتش شهادت بود
«یادم هست فائزه بر خلاف همه بچهها که برای مراسم سالگرد حاج قاسم روسری مشکی سر کرده بودند، روسری آبی کمرنگ داشت. وقتی از او پرسیدیم که "نمیخواهی این روسری را عوض کنی و مشکی سرت کنی؟" گفت مهم نیت است. با همان روسری هم شهید شد. آخرین برگهای هم که در دست داشت، پوستری بود که روی آن خطاب به حاج قاسم نوشته شده بود "سلام ما را برسان". فائزه هم رفت و سلام همه ما را به حاج قاسم رساند.
#حسرت دوران دفاع مقدس برای شهادت
🔹معتقد است فائزه برای این دنیا نبود
«رفتارش با بقیه بچهها فرق داشت. خیلی دوست داشت به همه کمک کند. همهاش در گروههای جهادی و گروههای کمک به مردم فعالیت می کرد. حتی در دوران اوج پاندمی کرونا هم داوطلبانه برای تزریق واکسن کرونا به مردم پیش قدم شده بود. این امر برای زمانی است که مردم از هم فرار میکردند.
از طرف دیگر دغدغه شهدا را داشت. با اینکه سنش کم بود اما حسرت این را میخورد که چرا زمان دفاع مقدس نبود تا شهید شود.»
آخرش هم شهید شد
صدایش از بغض میلرزد، خیلی جلویش خودش را میگیرد تا اشکش سرازیر نشود
«چیزی که خیلی روی دلم مانده این است که فائزه در آخرین صحبتهایمان میگفت که همه مراکز دانشگاه فرهنگیان مثل مرکز "شرافت" و "باهنر" شهید دارن
اما پردیس نسیبه دانشگاه فرهنگیان که ما در آن تحصیل میکنیم شهید ندارد.
قرار بود در نشریهمان مطلبی از شهیدی بنویسیم که متولد تهران باشد.
فائزه خیلی دنبال این شهید میگشت. میگفت انشاءالله پیدایش میکنیم. #آخرش_هم_شهیدشد و خودش شد همان شهیدی که قرار بود راجع به آن در نشریه بنویسیم.»
💢مریم آخر حرفهایش را اینگونه تمام میکند
🥀 «یکی از غمبارترین چیزهایی که در دلم مانده این است که انفجار با فاصله یک الی دو متری از من رخ داد اما اتفاقی برای من نیفتاد. فائزه چقدر خوب بود که او را بردند و ما جاماندیم. #فائزه_لایق_شهادت بود.»
🌹🍃یادش گرامی 🇮🇷
🌹🍃هدیه به ارواح طیبه همه شهدا #صلوات
@aarame_jaan
🔷🔹➖⚜➖🍃🌸🍃
یاد خدا ۴.mp3
10.43M
#یاد_خدا4
🔸چرا نتیجهی رشد آدمها از عبادات و تغذیه روحی فرق میکنه❓
🔸مثلا دو نفر با میزان مطالعه مساوی و عبادت یکسان، نتایج متفاوت میگیرند❓
🎙 #استادشجاعی_استادعالی