🔰در دیدار مدیر کل کتابخانه های عمومی یزد با نماینده منتخب مردم اردکان در مجلس شورای اسلامی تاکید شد؛
♦️ضرورت توجه ویژه برای پیگیری احداث کتابخانه مرکزی اردکان
🔸محمد محسن رفیعی، مدیرکل کتابخانههای عمومی استان یزد؛ به همراه حامد عطارها، معاون توسعه کتابخانهها و کتابخوانی؛ علی ملاعباسی، معاون اداری مالی و حسین پایدار رییس کتابخانه های عمومی شهرستان اردکان با مصطفی پوردهقان نماینده منتخب مردم اردکان در دوره دوازدهم مجلس شورای اسلامی دیدار و گفتوگو کرد.
🔸در این نشست نماینده منتخب مردم اردکان در مجلس شورای اسلامی بر ضرورت توجه ویژه برای پیگیری احداث کتابخانه مرکزی اردکان تاکید کرد و گفت: باید مکانی در خور شأن و جایگاه مردم اردکان ایجاد شود تا از همه آنچه مورد نیاز کتاب و کتابخوانی است بهرهمند شوند.
🔸مصطفی پوردهقان کتابداران را جزء قشر فرهیخته جامعه دانست و بر حل مشکلات معیشتی آنها تاکید کرد.
🔸در ادامه مدیر کل کتابخانه های عمومی ضمن ارائه گزارشی از وضعیت کتابخانه های عمومی استان و شهرستان اردکان خواستار حمایت نمایندگان مجلس شورای اسلامی در تصویب قوانین مورد نیاز نهاد کتابخانه های عمومی کشور شد.
🔸محمد محسن رفیعی هم چنین در خصوص طرح بازسازی کتابخانه آیت الله حائری و ساخت کتابخانه مرکزی اردکان گزارشی را ارائه نمود.
🔸در پایان پیام تبریک مهدی رمضانی دبیر کل نهاد کتابخانه های عمومی کشور به نماینده منتخب مردم اردکان در دوره دوازدهم مجلس شورای اسلامی اعلام و همچنین کتاب فرمان نامه حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) به مالک اشتر به ایشان اهدا شد.
🔵🔵أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ
در این شبهای و روزهای عزیز
که بهترین زمان برای دعا کردن هست
همه مریضان را دعا کنید
مادری هم از شما التماس دعا دارند برای فرزندش که در بیمارستان بستری هستن
که ان شاءالله با دعاهای خیر شما در حق مومنین به اجابت برسد و مریضها بخصوص مریض مورد نظر شفای عاجل نصیبش شود
🙏 5 مرتبه دعای شریفه امن یجیب🙏
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🤲 کاش، در این رمضان لایق دیدار شویم
مهدی جان
•| منتظران ظهور ترک آباد |•
{ کانال مردمی روستای ترک آباد }
╭─┅─✨🕋✨─┅─╮
🆔 @abadikhabar
╰─┅─🍃🌸🍃─┅─╯
عزیزان جهت تبلیغات در کانال منتظران ظهور به آیدی های زیر مراجعه فرمایید👇👇
@Admin1359
@Mt6232
@ABOLFAZL_mozaffar_torkabad
هزینه این تبلیغات صرف امور فرهنگی میشود
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🤲 کاش، در این رمضان لایق دیدار شویم
مهدی جان
•| منتظران ظهور ترک آباد |•
{ کانال مردمی روستای ترک آباد }
╭─┅─✨🕋✨─┅─╮
🆔 @abadikhabar
╰─┅─🍃🌸🍃─┅─╯
🏆نتایج نهایی بازی های فوتسال جام رمضان
تیمپایگاهشهیدحنیف۱_۱تیمشهدای گمنام
تیم فیلترشکن۲_۲تیم آذین فلز
تیم اتحاد اتصال۱_۴تیم پرسپولیساردکان
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🤲 کاش، در این رمضان لایق دیدار شویم
مهدی جان
•| منتظران ظهور ترک آباد |•
{کانال مردمی روستای ترک آباد }
╭─┅─✨🕋✨─┅─╮
🆔 @abadikhabar
╰─┅─🍃🌸🍃─┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥 فیلم سینمایی «اُخت الرضا» امشب روی آنتن تلویزیون
🔹همزمان با شهادت امیرالمؤمنین علی (ع) فیلم سینمایی «اخت الرضا» برای اولینبار از تلویزیون پخش میشود.
🔹این فیلم با روایت زندگی حضرت معصومه (س) امشب ساعت ٢٣:۴۵ از شبکه یک روی آنتن میرود.
سلام علیکم
دعای روز بیستم رمضان
اللَّهُمَّ افْتَحْ لی فیهِ اَبْوابَ الْجِنانِ، وَ اَغْلِقْ عَنّی فیهِ اَبْوابَ النِّیرانِ وَ. وَفِّقْنی فیهِ لِتِلاوةِ الْقُرآنِ، یا مُنْزِلَ السّکَینَةِ فی قُلُوبِ الْمُؤمِنین.
معنی:
ای خدا در این روز درهای بهشت هارا بر روی من بازکن.
و درهای آتش جهنم را بر روی من ببند،
وتوفیق خواندن و تلاوت قرآن را به من عطا فرما،
ای خدایی که آرامش وسکینه (تسکین) در دلهای مؤمنین قرار می دهی(فرود می آوری).
***
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
🌼🌸🌺جزء خوانی قرآن کریم
بعد از نماز صبح
مسجد جامع دیارمان
🌸 جزء بیستم از قرآن کریم
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🤲 کاش، در این رمضان لایق دیدار شویم
مهدی جان
•| منتظران ظهور ترک آباد |•
{ کانال مردمی روستای ترک آباد }
╭─┅─✨🕋✨─┅─╮
🆔 @abadikhabar
╰─┅─🍃🌸🍃─┅─╯
هدایت شده از کمالی اردکانی
یکی از استادان دانشگاه امام صادق(ع) در یادداشتی، ماجرای تکان دهنده و عبرت آموزی را به تحریر درآورده است: حدود 20 سال پیش منزل ما خیابان 17 شهریور بود و ما برای نماز خواندن و مراسم عزاداری و جشن های مذهبی به مسجدی که نزدیک منزلمان بود می رفتیم. پیش نماز مسجد، حاج آقایی بود به نام شیخ هادی که امور مسجد از قبیل نماز جماعت، مراسم شب های قدر، نماز عید و جشن نیمه شعبان را برگزار می کرد. اگر کسی می خواست دخترش را شوهر بدهد و یا برای پسرش زن بگیرد با شیخ هادی مشورت می کرد و در آخر هم شیخ خطبه عقد را جاری می کرد. اگر کسی در محله فوت می کرد شیخ هادی برای او نماز میت می خواند و کارهای بسیار دیگر...
یک روز من برای خواندن نماز مغرب و عشاء راهی مسجد شدم و برای گرفتن وضو به طبقه پائین که وضوخانه در آنجا واقع بود رفتم. منتظر خالی شدن دستشویی بودم که در این حین، درِ یکی از دستشویی ها باز شد و شیخ هادی از آن بیرون آمد. با هم سلام و علیک کردیم و شیخ بدون اینکه وضو بگیرد دستشویی را ترک کرد! من که بسیار تعجب کرده بودم به دنبال شیخ راهی شدم که ببینم کجا وضو می گیرد و با کمال شگفتی دیدم شیخ هادی بدون گرفتن وضو وارد محراب شد و یکسره بعد از خواندن اذان و اقامه نماز را شروع کرد و مردم هم به شیخ اقتداء کردند! من که کاملاً گیج شده بودم سریعاً به حاج علی که سال های زیادی با هم همسایه بودیم، گفتم: حاجی! شیخ هادی وضو ندارد، خودم دیدم از دستشویی آمد بیرون ولی وضو نگرفت. حاج علی که به من اعتماد کامل داشت با تعجب گفت خیلی خوب فرادا می خوانم.
این ماجرا بین متدینین پیچید، من و دوستانم برای رضای خدا، همه را از وضو نداشتن شیخ هادی آگاه کردیم و مأمومین کم کم از دور شیخ متفرّق شدند تا جایی که بعد از چند روز خانواده او هم فهمیدند. زن شیخ قهر کرد و به خانه پدرش رفت، بچه های شیخ هم برای این آبروریزی، پدر را ترک کردند. دیگر همه جا صحبت از مشکوک بودن شیخ هادی بود؛ آیا اصلاً مسلمان است؟
هدایت شده از کمالی اردکانی
آیا جاسوس است؟! و آیا...
شیخ بعد از مدتی محله ما را ترک کرد و دیگر خبری از او نبود. ما هم به همراه دوستان و متدینین خوشحال از این پیروزی، در پوست خود نمی گنجیدیم. بعد از مدتی از حوزه علمیه یک طلبه جوان [به مسجد] فرستادند و اوضاع به حالت عادی برگشت.
بعد از دو سال از این ماجرا، من به اتفاق همسرم به عمره مشرف شدیم. در مکه به خاطر آب و هوای آلوده بیمار شدم. بعد از بازگشت به پزشک مراجعه کردم و دکتر پس از معاینه مقداری قرص و آمپول برایم تجویز کرد. روز بعد وقتی می خواستم برای نماز به مسجد بروم، تصمیم گرفتم قبل از آن به درمانگاه بروم و آمپول بزنم. پس از تزریق به مسجد رفتم و چون هنوز وقت اذان نشده بود وارد دستشویی شدم تا جای آمپول را آب بکشم. در حال خارج شدن از دستشویی، ناگهان به یاد شیخ هادی افتادم. چشمانم سیاهی می رفت، همه چیز دور سرم شروع به چرخیدن کرد انگار دنیا را روی سرم خراب کردند. نکند آن بیچاره هم می خواسته جای آمپول را آب بکشد؟!! نکند؟!! نکند؟!! دیگر نفهمیدم چه شد. به خانه برگشتم تا صبح خوابم نبرد و به شیخ هادی فکر می کردم که چگونه منِ نادان و دوستان و متدینین نادان تر از خودم، ندانسته و با قصد قربت آبرویش را بردیم؛ خانواده اش را نابود کردیم؛ و....
از فردا، سراسیمه پرس و جو را شروع کردم تا شیخ هادی را پیدا کنم. پیش حاج ابراهیم رفتم به او گفتم برای کار مهمی دنبال شیخ هادی می گردم او گفت: شیخ دوستی در بازار حضرت عبدالعظیم(ع) داشت و گاه گاهی به دیدنش می رفت، اسمش هم حاج احمد بود و به عطاری مشغول بود. پس از خداحافظی یک راست به بازار شاه عبدالعظیم(ع) رفتم و سراغ عطاری حاج احمد را گرفتم