eitaa logo
عباس موزون
55هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
4هزار ویدیو
16 فایل
مدیرکانال: عباس موزون ✍️پیشینه: پژوهشگر نویسنده تهیه کننده کارگردان مجری تلویزیون گوینده رادیو ✍دانش ها: کارشناسی: مهندسی تکنولوژی کارشناسی: کارگردانی سینما کارشناس ارشد: مدیریت اجرایی دکتری: مدیریت رسانه دانشجوی دانشگاه تهران ☎روابط عمومی @My_net_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
18.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و ششم فصل سوم) 🔸به پدرم گفتم: نه! من آنجا بودم، اینطوری عکس گرفتند، عکاس کی بود، من اینجا بازی می‌کردم، برایش قابل باور نبود همه وقایع را تأیید کرد و نتیجه‌ای که ایشان گرفت این بود که یا خواب دیدی یا ما برایت تعریف کردیم و تو فکر کردی که بودی! من گفتم: من آنجا حضور داشتم خواب اینطوری نیست... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/qwlZx 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
20.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و ششم فصل سوم) 🔸 تجربه دیگر مربوط می‌شود به همان سنین ۸_۷ سالگی که در تابستان سالی بود که کلاس اولم تمام شده بود، ما خارج از شهر رفتیم، پدرم من و برادر کوچکتر را می‌خواست ببرد بالای تپه را نشان دهد، قبل از اینکه برسیم به تپه یک جوی آب تقریباً یک و نیم دو متری باید می‌پریدیم و رد می‌شدیم، نمی‌دانم چطور شد سُر خوردم و در آب افتادم هنوز برخورد نکرده بودم به کف جوی، دیدم آرام آرام دارم بالا میام، حدود ۱۰یا ۱۵ سانت زیر سطح آب بودم و کف را هنوز احساس نکرده بودم دیدم از بدن خارج شدم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/znhxr 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
7.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و ششم فصل سوم) 🔸آخرین تجربه من مربوط می‌شود به دو روزگی دخترم، در آغوشم خوابیده بود من کاملاً بیدار بودم در این حالت احساس می‌کردم از آن عالم بیداری محض خارج شدم ولی خواب هم نبودم، صدای راهنما را شنیدم که به من گفت: هر موقع به دخترت شیر می‌دهی سوره حمد را بخوان و‌ برگشتم به حالت عادی‌ام... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/4VpM7 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
16.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و هفتم فصل سوم) 🔸سال۹۴ بود من و عموم با همدیگه رفتیم مطب برای حجامت، بعد از اینکه تیغ زدن یهو فشار من افتاد و یواش یواش چشم‌هام سیاهی رفت و من بدن خودمو ندیدم وارد یک تونل شدم 🔸من توی این دنیا از بچگی تا الان تو این ۳۱ سال اصلا نشنیدم ولی با چشم دیدم، اما توی اون دنیا می‌شنیدم رفتم طرف یه نفر اونو می‌دیدم و باهاش حرف میزدم مثل انسان‌های این دنیا نبود.. 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/UD5qw 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
19.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و هفتم فصل سوم) 🔸چهار نفر دیدم چهره نورانی داشتن، حرف‌های این چهار نفر مثل هم نبود فرق داشت، من خوب می‌شنیدم و خوب حرف می‌زدم 🔸اون دنیا اصلا مثل این دنیا نبود خیلی فرق داشت، این دنیا همیشه بن بسته، زندگی سخته مشکلات هست، کار، زندگی، اون دنیا بن بست هیچ وقت وجود نداره و همه چیز آزادِ راحتیه... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/qaYMH 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
15.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و هفتم فصل سوم) 🔸اولین اتفاقی که برای من افتاد، ۷_۶ ساله بودم که با خانواده شمال بودیم که من توی دریا بودم. من یه مقدار از بقیه فاصله گرفتم، کاملا خودمو می‌دیدم که دارم میرم به سمت کف دریا، هم اشراف به زیر آب داشتم هم بالای آب. 🔸خود واقعی من که اون بالا بودم، داشتم صحنه رو می‌دیدم، خیلی با آرامش نگاه می‌کردم... چیزی که در اون لحظه احساس کردم، یک دستی اومد و منو گرفت و بیرون کشید... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/VDx4d 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
17.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و هفتم فصل سوم) 🔸 تجربه دومم یکی دو سال بعدش بود. به محض اینکه این اتفاق افتاد، من یه صدا و جریان عجیبی صداشو در مغزم می‌شنیدم و اون موقع نمی‌دونستم که منو برق گرفته خودمو دیدم که روی چهار پایه نشستم، چشم‌هام بشدت بیرون زده و دارم جیغ می‌زنم 🔸سومین بار که تجربه داشتم، تقریباً ۱۹_۱۸ ساله بودم که خودمو برای کنکور آماده می‌کردم، من خیلی آروم روی تخت دراز کشیدم و هنوز حتی چشم‌هامو به هم نگذاشته بودم، در کسری از ثانیه احساس کردم از جسمم جدا شدم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/pETd8 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
22.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و هفتم فصل سوم) 🔸من اطلاعاتی از پیرامونم دریافت می‌کردم، مثلا از خونه همسایمون که دست چپمون بود، آشپزخانه که مادر آشپزی می‌کردن، اتاق خواهرم یا حتی خونه روبرومون که بیمار داشتن، اطلاعاتش رو همزمان دریافت می‌کردم 🔸ذهن افرادی که در اطرافم بودن کاملاً می‌دونستم که در ذهنشون چی می‌گذره در همون زمان خودمو توی خونه همسایمون دیدم که بیمار داشتن و بیمار حال خوبی نداشت، من فوت شدن اون آقا رو دیدم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/dDXAa 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
19.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و هفتم فصل سوم) 🔸 احساس کردم که توی فضا معلق شدم و دارم در واقع مثل اینکه چرخ می‌خورم بطور عمودی بالا میرم. 🔸از قسمت سر وارد بدنم شدم، یک احساس فشار وحشتناک، یعنی می‌تونم بگم در حدی که احساس می‌کردم مغزم داره منفجر میشه، همون موقع که من وارد جسمم شدم، صدای شیون از خونه روبرو بلند شد... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/JW78E 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links