↞🌹↠🕊↞🌹↠
#شهدا_را_بشناسیم
#شهید_عباس_بابایی
«دانشجو بابایی، ساعت دو بعد از نیمه شب می دود تا شیطان
را از خودش دور کند!» این جمله یکی از داغترین خبرهایی بود که بولتن خبری پایگاه "ریس" آمریکا چاپ کرده بود. عباس گفت: «چند شب پیش، کلنل "باکستر" فرمانده پایگاه و همسرش که از یه مهمونی شبونه بر میگشتند، من رو در حال دویدن توی میدون چمن پایگاه دیدند و برای دویدن در اون موقع شب توضیح خواستند». گفتم: «خوابم نمی اومد؛ خواستم ورزش کنم تا خسته بشم». هر دو با تعجب نگاهم کردند. فهمیدم جوابم قانع کننده نبوده. ادامه دادم: «مسائلی که اطرافم می گذره باعث میشه شیطان با وسوسه هاش من رو به گناه بکشه. در دین ما سفارش شده این وقت ها بدویم یا دوش آب سرد بگیریم». حرفم که تموم شد، تا چند دقیقه بهم میخندیدند. طبیعی هم بود. با ذهنیتی که اون ها در مورد مسائل جنسی داشتند، نمی تونستند رفتار من رو درک کنند.
کتــاب پرواز تا بی نهایت، ص36
↞🌹↠🕊↞🌹↠
❤️ @abalfazleeaam ❤️
╔💚💖💙 ════╗
💙اَللّهمّ صلِّ علی محَمّد
وآل مُحَمَّدوَعجِّّل فرجهُم💖
#صلوات
💚O Allah!
Send blessings
upon Mohammad
and the progeny
of Mohammad and
hasten their victory!💚
╚════ 💚💖💙 ╝
❤️ @abalfazleeaam ❤️
#السلامعلیڪ_یاسیدالشهدا♥️
سلام امام زمانم✋
🌷یادٺ؛نوسان نفس و نبضِ حیاٺ
💚نامٺ؛مٺرادف سـلام و صلواٺ
🌷ربط تو بہ ابرهاے باران زا چیسٺ؟
💚اے ڪشٺہے اشڪ ها قَٺیلُ العَبَراٺ
منتقم خون حسین ع کجایی😞
پس چرا نمی آیی.........
✨حسین زمانه تنهاست
به یادش باش
❤️مهدی جان فدایت شوم
❤️ @abalfazleeaam ❤️
••┈┈••✾🌺✾••┈┈••
ای کاش،
دلم پنجرهای دیگر داشت!
ای کاش،
دلم فقط شقایق می کاشت!
ای کاش،
کسی می آمد و غمها را
از قلبِ اهالی زمین برمیداشت.
#اللهمعجللولیکالفرج
#فرجمولاصلوات
#اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
••┈┈••✾🌺✾••┈┈••
❤️ @abalfazleeaam ❤️
هدایت شده از 💓نبض عشق💓
یعنی میشه آقاجون بها بگیرم
یعنی میشه اذن ڪربـلا بگیرم
یعنی میشہ پای شش گوشہباگریه
بشینم ذکر امام_رضا بگیرم
السلام علیک یاعلی بن موسی الرضا🌹
گروه ذکر و توسل به امام رضا و ائمه😍
http://eitaa.com/joinchat/119537683Cee9ead4b59
❤️اباالفضلیامافتخارمه❤️
یعنی میشه آقاجون بها بگیرم یعنی میشه اذن ڪربـلا بگیرم یعنی میشہ پای شش گوشہباگریه بشینم ذکر
باسلام ووقت بخیر
دوستان گرامی گروه ختم یک گروه کاملامتفاوته وتوسط ادمینهای این کانال مدیریت میشه خوشحال میشم همراهمون باشین
🙏🌸
❤️اباالفضلیامافتخارمه❤️
🌹✨🌹✨🌹 ❣تاکه پرچم اباالفضل بالاس ❣کی میتونه بگه ماتنهاییم ❣نذاردنیاتوروبازیت بده چون ❣آخرش همه مون ی
🌸🍃🌸🍃🌸
دیدیای دل که آخر عمری
جگرم سوخت بی قرار شدم
شرّل فامیل بد اسیرم کرد
پیش آقام شرمسار شدم
از امان نامه قصدشان این بود
که بلرزد تن زنان حرم
کور خواندند من ابالفضلم
جان عباس هست و جان حرم
از همان وقت پیش چشم خیام
شدم از شرم زار و جان بر لب
باید الان وضو بسازم و بعد
بروم دستبوسی زینب
السلام علیک سیدتی!
نوکرت آمده به دیدارت
چه شده غصه میخوری خانم
به فدای قدت علمدارت
خادم اهل بیت بودن را
مادرم عاشقانه یادم داد
نوکری کردن تورا بی بی
به تمامجهان نخواهم داد
شب بیست و یکم که یادت هست
پدرم بوسهها بدستم داد
گفت: زینب امانت است عباس
دستهای تورا به دستم داد
من به قربان چشمهای ترت
سر عباس نذر معجر تو
من میوفتم ز. اسب روی زمین
تا نیوفتد به خاک پیکر تو
میخورم چهارهزار تیر و سنان
تا که یک سنگ از تو دور شود
میدهم چشمهای خود را تا
چشمهای غریبه کور شود
دور من هلهله شود غم نیس
دور باد از تو خندهی اشرار
سر منرا عمود میشکند
تا سرت نشکند سربازار»
«سید پوریا هاشمی
🌸🍃🌸🍃🌸
❤️ @abalfazleeaam ❤️
❤️اباالفضلیامافتخارمه❤️
🌸✨🌸✨🌸 ❣زینب الان دلشوره داره عباس ❣حق داره که طاقت نیاره عباس ❣گفتم بهش میبرنت اسارت ❣بهم میگفت مگه
🌸🍃🌸🍃🌸
«ذکـرِ لاحـول ولا قـوه الا باالله
میکند بدرقه یِ راهت اباعبدالله
تو امـیدِ حـرمِ فاطمـیـونی آری
همه یِ عشقِ منی باید عَلَم برداری
مشک برداشته باذکرِ مدد فاطمه رفت
پسرِ صف شکنِ شیرِ خدا علقمه رفت
صف به صف میشکند لشکرِ روباهان را
اسـدالله به چـَنگ آوَرَد این میـدان را
قول داده به سکینه… به رقیه… به حسین
وَ نَدارد نشدی حرفِ علـمگیر حسین
قبرِ خود کَنده اگر هر که بیاید طرفش
او رسید علقمـه یا علقمـه آمد طرفش
آب میخواست خودش را به لبِ او بزند
مـَرهـَمی بر جگرِ داغ و تبِ او بزند
جهشی کرد و کفِ دستِ اباالفضل نشست
دستها شـُل شد و افتاد و دلِ ماه شکست
یاد لبـهـایِ گلِ فاطـمه بی تابش کرد
یادِ آن غنچه که از تشنگی و غم غش کرد
با خودش زمزمه میکرد و مناجات و دعا
دیگر این دست میآید به چه کارِ سقا؟!
دستِ من خیس شده دستِ رقیه خشک است
بهتر این است که برگردم از اینجا بی دست
یادش افتاد نـظـر کرده به آبِ دریا
گفت: جا دارد اگر من بدهم چشمم را
ذکرِ یاحـیدرِ او داغِ دلِ صحرا شد
گـُرز آمد سـرِ او مثلِ سرِ مولا شد
سرِ عباس شبـیهِ سرِ بابا شده بود
فرقِ سر تا دمِ اَبرویِ عمو وا شده بود
بسته شد دیده یِ ماه و کمرِ شاه شکست
چند باری پسرِ فاطـمه در راه نشست
میگذارد به رویِ چشمِ تَرَش قرآن را…
یا که بوسه زده با گـریه به دستِ سقا
پسرِ فاطمه از زندگی اش سیر شده
شیر را روی زمین دیده زمین گیر شده
زینب آمـاده یِ دورانِ اسارت میشد
عمو افتاد و به ارباب جسارت میشد
به زمین خوردنِ ارباب کـرم خندیدند
عمو افتاده و میسوخت حرم… خندیدند
نفسِ عمـّه یِ سادات شده تنگ چرا؟!
گوشواره بِبَر اما… بی حیا چنگ چرا؟!
سرِ سـاقـیِ حـرم بر رویِ نِی پهلو زد
ندبه خوان عمه شد و به محملش اَبرو زد»
«حسین ایمانی»
🌸🍃🌸🍃🌸
❤️ @abalfazleeaam ❤️