eitaa logo
❤️اباالفضلی‌ام‌افتخارمه❤️
1.3هزار دنبال‌کننده
14.8هزار عکس
4.8هزار ویدیو
181 فایل
اَلسّلامُ عَلیک یاأبَاالْفَضْلِ الْعَبّاسَ یابْنَ أمِیرِالمُؤمِنِینَ 🌺اینستاگرام https://instagram.com/abalfazleeaam?igshid=je9syv0r6w83 ارتباط باادمین👇تبادل @yadeshbekheyrkarbala
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روبه شش گوشه ترین قبله ی عالم هر صبح بردن نام حسین بن علی میچسبد اَلسلام علَی الْحسَیْن وعلی علی بْن الْحسین وعلی اولادالحسین وعلی اصحاب الحسین ❤️ @abalfazleeaam ❤️
❤️ یک نفر یک خبر از یار ندارد بدهد؟ دلِ ما خیلی از این بی‌خبری سوخته است... 🌹 @abalfazleeaam
118 - HARFE.mp3
7.76M
🎶 حرف حرم که پیش میاد دلم میریزه 🎤 🌹 @abalfazleeaam
ای علمداری که دستت بوسه گاه مرتضاست  افضل الاعمال حیدر بوسه بر دست شماست  اقتدا بر مرتضی کردند جمع اهل بیت  دست توسرشار از عطر نسیم بوسه هاست 🌹 @abalfazleeaam
در شهر به دیوانگی، انگشت نماییم رسوای جهان ساخت ، تمنای تو ما را 🌹 @abalfazleeaam
🔘 توصیف روز عاشورا در کلام امام حسن مجتبی علیه السلام 🔺بدون شک مصیبت سیدالشهدا علیه‌السلام بزرگترین مصیبت در عالم است و هیچ روز و سرنوشتی مانند روز و سرنوشت امام حسین(ع) نیست. جمله «لا یوم کیومک یا اباعبدالله»؛ هیچ روز و سرنوشتی مانند روز و سرنوشت تو نیست ای اباعبدالله» را زیاد شنیده‌ایم. اما شاید تا الان نمی‌دانستیم که این جمله از دهان مبارک امام حسن مجتبی علیه‌السلام خطاب به برادر خود گفته شده است. امام باقر علیه‌السلام به نقل از جدشان می‌فرمایند: 🔺روزی امام حسین(ع) به نزد امام حسن(ع) آمد، وقتی چشمش به برادر افتاد گریه کرد، امام حسن(ع) از برادرش علت گریه کردن را جویا شد. امام حسین(ع) فرمود: گریه ام برای رفتار بدی است که با تو می‌شود. امام حسن فرمود: ظلم و ستمی که بر من می‌شود همین زهری است که به من داده می‌شود و به سبب آن به قتل می‌رسم، ولی بدان که «لا یوم کیومک یا اباعبدالله»؛ هیچ روز و سرنوشتی مانند روز و سرنوشت تو نیست. 🔺ای ابا عبدالله زیرا روزی بر تو خواهد آمد که سی هزار نفر از مردمی که خود را مسلمان می‌دانند و مدعی هستند که از امت جد ما محمد صلی الله علیه و آله هستند، تو را محاصره کرده و برای کشتن تو و جسارت به اهل بیت تو و اسارت خاندان تو و غارت اموال آنها اقدام می‌کنند، در این هنگام است که خداوند لعن خود را بر خاندان امیه فرو فرستد و از آسمان خون و خاکستر فرو ریزد و همه مخلوقات حتی حیوانات درنده در بیابان ها و ماهیان در دریاها بر مصیبت تو گریه کنند» 🔺همچنین مضمون سخنی از امام زین العابدین(ع) است که روزی امام سجاد(ع) به پسر عباس(ع) نگاه کرد و گریست و یاد از روز احد کرد که حمزه در آن کشته شد، سپس یاد از موته کرد که جعفر بن ابی طالب آنجا به ‏شهادت رسید. سپس فرمود: لایوم کیوم الحسین، ازدلف الیه ثلاثون الف رجل یزعمون‏ انهم من هذه الامه کل یتقرب الی الله عزوجل بدمه و هو بالله یذکرهم فلا یتعظون حتی ‏قتلوه بغیا و ظلما و عدوانا... پی‌نوشت: 1. سیدبن طاوس، لهوف 2. شیخ صدوق، امالی، بیروت، اعلمی، 1400 ق، ص 177. 3. معالی السبطین، ج 2، ص 10؛ ابن شهر آشوب، مناقب، ج 4، ص 86. 4. ناسخ التواریخ، ج 4، ص 73 (به نقل از امالی صدوق)؛ بحارالانوار، ج 22، ص 274. 🌹 @abalfazleeaam
زائر صحن و سرایی نشوم میمیرم اربعین کرب و بلایی نشوم می میرم مرده ای بودم و در عشق شما زنده شدم آخرش باز فدایی نشوم میمیرم چند سالیست به رویای حرم بیمارم عاقبت وصل شفایی نشوم میمیرم باابی انت و امی همه دارایی من کربلا مثل گدایی نشوم میمیرم بند دنیاست که اینگونه زمینگیرم کرد اگر امسال هوایی نشوم میمیرم چند روزیست که ذکر شب و روزم این است اربعین کرب و بلایی نشوم میمیرم 🌹 @abalfazleeaam
حسین جان بی تو هر شب همدم من میشود یک قطعه عکس عکس هم بد نیست اما اصل کاری بهتر است 😔 🌹 @abalfazleeaam
🔘بسم الله الرحمن الرحیم🔘 📌تقویت ایمان وقتى انسان تصميم بگیرد كه دل و قلبش را متوجه خدا كند، به تدريج تغييرى در روح و باطن او پديد خواهد آمد. ⬅اين توجه كردن، يعنى اين‌كه اراده كرده‌ام تغييرى را در درون خود به وجود آورم؛ اين همان حركت تكاملى روح است. 🔦هر قدر اين اراده در شكل و قالب اعمال مختلف ظهور پيدا كند، آن حركت هم دامنه و سرعت بيشترى پيدا مى‌كند. 🌹 @abalfazleeaam
‌ دل من لڪ زده تا ڪُنج حرم گریھ کنم، دو قدم شعـر بخـوانم، دو قدم گریھ کنم..؛ ♡| ڪپے با ذڪر صلوات آزاد |♡ 🌹 @abalfazleeaam
⚜به كسی غيرِ "حسين ابن علی" دل مسپـــار .... ⚜عاشق كرب و بلا باش؛ برايت كافیست .... 🌹 @abalfazleeaam
❤️اباالفضلی‌ام‌افتخارمه❤️
🌸 #سرگذشت_ارواح در عالم برزخ ✍قسمت سوم 💠 صدای ملک الموت را شنیدم که می‌گفت: این جماعت را چه شده؟
🌸 در عالم برزخ ✍قسمت چهار آنگاه رو کردم به اهل و عیالم و گفتم: «ای عزیزان من! دنیا شما را بازی ندهد، چنانکه مرا به بازی گرفت» مرا مجبور کردید به جمع آوری که لذتش برای شما و مسئولیتش با من است... چند نفر جنازه‌ام را از تابوت بیرون آورده و چنان با سر وارد بر گور کردند که از شدت ترس و گمان کردم از آسمان به زمین افتاده‌ام... در این حال شخصی نزدیک جسدم آمد و مرا به اسم صدا زد؛ خود را او رساندم و خوب به حرف‌هایش گوش دادم. او در حال خواندن تلقین بود. هر چه می‌گفت می‌شنیدم و بلافاصله، همراه با او تکرار می‌کردم؛ چقدر خوب آرام و زیبا می‌کرد. چیزی نگذشت که شروع به چیدن سنگ در اطراف لحد کردند، از اینکه جسدم را زندانی خاک می‌ساختند سخت ناراحت بودم. با خود بهتر است به کناری بروم و با جسد داخل گور نشوم اما به واسطه شدت علاقه‌ای که داشتم، خود را کنار جنازه رساندم.در یک چشم بر هم زدن، خروارها خاک بر روی ریختند... جمعیت متفرق شدند و فقط تعداد انگشت شماری از نزدیکانم باقی ماندند؛ اماچندی که همگان تنها رهایم کردند و رفتند -اصلاً باورم نمی‌شد چقدر نامهربان بودند.. پس از این همه ناله و فغان به خود آمدم و دیدم انچه برایم باقی مانده است: قبری است بس ، وحشت‌زا، غم آور و هول انگیز، ترسی شفاف وجودم را فرا گرفت. با خود اندیشیدم: هر چه غم است در دل انسان خاکی، و هرچه اضطراب است در دنیا گویی در قلب من ریخته‌اند. غم و وحشتی که شاید اندکی از آن می‌توانست بدن خاکی را منهدم کند... از آن همه فشار روحی گریه‌ام گرفت و اشک ریختم. به فکر اعمال خویش افتادم و آنگاه که پی به نقصان اعمال خود بردم، آرزو کردم: ای کاش من هم همراه جمعیت باز میگشتم اما که دیگر دیر بود... در همین افکار غوطه‌ور بودم که به ناگاه، از سمت چپ قبر، صدایی برخاست که می‌گفت: بی جهت آرزوی بازگشت نکن، پرونده عمل تو بسته شده! از شنیدن صدا در آن تاریکی وحشت کردم، گویا کسی وارد قبر شده بود. با که در صدایم بود پرسیدم: تو کیستی؟ پاسخ داد: من «رومان» یکی از فرشته‌های الهی هستم. گفتم: گمان می‌کنم، متوجه آنچه در من گذشت شدی؟ گفت: آری؟ گفتم: قسم یاد می‌کنم که اگر اجازه دهید به آن دیار برگردم، هرگز معصیت خدا نکنم و در طلب رضایت او بکوشم.... گفت: این را تو می‌گویی، اما بدان غیر از آرزوی توست؛ از این پس تا قیام قیامت باید در برزخ بمانی.. ادامه دارد... 🌹 @abalfazleeaam
❤️اباالفضلی‌ام‌افتخارمه❤️
🌸 #سرگذشت_ارواح در عالم برزخ ✍قسمت چهار آنگاه رو کردم به اهل و عیالم و گفتم: «ای عزیزان من! دنیا ش
🌸 در عالم برزخ ✍ قسمت پنجم عجب پرونده‌ای! کوچک‌ترین خوب یا زشت مرا در خود جای داده بود. در آن لحظه تمام اعمالم را حاضر و ناظر می‌دیدم... در فکر سبک و سنگین کردن اعمال خوب و بد بودم که رومان پرونده اعمالم را بر گردنم آویخت، بطوریکه کردم تمام کوه‌های عالم بر گردنم آویخته‌اند. چون خواستم این کار را بپرسم گفت: اعمال هرکسی طوقی است بر گردنش. گفتم تا چه زمان باید این طوق را تحمل کنم؟ گفت: نگران نباش. بعد از رفتن من و منکر برای سؤال کردن می‌آیند و پس از آن شاید این مشکل برطرف شود. رومان این را گفت و رفت.. هنوز مدت زیادی از رفتن رومان نگذشته بود که صداهای و غریبی از دور به گوشم رسید. صدا نزدیک و نزدیک تر می‌شد و ترس و وحشت من بیشتر... تا اینکه دو هیکل بزرگ و وحشتناک در جلوی چشمم ظاهر شدند. اضطرابم وقتی به نهایت رسید که دیدم هر یک از آن‌ها آهنی بزرگ در دارند که هیچ‌کس از اهل دنیا قادر به حرکت آن نیست، پس فهمیدم که این دو نکیر و منکراند. در همین حال یکی از آن دو آمد و چنان فریادی کشید که اگر اهل دنیا می‌شنیدند، می‌مردند. لحظه‌ای بعد آن دو به سخن آمده و شروع به پرسش کردند: پروردگارت کیست؟ پیامبرت کیست؟ امامت کیست؟ از شدت ترس و زبانم بند آمده بود. و عقلم از کار افتاده بود.، هرچند فهم و شعورم نسبت به دنیا صدها برابر شده بود، اما در اینجا به یاریم نمی‌آمدند. سرم به زیر افتاد، اشکم جاری شد و آماده ضربت شدم. درست در همین که همه چیز را تمام شده می‌دانستم، ناگهان دلم متوجه رحمت خدا و عنایات معصومین علیهم سلام شد و زمزمه کنان گفتم: ای بهترین بندگان خدا و ای انسان‌ها، من یک عمر از شما خواستم که شب اول قبر به فریادم برسید، از کرم شما به دور است که مرا در این حال و گرفتاری رها کنید. و این بار آن‌ها با صدای بلندتری سؤالشان را تکرار کردند. چیزی نگذشت که قبرم روشن شد، نکیر و منکر مهربان شدند، دلم شاد و قلبم مطمئن و زبانم باز شد. با صدای بلند و پر جرأت جواب دادم: پروردگارم خدای متعال(الله)، پیامبرم حضرت صلی الله علیه و آله و سلم، امامم علی و اولادش، کتابم قرآن، قبله‌ام کعبه می‌باشد... نکیر و منکر در حالیکه راضی به نظر می‌رسیدند از پایین پایم دری به سوی جهنم گشودند و به من گفتند: اگر جواب ما را نمی‌دادی جایگاهت اینجا بود، سپس با بستن آن در، در دیگری از بالای سرم باز کردند که نشان از داشت. آنگاه به من مژده سعادت دادند. با وزش نسیم بهشتی قبرم پر نور و لحدم وسیع شد. حالا مقداری راحت شدم. از اینکه از تنگی و تاریکی قبر نجات یافته بودم، بسیار و خوشحال بودم. سرور و شادمانیم ار اینکه در اولین امتحان الهی سربلند بیرون آمدم، چندی نپایید و رفته رفته احساس دلتنگی و غربت به من روی آورد. با خود اندیشیدم: من کسی بودم که در دنیا دوستان، اقوام و آشنایان فراوانی داشتم؛ با آن‌ها و انس فراوان داشتم. اما اینک دستم از همه آن‌ها کوتاه است. سر به زیر گرفتم و بی اختیار گریه را آغاز کردم. چندی نگذشت که عطر دل انگیز و و روح نوازی به مشامم رسید، عطر بیشتر و بیشتر می‌شد. در حالیکه پرونده بر گردنم سنگینی می‌کرد با زحمت سرم را بلند کردم و ... ✍ادامه دارد.. 🌹 @abalfazleeaam
❣ 🍃بیچاره دلم طالب دیدار تو باشد... 🍃درمانده و افتاده چنان پای تو باشد ... 🍃من در قفسی؛ منتظر روز وصالم ... 🍃آن روز ڪہ دلــها همہ دریــای تو باشد... 🌹 @abalfazleeaam
@dars_akhlaq.mp3
1.59M
🎙 🔰موضوع:پرهیز از مواضع تهمت و رازداری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام اے ڪعبہ ے دل،بیقرارَم بہ سر سوداے احرام تو دارم سلام از دور بر شاهِ شهیدان بہ آیاٺِ عظیم حےِّ سبحان سلام بر آیہ آیہ عشق و احساس سلامُ الله،بر ارباب و عباس سلام ارباب خوبم✋🌸 روزتون حسینی •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈• 🌹 @abalfazleeaam
🌱 خداوند فرموده: "یا من اسمه دوا و ذکره شفا" اى که نامش دوا و ذکرش شفا است.. این روزها "دوا" تویی "شفا" تویی گویا خدا از قبل معراج "محمد‌"ص تو را طبیب شفای دلهای رنجور و بیمار کرده.... هستی ِ تو درمان بخش آلام دردمندان است... ولی ما درمان را در جای دیگری می جوییم... دلگیریم، از خبرهایی که هر روز ناخوش احوالمان میکند... ببین چه دردهایی بر سر شیعیانت آوار میکنند.. این‌ جلادان زمان... این بیماریها که ساخته دست شیاطین زمینی است... تنها به دست تو التیام می‌یابد... آقا جان بتاب نور ظهور را بر دلهای تاریکمان‌ بتاب و ببار و بیا که دیگر تاب دوری نداریم...🕊 🌹 @abalfazleeaam
•| {💚} •فَـرمـودهـ اݩــد: هـر چہ ڪہ مسـٺـټ ڪنـد، حـرامـ! •ٺڪلیـف مــا و… ذڪر «حـســـ💚ـــن جان» چــہ مــیــشــود؟!💔 🌹 @abalfazleeaam