هر شب به طرز وصل تو صد فال میزنم
بیمم مده زِ هجر که تبخال میزنم ...
#محمد_سهرابی
ای دوستتر از جانم زین بیش مرنجانم
مگذر ز وفاداری مگذار برین سانم
جان بود و دلی ما را دل در سر کارت شد
جان مانده چه فرمایی در پای تو افشانم
من با تو جفا نکنم تو عادت من دانی
با من تو وفا نکنی من طالع خود دانم
با دلشدهی مسکین چندین چه کنی خواری
ای کافر سنگیندل آخر نه مسلمانم
بشکست غمت پشتم با این همه عزم آنست
تا جان بودم در تن روی از تو نگردانم
#انوری
فرفری موی بلند نقره پوش
لااقل یک لحظه هم با من بجوش
این دوبیتی، این رباعی، این غزل
یک کمی از شربت شعرم بنوش
#مصطفی_پیوندی_سرخه
ساقی بده پیمانهای زآن می که بیخویشم کند
بر حسن شورانگیز تو عاشقتر از پیشم کند
زان می که در شبهای غم بارد فروغ صبحدم
غافل کند از بیش و کم فارغ ز تشویشم کند
نور سحرگاهی دهد فیضی که میخواهی دهد
با مسکنت شاهی دهد سلطان درویشم کند
سوزد مرا سازد مرا در آتش اندازد مرا
وز من رها سازد مرا بیگانه از خویشم کند
بستاند ای سرو سهی! سودای هستی از رهی
یغما کند اندیشه را دور از بداندیشم کند
#رهی_معیری
🌾🌸🌾
«بسم رب الشهداء والصدیقین»
#تشییع_شهدای_مدافع_حرم
#شهیدمیلادحیدری
#شهیدمقدادمهقانی
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
از شــــام خونیــن لاله های پرپر آوردند
از بــام ســـبز آسمــــانها اختــــر آوردند
بار دگر عطــــر شهیدان در وطن پیچید
مثل سلیمانی ، دو گلگون پیـــکر آوردند
این لاله ها را هم به رسم هدیه بر زینب
از باغ رنگیـــــنِ شهـــادت پـــرور آوردند
بیـــن زلالِ اشکهـــا تشییـــع کـــردند و
بر شـــانهٔ باران ، گرامی گوهــر آوردند
بر زخم بال هر کبوتر شهپـــری روییــد
گرچه کـــبوترهای ما را بی پــر آوردند
این جـان فدایان حــــریم پاک زینب را
بر شـــانه ها بهـــرِ وداع آخــــر آوردند
"میلاد و مقداد"ی که مقداد زمان بودند
از آن حـــریمِ پاکِ دختِ حیـــدر آوردند
در هــاله ای از نور ، فرزندان قاســـم را
بر موجی از غم، روی چشمان تر آوردند
آغوش وا کرده ست میهن ، مثل یک مادر
این لاله ها را هدیه بر این مـــادر آوردند
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۲/۱/۱۵
فرفری موی بلند نقره پوش
لااقل یک لحظه هم با من بجوش
این دوبیتی، این رباعی، این غزل
یک کمی از شربت شعرم بنوش
#مصطفی_پیوندی_سرخه
یا صاحب الزمان(عج)
دلم گرفته از این روزهای تکراری
فدای صورت ماهت چرا نمی آیی؟
#مصطفی_پیوندی_سرخه
می خواست ذکر ما بکند یا «کریم» را
بخشید هرچه داشت فقیر و یتیم را
مظلوم و خاکی است و به نام حسن خدا
شاید که آفریده چنین «یا کریم» را
یکبار نه، دومرتبه از مال خود گذشت
در سایه اش گرفت غریب و مقیم را
اهل کرامتند همه، منتها حسن
شد شهره سفره داری باب النعیم را
یاور نداشت با خود و تسلیم صلح شد
آن نعمت عطا شده ذبح عظیم را
شد عقده های جنگ جمل تیر و می زدند
بر پیکرش تلافی زخم قدیم را
بی خادم است گرد بقیع و خدا گذاشت
جارو کش مزار شریفش نسیم را
#محمدجواد_منوچهری
#یاامامحسنمجتبیعلیهالسلام
#غــزل_عاشقانه_آیینی
خورشید میتابد به عشق روی بعضیها
مهتاب، مبهوت از شبِ گیسوی بعضیها
هرشب، ستاره خواب میبیند که میافتد
از آسـمان روی زمین، پهلـوی بعضیها
گل مست و بلبل مست، در باغی که پیچیده است
در خاطراتـش خاطر خوشبوی بعضیها
از زنده بودن شرم دارد آنکه میبیند
پیوسته عاشق میکُشد ابروی بعضیها
دل میکند از حضرت یوسف، اگر روزی
فکر زلیخا بگــذرد از کوی بعضیها
حاتم خودش را میرساند هرکجا باشد
تا سر گذارد بر سر زانوی بعضیها
نامش حسن؛ خلقش حسن؛ بهبه! چه شیرین است!
دائم عسل میبارد از کندوی بعضیها
آیینهی حسن خداوندی حسن جانم
نام شما حیف است باشد روی بعضیها!
#صـلــــــوات♥️
#علیرضا_مهران