فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استورے
توے رویاشم ڪربلا باشم💔
♡| ڪپے با ذڪر صلوات آزاد |♡
🌹 @abalfazleeaam
💛💚💛
💚مائیم و دل و دست و پناه تو اباالفضل
💛در حسرت یک جرعه نگاه تو اباالفضل
💚عالم همه بند است به آن گوشه ی چشمت
💛محشر به همان طَرفِ کلاه تو اباالفضل
💛💚💛
#شهید_بهشتی
🌹 @abalfazleeaam
.
✋ #سلام_اربابم❤️
❣میشوداین روزها دردفراغم بیشتر
☀️صبحهااین بغض می آیدسراغم بیشتر
❣السلام ای درکنارآب مقطوع الورید
💔آه نامت آمدوشدحسِ داغم بیشتر
#روزم_بنامتان❤️
#شهید_بهشتی
🌹 @abalfazleeaam
🔸🔸🔸
🔸لبم اول به تربتش وا شد
🔸که نمک گیر کربلا باشم
🔸دوست دارم روز اربعین من هم
🔸توی تصویر 🖼کربلا🖼باشم
🔸🔸🔸
❤️ @abalfazleeaam ❤️
زمینه_حضرت_ابالفضل۱۳۹۶حسین_امیدعلی.MP3
3.32M
🍂زمینه حضرت اباالفضل(ع)🍂
💔ساقی لشگرم
💔علمداردلاورم
🍂سیب سرخی🍂
🌹 @Abalfazleeaam 🌹
#مهدی_جان❤️
اگر زیر بار این همه رنج، این قامت خمیده هنوز نشکسته؛
اگر در کوله بارم، هنوز توشه صبری هست؛
تنها دلیلش این است:
امید به دیدنِ روز ظهور تو...
#الٰلهُمَ_عَجِّل_لِوَلِیّکَ_الفَرَج🙏🍃
#امام_زمان
🌹 @abalfazleeaam
Hamed_Zamani_Shahre_Baran_1396-10-29-13-30.mp3
3.85M
ترانه بسیار زیبا درمورد امام زمان (عج)
🌺نبودی و هزار دفعه زمین خوردم
🌺نبودی و کم آوردم
🎤 حامد زمانی
🥀✨🥀✨🥀✨🥀
#امام_زمان
🌹 @abalfazleeaam
💖💫🍃🌸✨✨✨✨✨✨
💫🍃🌸✨
🍃🌸✨
🌸✨
✨
🌸به روی انور مهدی منتظر صلوات
🌺به ان ذخیره حق هر چه مستمر صلوات
🌸به یمن مقدم ان منتقم که در عالم
🌺کند حکومت الله مستقر صلوات
✨
🌸✨
🍃🌸✨
💫🍃🌸✨
💖💫🍃🌸✨✨✨✨✨✨
#امام_زمان
🌹 @abalfazleeaam
❤️✨
✨
🔶مهدی جان
💕صدا ڪردنت سخت نیست
من سختش ڪردہ ام
⚜اَدْعوُكَ يا سَيدي بِلِسان قَدْ اَخْرَسَه ذَنْبُه
❤️ميخوانمت آقاے من
اما با زبانے كہ گناه لالش كرده
✨
❤️✨
#امام_زمان
🌹 @abalfazleeaam
هدایت شده از 🌷سردارقلبم🌷
🤲 توصیه رهبر معظم انقلاب به خواندن نماز یکشنبههای ماه ذیالقعده
____
#امام_زمان
🌹 @sardareghalbam
هدایت شده از تبادل وتبلیغ
یعنی میشه آقاجون بها بگیرم
یعنی میشه اذن ڪربـلا بگیرم
یعنی میشہ پای شش گوشہباگریه
بشینم ذکر امام_رضا بگیرم
دعوت شدین به گروه ختم ذکرامام رضا(ع)☘
السلام علیک یاعلی بن موسی الرضا🌹
http://eitaa.com/joinchat/119537683Cee9ead4b59
سلام حضرت آقا،سلام حضرت عشق♥
چه کرده ای که بپا کرده ای قیامت عشق♥
به غیر تو همه معشوقها خیالی و پوچ♥
فقط تویی که باغایت شدی حقیت عشق♥
#کَنیزِ_حَضرتِ_رُبٰابْ
#حضرت_عشق
@abalfazleeaam
❣ #سلام_امام_زمانم❣
🌾روزی #جَهانی می شَوَد
🌼مَجذوبِ نورِ تــو
🌾روزی خَبرها می شَوَد
🌼شَرحِ #ظُهورِ تو...!
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹
🌹 @abalfazleeaam
عاشق که بشی،
نباید به اطرافت نگاه کنی...،
فقط باید ببینی عشقت چی میگه ؟!
یعنی اگه بخوای هم نمیتونی!
جز عشقت چیزی رو ببینی...،
تا حالا عاشق شدی؟!
وَالَّذینَ آمَنوا اَشَدُّ حُبًّالِلّه
«بقره / ١۶۵»
#خدا
🌹 @abalfazleeaam
گروه عشاق الرضا❤️
💌دعوت نامه ای ازخادمین شهداوامام رضابرای محبین اهل بیت(ع)؛
☘پستهای مهدوی وانتظارفرج
🥀معرفی شهدا
📿ختم اذکارشریفه
🎤روضه آنلاین
🗣بحث وگفتمان مذهبی
🎼🎬ارسال نوحه های درخواستی ازمداحین
❤️دلنوشته هایی ازجنس دلتنگی کربلا
🦋ختم دعای فرج هرشب به نیابت ازیک شهید
منت به دیدگانمان بگذاریدودراین محفل عاشقانه ماراهمراهی کنید💐
🦋گروه میثاق باشهدا🦋
http://eitaa.com/joinchat/2108555275C470f942936
خوشحال میشم تشریف بیارین🙏💐
⚜💠⚜💐✨🌺✨💐⚜💠⚜
🕊♡ صــــــــــلوات خاصه ی حضرت علی بن موسی الرضا به نيت خشنودي آن حضرت و بر آورده شدن حاجــــــــــات.♡🕊
⚜اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی⚜ الامامِ التّقی النّقی ⚜ و حُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ⚜ و مَن تَحتَ الثری⚜ الصّدّیق الشَّهید ⚜صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً⚜ زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه⚜ کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک⚜
َ
♡✍ترجمه:
☀️خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا☀️ امام با تقوا و پاک ☀️و حجت تو بر هر که روی زمین است ☀️و هر که زیر خاک، ☀️رحمت بسیار و تمام با برکت ☀️و پیوسته و پیاپی و دنبال هم چنان ☀️بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی☀️
🍃🌺زیــــــــــارتش در دنیا و شفاعتش در عقبی نصیبمان بگردان🌺🍃
♡الهـــــــــــــے آمیݧ
التمــــــــــاس دعــــــــــا♡
✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ✨
⚜💠⚜💐✨🌺✨💐⚜💠⚜
❤️اباالفضلیامافتخارمه❤️
🌸 #سرگذشت_ارواح در عالم برزخ ✍قسمت دهم نیک به من اشاره کرده و گفت: نگاه کن! به بالای دره نگاه کرد
🌸 #سرگذشت_ارواح در عالم برزخ
✍ قسمت یازدهم
پس از مدتی به عبور گاه باریکی رسیدیم که دو طرف آن را #پرتگاههای هولناکی احاطه کرده بودند.
نیک که گویا منتظر سوال من بود، رو به من کرد و گفت: این پرتگاههای وحشت آور، "درههای #ارتداد" هستند که برای رسیدن به کف آن به حساب دنیا، سالها راه است.
در کف آن هم، #کورههایی از آتش قرار دارد که نمایی از آتش جهنم است و انسانهایی که درون آن جای گرفتهاند تا قیامت، در عذاب الهی گرفتار خواهند ماند.
چنان وحشتی به من روی آورد که ناخواسته بر جای نشستم.
در این میان فریادی دره را فرا گرفت. با وحشت صورتم را برگرداندم.
شخصی را دیدم که در حال سقوط به ته دره بود. در میان جیغ و فریادهایش که دلم را به لرزه درآورده بود، فریاد شادی گناهش را میشنیدم.
نیک که مانند من نظاره گر این صحنه بود، گفت: بیچاره تا اینجا را به سلامت گذراند، اما تا بر پا شدن قیامت، در ته دره خواهد ماند.
با تعجب پرسیدم: چرا؟ گفت: او پس از سالها دین داری، مرتد شده بود. (ارتداد در اسلام به معنی برگشتن از دین اسلام به دین دیگری میباشد)
از آن پس در راه رفتن بیشتر دقت میکردم و از ترس سقوط، پای خود را بر جای پای نیک مینهادم. هر چند گه گاه پایم میلغزید، اما سرانجام به سلامت، آن راه صعب و دشوار را پشت سر گذاشتیم.
نیک همچنان به پیش میرفت و من مشتاقانه، اما با دلهره بسیار در پی او در حرکت بودم. وقتی به یک دو راهی رسیدیم، نیک پا به سمت راست نهاد.
اما ناگهان #دست سیاه بزرگی، جلو دهان و چشمهایم را گرفت و به واسطه بوی متعفنی که از او متصاعد بود، دریافتم که این، همان گناه است.
سعی کردم آن دست سیاه و پشم آلود را کنار بزنم و چون موفق شدم با هیکل زشت گناه روبرو گردیدم. وحشت زده خواستم فرار کنم و خود را به نیک برسانم، اما گناه دستانم را محکم گرفت و گفت: مگر قرارت را فراموش کردی؟
با وحشتی که در وجودم بود گفتم: کدام قرار؟! گفت: همانکه در دنیا همراه من میشدی خود قراری بود بین من و تو برای اینکه اینجا هم با هم باشیم.
گفتم: من اصلا تو را نمیشناختم. گفت: تو مرا خوب میشناختی اما قیافهام را نمیدیدی، حالا که قوه بیناییات وسیع شده است مرا مشاهده میکنی.
گفتم: خب حالا چه میخواهی؟!
گفت: من از آغاز سفر تا اینجا سایه به سایه دنبالت آمدم، در پرتگاه ارتداد تلاش بسیار کردم که خود را به تو برسانم، اما موفق نشدم.
با عجله گفتم: مگر آنجا از من چه میخواستی. گفت: میخواستم از آن دره عبورت دهم. با ناراحتی تمام فریاد کشیدم: یعنی میخواستی تا قیامت مرا زمین گیر کنی؟
گفت: نه! میخواستم تو را زودتر به مقصد برسانم، اما مهم نیست، در عوض اکنون یک راه انحرافی آسان میشناسم که هیچ کس از وجود آن آگاه نیست.
گفتم: حتی نیک؟! گفت: مطمئن باش اگر میدانست از این مسیر سخت تو را راهنمایی نمیکرد. دریک لحظه به یاد نیک افتادم که جلوتر از من رفته بود و فکر میکند من به دنبال او در حرکتم. دلم گرفت و به اصرار از گناه خواستم که مرا رها کند.
اما این بار در حالیکه چشمانش از عصبانیت چون دو کاسه خون شده بود، با تهدید گفت: یا با من میآیی، یا به اجبار تو را به همان مسیری که آمدی باز میگردانم با شنیدن این حرف، لرزه بر بدنم افتاد و مجبور شدم که با او همراه شوم، به شرط این که من از او جلوتر حرکت کنم و او از پشت سر مرا راهنمایی کند. زیرا دیدن قیافه او برایم نوعی عذاب بود.
چند قدمی جلوتر رفتم و باز ایستادم و اطراف را نگریستم. حالا دیگر دهانه ابتدای غار هم پیدا نبود. تاریکی و ظلمت بر همه جا حاکم شد. ترس عجیبی در وجودم رخنه کرده بود. گناه را صدا زدم، اما هیچ جوابی نشنیدم. با وحشت برای مرتبهای دیگر صدایش زدم. وحشت و اضطراب لحظهای راحتم نمینهاد.
در اطراف خود چرخی زدم تا شاید راه گریزی بیابم، اما دیگر نه ابتدای دهانه غار را میدانستم کجاست نه انتهای آنرا. بی اختیار نشستم و مبهوتانه سر به گریبان ندامت فرو بردم. غم و اندوه در دلم لبریز شد، و از دوری نیک بسیار گریستم...
ادامه دارد..
#امام_زمان
🌹 @abalfazleeaam