eitaa logo
شهید مدافع حرم آل الله روح الله طالبی اقدم
440 دنبال‌کننده
40.3هزار عکس
6.6هزار ویدیو
10 فایل
شهید روح الله طالبی اقدم ظهر تاسوعای سال ۱۳۹۴ در دفاع از حرم اهل بیت در سوریه به شهادت رسید. ارتباط با ادمن: @abo_ammar
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷دستور عجیب سرتیپ عراقی برای یک شهید🌷 راوی: حسن یوسفی 🔸«یک بار یکی از بچه‌ها آمد و به ما گفت که ان شاءالله ما تا ۴۵ روز دیگر می‌رویم ایران. در حالیکه آن موقع هنوز هیچ خبری از اعلام آزادی اسرای ایرانی نشده بود. بچه‌ها سر به سرش گذاشتند و شوخی کردند. این برادر رزمنده یک آدم مؤمنی بود که ما قبولش داشتیم. به او گفتیم حالا گیریم آزاد هم شدیم. اگر برویم ایران، تو می‌خواهی رسیدی خانه‌ات، چه کار بکنی؟ گفت:«من با شما نمی‌آیم. چون قبل از آزادی می‌میرم. شما در این اردوگاه برای من چهل روز عزاداری می‌کنید. جنازه‌ام را دور اردوگاه تشییع می‌کنید.» بچه‌ها در جوابش گفتند: «همه حرف‌هایت را که باور کنیم، این یکی را که چهل روز برایت عزاداری برپا باشد را باور نمی‌کنیم. تشییع جنازه را که نمی‌گذارند انجام دهیم. ضمناً این بعثی‌ها برای آقا امام حسین(ع) که در کشور خودشان دفن است نمی‌گذارند عزاداری کنیم، چطور می‌خواهند بگذارند برای تو عزاداری کنیم؟» 🌷سه چهار روز بعد ایشان از دنیا رفت...در همان روزی که دوستمان از دنیا رفت، یک سرتیپ عراقی مسئول کل اردوگاه‌ها که معمولاً ۶ ماه یکبار توی اردوگاه‌ها سرکشی می‌کرد و بسیار هم مغرور بود، آمد. یک سربازی به او گزارش کرد که امروز یک نفر مرده. نمی‌دانم چطور شد که آن ژنرال عراقی گفت: برویم ببینیمش. همه تعجب کردند چون چنین مقامی هیچ وقت برای دیدن جنازه‌ی اسیر اقدام نمی‌کرد. ملحفه را خودش از روی پیکر شهید کنار زد. ما خودمان هم منظره‌ای که دیدیم را باور نکردیم. چهره شهید خیلی حالت عجیبی پیدا کرده بود. انگار آنجا را با چیزی روشن کرده بودند. چهره سفید و نورانی و براق. هر کسی که آنجا چهره شهید را دید اصلاً انگار از این رو به آن رو شد. تا مدتی حالت چهره‌اش را فراموش نمی‌کردیم. 🌷همان موقع که همگی چهره دوست شهیدمان را دیدیم، آن سرتیپ عراقی یک سیلی محکم زد توی گوش سربازش که کنار ایستاده بود و گفت:«لا بالموت...هذا شهید... والله الاعظم هذا شهید...» دیگر باورش شده بود که این شهید است و از آنجا آن بعثی هم زیر و رو شده بود. گفت: « برای این شهید باید چهل و پنج روز عزاداری کنید و دستور می‌دهم بدنش را دور تا دور اردوگاه سه بار تشییع کنید.» او که این‌ها را می‌گفت بچه ها گریه می‌کردند. اتفاق عجیبی بود. بعد یکی از ایرانی‌ها رفت و گفت ما چهل و پنج روز نمی‌توانیم عزاداری کنیم. افسر بعثی گفت: چرا؟ جواب دادند: چون ما چهل روز دیگر می‌رویم. گفت: شما از کجا این حرف را می‌زنید؟ جواب داد: خود این شهید قبل از شهادتش گفته. افسر بعثی گفت: «اگر او گفته پس درست است.» 🔶🔸سر چهل روز دیدیم درها باز شد و صلیب سرخی ها آمدند داخل و گفتند که دیگر باید به ایران بازگردید.🔸🔶 📖 سیری در زمان - جلد سوم - صفحه ۵۴۵ الی ۵۴۶ 🖊تحقیق وپژوهش:استاد مهدی امینی 📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
تانک عراقی آتش گرفت . یه سرباز خودش رو از تانک پرت کرد بیرون . گیج گیج بود . نگاهی به اطرافش کرد . سرِ جاش ایستاد و قمقمه‌اش رو برداشت . شروع کرد به آب خوردن . یکی از بچه‌ها نشانه رفت طرفش . علی‌اکبر زد زیر اسلحه‌اش و گفت: چیکار میکنی؟ مگه نمی‌بینی داره آب میخوره؟ نگذاشت بزندش و گفت: شما مثل امام حسین علیه السلام باشید، نه مثل دشمنای امام حسین علیه السلام . 🌷شهید علی اکبر محمد حسینی🌷 یاد شهدا با صلوات🌷 📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡ از نویسنده گیلانی زهرا اسعد دوست ✍رمان  : ❤️و من گفتم…از تصمیمم برای وصل شدن به مسلمانهای جنگجو،از تسلیم تمام هستی ام برای داشتن برادر و مبارزه ای که برای رسیدن به دانیال؛ حاضر به قبولش بودم.اما با پرواز هر جمله از دهانم،رنگ چشمان عثمان قرمز و قرمزتر میشد.و در آخر،فقط در سکوت نگاهم کرد.بی هیچ کلامی… من عادت داشتم به چشمانِ پرحرف و زبان لال…پس منتظر نشستم. تماشای باران از پشت شیشه چقدر دلچسب بود. یادم باشد وقتی دانیال را پیدا کردم، حتما او را در یک روز بارانی به اینجا بیاورم. قطرات باران مثله کودکی هام رویِ شیشه لیز میخورد و به سرعت سقوط میکردم…چقدر بچه گی باید میکردم و نشد… جیغ دلخراشِ، پایه صندلی روی زمین و سپس کشیده شدن سریع و نامهربان بازویم توسط عثمان.عثمان مگر عصبانی هم میشد؟؟؟کاپشن و کلاهم را به سمتم گرفت،پیش بندش را با عصبانیت روی میز پرت کرد و با اشاره به همکارش چیزی را فهماند (سارا بپوش بریم..) و من گیج:(چی شده؟؟ کجا میخوای منو ببری؟؟) بی هیچ حرفی با کلاه و شال، سرو گردنم را پوشاند و کشان کشان به بیرون برد.کمی ترسیدم پس تقلا جایز بود اما فایده ایی نداشت،دستان عثمان مانند فولاد دور بازوم گره شده بود.و من مانند جوجه اردکی کوچک در کنارگامهای بلندش میدویدم.بعد از مقداری پیاده روی، سوار تاکسی شدیم و من با ترس پرسیدم از جایی که میرویم و عثمان در سکوت فقط به رو به رویش خیره شد. بعد از مدتی در مقابل ساختمانی زشت و مهاجر نشین ایستادیم.و من برای اولین بار به اندازه تمامِ نداشته هایم ترسیدم…راستی من چقدر نداشته در کنارِ معدود داشته هایم، داشتم!!! از ترس تمام بدنم میلرزید. عثمان بازویم را گرفت و با پوزخندی عصبی زیر گوشم زمزمه کرد:( نیم ساعت پیش یه سوپرمن رو به روم نشسته بود…حالا چی شده؟؟همینجوری میخوای تو مبارزشون شرکت کنی دختره ی احمق؟؟کم کم عادت میکنی… این تازه اولشه…یادت رفته، منم یه مسلمونم..)راست میگفت و من ترسیدم…دلم میخواست در دلم خدا را صدا بزنم!ولی نه…خدا، خدای همین مسلمانهاست…پس تقلا کردم اما بی فایده بود و او کشان کشان مرا با خود همراه میکرد.اگر فریاد هم میزدم کسی به دادم نمیرسید…آنجا دلها یخ زده بود… از بین دندانهای قفل شده ام غریدم: (شما مسلمونا همتون کثیفین؟؟ ازتون بدم میاد..)و او در سکوت مرا از پله های ساختمان نیمه مسکونی بالا میبرد. چرا فکر میکردم عثمان مهربان و ترسوست؟؟ نه نبود…. ادامه دارد.. ♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡ 📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
صبح يعني تو بخندي دل من باز شود پلک بگشايي و از نو غزل اغاز شود صبح يعني که دلم گرم نگاهت باشد آسمان ,عشق ,زمين با تو هم اواز شود مدافع حرم آل الله _روح الله_طالبی_اقدم سلااااااااام صبحتان بخیروشادی 📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🅾روزولت برای اجرای کودتای ۲۸ مرداد یک میلیون دلار نقد در اختیار داشت، ولی فقط با صرف ۶۰ هزار دلار (۶٪ ِ بودجه) کودتا انجام میشه! 📝پ.ن: یادمون نرفته گل پسر هاشمی رفسنجانی در فتنه سال ۸۸ دقیقا همین کارو می‌کرد! 📝پ.ن۲: چقدر بعضی از افراد قیمت پایینی دارند 🌹گاھ نوشٺ هاے یڪ طلبھـ ـ ‌ 🍀 کانال رسمی شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
پای درس استاد: 🔸 بعضی گفتند که باید در امر به معروف و نهی از منکر احتمال تاثیر وجود داشته باشد من می گویم احتمال تاثیر همه جا قطعی است کانال رسمی شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
👊 استکبار ستیزی آیت الله مکارم شیرازی: بلای بزرگ بشریت در عصر ما استکبار است و هدف امام حسین(ع) چیزی جز ظلم ستیزی و مبارزه با ظالمان نبود. کانال رسمی شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
سینما رکس آبادان 🔺فاجعه جانگداز و دلخراش به آتش کشیدن در آبادان که طی آن ۳۳۷ زن و مرد جوان بی گناه زنده زنده سوختند، در عصر روز ۲۹ مرداد ماه ۱۳۵۷ اتفاق افتاد. آتش سوزی در جریان نمایش فیلم گوزن‌ها رخ داد. تماشاچیان فیلم که برای فرار از مهلکه به طرف درهای خروجی روی آوردند، درها را بسته یافتند. دراین حریق که قرائنی بر تعمدی بودن آن وجود داشت، عده ای به طرز فجیعی جان دادند. انتشار این خبر و نمایش فیلم‌ها و چاپ عکس‌های این فاجعه افکار عمومی را به شدت تکان داد. دولت بلافاصله مخالفان را متهم به مشارکت در این فاجعه کرد ولی مردم بیشتر حرف مخالفان را که رژیم را در این فاجعه متهم می‌کرد می‌پذیرفتند. 🔺سینما رکس را عمداً عمال آن شاه معدوم مخلوع آتش زدند و شاید نظرشان به این بود که اذهان ملت را منصرف کنند از نهضت و متوجه کنند به این مصیبت و ما زمینه جنایتکاری این رژیم را می‌فهمیم که یک عده بیگناه را محصور کنند در جایی و آتش بزنند که ذهن مردم از خود آنها منصرف بشود و متوجه به آن مصیبت بشود. او به جزای اعمال خودش رسید و الآن در محضر خدای تبارک و تعالی بر او چه خواهد گذشت خدا می‌داند. من این مصیبت را به ملت ایران تعزیت عرض می‌کنم و امیدوارم که آن شهدا در محضر خدای تبارک و تعالی رو سفید باشند. ۲۸ مرداد ۱۳۵۹ کانال رسمی شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
♨️سالروز آتش بس بین ایران وعراق در سال ۶۷ 🔻قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت یکی از قطعنامه‌های شورای امنیت است که در ٢۹ تیر ۱۳۶۶، برای پایان دادن به جنگ ایران و عراق صادر شد. ♦️ این قطعنامه از نظر کمی و تعداد واژه‌های به کار گرفته شده مفصل‌ترین و از نظر محتوا اساسی‌ترین و از نظر ضمانت اجرایی قوی‌ترین قطعنامه شورای امنیت در مورد این جنگ بوده‌است. این قطعنامه بلافاصله از سوی عراق پذیرفته شد، ولی دو روز مانده به سالروز صدور آن در ۲۷ تیر ۱۳۶۷ از سوی ایران پذیرفته شد و امام خمینی(ره) در ۲۹ تیر ۱۳۶۷ پیامی دربارهٔ پذیرش قطعنامه منتشر کرد که به «نوشیدن جام زهر» معروف شد. ♦️پذیرش این قطعنامه هرچند به معنای پذیرش آتش‌بس از سوی ایران بود، ولی عراق به حملات خود ادامه داد و مجدداً داخل خاک ایران شد تا نقاط مهمی از جمله خرمشهر را به دست بیاورد تا با وضع بهتری در مذاکرات حضور داشته باشد، اما موفقیتی بدست نیاورد و نهایتاً جنگ در ۲۹ مرداد ۱۳۶۷ پایان یافت. کانال رسمی شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✖️تفکر حاصل از اسلام ناب محمدی در تقابل با تفکر حاصل از فرقه شیرازی ☝️ کانال رسمی شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
🌷 حضرت امام صادق (علیه السلام) : ✍ اگر خواستی سلامت نفس برادر دینی خود را دریابی ، او را به خشم آور. 👌 اگر در رفاقت با تو استوار ماند ، او برادر توست ، وگرنه برادرت نیست. 📚 تحف العقول، ص ۳۵۷ 📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
🚨 از همین گریه‌ها می‌ترسند 🔹 جوانهای ما خیال نکنند که مساله، مساله «ملتِ گریه» است! این را دیگران القا کردند به شماها که بگویید «ملت گریه»! آنها از همین گریه‌ها می‌ترسند، برای اینکه گریه‌ای است که بر مظلوم است؛ فریاد مقابل ظالم است. اینها شعائر مذهبی ماست که باید حفظ بشود. اینها یک شعائر سیاسی است که باید حفظ بشود. 📅 امام خمینی(ره) |۳۰ مهر ۱۳۵۸ 📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
✖️رهبر انقلاب: من معتقدم که حتی اگر قواعد سخت‌گیرانه‌ای هم در زمینه رعایت موارد بهداشتی و حفظ پروتکل ها گذاشته بشود، مردم مؤمن و مسجدی ما بیشتر از دیگران به قواعد عمل میکنند! 📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
در خانه اخلاق بسیار خوبی داشت، با پسرهایش اصلا مثل پدر و پسر نبود مثل یک رفیق بود، با هم خیلی خوب بودند و رابطه‌شان در کمال محبت بود، قبل رفتن به سوریه از مادرش هم رضایت گرفت و با رضایت ایشان رفت که به شهادت رسید، همیشه میگفت: حاج خانم من ادعا ندارم آدم خوبی هستم، ولی امیدوارم خدا مرا طوری از دنیا ببرد که باعث افتخار و سربلندی فرزندانم باشم، خدا در آخر شهادت را نصیبم کند. 🌷شهید قاسم شجاعی🌷 راوی: همسر شهید 🌹 یازهرا 📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡ از نویسنده گیلانی زهرا اسعد دوست ✍رمان  : ❤️مبهوت به نیم رخش خیره ماندم، حالا دیگر وحشت لالم کرده بود. در باز شد.زنی با پوشیه رو به رویمان ایستاد وبه داخل دعوتمان کرد.عثمان با سلام و لبخندی عصبی،من را به داخل خانه کشاند و با دور شدن زن از ما،مرا به طرف کاناپه ی کهنه ی کنار دیوار پرت کرد.صدای زن آشپزخانه بلند شد:(خوش اومدین..داشتم چایی درست میکردم..اگه بخواین برای شما هم میارم..)و من چقدر از چای متنفر بودم. عثمان عصبی قدم میزد و به صورتش دست میکشید که ناگهان صدای گریه نوزادی از تخت کوچک وکهنه کنار دیوار بلند شد. نگاهی به منِ غرق شده در ترس انداخت و به آرامی کودک را از تخت بیرون کشید.بعد از چند دقیقه زن با همان حجاب و پوشیه با سه فنجان چای نزد ما آمد وکودک را از عثمان گرفت.نمیدانستم چه اتفاقی قرار است بیفتم و فقط دلم دانیال را میخواست… کودک آرام گرفت وعثمان بانرمشی ساختگی از زن خواست تابنشیند و ازمبارزه اش بگویم… چهره زن را نمیدیم اما آهی که ازنهادش بلند شد حکم خرابی پله ای پشت سرش رامیداد…و عثمان با کلافگی ازخانه بیرون رفت. زن با صدایی مچاله در حالیکه به کودکش شیر میداد،لب باز کرد به گفتن…از آرامش اتاقش…از خواهر و برادرهایش…از پدر ومادر مهربان ومعمولیش…از درس و دانشگاهش.از آرزوهایی که خود با دستانش سوزاند…همه وهمه قبل از مبارزه.. رو به روی من، زن ۲۱ ساله آلمانی نشسته بود که به طمع بهشت مسلمانان،راهی جنگ و جهاد شد. جنگی که حتی تیکه ای از پازل آن مربوط به او نمیشد..اما مسلمان وار رفت..و از منوی جهاد،نکاحش را انتخاب کرد…نکاحی که وقتی به خود آمد،روسپی اش کرده بود درمیان کاباره ای از مردان به اصطلاح مبارز…و او هر روز و هر ساعت پذیرایی میکرد از شهوت مردانی که نصفشان اصلا مسلمان نبودند وبه طمع پول، خشاب پر میکردند.وقتی درماندگی، افسارِ جهاد در راه خدایش را برید، هدایایی کوچک نصیبش شد از مردانی که نمیدانست کدام را پدر،نوزادش بخواند و کدام راعامل ایدز افتاده به جان خود و کودکش…دلم لرزید… وقتی از دردها ولحظه های پشیمانیش گفت درست وقتی که راهی برای بازگشتش نبود و او دست و پامیزد در میان مردانی که گاه به جان هم میافتادند محض یک ساعت داشتنش…تنم یخ زد وقتی از دخترانی گفت که دیگر راهی جز خفه شدن درمنجلاب نکاح برایشان نمانده. و هرروز هستند دخترهایی که به طمع بهشت خدا میروند و برگشتشان با همان خداست… و من چقدر از بهشت ترسیدم… یعنی دانیال هم یکی از همین مردان بود؟؟؟ ادامه دارد ♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡ 📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
صبح و باران و غزل در دست دوست صبح زیبایِ شقایق‌ها بخیر خنده لبهای تو، یک جرعه عشق ای رفیق! این صبح عاشق ها بخیر سلام🌹 صبحتون نورانی به نگاه الله_طالبی اقدم 👇👇👇👇 📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ... هر دم به گوش می‌رسد آوای زنگ قافله این قافله تا کربلا دیگر ندارد فاصله حلول ماه محرم حسینی،برشما همراهان همیشگی تسلیت باد 🏴 📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
🌷امام حسین(ع): ✨هر کس حق عبادت خدا را به جا آورد،‌خداوند بیش از حد انتظارش به او عطا می‌کند. 📗بحار؛ ج68،ص184 📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
🔺 امام خمینی: ما تا ابد هم اگر برای سیدالشهدا(ع) گریه کنیم، برای سیدالشهدا نفعی ندارد، برای ما نفع دارد. ما یک ملتی هستیم که با همین گریه‌ها یک قدرت ۲۵۰۰ ساله را از بین بردیم. 🔺 آن‌ها از همین گریه‌ها میترسند، برای این که گریه بر مظلوم، فریاد در مقابل ظالم است. با این هیاهو و با این گریه، با این نوحه خوانی، با این شعرخوانی، با این نثرخوانی، ما میخواهیم مکتب را حفظ کنیم، چنان که تا حالا حفظ شده 📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
🔰نگهبان خیمه طوفان زده 🏴حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «در طول آن پنجاه-شصت سال پس از رحلت پیغمبر، اسلام طوری تغییر یافته بود که در دنیای اسلام، جگرگوشگان پیغمبر را علناً کشتند و اسیر کردند. امام حسین مانند آن میخ عظیمی شد که این خیمه‌ی طوفان‌زده را با خون خود نگهداشت.» ۱۳۸۰/۱۲/۲۱ ▪️ 📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
⤴️ خاطره ای از شهید جواد مربی تخریب بود یک روز در میدان نبرد در حالی که تیرها مثل رگبار از روی سرش رد میشدند در حال جمع آوری مین ها بود تا راه را باز کند همان چند روزی که در عراق بود خیلی عرب ها با او دوست شده بودند آنقدر که حاضر نبودند به مناطق خطرناک برود اما جواد میگفتند من اومدم تا به هرشکلی که هست هرکاری که از دستم بر می آید انجام دهم و در نهایت به شهادت برسم #📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡ از نویسنده گیلانی زهرا اسعد دوست ✍رمان  : ❤️وا مانده ومتحیر از آن خانه خارج شدم،راستی چقدر فضایش سنگین بود. پشت در ایستادم و حریصانه نفس گرفتم. چشمم به عثمان افتاد،تکیه به دیوار روی زمین کنار در نشسته بود. بلند شد و با لحنی نرم صدایم زد: (سارا.. حالت خوبه؟؟) آره…عثمان همان مسلمان ترسو مهربان بود! آرام در خیابان ها قدم میزدیم، درست زیر باران.بی هیچ حرفی…انگار قدمهایم را حس نمیکردم،چیزی شبیه بی حسی مطلق.. عثمان تا جلوی خانه همراهیم کرد:(واسه امروز بسه…اما لازم بود..روز بخیر..) رفت و من ماندم در حبابی از سوال و ابهام و وحشت…و باز حصر خودساخته ی خانگی.خانه ای بدون خنده های دانیال…با نعره های بدمستی پدر.. و گریه های بی امان مادر، محضه دلتنگی… چند روز گذشت و من فکر کردم و فکر کردم. دقیقا بین هزار راهی از بی فکری گم شده بودم.دیگر نمیداستم چه کنم.باید آرام میشدم.پس از خانه بیرون زدم.بی اختیار و بی هدف گام برمیداشتم. کجا باید میرفتم.؟دانیال کجا بود؟ یعنی او طبع درنده خوی مسلمانها را از پدر به ارث برده بود؟؟کاش مانند مادر ترسو میشد..حداقل،بود… ناگهان دستی متوقفم کرد.عثمان بود و نفسهای تند که خبر از دویدن میداد. (معلوم هست کجایی؟؟ گوشیت که خاموش…از ترس پدرتم که نمیشه جلوی خونتون ظاهر شد…الانم که هی صدات میکنم، جواب نمیدی..) و با مکثی کوتاه:( سارا.. خوبی؟؟) و اینبار راست گفتم که نه…که بدتر از این هم مگر می شود بود؟؟عثمان خوب بود…نه مثل دانیال…اما از هیچی،بهتر بود.. پشت نرده ها،کنار رودخانه ایستادیم. عثمان با احتیاط و آرام حرف میزد…از گروهی به نام “داعش” که سالهاست به کمکِ دروغ و پولهای هنگفت در کشورهای مختلف یارگیری میکنند.که زیادند دخترکانی از جنس آن زن آلمانی و هانیه و دانیال که یا گول خورده اند یا رایحه ی متعفن پول، مشامشان را هواییِ خون کرده.که اینها رسمشان سر بریدن است. که اگر مثل خودشان شدی دیگر خودت نمیشوی.که دیگر دانیال یکی از همان هاست و من باید مهربانی هایش را روی طاقچه ی دلم بنشانم و برایش ترحیم بگیرم.چون دیگر برای من نیست و نخواهد بود این برادر زنجیر پاره کرده… من خیره ماندم به نیم رخ مردی به نام عثمان…راستی او هم هانیه را دفن میکرد؟؟با تمام دلبری هایش؟؟ و او با بغضی خفه،زل زده به جریان آب از هانیه گفت…از خواهری که مطمئن بود دیگر نخواهد داشت…از خواهری که یا به رسم فرمانروایانش حیف میشد یا مانند آن دختر آلمانی از شرم کودکِ مفقودالپدرش، در هم آغوشیِ ایدز،جان تسلیم میکرد. قلبم سوخت و او انگار صدایش را شنید و با نگاه به چشمان با آهی بینهایت گفت:(سارا.. میخوام یه دروغ بزرگ بهت بگم..) و من ماندم خیره و شنیدم :(همه چی درست میشه..) و ای کاش راست میگفت…… ادامه دارد ….. ادامه دارد.... 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🌺🌸 ♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡
گل نسبتی ندارد با روی دلفریبت تو در میان گل‌ها چون گل میان خاری وقتی کمند زلفت دیگر کمان ابرو این می‌کشد به زورم وان می‌کشد به زاری 🌷شهید روح‌الله طالبی اقدم🌷 📎سلام ، صبـحتون شهـدایـی 📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
✍امام حسین (علیه‌السلام) : اگر کسی در گوش راستم مرا دشنام دهد و در گوش چپم عذرخواهی کند ، گذشت می‌کنم ؛ به این دلیل که پدرم علی (ع) از جدم رسول خدا (ص) روایت کرده که : کسی که عذرخواهی دیگران را نپذیرد ، چه عذرش موجّه باشد چه ناموجّه ، بر حوض کوثر وارد نخواهد شد ، و به شفاعت من نمی‌رسد . 📚 احقاق الحق ، ج ۱۱ ، ص ۴۳۱ . 📡 کانال_ رسمی شهید مدافع حرم آل الله_ روح الله_طالبی اقدم @shahidtalebi 🕊🌺
🔰 ما هرچه داریم از محرم است 🔹محرم را زنده نگه دارید. ما هر چه داریم از این محرم است و از این مجالس. ما باید به عمق این و تاثیر این شهادت در عالم برسیم و توجه کنیم که تاثیر او امروز هم هست. اگر این مجالس و اجتماعات سوگواری نبود، کشور ما پیروز نمی‌شد. 🔻همه در تحت بیرق امام حسین- سلام الله علیه- قیام کردند. در این اجتماعاتی که در محرم و می‌شود، مبلغین عزیز و خطبای معظّم باید مسائل روز را، مسائل سیاسی را، مسائل اجتماعی را در یک همچو زمانی که گرفتار این همه ما هستیم، معیّن کنند. 📅امام خمینی(ره) | ۲۵ مهر ۱۳۶۱ 📡 کانال_ رسمی شهید مدافع حرم آل الله_ روح الله_طالبی اقدم @shahidtalebi 🕊🌺