✨امام باقر (ع):
📚هيچ شفاعت كننده اى براى زن نزد پروردگارش نجات بخش تر از رضايت شوهرش نيست.
📚خصال، ص ۵۸۸
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
شرافت این ماه #رجب،در بیانها و در عقلها و در فکرها نمیگنجد. و از برکات این ماهها ادعیهای است که وارد شده است در این ماهها.
#امام_خمینی
صحیفه نور،ج17،ص265
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
✅جوانان امروز، آمادهترند
✍رهبر انقلاب: بلاشک اگر آنروز جوانان ما توانستند دشمن را به عقب برانند، امروز جوانان ما به مراتب برای عقب راندن دشمن آماده ترند.
۹۶/۱۲/۱۹
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
⚘﷽⚘
#سردارشهیـدحسینقجهای
#شهیـدمحمدابراهیمهمت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📌قجهای_به_روایت_همت
در مرحله اول عملیات الی بیت المقدس، نیروهای دشمن در ۵ متری جاده اهواز - خرمشهر حضور داشتتند، طوری شده بود که خود حسین قجهای از بس آرپیجی زده بود، چرک و خون از گوش او بیرون میآمد.
این بچهها که در کنار قجهای چنان مردانه میجنگیدند و مقاومت میکردند، فکر میکنید چه جور نیروهایی بودند؟
کماندوهای درشت هیکل؟!
نه اصلا این طور نبود!!
این بچهها آنقدر ریزه میزه و کم سن و سال بودند ....
در حقیقت این بچهها مجذوب شهامت، شجاعت، خشوع، خضوع، مردانگی، اخلاص و ایثار فرماندهشان شده بودند که وقتی قجهای شهید شد، آنها راضی نشدند تا از مواضع خودشان عقبنشینی کنند.
این یعنی اقتدار و محبوبیت فرماندهی..
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🌷
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺
📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی
📝 #نسل_سوختــه
#قسمت_صدوسی_و_سوم (( ابراهیم))
🌷سعید توی روز ثبت نام با چند نفرشون آشنا شده بود. گرم و گیرا با هم سلام و احوال پرسی کردن. نه فقط با سعید، هر کدوم که به هم می رسیدن.
گروه دخترها و پسرها با هم قاطی شدن.
🌷چنان با هم احوال پرسی می کردن و دست می دادن و … مثل ماست وا رفته بودم. حالا دیگه سعید هم جلوی من راحت تر از قبل بود. اونم خیلی راحت با دخترها دست می داد. گیج و مبهوت و با درد به سعید نگاه می کردم. یکی شون اومد سمتم دستش رو بلند کرد
🌷ـ سلام، من یلدام
با گیجی تمام، نگاهم برگشت. سرم رو انداختم پایین و با لبخند فوق تلخی
ـ خوش وقتم
و رفتم سمت دیگه میدون. دستش روی هوا خشک شد.
🌷نشستم لبه جدول و سرم رو گرفتم توی دستم. گیج بودم و هنوز باور نمی کردم خدا، من رو اینجا فرستاده باشه. بقیه منتظر رسیدن اتوبوس و مسئول گروه
من، کیش و مات، بین زمین و آسمون.
– خدایا ! واقعا استخاره کردنم درست بود؟
🌷یا … عقلم از کار افتاده بود. #شیطان از روی اعصابم پیاده نمی شد و آشفته تر از همیشه، عقلم هیچ دلیلی برای بودنم توی اون جمع پیدا نمی کرد.
– اگر اون خواب صادقانه بود؟ اگر خواست خدا این بود؟ بودن من چه دلیل و حکمتی می تونست داشته باشه؟
🌷به حدی با جمع احساس غریبی می کردم که انگار مسافری از فضا بودم و اگر اون خواب و نشانه ها حقیقی نبود؟
سرم رو وسط دست هام مخفی کرده بودم. غرق فکر، که اتوبوس رسید.
🌷مسئول گروه پیاده شد و بعد از احوال پرسی، شروع به خوندن اسامی و سر شماری کرد. افراد یکی یکی سوار می شدن و من هنوز همون طور نشسته وسط برزخ گیر کرده بودم.
🌷ـ فکر کن رفتی خارج، یا یه مسلمونی وسط L.A
سرم رو آوردم بالا و به سعید نگاه کردم.
ـ اگه نمی خوای بیای کوله رو بده من برم. من می خوام باهاشون برم.
🌷دست انداختم و کوله رو از روی دوشم برداشتم. درست یا غلط، رفتن انتخاب من نبود. کوله رو دادم دستش و صدای اون حس، توی وجودم پیچید.
– اعتمادت به خدا همین قدر بود؟ به خدایی که ابراهیم رو وسط #آتش نگه داشت.
✍ادامه دارد......
°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺
🌸🌺کانال رسمی شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
این روزها که نیازت دارم نیستی
و تمام این شهـر برای آرامشم برخاسته اند ..
آنها چه ميدانند
که دلم
فقط
با حرفهای یڪ نفر
که #تو_باشی " آرام میگیرد ..
بابا دلم برات تنگه😭😭 ... بابا آمده ام کیفم را برات نشان بدم ، ببین چقدر قشنگه بابا😭😭😭
بابا حنانه کوچولوت اومده نمی خوای جوابم بدی؟😭😭😭
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
سالروز شهادت امام علی النقی علیه السلام بر تمامی مسلمین جهان و محبان و عاشقان آن حضرت تسلیت باد
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
#شهادت_امام_هادی_تسلیت
💢امام هادی(ع): بترس از #آدمی که خودش برای خودش قیمت ندارد. آدمی که احساس #شرافت و کرامت در خود نمیکند،از شرّ او ایمن مباش!
📚فلسفه اخلاق،ص137
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane 🕊🌺
⭕️ سخنان امام خمینی(ره):
🔰 نجات ملت در گروی دانشگاه مومن
🔴 امام خمینی (ره): معلمهای دبیرستان و دبستان و همه جا که مهیا میکنند بچهها را برای دانشگاه، بدانند که اگر آنجا مهذب کردند این بچهها را و این بچهها را مومن به بار آوردند و مومن تحویل دانشگاه دادند و دانشگاه مومن تحویل ملت داد، کشور خودشان را از همه آسیبها نجات دادهاند.
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
✍رهبرانقلاب:
در نبرد بین امام هادی(ع) و خلفای زمان، آن کس که ظاهراً و باطناً پیروز شد، حضرت هادی(ع) بود؛ این باید در همه بیانات و اظهارات ما موردنظر باشد.
🖤شهادت امام هادی(ع)تسلیت🖤
۸۳/۵/۳۰
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
چهلم محمدرضا گذشت. تا این که یک شب آراسته و زیبا همراه با دسته گل زیبایی به خوابم آمد. دسته گل را به سمت من گرفت. با ناراحتی گفتم: «شما که مرا رها کردی و رفتی و به آرزویت رسیدی. حالا این دسته گل به چه درد من می خورد؟» محمدرضا خندید. خنده اش آرامشی را به روح و روانم تزریق کرد که نمی توانم آن را شرح دهم. دوباره دسته گل را به سمتم گرفت و گفت: «حالا شما این دسته گل را بگیر، خیلی زود منظورم را متوجه می شوی»
به محض این که دسته گل را گرفتم از خواب پریدم. فردا مادرم به من اطلاع داد که خانواده دوست و همرزم محمدرضا برای خواستگاری به منزل ما می آیند.
یاد خوابم افتادم و فهمیدم که محمدرضا می خواسته با این کار از من بخواهد که به این خواستگاری جواب مثبت بدهم. با علی ازدواج کردم. با او خوشبختم.
بچه هایم را دوست دارم. مزار شهید «محمدرضا شاه بیگ» میعادگاه من و همسرم است و خاطره نگاه و لبخند آرام بخشش چراغ روشن قلبم است.
به روایت: همسر بزرگوار شهید
#شهید_محمدرضا_شاهبیگ
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی
📝 #نسل_سوختــه
#قسمت_صدو_سی_چهار ((ولله خیر حافظا))
🌷اشک توی چشمم حلقه زد?
ـ خدایا ! من بهت اعتماد دارم، حتی وسط آتیش. با این امید قدم برمی دارم که تمام این مسیر به خواست توئه و تویی که من رو فرستادی. ولی اگر تو نبودی، به حق نیتم و توکلم نگهم دار و حفظم کن. تو رو به تسبیحات فاطمه زهرا قسم
🌷از جا بلند شدم و رفتم سمت اتوبوس.
– بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ – اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ …
و اولین قدم رو گذاشتم روی پله های اتوبوس. مسئول گروه، توی در باهام سلام و احوال پرسی کرد.
🌷ـ داداشت گفت حالت خوب نیست. اگه خوب نیستی برگرد. توی کوه حالت بهم بخوره ممکنه نشه کاری برات کرد، وسط راه می مونی.
به زحمت خودم رو کنترل کردم و لبخند زدم.
🌷ـ نه خوبم، چیزی نیست.
و رفتم سمت سعید، نشستم بغلش
– فکر کردم دیگه نمیای
– مگه تو دار دنیا چند تا داداش دارم که تنهاشم بزارم؟
🌷تکیه دادم به پشتی صندلی، هنوز توی وجودم غوغایی به پا بود. غوغایی که قبل از اینکه حتی فرصت آرام شدن پیدا کنه، به طوفان تبدیل شد. مسئول گروه از جاش بلند شد و چند قدم اومد جلو
🌷ـ سلام به دوستان و چهره های جدیدی که تازه به گروه ما ملحق شدن. من فرهادم، مسئول گروه و با دو نفر دیگه از بچه ها، افتخار همراهی شما و سرپرستی گروه رو داریم
✍ادامه دارد......
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🌺کانال رسمی شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🌺🌸