🍃🌸
#سلام_ارباب✋
نسیمی می وزد و عطر حضرتی دارد
هوای چشم دلم عرض حاجتی دارد
سلام حضرت ارباب!آسمان هم گفت
سلامِ صبح به ارباب لذتی دارد.
#صباحکم_حسینی
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane
🕊🌺
غـریبم...💔
در سرزمینی که #تُ را در آن نبینم....😔💔
#یامهـــدے.....
💔
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane
🕊🌺
#کلام_شهید
از دانش آموزان مي خواهم كه درسشان را خوب بخوانند وگرنه دشمن شاد مي شود...
ما بايد در راه خداوند شهيد بشويم تا درخت تشنه اسلام را آبياري كنيم...
هرگز نماز جمعه و زيارت عاشورا و دعاهاي كميل ، توسل ،ندبه را فراموش نكنید...
🌹شهید مهدی بهجتی اردکانی
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane
🕊🌺
هنـــوز باورم ایـــــن بود ...
تــــــو بـاز میـگردی
بـــرای بـــــاورم امـا ...
#پـــلاک آورده انـــــد
#شهـــــید_گمنـــــام
🌷خبری در راه است ....
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane
🕊🌺
بازگشت پرستوهای عاشق...
مهمان داریم از جنس نور...
🌷 سردار سید محمد باقرزاده، فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح، با اشاره به ورود پیکرهای مطهر شهدا به کشور گفت :
🕊 پیکرهای طیبه ۷۲ شهید دوران #دفاع_مقدس که در دوره اخیر در مناطق عملیاتی جنوب عراق و استانهای میسان و بصره توسط اعضای کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح کاوش شده و آماده انتقال به کشورمان شدهاند، در صبح روز سه شنبه ۲۰ آذرماه ۹۷ از مرز شلمچه وارد کشور خواهند شد.
💫 مراسم استقبال از این شهدا را برادران بسیج اهل سنت گچین بندرعباس به نمایندگی از ملت ایران در مرز انجام خواهند داد.
❤️ این #شهدا مربوط به عملیاتهای رمضان، محرم، کربلای ۵ و تک دشمن در شلمچه هستند که متعلق به لشکر ۱۴ امام حسین (ع)، لشکر ۸ نجف، لشکر ۱۹ فجر، لشکر ۲۷ حضرت رسول (ص)، لشکر ۱۰ سید الشهدا(ع)، یگانهایی از ارتش جمهوری اسلامی و مجاهدین عراقی در لشکر بدر هستند.
🌹 #شهید_گمنام 🌹
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane
🕊🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 امام خامنه ای ۷ سال پیش: روزی پیش خواهد آمد که ملتهای اروپا علیه سیاستمدارانشان قیام خواهند کرد!
پیش بینی ر هبر انقلاب حال اتفاق افتادنه.
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
🌹شهید احمد وکیلی
شهیدی که گوشتش به دست ضد انقلاب ،دمکرات ها خورده شد...😭
🌹شهید احمدوکیلی که با پیروزی انقلاب نام مستعار #سعید را برای خود انتخاب کرده بود، بچه شهر قم بود.
حضور در کردستان، ایمانی قوی و دلی چون شیر را میطلبید. در اردیبهشت سال 59 و درجریان عملیات آزادسازی شهر سنندج بعد از نبردی دلاورانه، مجروح شد و توسط #کومله به اسارت گرفته شد. همان لباس با آرم سپاهی که پوشیده بود، کفایت می کرد تا خونخواران کومله تا لحظه شهادت بلاهائی برسر او بیاورند که باور این رفتارها از یک انسان بسیار سخت است...
بعد از مجروحیت و اسارت سعید، دیگر هیچ خبری از او نبود و نیست و برای همیشه #مفقود_الاثر شد و تنها سند و حکایت بعد از اسارت ایشان خاطرات یک برادر ارتشی است که از آن دوران دارد:
"حدود یك سال و چندی كه دردست کومله اسیر بودم همان اول اسارت كه به پایگاه منتقل شدم، گفتند هیچ اطمینانی در حفظ اینها نیست، به همین خاطر پاشنههای هر دو پایم را با مته و دلر سوراخ كردند و برادران دیگر را هم نعل كوبیدند و با اراجیف و فحاشی براین عملشان شادمانی میکردند.
بعد از 18 روز قرار شد ما را به سبك دموكراتیك و آزادانه!! محاكمه و دادگاهی كنند.
روزدادگاه فرا رسید، رئیس دادگاه، سرهنگ حقیقی را كه همان اوایل انقلاب فراركرده بود شناختم و محاكمه بسیار سریع به انجام رسید. چون جرم محكومین مشخص بود - دفاع از حقانیت اسلام و جمهوری آن و ندادن اطلاعات- و بالطبع حكم هم مشخص، عدهای به اعدام فوری و بقیه هم به اعدام قسطی (یعنی به تدریج) محكوم شدیم. حكم ما كه اعداممان قسطی بود بصورت كشیدن ناخنها، بریدن گوشتهای بازو و پاها، زدن توسط كابل، نوشتن شعارهای انقلابی! توسط هویه برقی و آتش سیگار به سینه و پشت و تمامی اینها بی چون و چرا اجراء می شد كه آثارش بخوبی در بدنم مشخص است.
مرسوم است به میمنت ازدواج نوجوانی، جلو پایش قربانی ذبح شود. این رسم را كومله نیز اجرا می كرد با این تفاوت كه قربانیها دراینجا جوانان اسیر ایرانی بود. عروسی دختر یكی از سركردگان بود پس از مراسم، آن عفریته گفت: باید برایم قربانی كنید تا به خانه شوهر بروم، دستور داده شد قربانیها را بیاورند. ۱۶ نفر از مقاوم ترین بچههای سپاه و بسیج و ارتش و دو روحانی را كه همه جوان بودند، آوردند و تك تك از پشت؛ سر بریدند. این برادران عزیز مانند مرغ سربریده پرپر میزدند وآنها شادی و هلهله می كردند.
بله، بزرگترین جرم همگی ما این بود كه میخواستیم دست اینان را از سر مردم مظلوم و مسلمان كُرد آن منطقه كوتاه کنیم. سعید 75 روز زیر شكنجه بود، ابتدا به هر دوپایش نعل كوبیده و به همین ترتیب برای آوردن چوب و سنگ به بیگاری میبردند. پس ازدادگاهی شدن محكوم به شكنجه مرگ شد بلكه اعتراف كند. اولین كاری كه كردند هر دو دستش را از بازو بریدند و چون وضع جسمانی خوبی نداشت برای معالجه و درمان به بهداری برده شد و این بهداری بردن و معالجه كردن هایشان بخاطر این بود كه مدت بیشتری بتوانند شكنجه كنند والا حیوانات وحشی را با ترحم هیچ سنخیتی نیست. پس از آن معالجه سطحی، با دستگاه های برقی تمام صورتش را سوزاندند، سوزاندن پوست تنها مقدمه شكنجه بود به این معنی كه مدتی می گذرد تا پوستهای نو جانشین سوخته شده و آن وقت همان پوستهای تازه را می کندند كه درد و سوزندگیاش بسیار بیش از قبل است و خونریزی شروع می شود و تازه آن وقت نوبت آب نمك است كه با همان جراحات داخل دیگ آب نمك میاندازند كه وصفش گذشت. تمام این مراحل را سعید وكیلی با استقامتی وصفناپذیر تحمل كرد ولب به سخن نگشود.
او از ایمانی بسیار بالا برخوردار بود و مرتب قرآن را زمزمه می كرد. استقامت این جوان آن بیرحمها را بیشتر جری می كرد او كه دیگر نه دستی، نه پائی، نه چشمی و نه جوارحی سالم داشت با قلبی سوخته به درگاه خدا نالید كه خدایا مپسند اینچنین در حضور شیاطین افتاده و نالان باشم دوست دارم افتادگیام تنها برای تو باشد و بس...
خداوند دعایش را اجابت نمود. سعید را به دادگاه دیگری بردند و محكوم به اعدام گردید. زخمهایش را باز كردند و پس از آنكه با نمك مرهم گذاشتند داخل دیگ آب جوش كه زیرش آتش بود انداختند و همان جا مشهدش شد و با لبی ذاكر به دیدار معشوق شتافت. اما این گرگان كه حتی از جسد بیجانش نیز وحشت داشتند دیگر اعضایش را مثله نمودند و جگرش را به خورد ما كه هم سلولیش بودیم دادند و مقداری را هم خودشان خوردند و البته ناگفته نماند مقداری را هم برای امام جمعه ارومیه فرستادند.
روحش شادو یادش گرامیباد😭
راوی: آقا بالا رمضانی
برای کودکانمان داستانهایی بگوییم که بیدار شوند نه اینکه بخوابند...
مراقب باشیم جای شهید و جلاد عوض نشود....
از شهدا شرمنده ایم😭😭😭😭
شادی روح پاک این شهید صلوات🌷
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane 🕊🌺
🌹یازهرا 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شهیدی که صدام برای سرش جایزه گذاشت!
حرّ انقلاب اسلامی
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
دقایقی پیش #سوریه
حرم حضرت زینب سلام الله علیها🌹
السلام علیک یا جبل الصبر🍃
🍃🌺🌺🍃
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane
🕊🌺
طیب الله
بہ آن شاعر ِخوش ذوق
کہ گفت:
هر چہ داریم
همہ
از کَرَم ِ عباس است ... :)♥
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane
🕊🌺
اشکهای بی لبخند
قسمت یک
داستان ١٧۵ _ حبیب
بعد از پیچ شرهانی و در یال ارتفاعات ۱۷۵ یک یونیت نفتی بود و در داخل این واحد پمپاژ نفتی سنگری بود.که شده بود سنگر تاکتیکی تیپ امام سجاد(ع)
و اینجا میعادگاه عاشقان شده بود
چرا
چون محرم بود
چون عملیات محرم هم درجریان بود.
چون
چون
وچون حبیب میخواند.
و هیچ کس مثل اونمی توانست بخواند.
جنس خواندنش بادیگران فرق داشت.
با تمام وجود میخواند.
چنان زیارت عاشورا میخواند که هیچ کس را یارای آن نبود.
روضه که می خوان حس میکردی که با تک تک سلول هایش آن مصایب را درک کرده است.
گویی در ان صحنه حاضر بود.
او اولین کسی بود که خواندن دعای عهد را درجبهه ها رواج داده بود.
او جز، اولین کسانی بود که زیارت عاشورا را در تک تک سنگرها گسترش داده بود
وحال
داشت با تمام وجود زیارت عاشورا را میخواند. همه از خود بیخود شده بودند.
روضه حضرت علی اصغرش کار خود را کرده بود. اشک چون سیلاب از دیده ها جاری بود.به فرازی از روضه رسید. که تیر سه شعبه گلوی این طفل شیرخواره را درید.حضرت دست برد و خون این طفل را به آسمان پاشید.
در آن سحرگاه غوغایی در سنگر تاکتیکی برپا بود.شانه ها به شدت میلرزید.آنها که به سجده رفته بودند را یارای نشستن نبود. اصغر زار زار گریه میکرد .چند نفر بیرون سنگر از شدت اندوه به زمین نشستند
اما آنروز حبیب دیگر حبیب قبل نبود.
بعد از مراسم زیارت عاشورا و دعای عهد. سفره صبحانه انداخته شد.نان بلوری شیرازی بود و مختصر پنیری ،!یکی از عزیزان درب کنسرو بادمجانی را که غنیمت از دشمن و بسیار خوشمزه بود را باز کرد.لقمه از آن گرفتم و به حبیب تعارف کردم
برنداشت.
گفتم رد احسان میکنی؟
نگاه معصومانه ای به من کرد ولقمه را گرفت.
گویی درنگاهش این جمله نهفته بود،تو دیگه چرا؟
صدای آتش تهیه دشمن که بروی ارتفاع ۱۷۵ شرهانی ریخته میشد، نشان ازحمله قریب الوقوع بعثی ها را میداد.
صدای مسعود در بیسیم پیچید.
عراقی ها حمله کردند.
درگیری دوطرف شروع شد.صدای صفیر گلوله ها، توپ خمپاره منطقه را بلرزه در آورده بود.
صدای خش خش بی سیم ها لحظه ای آرام نمی گرفت
مسعود مسعود .احمد
احمد بگوشم
وضعیت
من رو عاشورا ۱۱۹ وعاشورا ۱۲۲ نیاز زیادی به نقل ونبات دارم.
محمد محمد.احمد
احمد بگوشم
برو رو عاشورا ۱۱۹ و۱۲۲
رفتم
مسعود مسعود.احمد
احمد.بگوشم
داره میاد.به رابط محمد بگو خوب هدایت کنه
باشه
برو جوانمرد یا حسین.؟
یاحسین.
لحظه ای صدای بیسم ها قطع نمیشد.صدا ها در هم آمیخته شده بود.
آماده رفتن به روی ارتفاع شدیم.
حبیب که سرتا پا مسلح شده بود داشت به حمل مهمات به داخل خودرو کمک میکرد
به سرعت نزدیک شد و گفت.
منم مخوام تو حمله شرکت کنم.
نمیشه
چرا نمیشه
چرا نداره
خواهش میکنم. تو که هیچ وقت دست من و رد نمیکردی
اشاره حبیب به موقعی بود.که علیرغم مخالفت خیلی از رزمنده ها برای بردنش درعملیات او را سوار ۱۰۶ کرده وبه عنوان کمکی. باخود برده بودم وتا زدن پدافند هوایی دشمن که با گلوله هایش بچه ها را هدف قرارمیداد اورا به این سو و انسوی جبهه میبردم .ودریک زاویه رو در رو ۱۰۶ من وپدافند دشمن به هم شلیک میکردیم تا اینکه پدافند دشمن منهدم گردید
گفتم تو باید بری تو حوزه درست را ادامه بدی.تو آینده اسلام ومسلمینی.
به طرفم آمد. شروع به بوسیدن صورتم کرد. شهادت در دوقدمی اش پرواز میکرد.اصلا دلم نمی خواست برود. نمیدانم چطور شد که بر زبانم جاری شد.حاج اسدالله اجازه داده؟
بله
فقط همین یه دفعه میری وبرمیگردی سرکارت
بالباس تمام رزم آماده رفتن شد.خوشحالی ازسر تا پا او را به وجد آورده بود.نه پرواز میکرد.
حبیب کنار دست حاج اسدالله درتسلیحات فعالیت میکرد. درحفظ ونگهداری بیت المال بسیارحساس بود.هروقت که اورا میدیدی مشغول فعالیتی بود
به تک تک سنگرها سرکشی میکرد.سلاح های بچه ها را برمیداشت و آنها راتنظیف میکرد.تک تک گلوله ها ومهماتی که از دشمن یا خودی بر روی زمین درمناطق عملیاتی به جا مانده بود را بر میداشت آنهارا تمیز میکرد تا مجددا مورد استفاده قرارگیرد. هم زمان با آن کارهای مشقت بارهمیشه ذکر خدا بر زبانش جاری بود.
او واقعا یک الگو رفتاری وجلوه ای از ایثار وازخودگذشتگی بود
پاتک دشمن تاثیر گذار بود ارتفاعات کم کم داشت توسط دشمن تصرف میشد. مقاومت بچه ها در هم شکسته شده بود.اینجا چشم منطقه بود. اگر این ارتفاع سقوط میکرد شاید کل منطقه سقوط میکرد وعملیات ناموفق میشد.
ناگهان صدای رعد اسایی دل همه را لرزاند
هل من ناصر ینصرنی
حبییب بود.داشت رجز خوانی میکرد.
پیراهنش را همچون عابس(ازیاران امام حسین(ع)که درحادثه کربلا به هنگام نبرد پیراهن خود رادریده وباسینه برهنه درحالی که رجز می خواند به نبرد بادشمنان پرداخت) ازهم دراند وبا سینه ستبر شروع به رجز خوانی نمود
برادران الان نه جای درنگ است.بشتابید تا حسین زمان را یاری کنید. الان اسلام خون میخواهد. هرکه دارد هوس کرب
👇👇👇 ادامه
و بلا بسم الله.
فریادهای او موثر افتاد. همان عده قلیل به جامانده ناگهان چون امواج خروشان به حرکت افتادند وپشت سر حبیب به دشمن یورش بردند.
فریاد یا حسین حسین دردل کوهها طنین انداز شد.
گلوله هایش سینه خصم را نشانه گرفت. ارتفاع ۱۷۵ مجددا به دست رزمندگان افتاد. و حبیب همچنان به پیش می تاخت
از ارتفاع سرازیر شد. گلوله ای بر پیکرش نشست. با صورت به زمین برخوردکرد.
صدای شهید دستغیب درگوشم طنین انداز شد.
عزیز فاطمه از اسب برزمین افتاد.......
به کنار سنگر تاکتیکی برگشتم.جای خالی حبیب و اصغر را به شدت احساس میکردم.
با خود و اگویه میکردم که چرا نتوانستیم پیکرمطهرش رابه عقب بیاورم.
به داخل سنگر رفتم. سفره همچنان پهن بود.خود را سرگرم جمع کردن سفره کردم.
درجایی که حبیب نشسته بود، گوشه سفره جمع شده بود.گفتم شاید کسی چیزی جا گذاشته است. آنرا باز کردم .همان لقمه نان و بادنجان کنسرو عراقی ها بود که به او تعارف کرده بودم. گریه امانم نمیداد.
یادم به شب قبل افتاد .پتوهایش را داشت به دور دو رزمنده که از سرما میلرزیدند پیچید. ونیمه شب اورا دیده بودم که خود داشت از سرما میلرزید ولی به درگاه خدا دعا میکرد.پتویی پیدا کردم بر روی شانه اش انداختن اگهان برگشت گفت این پتو عراقیه گفتم بله ضمن تشکر آنرا کنار گذاشت وگفت من از اموال و خوراکیهای عراقی ها استفاده نمیکنم.
ومن چه توقعی ازاو داشتم که لقمه شبه ناک آنها را بخورد
اویی که تمام غنیمت از جنگ فقط یک خودکار بود. او واقعا فنا الی الله بود.
شرح این قصه مگر شمع بر آرد به زبان
ورنه پروانه ندارد به سخن پروایی.
برای شادی روح شهیدان مخصوصا
سردار رشید اسلام اصغر اتحادی وعارف وارسته شهید حبیب روزیطلب صلوات.
احمد عبد الله زاده
آبان ماه ١٣٩٣
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺