🔸 حضور زنان در دستهجات #عزاداری
❓سؤال: منظور مقام معظم رهبری در خصوص عدم شرکت زنان در دستهجات عزاداری چیست؟ لطفا نظر مبارک ایشان را تبیین فرمایید. چرا که در ایام شهادت ائمه بسیاری از هیئات مذهبی اقدام به راهاندازی دستهجات مذهبی مینمایند و زنان نیز پشت سر مردان حضور دارند. آیا این حضور زنان در پشت سر مردان در دستهجات اشکال دارد؟
✅ پاسخ: اولاً اگر مصداق اختلاط محرم و #نامحرم باشد حرام است و حدودی برای این مسئله مشخص شده است و همین جا توصیه میکنیم در هیئتها و در مجالس عزا، همه جا باید این رعایت شود و خانمها حجابشان را مراعات کنند و همه نگاهشان را نگه دارند؛ نگاه به نامحرم. اما در خصوص اینکه خانمها هم دنبال دستهی عزا راه بیافتند و دستهی عزاداری راه بیاندازند گفتند این شایسته نیست که خانمها دستهی عزاداری داشته باشند؛ حتی دنبال دستههای عزاداری راه بیافتند. شیوهی عزاداری از قدیمالایّام مرسوم بوده و خانمها هم در مجلس عزا شرکت میکردند با مراعات حدود شرعی و #حجاب و #عفاف.
✍حجتالاسلام فلاحزاده، مطابق با فتاوای رهبر معظم انقلاب
📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم
ابا حنانه روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
🚨از داخل خودمان بترسید
🔹امام خمینی(ره): آسیب از داخل خود آدم، داخل خود ملت و کشور بر ما وارد میشود و بر شما. از خارج هیچ ترسی نداشته باشید، از داخل خودمان بترسید.
۱۵ خرداد ۱۳۵۹
📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم
ابا حنانه روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
🚩تببین معنای دقیق عقلانیت توسط رهبر انقلاب:
🔰ترسوها حق ندارند اسم عقلانیت را بیاوردند
🔻رهبر انقلاب صبح امروز:
🔸️بعضیها اسم عقل و عقلانیت را که میآورند، منظورشان از عقلانیت ترسیدن است؛ وقتی میگویند عاقل باشید، یعنی بترسید، یعنی منفعل باشید، یعنی از مقابل دشمن فرار کنید؛ نه این درست نیست، ترسوها حق ندارند اسم عقلانیت را بیاورند. اسم ترسیدن و فرار کردن و میدان را خالی کردن عقلانیت نیست، اسمش همان ترس و فرار و مانند اینها است. عقلانیت یعنی محاسبهی درست؛ و البته دشمن سعی میکند عقلانیت به آن معنای غلط را تلقین کند، بعضی هم نادانسته گاهی حرفهای دشمن را تکرار میکنند.
🔹️اینکه شما میبینید علیه امکانات موشکی ما، علیه تشکیلات نظامی ما کارهایی میشود، تبلیغاتی میشود و علیه تواناییهای منطقهای ما که برای قدرت دفاعی ما بسیار حائز اهمیت است تبلیغات میشود، حرف میزنند، این یاوهگوهای آمریکایی که ملاحظه میکنید ــ واقعاً اراذل یاوهگو که هر حرفی به دهنشان میآید بیمحابا و بیمحاسبه میزنند ــ هرجا میروند مینشینند علیه جمهوری اسلامی حرف میزنند، اینها بهخاطر همین است که این امکانات اساسی ما با محاسبهی دقیق بهوجود آمده و انشاءاللّه پیش خواهد رفت و تبلیغات دشمنان ناشی از عقبماندگی آنها در این میدان و ناشی از ترس آنها است.
🔸️ بنابراین مهم این است که دستگاه محاسباتی را حفظ کنیم، سالم نگه داریم، نگذاریم دچار اختلال بشود. ۹۹/۷/۲۱
📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم
ابا حنانه روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
#خاطرات_شهید
🔹در مورد مهریه نظر خانوادهها را ملاک قرار دادیم، من از آقا وحید خواسته بودم در کنار هر مهریهای که خانوادهها صحبت کنند 12 شاخه گل نرگس به نیت حضور حضرت مهدی ذکر کنند.
🔸بعد از صحبتها آقا وحید یک دسته گل آورده بودند وقتی با دقت نگاه کردم دیدم چند شاخه گل نرگس بینشان است و این برای من نشانه خوبی بود. مهریه من 114 سکه بهار آزادی به همراه سفر حج بود که من مهریهام را بخشیدم.
🔹من به او میگفتم «از خدا خواستهام اگر قرار بر جدایی بین ماست این جدایی با شهادت باشد ولی اگر مرگ بین ما جدایی میاندازد مرگ اول برای من باشد، چرا که من طاقت جدایی و تنها ماندن را ندارم و امیدوارم شهادتت در رکاب آقا امام زمان(عج) باشد. میگفتم وحیدم لایق شهادت هستی و او میگفت شهادت لیاقت میخواهد.
✍ به روایت همسربزرگوارشهید
#شهید #وحید_فرهنگی والا 🌷
🕊🕊📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم
ابا حنانه روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡
#داستانی از نویسنده گیلانی زهرا اسعد دوست
✍رمان #فنجانی_چای_باخدا
#قسمت_۶۹:
❤️یانِ پر حرف در سکوت، سنگ صبور شد و مهربانی خرجم کرد..
که ای کاش با پوزخندی بلند، به سخره ام میگرفت و سرم فریاد میکشید..
بعد از اتمام تماس، بغضم را قورت دادم و زانو به بغل، رویِ تخت چمپاتمه زدم.
تمام خاطرات، تصویر شد برایِ رژه رفتن در مقابل چشمانم.
حسام چند ضربه به در زد و وارد شد. وقتی دید تکان نمیخورد، صدایی صاف کرد محض اعلامِ حضور.
سرم را بلند کردم. چشمانش را دزدید. دست پاچه کتابها را از روی میز برداشت ( خوندینشون؟؟ به دردتون خوردن؟؟)
نفسی عمیق کشیدم ( علی.. خیلی دوسش دارم..)
لبخندی عمیق بر صورتش نشست.
نمیدانستم آرزویم چیست. اینکه ای کاش سالها پیش میدیدمش.. و یا اینکه ای کاش هیچ وقت نمیدیدمش؟؟ ( دانیال کی میاد؟؟ دلم واسه دیدنش پر میکشه..)
به جمله ی (خیلی زود برمیگرده ) اکتفا کرد.
اجازه گرفت که برود. صدایش کردم.. شنیدنِ چند آیه از قرآن برایِ منی که خمارِ صدایش بود، پر توقعی محسوب نمیشد.. که اگرهم محسوب میشد، اهمیتی نداشت..
چند روز از آخرین تماس با یان و دیدار با حسام میگذشت و من مطالعه ی کتابی با مضمون نقش زن در اسلام را شروع کرده بودم.
خواندمو خواندم، از ریحانه گیِ زن تا نعمت خدا بودن اش.
گذشته ام را بالا و پایین کردم. در خانه ی ما خبری از احترام به جنس لطیف نبود.. تا یادم میآمد کتک بود و فحاشی..
راستی پدرم واقعا مسلمان بود؟؟
اسلام چنان از مقام زن میگفت که حسرت زده خود را در آیینه برانداز کردم. یعنی گنج بودم و خودم نمیدانستم؟
بیچاره مادر که از زنانگی اش فقط تحقیر و ضعف را تجربه کرد.
و بیشتر حیرت زده شدم وقتی که دانستم علی (ع)، شیرِ میدان جنگ، همسرش فاطمه را با جمله ( جان علی به فدایت) صدا میزد و من در مردانگی پدرم جز کمربندی در دست محضِ کبودیِ تنِ مادرم ندیدم.
اسلام را دینی عقب مانده می پنداشتم چون در عصر پیشرفت پیروانش را به حجاب محدود میکرد.
حجابی که آن را پارچه ایی سیاه، پیچیده به دور زنان میدیدم، جهت هوشیار نشدنِ غریزه ی نافرمانِ مردانش، مردانی که گرسنگی شان سیری نداشت.
اما حالا میخواندم که حجاب چشمانِ مرد، هم وزنی دارد با پوشیدگیه تنِ زن.
و حسام چشمانش از یک عمر زندگیم محجبه تر بود..
حجاب در اسلام یعنی چشمانِ حریصِ نانوا و مردِ راننده، ارزش تماشایت را ندارد.
حالا میدانستم که زن در اسلام یعنی ملکه باش نه روسپیِ دست خورده ی کلوبهای شبانه.
شمایل آن چند زن و دختر محجبه با روسری ، کیف و کفش رنگی و زیبا، پوشیده در چادر که با اولین گامهایم در فرودگاه ایران دیدم، در خاطراتم زنده شد.
خودش بود.. حجاب یعنی همین.. زیبا باش.. اما محجوب و دست نیافتنی..
حسام پنجره ایی تازه در چارچوبِ خودخواهی و بد اُنقی هایم به روی هستی باز کرده بود.
از اینجا دنیا پر از رنگ، خود نمایی میکرد.
و حالا ، من روسری را دوست داشتم..
تنفرهایی که به لطف امیر مهدی فاطمه خانم از دلپذیرترینهایِ زندگی ام شد.
آن روز مثله همیشه مشغول کنکاش برایِ یافتنِ جواب در لابه لایِ کتابها بودم که تقه ایی به در خورد و صدای اجازه حسام بلند شد.
با عجله شالی رویِ سرم گذاشتم و اذن ورود دادم.
وقتی وارد شد رایحه ی عطر همیشگی اش در اتاق پیچید. و من سراسر نبض شدم.
رو به رویم ایستاد با لبخندی پر از رضایت. انگار خوب متوجه ی نیمچه پوشیدگی ام شده بود.
لب به گفتن باز کرد از دانیال، از سلامتی اش، و از سفر..
سفری از جنس ماموریت..
نام ماموریت به سوریه که آمد، دستانم یخ زد. با چشمانی ملتهب به وجودِ سراسر آرامش اش خیره شدم..
سوریه یعنی احتمال مرگ و اگر این جوانِ مسلمان شده در مکتب علی بر نمیگشت..
نفسی برایِ کشیدن نمانده بود. کاش میشد که نرود..
با لبخند بسته ایی کوچک را به طرف گرفت. ( ناقابله.. امیداورم خوشتون بیاد.. البته زیاد خوش سلیقه نیستم.. ببخشید..)
ماتِ متانتش بودم. نباید میرفت.. من اینجا تنهایِ تنهایم..
مکثم را که دید، کمی سرش را بلند کرد ( چیزی شده؟؟ حالتون خوب نیست؟؟ )
سری تکان دادمو بسته را از دستش گرفتم.
به طرف در قدم برداشت ( مزاحمتون نمیشم، استراحت کنید. اما اگه دیگه ندیدمتون حلال بفرمایید.. یا علی..)
ادامه دارد....
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم
ابا حنانه روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
گذشت نڪردم کہ
بفهمم تـو را
اما مےدانم ڪہ
از جـان بگذرے
باید راحت تر باشد
تا پاره تنت را بگذاری و بروی...
شهید #روح الله_طالبی_اقدم و یادگارش حنانه کوچولو
📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم
ابا حنانه روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
🔻
☑️ شجریان، شوالیهی استعمار. نه خسرو آواز ایران
سند: w57.ir/JHd
لطفاً بخوانید و برای عزیزان خود بفرستید.
کانال رسمی شهیدمدافع حرم
ابا حنانه روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
🌱هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنید🌱
🔹امام علی (ع): دوست خود را در حد اعتدال دوست بدار، چراکه ممکن است روزی دشمنت شود و با دشمنت نیز در حد اعتدال دشمنی کن، زیرا ممکن است روزی دوست تو شود.
📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم
ابا حنانه روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
🔴 پرتوی از عاشورا
♦️امام خمینی (ره): انقلاب اسلامی ایران، پرتوی از عاشورا و انقلاب عظیم الهی آن است. ملت بزرگ ما باید خاطره عاشورا را با موازین اسلامی هر چه شکوهمندتر حفظ نماید و به برکت آن و ارزش بی حساب ثارالله با حضور در صحنه، انقلاب عظیم خود را هر چه پایدارتر نگه دارد.
📚صحیفه امام؛ جلد 17؛ صفحه 482
📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم
ابا حنانه روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
🚨همه بدانند که علاج همهی مشکلات اقتصادی و غیراقتصادی ما، در داخل کشور است
🔻رهبر انقلاب:
🔸️این را گفتهام و باز هم تکرار میکنم، فعالان بخشهای گوناگونی که مسئول در زمینهی اقتصاد و غیر اقتصاد هستند، همه بدانند که علاج همهی مشکلات در داخل کشور است؛ بسیاری از مشکلات ما مربوط به خارج از کشور است اما علاجش در داخل است. هیچکس علاج مشکلات را در خارج از کشور جستجو نکند. ما از خارج از کشور هیچگونه خیر و بهرهای نخواهیم دید. علاج در داخل است، علاج در تدبیر داخلی است، علاج در تلاش داخلی است، علاج در محاسبهی درست داخلی و نگاه صحیح به مسائل کشور و مسائل منطقه است؛ و با بهکارگیری نیروی خرد، با عزم و ارادهی راسخ باید و میتوان از مشکلات انشاءاللّه فارغ شد؛ و این هارتوهورتی هم که این اراذل مسلط بر ملت آمریکا میکنند نبایستی ذهن کسی را مشغول کند. ۹۹/۷/۲۱
📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم
ابا حنانه روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
ایران چگونه تندرو ترین قایق دنیا را خرید، کپی زد و مسلح کرد؟!
در اوایل سال 1388 پس از خریداری از یک کشور اروپایی، این قایق از طریق یک واسطه در آفریقای جنوبی به کشتی حامل کالا به مقصد ایران تحویل داده شد. هر چند نیروهای امنیتی آمریکا دیر از این ماجرا مطلع شدند اما با اطلاع دادن به نیروی دریایی این کشور، موجبات تعقیب این کشتی توسط یک ناو جنگی در اقیانوس هند را فراهم نمودند.
این ناو جنگی با حرکت در فاصله نزدیک و حتی تا 500 متری، قصد ممانعت از ورود این کشتی به آب های ایران را داشت که با عزیمت یگان اسکورت نیروی دریایی سپاه و رسیدن به فاصله حدود 65 کیلومتری، مجبور به ترک منطقه شد. بدین ترتیب تحریم های یک جانبه آمریکا در این خصوص با وجود روی آوردن به نیروی نظامی بی اثر شد.
کانال رسمی شهیدمدافع حرم
ابا حنانه روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡
#داستانی از نویسنده گیلانی زهرا اسعد دوست
✍رمان #فنجانی_چای_باخدا
#ادامه_قسمت۷۰:
❤️چرا هیچکس وجود نداشت تا با فریاد از او کمک بخواهم. اصلا در این روزِ بارانی چه وقتِ امامزاده رفتن بود که بی پروین و مادر در این خانه تنها بمانم..
برگشت.. آرام و شمرده گام برمیداشت.
در را باز کرد و در چارچوبش ایستاد. حالا پاهایش در تیررس نگاهم بود. ازفرط ترس ، صدایِ بلندِ تپش قلبم را میشنیدم
و وحشت زده از اینکه نکند به گوش اوهم برسد؛ این کوبشِ سرکشِ نبض..
به سمت تخت آمد. کنارش ایستاد و مکث کرد. یعنی.. یعنی قصد داشت تا زیر تخت را بگردد..؟
صدایش بلند شد و وجودم سکته وار لرزید ( تو دهاتهایِ آلمان، اینجوری قایم میشدن؟؟
نصفه لنگت وسط اتاقه، اونوقت کله اتو بردی زیر تخت که مثلا پیدات نکنم؟؟
من موندم اون حسام بدبخت با این خنگ بازیات چی کشید..
البته شاید شیوه جدید استتاره ما بی خبریم..)
زبانم بند آمده بود. از شدت هیجان سرم را بلند کردم که محکم به کفی تخت خورد و آه از نهادم بلند شد.
دستی غرغرکنان پاهایم را گرفت و از زیر تخت بیرون کشید.
باورم نمیشد با بهت به صورتش خیره شدم. همان چشمان رنگی و صورت بور که حالا به لطفِ ته ریش بلندو طلائی اش، کمی آفتاب سوخته تر از همیشه نشان میداد.
نگاه رویِ چهره ام چرخاند
ادامه دارد....
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم
ابا حنانه روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
صبح یعنے ڪه
تماشاے غزل چیدنتان ..
عاشقی چیست
به جز لحظه تابیدنتان ..
#شهید مدافع حرم روح الله طالبی اقدم
سلام✋🍃صبحتون شهدایی🌸🍃
📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم
ابا حنانه روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
🔴جاودانگی در بهشت و جهنّم
🌹امام صادق علیه السلام:
علّت این که اهل دوزخ همیشه در آتش خواهند بود، آن است که قصد و نیّت آنها این بود که اگر. همیشه در دنیا بودند، همواره خدا را معصیت کنند، و علّت این که اهل بهشت، همیشه در بهشت خواهند بود، آن است که قصد آنها این بود که اگر همیشه در دنیا باشند همواره خدا را اطاعت کنند، پس نیّتها است که موجب شده اهل بهشت در بهشت و اهل آتش در آتش جاویدان باشند.
📗 الکافی، ج۲، ص۸۵
📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم
ابا حنانه روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
🔹 «شما گمان نکنید که از غرب برای ما یک تحفهای میآورند. شما گمان نکنید که از غرب برای ما چیزی میآورند که ما را مترقی کنند، ترقی به ما بدهند. غرب تا ما را در سطح پایین نگه ندارد، نمیتواند از ما استفاده کند. کوشش آنها این است که ماها، این ممالک اسلامی، این ممالک مستضعف در یک سطح پایینی از همه امور باشیم. هر امری را که آنها برای ما بیاورند؛ یک امر استعماری است؛ یعنی اگر طب را برای ما بیاورند #طب_استعماری است. اگر #دارو برای ما صادر کنند آن هم #استعماری است. اگر دانشگاه برای ما بخواهند درست کنند آن هم #دانشگاه_استعماری است. همه چیز را آنها میخواهند به طوری درست کنند که برای خودشان نافع باشد. و ما چشم و گوش بسته #تسلیم آنها باشیم.
(بیانات #امام_خمینی در جمع فارغ التحصیلان آموزشگاه افسری شهربانی جمهوری اسلامی/۱۳۵۹/۰۸/۲۸)
📚صحیفه نور،ج۱۳،ص۱۸۵
📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم
ابا حنانه روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
✖️انقلابی پشیمان، مانند روزهداری است که قبل از غروب افطار کند!
▪️رهبر معظم انقلاب:
🔺راه انقلاب، راهى است كه احتياج دارد به عزم، به ايمان، به ثبات قدم. بعضى اين ثبات قدم را دارند، بعضى در بين راه برميگردند؛ البته اينها به ضرر خودشان عمل ميكنند.
🔺 آن کسانی که از راه انقلاب برگردند، مثل کسانی هستند که در تابستان روزه گرفتهاند و تا اواخر روز، روزه را حفظ میکنند، اما یک ساعت به غروب، طاقتشان تمام میشود؛ افطار میکنند.
🔺این مثل همان کسی است که از اولِ روز، روزه نگرفته است. باطل کردن روزه در هر زمانی از ساعات روز باشد، ابطال روزه است. ۸۷/۳/۱۴
📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم
ابا حنانه روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
📝وصیت نامه بسیار عجیب یک شهید :
🔴 به مردم بگویید امام زمان پشتوانهی این انقلاب است.
🔸 بعد از جنگ، در حال تفحص در منطقهی کردستان عراق بودیم که بهطرز غیرعادی جنازهی شهیدی را پیدا کردیم.
🔹از جیب شهید، یک کیف پلاستیکی در آوردم داخل کیف، وصیتنامه قرار داشت که کاملا سالم بود و این چیز عجیبی بود.
🔻در وصیتنامه نوشته بود :
🔸من سیدحسن بچهی تهران و از لشکر حضرت رسول(ص) هستم...
🔹پدر و مادر عزیزم ! شهدا با اهل بیت ارتباط دارند.اهل بیت، شهدا را دعوت میکنند...
🔸پدر و مادر عزیزم ! من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت میرسم. جنازهام هشت سال و پنج ماه و ٢۵ روز در منطقه میماند.
بعد از این مدت، جنازهی من پیدا میشود و زمانی که جنازهی من پیدا میشود، امام خمینی در بین شما نیست.
🔹این اسراری است که ائمه به من گفتند و من به شما میگویم.
🔸به مردم دلداری بدهید، به آنها روحیه بدهید و بگویید که امام زمان (عج) پشتوانهی این انقلاب است.
🔹بگویید که ما فردا شما را شفاعت میکنیم.
🔸بگویید که ما را فراموش نکنند.
🔺 بعد از خواندن وصیتنامه دربارهی عملیاتی که لشکر حضرت رسول (ص) آن شب انجام داده بود تحقیق کردیم، دیدیم درست در همان تاریخ بوده و هشت سال و پنج ماه و ٢۵ روز از آن گذشته است.
👤 راوی: سردارحسین کاجی
📚 برگرفته از کتاب خاطرات ماندگار صفحه ١٩٢ تا ١٩۵
📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم
ابا حنانه روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
کار همیشگی اش بود لباس نظامی اش را که میپوشید دست به سینه میگذاشت و سلام به امام حسین (علیه السلام) میداد .
بعد هم رو به عکس حضرت آقا
می ایستاد و احترام نظامی میگذاشت .
بهش گفتم : مگه آقا شما را می بینه که همیشه احترام میذاری ؟!
بهم گفت : وظیفه ی من احترام به حضرت آقاست حتی اگر به ظاهر ایشان من را نبینند .
راوی: همسر شهید
🌷شهید #مسلم_خیزاب🌷
یاد شهدا با صلوات🌷
📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم
ابا حنانه روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡
✍رمان #فنجانی_چای_باخدا
#قسمت_۷۱
❤️”به قلم زهرااسعدبلنددوست می خوانیم:
مدتی از هم صحبتی مان میگذشت و جز چشمان غم زده ی دانیال، زبانش به رویم نمیآورد سرِ بی مو و صورتِ اسکلتی ام را و چقدر خود خوری میکرد این برادرِ از سفر رسیده.
از جایش بلند شد ( یه قهوه ی خوشمزه واسه داداشِ گلت درست میکنی؟؟ یا فقط بلدی با حسرت به این کوه خوش تیپی و عضله زل بزنی؟؟ )
از جایم بلند شدم و به سمت آشپزخانه رفتم ( نداریم.. چایی میارم..)
چشمانش درشت شد از فرط تعجب (چایی؟؟ تا جاییکه یادمه وقتی بابا چایی درست میکرد از خوونه میزدی بیرون که بوش به دماغت نخوره.. حالا میخوای چایی بریزی؟؟)
و او نمیدانستم چای نوستالژیِ روزهایِ پر حسامم بود..
چای شیرین شده با دستانِ آن مبارزه محجوب که طعم خدا میداد..
و این روزها عطرش مستم میکرد..
بی تفاوت چای ریختم. در همان استکانهایِ کمر باریکِ قدیمی که جهاز مادر محسوب میشد (اما حالا همه چیز برعکس شده..
عاشق عطر چای هستم و متنفر از بویِ قهوه..)
و من چقدر ساده نفرت در دلم میکاشتم.
متعجب دلیلش را پرسید و من سر بسته پاسخ دادم ( از چای متنفر بودم چون انگار هر چی مسلمون تو دنیا بود این نوشیدنی رو دوست داشت.. و اون وقتها هر چیزی که اسم اسلام رو تو ذهنم زنده میکردم، تهوع آور بود..)
ابرو بالا داد ( و الان چطور؟؟)
نفسی عمیق کشید و سینی چای را درمقابلش رویِ میز گذاشتم ( اما اشتباه بود.. اسلام خلاصه میشه تو علی.. و علی حل میشه تو خدا..
خب من هم اون وقتها نمیدیدم.. دچار نوعی کوری فکری بودم.. اما حالا نه..
چای رو دوست دارم.. عطرش آرومم میکنه.. چون..)
چه باید میگفتم؟؟ اینکه چون حسام را در ذهنم مرور میکند؟؟
زیر لب زمزمه کرد(علی.. اسمی که لرز به بدن بابا می انداخت..)
نگاهم کرد( این یعنی اینکه مثل یه شیعه علی رو دوست داری؟؟)
شانه ایی بالا انداختم ( شیعه و سنی شو نمیدونم..
اما علی رو به سبک خودم دوست دارم..)
سری تکان داد، اگر پدر بود حکمی جز اعدام برایم صادر نمیکرد. و دانیال فقط نگاهِ پر محبتش را به سمتم هل داد.. بدون هیچ اعتراضی..
انگار او هم مثل مادر حب امیر شیعیان را در دل داشت.
از چای نوشید و لبخند زد (آفرین.. کدبانو شدیااا.. عجب چایی دم کردی..
خب نظرت در مورد قهوه چیه؟؟ یعنی دیگه نمیخوریش؟؟)
استکان را زیر بینی ام گرفتم.. چطور این معجون مسلمان پسند را هیچ وقت دوست نداشتم؟؟ ( اولا که کار من نیست و پروین دم کرده
دوما از حالا دیگه قهوه متنفرم، چون عطرش تمام بدبختیامو جلو چشمام ردیف میکنه و میرقصونه..
سوما نوچ.. خیلی وقته دیگه نمیخورم..)
خندید ( دیوونه ایی به خداا.. خلاص..)
ناگهان صدای در بلند شد. به سمت پنجره رفتم. پروین بود و مادری که زیر بغلش را گرفته بود و با خود به سمت خانه میآورد.
نگران به دانیال نگاه کردم. یعنی از شرایط مادر چیزی میدانست؟؟
در کلنجار بودم تا چطور آگاهش کنم که با دو به طرف حیاط رفت..
از پشت پنجره ی باران خورده به تماشا نشستم. هنوز هم لوس و مامانی بود.
بدون لحظه ایی درنگ از گردن مادر آویزان شد و غرق بوسه اش کرد. پروین با تعجب سر جایش خشک شده بود و جُم نمیخورد. و اما مادر..
مکث کرد.. مکثش در آغوش دانیال کمی طولانی شد. انتظارِعکس العملی از این زنِ اعتصاب کرده نداشتم. اما نگرانِ برادر بودم که حال مادرِ دردانه اش، دیوانه اش کند..
ولی ورق برگشت.. مادر دستانش به دورِ دانیال زنجیر شد.. بلند گریست و بوسه بارانش کرد.
هم خوشحال بودم، هم ناراحت..
خوشحال از زبانِ باز شده اش..
ناراحت از زبان بسته بودنش در تمامِ مدتی که به وجودش احتیاج داشتم.
شاید هم دندانِ طمع از دخترانه هایم کنده بود.
چند ساعتی از ملاقات مادر و پسر میگذشت..
و جز تکرار گه گاهِ اسم دانیال و بوسیدنش تغییری در این زنِ افسرده رخ نداد.. باز هم خیره میشد و حرف نمیزد.. زبان میبست و روزه ی سکوت میگرفت..
اما وقتی خیالم راحت شد که دانیال برایم توضیح داد از همه چیز به واسطه ی حسام باخبر بوده.
مدتی از آن روز میگذشت و دانیال مردانه هایش را خرج خانه میکرد .
صبح به محل کار نظامی اش میرفت، و نخبه گی اش در کامپیوتر را صرفِ حفظ خاکِ مملکتش میکرد.
و عصرها در خانه با شیطنتها و شوخی هایش علاوه بر من و پروین، حتی مادر را هم به وجد میآورد.
با همان جوکهای بی مزه و آواز خواندنهایِ گوش خراشش..
حالا در کنار من، پروینی مهربان و بامزه قرار داشت که دانیال حتی یک ثانیه از سر به سر گذاشتنش غافل نمیشد.
چه کسی میگوید نظامی گری، یعنی خشونتِ رضا خانی..؟؟
حسام همیشه میخندید.. و دانیال خوش خنده تر از سابق شده بود ..
اما هنوز هم چیزی از نگرانی ام برایِ حسامِ امیر مهدی نام ،کم نمیشد. و به لطف تماسهایِ دانیال علاه بر خبرهایِ فاطمه خانم از پسرش، بیشتر از حالِ حسام مطلع میشدم.
زمان میدوید
ادامه دارد...
📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم
ابا حنانه روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/ab
زیبایی عشق را نشان خواهم داد
دل را به نگار رایگان خواهم داد
در قلب من احساس پشیمانی نیست
گر زنده شوم دوباره جان خواهم داد.
🌷 شهید تاسوعایی مدافع حرم
#روح الله_طالبی_اقدم🌷
📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم
ابا حنانه روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
▪️رسول خدا در بستر احتضار.
دانه های اشک بر گونه های ام ابیها، جاری.
ناله های دختر، سکوت پدر را شکست. پدر، از علت اشک ها پرسید.
دختر از ستم هایی گفت که انتظارشان را می کشید.
آخرین فرستاه خدا، به قصد دلداری فرمود:
آرام باش دخترم! دلگرم به این که خدا، به ما هفت خصلت بخشیده. احدی پیش و پس از ما شریک این خصلت ها نیست.
نخست آنکه من برترین انبیا هستم و پدرت!
دوم آنکه علی، محبوب ترین اوصیا هست و شوهرت!
سوم آنکه آقای شهیدان، حمزه است و عموی پدرت!
چهارم آنکه جعفر طیار، با آن بال های بهشتی، برادر شوهر توست.
پنجم و ششم، آنکه سروران جوان های اهل بهشت، حسن و حسین تو اند.
هفتم آنکه مهدی این امت، از نسل توست.
خدا او را برخواهد انگیخت! آن زمان که دنیا را هرج و مرج فرا گرفته باشد و مردم در پی تاراج هم باشند.
دلخوش به این باش که مهدی توست همان کسی که می گشاید، قلعه های گمراهی و دل های قفل خورده را.
📚 بحارالا نوار، جلد 51، ص 79.
🌤ای آخرین امید محمد (ص) ظهور کن
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم
ابا حنانه روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
🏴امام حسن مجتبی علیهالسلام
◼️صاحِبِ اَلنَّاسَ بِمِثْلِ مَا تُحِبُّ أَنْ يُصَاحِبُوكَ بِهِ تَكُنْ عَدْلاً
◾️با مردم همانگونه معاشرت کن که دوست داری با تو معاشرت کنند، تا عادل باشی.
📗بحار الأنوار ج 75 ص112
📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم
ابا حنانه روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
دختر بدرالدجی امشب سه جا دارد عـــــزا
گاه میگوید حسن، گاهی پدر، گاهی رضا
فرا رسیدن سالروز #شهادت حضرت خاتمالانبیاء ابوالقاسمالمصطفی #محمد (صلی الله علیه وآله وسلم)، کریم اهلبیت آقا امام #حسنمجتبی (علیهالسلام) و غریبالغربا، شمسالشموس السلطان ابالحسن #علیبنموسیالرضا (علیهالسلام)؛ به پییشگاه مقدس حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) و آقا صاحبالزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و تمامی شیعیان و محبان خاندان عصمت و طهارت تسلیت و تعزیت باد.
📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم
ابا حنانه روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
قسمت غمبار حکومت مولا حضرت علی علیه السلام
📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم
ابا حنانه روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
امام حسن علیه السلام را زنده می خواهی یا مُرده؟
📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم
ابا حنانه روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🌺🌸