🌷19 دیماه 65 و با ادامه عملیات کربلای 5
جزیره بوارین عراق زیر پای غواصان، دشمن بعثي حیران و سرگردان غافلگیر شده در حال فرار و بعضی با کمک از تنه های نخل و پاره چوبی خود را به آب اروند زده و شنا کنان... تا در آنسوی، وارد جزیره ام الرصاص و جان خود را بدر برند
اما وسط آب گرفتار موجها غرق شدند
تا بفهمند چه بر سر غواصان ما آوردند
ثمره خون پاک غواصان در کربلای 4 به ثمر نشست و دشمن طعم شکست بزرگی را چشید و جنگ به نفع ✌️جمهوری اسلامی رقم خورد
🍃 وماانصر الا من عندالله العزیز الحکیم
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
🇮🇷 گوشه ای از بهای حفظ نظام
♦️ ۱۹ دی ، سالروز حماسه کم نظیر #عملیات_کربلای ۵ است. حماسه عظیمی که بسیجیان حضرت روح الله، به تبعیت از یاران عاشورایی اباعبدالله الحسین (ع) ؛ کربلایی دیگر را در عصر حاضر آفریدند.
♦️ نسل جدید فقط نامی از کربلای پنج شنیده اند، اما بازخوانی بهایی که آن یاران عاشورایی، برای خلق این کربلا پرداختند و جهانیان را متحیر کردند؛ حقیقتاً شگفت آور است.
✅ کل تلفات انسانی یگانهای سپاه و بسیج ۶۴/۴۷۸ نفر. از این تعداد:
● شهداء : ۷۶۵۱ نفر
● مجروحین: ۵۳/۲۹۸ نفر
● مفقودین: ۳۵۲۹ نفر
👈مجموعا حدود ۱۱/۲۰۰ شهید و مفقود
🔹فرماندهان:
👈در سطح فرمانده گردان:
۳۰ فرمانده گردان شهید
۳۳ معاون گردان شهید
۸۳ فرمانده گردان مجروح
۱۶۲ معاون گردان مجروح
👈 در سطح فرمانده گروهان:
۵۷ فرمانده گروهان شهید
۸۱ معاون گروهان شهید
۲۴۹ فرمانده گروهان مجروح
۳۸۴ معاون گروهان مجروح
👈 فرمانده دسته:
۱۲۰ فرمانده دسته شهید
۶۲۷ فرمانده دسته مجروح
۸۲ معاون دسته شهید
۴۲۶ معاون دسته مجروح
✳️ در مجموع؛ در سطح فرمانده گردان تا دسته: ۴۰۳ فرمانده شهید و ۱۹۴۳ فرمانده مجروح شدند.
✳️ در سطح فرمانده لشکر، فرماندهان بزرگی همچون :
🔸حاج حسین خرازی فرمانده لشکر امام حسین(ع)
🔸 اسماعیل دقایقی فرمانده لشکر بدر
🔸حجتالاسلام عبدالله میثمی، نماینده امام در قرارگاه خاتمالأنبیاء نیز به شهادت رسیدند.
🇮🇷 سلام خدا بر شهیدان و حماسه آفرینان عملیات کربلای پنج.
♦️لطفا برای شادی ارواح مطهر شهداء و امام شهداء ۱۰ صلوات هدیه بفرمائید.
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
💢 امشب شلمچه، پشت نهر خین، چه خبر است...!!
غواصان در سنگرها آماده اند، تا لحظه موعود فرا برسد
بسیاری از آنها امشب به سفر ابدی میروند
ساعتهای آخر است
هر کس حرفی میزند
همه بانشاط و امیدوارم، دلها محکم به راه و هدفی که در آن قدم گذاشته اند
شب عاشورا برآیم تداعی میشود
از سنگرها زمزمه هایی بگوش میرسد
باید سکوت رعایت شود
دشمن در 30 متری ما،آنسوی رودخانه ست
صدای صحبت کردن عراقیها بگوش میرسد
اگر متوجه حضور یک گردان نیروی غواص بشوند، ماجرای کربلای 4 تکرار خواهد شد
آقا جلیل فرمانده گردان غواصی یاسین، دستور باز کردن دهانه تونل حفر شده زیر دژ خین را میدهد
ستون غواص بصورت چهاردست و پا وارد تونل میشود
تا وارد نهر خین شوند
نهر، مملو از سیم خاردار، نبشی است باید معبر زده شود، راه باز شود
امیر نظری اولین غواص وارد آب میشود
لحظاتی بعد با روشن شدن منور دشمن، بالای سرشان، تیراندازی آغاز میشود
با اصابت تیر امیر مجروح میشود
اما ادامه کار را بقیه میدهند
🌷حسن شاد اولین غواصی ست که از لابلای سیم خاردارها، زیر رگبار گلوله ها خود را به آنسوی رودخانه، زیر پای سنگر تیربار میرساند
و با شجاعت تمام، همچون عقابی بر روی تیربار چی پریده و با زدن او، راه باز شده و ستون غواص ضمن بالا رفتن از دژ وارد کانال های جزیره بوارین میشوند
مسافتی از کانال فتح و ادامه ستون غواصان رسیدند و تا صبح درگیری تن به تن ادامه داشت
از لابلای کوه سیم خاردار و نبشی از وسط نهر خین، زیر باران گلوله ها معجزه وار گذشتم
از سده جزیره بوارین که به مین آلوده بود، بالا رفتم
شهید تولایی، بچه کوهسرخ کاشمر روی مین رفته بود
سرم رو بردم نزدیک دهانش، تا صدایش را بشنوم
هیچ کمکی نمیخواست و هیچ شکوه ای نمیکرد
تا مرا دید گفت: بروید، عملیات را ادامه بدید، طوریم نیست
پریدم تو کانال، بچه ها درگیر بودند
جنگ، سنگر به سنگر
از اولین غواص پرسیدم
🌷حسن شاد کو...!؟
غواصی که به حالت سجده در فاصله ای لبه کانال شهید شده بود، نشانم داد جا خوردم، خیلی احساس تنهایی بهم دست داد بار مسئولیت بر دوش من افتاد
بعد آقا جليل در گردان، 🌷حسن پشت و پناه من بود
راوی: جانباز #علیرضا_دلبریان
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
🔻روایت رهبر انقلاب اسلامی از آخرین ملاقات با شهید احمد کاظمی:
دو هفته پیش #شهید_کاظمی پیش من آمد و گفت از شما دو درخواست دارم: یکی اینکه دعا کنید من روسفید بشوم، دوم اینکه دعا کنید من #شهید بشوم. گفتم شماها واقعاً حیف است بمیرید؛ شماها که این روزگارهای مهم را گذراندید، نباید بمیرید؛ شماها همهتان باید شهید شوید؛ ولیکن حالا زود است و هنوز کشور و نظام به شما احتیاج دارد. بعد گفتم آن روزی که خبر شهادت #صیاد را به من دادند، من گفتم صیاد، شایستهی #شهادت بود؛ حقش بود؛ حیف بود صیاد بمیرد. وقتی این جمله را گفتم ، چشمهای شهید کاظمی پُرِ اشک شد، گفت: انشاءالله خبر من را هم بهتان بدهند !
📸 تصویر : حضور رهبر انقلاب در مراسم تشییع پیکر مطهر سردار شهید حاج احمد کاظمی و همرزمان
✅ آسمانی شوید 👇👇👇
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
🌹یازهرا🌹
✅ وقتی فرزند اولم در جبهه بود ، پسر کوچکترم آمد تا اجازه حضور در جبهه را بگیرد. به او گفتم فعلا برادرت هست، تو تکلیفی نداری. هر چه اصرار کرد اجازه ندادم، تا آنکه یک روز صبح وقتی نماز صبح را خواندیم، به او گفتم برو خواهرت را هم بیدار کن تا نمازش قضا نشود. پسرم گفت لازم نیست خواهرم نماز بخواند! با تعجب پرسیدم چرا؟ گفت وقتی ما خواندهایم او دیگر تکلیفی ندارد. گفتم این چه حرفی است که میزنی؟ پاسخ عجیبی داد. گفت: شما میگویی برادرت جبهه هست و تو تکلیفی نداری، من حرف شما را تکرار میکنم. او باید تکلیف خودش را انجام دهد و هم من وظیفه خودم را.
✅ در برابر این استدلال زیبای پسرم، حرفی برای گفتن نداشتم. اجازه دادم تا به جبهه برود. مدتی بعد عازم شد، اما به محض آنکه به اهواز رسید، خبر شهادت برادر بزرگترش را به او دادند، گفتند برو معراج شهدا و پیکر برادرت را تحویل بگیر. گفت من آمدهام اینجا برای جنگ. مردم ما آنقدر معرفت دارند که پیکر برادرم را به خانوادهام برسانند و با عزت تشییع کنند. از همان جا به جبهه رفت و درست همان روزی که مراسم چهلم پسر بزرگم را برگزار میکردیم، خبر شهادت او را هم شنیدم. وقتی پیکرش را آوردند، به من نشان نمیدادند، اما وقتی داخل قبر قرارش دادند، گفتم من باید بچهام را ببینم، کارش دارم. رفتم، بندهای کفن را باز کردم و یک شاخه گل روی سینهاش گذاشتم. گفتم پسرم، الان که دفن میشوی، میهمان اهل بیت خواهی شد؛ مدیون مادرت هستی اگر این شاخه گل را از طرف من به حضرت زهرا(س) هدیه نکنی...»
⬅️ خاطره یک #مادر_شهید
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎶 همخوانی زیبای مردم قم
❤️ در دیدار با رهبری در 19 دی
تو غبار #فتنه ها
نور #ولایت چراغ راهمونه
ما میمونیم با #ولایت تا #شهادت
عالم اینو بدونه
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
هدیه امام حسین(ع) به میرزا تقی خان امیرکبیر
🔸مرحوم آیت الله اراکی درباره شخصیت والای میرزا تقی خان امیرکبیر فرمود: شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت.
پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟
با لبخند گفت: خیر
سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟
گفت: نه
با تعجب پرسیدم: پس راز این مقام چیست؟
جواب داد: هدیه مولایم حسین است!
گفتم: چطور؟
🔹 با اشک گفت: آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! ۲ تا رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد.
🔻آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین آمد و گفت: به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی این هدیه ما در برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم.
📑منبع : کتاب آخرین گفتارها
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane 🕊🌺
🇮🇷 عکسی ماندگار از عملیات کربلای ۵
🔸۱۹ دی، سی امین سالگرد عملیات کربلای ۵ است و عکس بالا از معروف ترین تصاویر این عملیات. اما ماجرای این تصویر ماندگار:
🔸احمد دهقان، نویسنده کتاب "سفر به گرای ۲۷۰ درجه" و شاهد عینی این تصویر، نوشته است:
☘ "عکس مربوط به ۲۱ دی ماه سال ۶۵، سومین روز عملیات کربلای ۵ در شلمچه است؛ وقتی که گروهی از نیروهای ایرانی در محاصره نیروهای عراقی گیر افتاده بودند. توی یکی از سنگرها، عباس حصیبی (شهید سمت چپ در عکس) و علی شاه آبادی (شهید سمت راست و از سیمینوف چی های دسته ادوات)، کنار هم نشسته بودند که تیر سیمینوف عراقی می خورد به سر حصیبی و رد می کند و می خورد به سر دومی. سر حصیبی را باند پیچی کرده بودند… عکس را هم رضا احمدی با دوربین علی شاه آبادی [شهید بالا] گرفته است."
#صلوات
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
🚨 وقتی با قرآن، اسلام را شکست دادند...
➕ امام خمینی(ره): قرآنی که سر نیزه کردند در مقابل امیرالمؤمنین - سلام الله علیه - با #حربه قرآن #معاویه، امیرالمؤمنین را شکست داد؛ با حربه قرآن، و الّا چند دقیقه دیگر، چند ساعت دیگر اگر مانده بود، آثاری از بنی امیه نمیماند، لکن #حیله کردند، قرآن آوردند [که] ما مُسْلم، شما هم مُسلم، أشهد أن لا اله الاالله؛ این قرآن.
این #خوارج بدبخت احمق، #مقدس_احمق، که امام را نشناخته بود [ند]، هر چه حضرت امیر گفت: آقا صبر کنید، [گفتند:] خیر نمیشود، #قرآن، الحکم للَّه، نمیشود، نمیشود، نمیشود.
میخواستند بکشند حضرت امیر را همین اصحاب، این خوارجْ اصحاب حضرت بودند؛ انصار حضرت بودند. آنها حیله کردند؛ قرآن را بالای نیزهها کردند که «الْحَکَمُ بَیننا وَ بَینکمْ کتابُ الله؛ الْحَکَمُ کتابُ الله». حضرت [پیغام] فرستاد به اصحابش که جنگ میکردند که آقا برگردید. گفت: آقا #مهلت بدهید یک ساعت دیگر مانده.
حضرت فرمود: میکشند اینها مرا؛ ریختهاند دورم؛ شمشیرها کشیدهاند؛ اگر نیایید میکشند. با قرآن، اسلام را شکست دادند...
📚 صحیفه امام، جلد ۱، صفحه ۳۰۲
📎 #مظلوم_مقتدر
📎 #خواص_بی_بصیرت
📎 #پشت_خیمه_های_معاویه
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane 🕊🌺
🌷با لبخند شهدا🌷
☝️محمد چهل روز بیشتر نداشت که یتیم شد. از کودکی چوپانی می کرد تا کمک خرج خانواده باشد. محمد این چوپان یتیم روستایی، وقت شهادت 32 سال بیشتر نداشت، اما برای صد ها و هزاران رزمنده فارس در میدان های نبرد، پدری کرد و تا زمان شهادت برای پرورش جسم و روح آنها از پا ننشست.
🌸قبل از عملیات محرم بود. آقای اسلام نسب فرمانده مقری بود که بسیجی ها پیش از عملیات در آن سکنی داده شده بود. مقر یک زمین خاکی وسیع بود که در گوشه گوشه آن خیمه های نیروها برپا شده بود. آقای اسلام نسب فرمانده هان گروهان و گردان های حاضر در مقر را به خیمه اش صدا زد. خواب و خستگی در چشم هایش می جوشید. با این حال، نکاتی در مورد خدمت به بسیجی ها برای ما گفت. کم کم باد شدیدی شروع به وزیدن کرد. باد و خاک و ماسه از لبه چادر داخل می آمد.
- برید حواستون به بسیجی ها باشه.
بیرون آمدیم. باد هر لحظه قوی تر و شدید تر می شد. طوفان کائوچوهای جعبه مهمات ها را بلند کرده و از این سمت به آن سمت می برد. لبه های چادرها بلند شده و تنها با چند میخ به زمین وصل بودند. بسیجی ها چهار طرف خیمه ها را گرفته بودند که باد آنها را نبرد.
کم کم باد، جایش را به رگبار و بارش باران داد. همه به داخل خیمه ها رفتیم. باران آنقدر شدید شد که سقف خیمه ها شروع به چکه کرد...
وضعیت بغرنجی شده بود. باید کاری می کردم، دل به دریا زدم و به چادر آقای اسلام نسب رفتم. بی توجه به آن شرایط جوی، گوشه خیمه به خواب رفته بود، خواب عمیقی هم بود. به برادری که آنجا بود آرام گفتم: با آقای اسلام نسب کار دارم.
- ایشان دیشب تا صبح شناسایی بودن، خسته است!
- بیدار شد بهش بگید، سقف خیمه ها چکه می کند.
تا خواستم برگردم، گویی اسلام نسب را برق گرفته باشد، از جا پرید و گفت: سقف خیمه بسیجی چکه بکند و اسلام نسب خواب باشد!
با عجله از خیمه بیرون آمد، زیر باران ایستاد و نگاهی به خیمه ها کرد. رو به من گفت: سید حسین با من بیا!
به سمت ماشینش رفت. خودم را به او رساندم و کنارش نشستم. چشمانش به زور باز می شد، فرمان را محکم در دست گرفت و حرکت کرد. حدود نیم ساعت که رفتیم، به مقر تدارکات تیپ رسیدیم. یکی دو لول پلاستیک گرفت. آنها را پشت ماشین گذاشتیم و برگشتیم. خودش کمک کرد تا پلاستیک ها را برش بزنیم و سقفد خیمه ها را با آنها بپوشانیم. چهره شسته شده با بارانش که دیگر اثری از خواب خستگی در آن نبود، حسابی دیدنی شده بود!
به روایت سید حسین حسینی ارسنجانی
#داستان_های_سرزمین_مادری
#ستاره_سهیل
🌷🌸🌷
هدیه به شهید محمد اسلام نسب صلوات- شهدای فارس
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺