17.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت هفدهم فصل سوم)
🔸شهریور سال ۹۹ هشتم بستری شدم، از پنج شهریور علائم بیماری شروع شد، آزمایشات و سی تی اسکن که دادم منفی بود و علائم معمول کرونا را نداشتم.
🔸وقتی برگشتم خانه روز به روز حالم بدتر میشد و روز تاسوعا شد که شب قبلش اصلا نتوانستم بخوابم، احساس میکردم قرار است اتفاقی بیفته که دم اذان صبح حالت نشسته خوابیده بودم که خواب دیدم (حالتی بین خواب و بیداری) بیماریم بستری شدنم و اینکه دیدم تمام کردم...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/Oj2X0
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۷
#رعنا_عباداللهی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
19.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت هفدهم فصل سوم)
🔸خیلی گریه کردم، بیدار شدم؛ انگار آن لحظه آخر متوسل میشوی به همه جا که از آن مرگ فرار کنی! امّا اجتناب ناپذیر است و شما نمیتوانید فرار کنید.
🔸من خیلی گریه میکردم و التماس که (از بیمارستان) به پدر و همسرم زنگ بزنی به پزشکم زنگ بزنید که بیاد دیگه نمیتونم نفس بکشم بیاد نجاتم بدهد...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/JdzB2
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۷
#رعنا_عباداللهی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
18.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت هفدهم فصل سوم)
🔸آن لحظه نمیدانستم از چه کسی باید کمک بگیرم و آنها به من نزدیک می شدند و من بیشتر میترسیدم،
آن لحظه شخصی را دیدم که چهره و نگاهش آشنا بود چهرهای ترسناک داشت و من از او میترسیدم (بعداً فهمیدم چون به ائمه اطهار علیهم السلام توهین میکرد آن چهره را آنجا داشت)...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/vi30x
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۷
#رعنا_عباداللهی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
15.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت هفدهم فصل سوم)
🔸آن صحنه را به من نشان دادند که ما تو را بخاطر همسرت بخشیدیم و من آنجا با تمام وجودم عذاب میکشیدم که اینها را نمیدانستم و الان بیش از هر موقع دوست دارم.
🔸انگار آن لحظه رفتند چون من به اسم امام حسین(ع) قسمشان دادم، انگار ایستادند ولی طوری مرا نگاه میکردند که گویی بارها از ترس میمُردم و زنده میشدم،
با دور شدن آنها درّه و سقوط رفت و همه جا سفید شد...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/E0p4O
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۷
#رعنا_عباداللهی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
15.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت هفدهم فصل سوم)
🔸در ۱۱ سال زندگی مشترک بخاطر موقعیت شغلی همسرم به لحاظ جغرافیایی همیشه از هم دور بودیم و چون از شهری (اردبیل) به شهری با مسافت زیاد از هم (تنکابن) آمده بودم این دوری اذیتم میکرد، وقتی بودند موقع خداحافظی و رفتن با ناراحتی بود خداحافظیهای ما...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/hezX0
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۷
#رعنا_عباداللهی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
18.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت هفدهم فصل سوم)
🔸دیدم تل زینبیه است و من همانجا ایستادم
ولی باز حالت سرگردانم، انگار دارم دنبال کسی میگردم و خیلی حالم بد است، استرس، نگرانی، بیقراری
انگار دنبال فرد خاصی میگردم، آنجا پُر از آدم بود که هم میشناختم هم نمیشناختم
آن لحظه سردار سلیمانی را دیدم...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/lGwZu
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۷
#رعنا_عباداللهی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
20.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت هفدهم فصل سوم)
🔸منزل دایی همسرم همیشه روضه ست و من در این سالها گهگاهی شرکت میکردم و در مراسمها همیشه زیارت عاشورا خوانده میشود، آنجا مادر همسرم و خواهر همسرم مرا به اسم یاد کردند که به نیابت از شفای من دعا خوانده شود که حال مادر همسرم بد میشود...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/qdQ5H
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۷
#رعنا_عباداللهی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
19.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت هفدهم فصل سوم)
🔸من در آن لحظه خستهترین آدم دنیا بودم
انگار تا آن لحظه آزاد و رها بودم این صحنه را که دیدم انگار دل از دنیا بریدم.
🔸در تصویرهای زمینی پسر خواهرم (امیر حسین) را هم دیدم. وقتی بهوش آمدم اولین چیزی که به همسرم گفتم این بود که: پسر خواهرم را دیدم به دنیا آمده که واقعاً همان روز با بهوش آمدن من به دنیا آمده بود و هنوز اسم برایش نگذاشته بودند، همسرم فقط لبخند میزد...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/OcjzS
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۷
#رعنا_عباداللهی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
فصل: سوم
قسمت: هفدهم
عنوان: اتصال
مهمان: خانم رعنا عباداللهی
تهیه کننده و مجری: عباس موزون
🎬 در آپـــــــارات ببینیــــد (بخش اول)
🎬 در آپـــــــارات ببینیــــد (بخش دوم)
📺 در تلوبیـــــون ببینیـد
🔊 از ایران صدا بشنوید (صوتی)
⬇️ دانلود با حجم کم در کانال سروش (بخش اول)
⬇️ دانلود با حجم کم در کانال سروش (بخش دوم)
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۷_بخش_۱
#فصل_۳_قسمت_۱۷_بخش_۲
#رعنا_عباداللهی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔️ @abbas_mowzoon
🆔️ @abbas_mowzoon_links