📜 دوم صفر 📜
🔘 #بخش_دوم
•••
🔺یزید در ترس و هراس بود و وامانده.🔻
_ گفت:
"تو که هستی؟"
~ گفت:
"شریک انعقاد نطفه ات را نشناختی؟ شیطان!"
_گفت:
"از من چه می خواهی؟"
~ گفت:
"دیگر هیچ! آنچه می خواستم انجام دادی."
•••آمده ام در جشن تو شریک باشم•••
🔰یکباره زمان به چرخش آمد و حاضران جان گرفتند و همه چیز روال خود گرفت•••
•••یزید بر تخت لَم داده بود و دیگران، صف کشیده بودند در تالار به انتظار•••
🔰نیزه داران پس کشیدند و مردی با طشت، سر سیدالشهداء را به ارمغان برای یزید آورد•••
- گفت:
"رکابم را پُر از طلا و نقره کنید که من مرد بزرگی را کشتم،"
"زمانی که عرب به قوم و نژاد فخر می کند،"
"من کسی را کشتم، که پدر و مادرش بهترین بودند،"
"من کسی را کشتم، که نژاد اش از همه والاتر بود."
•••یزید برآشفت، برخاست و فریاد کرد•••
_ گفت:
"تو که می دانستی او بهترین است، چرا او را کشتی؟"
- گفت:
"به امید دریافت جایزه از خلیفه!"
_ گفت:
"بهره ای از من به تو نمی رسد، جز آنکه گردنت را بزنم. ببریدش."
🔰نفس ها در سینه ها حبس شد، و نگاه متحیر جماعت حاضر، در رفت و آمد بود بین یزید و التماسِ مرد•••
🔺نگهبانان مرد را بردند، تا سرش را به دم تیغ بسپارند.🔻
🔸شمر و دیگران، با بازماندگان کاروان به تالار آمدند.🔸
✔️ ادامه دارد • • •
● ۱۸ روز تا #اربعین ●
#روایت_کاروان_عشق
#روزشمار_محرم
#مجتبی_فرآورده
✔️ @abalfazleeaam
📜 دوم صفر 📜
🔘 #بخش_سوم
•••
🔺یزید، حال نزار بازماندگان را که دید، خنده ای از سر تکبر سر داد.🔻
_ گفت:
"کاش بزرگان طایفۀ من که در بدر و اُحد کشته شدند، بودند و می دیدند،"
"کاش بودند و از ناله و فغان بنی هاشم شاد می شدند."
"کشته های بزرگان بنی هاشم، در ازای کشته های ما در بدر."
"بنی هاشم خلافت را به بازی گرفته بود، و اِلا، نه خبری از آسمان آمده و نه وحی نازل شده بود."
•••سپس مَستِ از پیروزی، نشست و خیزران را برداشت، و بر لبان سر کوبید•••
🔹قلب و روح بازماندگان کاروان، زخم برداشت از این جسارت و چشمها گریان شد.🔹
🔰در میان اشک و آه و ماتم، زینب! این یگانه زن برخاست•••
🔸حمد کرد پروردگارش را و سپاس گفت او را و بر محمّد و آل محمّد درود فرستاد.🔸
+ گفت:
💠"ثُمَّ کانَ عاقِبَهَ الَّذینَ أَساؤا السُّواى أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللّهِ وَ کانُوا بِها یَستَهزِؤنَ."💠
🔰"آنگاه فرجام کسانی که بدی کردند [بسی] بدتر بود، [چرا] که آیات خدا را تکذیب کردندو آنها را به ریشخند میگرفتند."🔰
:آهسته تر یزید! قدری درنگ کن، رسوا تویی نه ما."
"زمین و آسمان را بر ما تنگ گرفته ای و ما را همانند اسیران خارجی به هر شهر و دیار می بری،"
"گمان می کنی نزد خدا خار و خفیف شده ایم و تو در آستان او قُرب و منزلت داری؟"
"با این تصور خام، باد به غبغب انداخته ای و با غرور به اطراف خود می نگری، شاد و مسروری،"
"مقام و منصبی را که حق خاندان ما بود غصب کرده ای و به خود می بالی"
✔️ ادامه دارد • • •
● ۱۸ روز تا #اربعین ●
#روایت_کاروان_عشق
#روزشمار_محرم
#مجتبی_فرآورده
✔️ @abalfazleeaam
⚜به عالم صبر را آموخت زینب
⚜به پای دوست عمری سوخت زینب
⚜میان کوفیان با صوت حیدر
⚜دهان دشمنان را دوخت زینب...
✔️ @abalfazleeaam
📜 دوم صفر 📜
🔘 #بخش_چهارم
+ •••
"ای پسر آزاد شدگان، ای پسر کسانی که جدّمان در فتح مکه اسیرشان نمود و سپس آزادشان کرد،"
"آیا سزاوار است که زنان و کنیزان خود را در پس پرده جای دهی و دختران رسول خدا را در میان نامحرمان به اسارت حاضر کنی؟"
"چگونه می توان امید خیر داشت از فرزند زنی که می خواست با دهان خود جگر پاکان را ببلعد؟"
"چگونه می توان امید به کسی داشت که گوشت و خون او از شهیدان اسلام روییده است؟"
"چگونه می توان امید داشت به کسی که نگاهش همواره با بغض و کینه و دشمنی به خاندان ماست؟"
"یزید! بی آنکه خود را گناهکار بدانی، و بزرگی و گستاخی این گناه را بفهمی،"
"فریاد می کنی ای کاش پدران من بودند و شادی سرور می کردند."
"چوب بر دندان مبارک سید جوانان بهشت می کوبی؟"
"زهی بی شرمی، زهی بی حیایی!"
"زخمهای گذشته را شکافتی و دست خود را به خون پیامبر آغشتی و ستارگان روی زمین،"
"از آل عبدالمطلب را خاموش نمودی، و اکنون پدران خود، از نسل شرک و بت پرستی را ندا می دهی،"
"گمان می کنی که صدایت را می شنودند؟"
"به زودی تو نیز به آنان ملحق می شوی و در جایگاه عذاب ابدی، آرزو می کنی ای کاش دستانم شَل بود،"
"زبانم لال بود و هرگز چنین یاوه هایی بر زبان نمی راندم و هرگز چنین کار ناشایستی مرتکب نمی شدم."
"پروردگارا! حق ما را از دشمنان ما باز ستان و از آنان که بر ما ظلم و ستم کردند انتقام بگیر،"
"و آتش غضب خود را بر آنانی که خون ما و خون حامیان ما را ریختند فرو فرست."
✔️ ادامه دارد • • •
● ۱۸ روز تا #اربعین ●
#روایت_کاروان_عشق
#روزشمار_محرم
#مجتبی_فرآورده
✔️ @abalfazleeaam
📜 دوم صفر 📜
🔘 #بخش_پنجم
+ •••
"ای زادۀ معاویه! شداید و رخدادهای ناگوار روزگار، مرا در شرایطی قرار داد که مجبور شدم با تو هم کلام شوم، اما بدان ارزش تو از نظر من ناچیز و سرزنش تو بزرگ و ملامت تو بسیار است."
"چگونه سرزنش نکنم در حالیکه چشمها در فراق دوستان گریان و دلها در دوری عزیزان سوزان است؟"
"آه! چه شگفت انگیز است که مردان بزرگ حزب الله به دست حزب الشیطان کشته شوند!"
"دستان جنایتکار شما به خون خاندان رسالت آغشته است و دهانتان از گوشت ما مالامال."
"شرم نداری که بدنهای پاک و پاکیزه بر زمین بمانند و گرگهای بیابان آنان را دیدار کنند،"
"و تو مغرور و سرمستِ قدرت بر تخت تکیه زنی و بر خود ببالی؟"
"ای پسر سُفیان! امروز کشتار و اسارت ما را غنیمت شمرده به آن می نازی،"
"اما طولی نخواهد کشید که مجبور خواهی بود تاوان آن را پس دهی."
"پس هر نیرنگی که داری بکار بگیر و هر تلاشی که می توانی انجام بده."
"تو هرگز توان نداری که ذکر خیر ما را از یادها برون بری."
"تو هرگز قدرت نداری که وحی ما را نابود و ذکر ما را خاموش کنی."
"تو هرگز به آمال و آرزوهای پلید خود نمی رسی."
"تو هرگز نمی توانی ننگ وعار اعمالت را از دامن خود پاک کنی."
"روزی فرا رسد که منادی حق فریاد برآورد؛ لعنت خدا بر ستمکاران و بیدادگران."
"حمد می گویم خدا را که سر آغاز زندگی دودمان ما را با سعادت و آمرزش قرین ساخت"
"و پایان زندگی ما را با سعادت و شهادت سرشار از رحمت به پایان بُرد."
"خدا ما را بس است که اوست وکیل و سرپرست."
● ۱۸ روز تا #اربعین ●
#روایت_کاروان_عشق
#روزشمار_محرم
#مجتبی_فرآورده
✔️ @abalfazleeaam
✅۱۸ روز تا #اربعین
🌹حسین ع جان🌹
♦️قسمتم کن که پیاده برسم پابوست
❣چقدر گریه کنان خیره به تصویر شدم
♦️نده اصلا به کسی بینِ حرم جای مرا
❣اربعین تا نرسیده بده ویزای مرا
✔️ @abalfazleeaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری_اینستاگرام_اربعین شماره 10
💠 عنوان کلیپ: به شوق او ومادرش...
هر روز یک کلیپ شامل یک حدیث از فضائل زیارت سیدالشهداء علیه السلام را در استوری اینستاگرام خود قرار دهید...
✔️ @abalfazleeaam
😔غصه نخور اگر تو
💔یدونه هم نداری
💖با حرم ابوالفضل (ع)
📸عکسای یادگاری
👐خدایا به حق عباس (ع)
😓بخر همه ی بدارو
😢همه کربلا نرفته ها
🌹🍃ببینن کربــ💔ــلا رو🍃🌹
✔️ @abalfazleeaam
SibSorkhi-Shab 03 Safar1397-009.mp3
4.08M
●سراسر شورم و احساس●
● بانوای: #حاج_حسین_سیب_سرخی
#شور
#شب_سوم_صفر
📜 سوم صفر 📜
🔘 #بخش_اول
🔰شامیان، از اطراف و اکناف به شتاب آمدند تا خود را به باب الجیرون رسانند•••
••• کوچه ها مملو از مردمان بود و جنایت یزید، نَقلِ محفل شان •••
🔰باب الجیرون، بار دوم بود که چنین جمع کثیری را به خود می دید•••
❌یکبار به هنگامی که سر نبیِ خدا یحیی را بر آن آویختند×××
❌و امروز که یزید، سر سیدالشهداء را به آن آویخته بود×××
•••تا عبرت مردمان شود و خلافت او را اَرج نهند•••
🔹سر بالای دروازه بود و مردمان در نگاه به سر، سر از فراز باب الجیرون، نگاه سرزنش باری به آنها کرد.🔹
🔰چون که او می دانست، زمانی که خلافت، به جای ولایت بنشیند، بدعت پا بگیرد و معاویه و یزید سر برآورند و نوادگان ابوسفیان حاکم شوند•••
🔸مردمان، سر سوی سر داشتند و گروهی در بُهت، و گروهی به شادی نظاره گر بودند.🔸
✔️ ادامه دارد • • •
● ۱۷ روز تا #اربعین ●
#روایت_کاروان_عشق
#روزشمار_محرم
#مجتبی_فرآورده
✔️ @abalfazleeaam
📜 سوم صفر 📜
🔘 #بخش_دوم
🔰از میان جماعت، پیرمردی نصرانی گذر می کرد، هیجان آنان را که دید•••
- گفت:
"این سر از آن کیست؟"
_ یکی گفت:
"حسین از نوادگان محمّد مصطفی."
- گفت:
"فرزند پیامبرتان؟"
_ مرد به غرور گفت:
"آری!"
••• پیرمرد افسرده شد •••
- گفت:
"گِل شما را از چه سِرشته اند؟!"
"مسیحیان، سُم الاغی را که گمان می برند عیسی مسیح بر آن سوار شده، در کلیسای حافر میان حُقه ای از طلا حفاظت می کنند، بر آن بوسه می زنند و به طواف گِرد آن می گردند، و شما پسر پیامبرتان را می کشند و خاموش مانده اید؟"
•••گویی همه لال بودند و هیچ کس کلامی نگفت•••
🔹سر سالار شهیدان، از فراز دروازه درخشید، و باد موی و محاسن خونین را بازی داد.🔹
🔹و سالار شهیدان، بار دیگر، اینبار از بالای دروازه سخن گفت.🔹
* گفت:
💠"وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ."💠
🔰"آنان که ظلم کنند، بزودى خواهند دانست که به چه کیفر گاهى بر می گردند."🔰
● ۱۷ روز تا #اربعین ●
#روایت_کاروان_عشق
#روزشمار_محرم
#مجتبی_فرآورده
✔️ @abalfazleeaam
ایت الله خامنه ای:برخورد حکیمانه ی اسلام با مساله حجاب...
#پویش_حجاب_فاطمے
✔️ @abalfazleeaam