eitaa logo
عباس موزون
54هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
3.9هزار ویدیو
16 فایل
مدیرکانال: عباس موزون ✍️پیشینه: پژوهشگر نویسنده تهیه کننده کارگردان مجری تلویزیون گوینده رادیو ✍دانش ها: کارشناسی: مهندسی تکنولوژی کارشناسی: کارگردانی سینما کارشناس ارشد: مدیریت اجرایی دکتری: مدیریت رسانه دانشجوی دانشگاه تهران ☎روابط عمومی @My_net_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
7.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت پنجم فصل دوم) 🔸سال ۱۳۸۵ تقریباً چهارده ساله بودم ایام امتحانات بود که اکثراً تا دیروقت بیدار می‌ماندم و مشغول درس بودم یک شب رفتم بخوابم به ساعت نگاه کردم حدوداً ۴:۴۵ دقیقه بامداد بود همین که سَرَم را روی بالش گذاشتم، از بدنم جدا شدم و به سرعت خیلی زیاد به سقف چسبیدم همزمان بدون سختی قسمت‌های مختلف خانه بودم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/F5gfw 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
10.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت پنجم فصل دوم) 🔸در این فکر بودم که برگردم به جسمم که تمام زندگی را به صورت بخش‌های مهم دیدم و درک کردم 🔸تمام لحظاتی که درک می‌کردم، کار مثبتی انجام داده بودم رصد شده بود و می.دیدم احساس شادمانی و رضایت (حال خوبی) داشت و لحظاتی که بار منفی داشت و درک می‌کردم احساس خجالت و شرم زیادی به من دست می‌داد... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/ZRqlC 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
7.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت پنجم فصل دوم) 🔸بعد از اینکه کل زندگی را دیدم و درک کردم، آن لحظه حالتی از تسلیم شدم (که من تلاش کردم که برگردم به جسمم چون اصلاً دوست نداشتم بمیرم) و باور کردم می‌میرم و ناامید شدم 🔸خداوند را قسم دادم که هنوز زود است و کارهای نیمه تمام دارم، بعد این قسم دادن خودم را در مسیری سبز دیدم ایستادم مسحور و مبهوت این جاده شدم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/znlxC 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
15.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت پنجم فصل دوم) 🔸در آن محیط (مسیر سبز) اصلا سئوال برام پیش نیامد چون هر لحظه بر خودم آگاه بودم حسی از آرامش، اطمینان و حس فوق‌العاده که توصیف‌ش با جملات سخت است 🔸در این محیط امن حدود یک متری خودم، آقایی رو دیدم که حضورشان را احساس کردم قدبلند، چهارشانه، موهای مجعد خیلی زیبا و ساده و مرتب داشت لحظه‌ای نگذشت من را نگاه کردند وقتی صورتشان را دیدم تمام حس‌هایی که به محیط داشتم صد برابر شد... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/QpkGA 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
10.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت پنجم فصل دوم) 🔸این احساس اطمینان از جنس اطمینان فرزند به پدر مادر شاید بیشتر بود، انگار سالیان ایشان را می‌شناختم و این حس مربوط به لحظه دیدار نبود، قدیمی بود ایشان از من خواستند مسیر را حرکت کنیم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/frK9d 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
7.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت پنجم فصل دوم) 🔸به جسمم که برگشتم به حدی فشار داشت مثل اینکه نهنگی را وارد تُنگی بکنید طوری که نه آن نهنگ از بین برود نه آن تُنگ بشکند 🔸به محض اینکه وارد جسم شدم با اینکه خوابیده بودم، روبروی خودم، ساعتی که روی دیوار بود ساعت پنج بود و اولین نفسی که کشیدم خدا را شکر کردم که برگشتم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/WaLvw 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links