فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه وقتایی از اینکه قدم گذاشتم توی راه شهدایی که هیچ وقت نه دیده بودمشون و نه گاهی اسمشون و شنیده بودم، میبالم به خودم .
ولی حسرت این رو میخورم که چرا از سی سالگی با این فضا و شهدا آشنا شدم .
اما عهد بستم که تا جایی که در توانم هست از راه هنرم، شهدا رو هنرمندانه به همه معرفی کنم .
......
چهارم خرداد، به وقت شهادت حسن حق نگهدار، راننده لند کروز بهشت شلمچه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای شما و همرزمان شما که اونا رو با نام شهدا میشناسیم هر چه کنیم کمه.
...ما جوونا زیر سایه وجود شما و به برکت خون رفقای شهید شماست که داریم راحت نفس میکشیم
....
خدا شما رو برای ما نگه داره پدر
.....
چهارم خرداد ماه، سالروز شهادت حسن حق نگهدار، راننده لندکروز بهشت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچ چیزی اتفاقی نیست
اینکه این آدما ، همین گوشه ی دنج حرم ، شهید شدند ،
اینکه من چمدون بسته ام رو برگردونم شهر خودم ،
اینکه مهر کنسلی بزنم روی بلیط هایی که پنج ساله برای رفتنش روز شمار بودم ،
اینکه الان به تنها چیزی که فکر میکنم شفا از آقاست
و اینکه الان منم گوشه نشین این حرمم، امشب ، اینجا ، توی همچین شب مبارکی ، اینا اتفاقی نیست .
خدایا توکل مفهوم قشنگی داره ، یعنی اینکه من نمیدونم چه جوری ، ولی خودت درستش کن
......
به وقت پنجم خرداد ماه ، حرم مطهر شاه چراغ شیراز
میدونی چیه؟!
یه وقتایی شبیه امروز که خودم و میبازم ، بیشتر به آدمای دور و برم فکر میکنم .
فکر میکنم که کجای زندگیم کی همراهم بود، چقدر همراهم بود و یا حتی برای حال بدم اشک ریخت!؟
ولی وقتی میرسم به آدمایی که هر لحظه برای حال خوب من ، تلاش میکنن، حرف میزنن، دستم و میگیرن و با من راه میان ، به خودم میگم این آدما رو هم باید دوسشون داشته باشم هم برای روزای تلخ و شیرینم نگه شون دارم .
.....
این روزا که رو به راه نیستم بیشتر مینویسم ، بیشتر خط میزنم و بیشتر اشک میریزم ، تو ببخش و بگذر
......
همین حوالی ، شیراز ، ....
بهم گفت به شهدا متوسل شو، صداشون بزن.
گفت : شهدایی که تا اینجای راه دستتو گرفتن و تو قدم گذاشتی توی مسیری که از خودشون و دختراشون حرف بزنی، مگه میشه کمکت نکنن؟! تو فقط امید داشته باش
.....
و من صداشون کردم از ته دل ، با اشک چشام ، و خدا رو شکر جوابمو دادن.
.....
بچه ها، هر جایی گره افتاد تو کارتون، نرید سراغ بنده های خدا ، برید سراغ خدای بهترین بنده های خدا و سراغ شهدا. شک نکنید همه چیز درست میشه ،
......
دارالرحمه شیراز ، شهید حاج منصور خادم صادق و شهیده مدافع سلامت مریم رحیمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از راه دور سلام آقا
.....
میشه ضامنم بشی ؟!
.....
تولدت مبارک آقای مهربونی ها 🌸
......
امروز ،شیراز، گلزار شهدا، قطعه شهدای گمنام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من و یک شهر دلتنگی
.....
همین حوالی تو،،،،
ازم پرسید چه جوری با مامان مریم آشنا شدی؟! قصه قشنگ شروع نمایش خانم م. رحیمی رو براش گفتم . و مریم شد واسطه آشنایی من و خانواده اش
ازم پرسید چه جوری با آقا سید آشنا شدی؟! و من قصه تلخ شهادت حاج قاسم رو براش گفتم که واسطه آشنایی شیرین من با آقا سید بود .
.......
میخوام بگم یه وقتایی ، توی یه شهر غریب که هیچ آشنایی پیدا نمیشه، بعضی از آدما چقدر به دل میشینن، همه جوره هواتو دارن و لحظه به لحظه باهات راه میان
.....
همسفر و همسفره شدن با این آدم حسابی ها، زیادی نمک گیرت میکنه ،،،
.....
همین حوالی.....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هفدهم خرداد ۱۴۰۰ بود که بعد یک سال تلاش و بیخوابی و کلی کار و تمرین، تیزر نمایش خانم م. رحیمی رو منتشر کردیم .
......
قصه ها دارم سر نوشتن و اجرای این نمایش و زندگی ها کردیم بعد از اجرای این نمایش با مریم و خانواده اش
......
هنوز که هنوزه یکی از بهترین و شیرین ترین تجربه هام بوده و هست. قصه ای که به شدت حضور مریم رو حس کردم توی تک تک لحظات نوشتن و تمرین و اجرای این نمایش
......
از امروز تا آخر خرداد، راجع به این نمایش ، بیشتر مینویسم اینجا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و نوزدهم خرداد بود که این تیزر رو منتشر کردیم.
بازخوردهای خیلی خوبی از تمام مردم شهر میدیدم و این برای منی که تجربه اولم بود ، خیلی شیرین بود .
من اجرای این کار رو مدیون خیلی از آدما هستم . و از تک تکشون ممنونم که یک سال کنارم بودن همه جوره
این روزا تازه معنی اون جمله رو میدونم که میگفت : قدر سلامتیت و بدون که هیچی مثل سلامتی نیست .
چقدر راست میگفت .
امروز از صبح تا همین الان که با سرگیجه های لعنتی دست و پنجه نرم میکنم و هشت تا قرص و میندازم بالا با یه لیوان آب پشت بندش، هزار بار به خدا التماس کردم که دیگه بسه ، دارم میمیرم ....
.....
خدایا بخدا بسه، من کم طاقت تر از چیزی هستم که تو روی صبوری من حساب باز کردی .
......
عاجزانه ازتون میخوام برام دعا کنید . حالم خوب نیست .
.....
چقدر دلم میخواست مثل همیشه سرحال باشم 😔😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و اما.....
بیست و یکم خرداد ۴۰۱ ، تب و تاب تمرین های قبل اجرا خیلی بالا بود ، و صد البته استرس ها .
تا یک روز قبل نمایش, کارت دعوت های الکترونیکی رو برای تک تک آدم هایی که دعوت شده شب افتتاحیه بودند رو ارسال کردیم و از این بابت هم بازخوردهای خوب و قشنگی گرفتیم.
مهمونای اصلی این افتتاحیه، بعد خود شهیده مریم رحیمی ، خانواده اش بود. و آدم های دوست داشتنی دیگه ای که یک دنیا از همشون ممنونم که از شیراز افتخار حضور دادن.
.....
فکرش رو هم نمیکردم بعد یک سال، تداعی خاطراتم با این تیزر های نمایشم، توی آسمون خدا باشه.
شاید اینجوری به مریم نزدیک ترم
....
توی آسمون خدا، بر فراز ابرهای کشورم ایران
......
هواپیمایی بندر عباس_ تبریز
ساعت ۱۵ بعداز ظهر ، بیست و یکم خرداد
39.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
و بعد یک سال تمرین ، رسیدیم به شب اجرا. همه مهمان ها در کنار کادر درمان و مردم، در سالن سینما حضور داشتند . پخش لایو، اجرای نمایش ، سخنرانی فرمانده سپاه ، صحبت های آقای متولی و رونمایی از دو قاب نقاشی شده شهیده مریم رحیمی، شد شروع یک قصه تازه برای من .
منی که اونشب انگار روی ابرا راه میرفتم . اینکه من و با پسوند نمایش شهیده مریم رحیمی میشناختن حس خوبی داشتم .
ولی باید قبول میکردم یک سری مسئولیت ها روی دوشم افتاد .
اجرای این نمایش، صفر تا صد، یقین دارم به عهده خود مریم بود . همین و بس .
.......
و یک سال گذشت و من هنوز مزه خوبش و دارم میچشم.
خدایا شکرت که دستم و گرفتی توی این راه قشنگ .
......
تداعی این خاطرات همین الان برای من، تلخی امروزم و باید بشوره ببره.
تازه از MRI بیرون اومدم و ازتون میخوام برام دعا کنید . چند ماهی میشه خوب نیستم
......
بیمارستان تبریز
۲۲ خرداد ۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی نمایش تموم شد و دیدگاه مردم رو دیدم، تمام خستگی هام و یادم رفت .
برای این نمایش هزار بار نوشتم و خط زدم . بارها تمرین کردیم و تغییر دادیم . هفت کیلو لاغر شدم از بیخوابی و بی اشتهایی .
هرچند شیرین ترین تجربه ام بوده و هست ولی خیلییی خیلیییی براش وقت گذاشتم و خدا رو شکر که نتیجه چیزی بود که میخواستیم . هرچند اجرای آخر ما در شیراز ، تالار حافظ حتی دقیقه آخر یک سری میزان سن ها رو تغییر دادیم و بهترین شد .
.....
باز هم از تک تک آدم هایی که همراهم بودند ، کنارم بودند و پشتم بودند ممنونم .
.....
انشاالله عمری باشه و حالم رو به راه باشه، اردیبهشت ۴۰۳ با یک نمایش دیگه از گروه پاییز، میریم روی صحنه به امید خدا .
نمایش خانم م. رحیمی
49.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حالم خراب تر از اونکه بدونیه....
.....
یک شب بارونی ، تبریز