32.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت بیست و نهم فصل چهارم)
🔸در همین حین آنجا را که میدیدم چقدر زیباست مهتاب را میدیدم یک لحظه انگار از کنارم رفته بود. یک نفر را دیدم از درب داخل شد؛ عمویم بود خیلی دوستش داشتم، دیدم اشک از گوشه چشمانش پایین میاد، دستش را کشید روی چشمانم و چشمانم را بست این را حس کردم
با گریه به برادر شوهرم گفت: نسرین امروز تمام میکند...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/dl8Th
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۴_قسمت_۲۹
#نسرین_جاپلقی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
30.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت بیست و نهم فصل چهارم)
🔸آرزو خانم دوست جدیدی که جدیداً با ایشان آشنا شده بودم و شب قبل تصادف تماس گرفت و از برگشتن ما پرسید که گفتم: میخواستیم بمانیم ولی آقای صانعی گفتند برگردیم بهتر است برسیم به مدرسه.
🔸دیدم آرزو خانم داره دعا میکند و میگوید: یا امام حسین(ع) نسرین خانم برگردد من سر نذر حلیم بابام یک گوسفند نذر میکنم؛
یا امام رضا(ع) نذر میکنم اگر شده یک روزه برم مشهد و برگردم که نسرین خانم و همسرش برگردند...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/uZCVe
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۴_قسمت_۲۹
#نسرین_جاپلقی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
30.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت بیست و نهم فصل چهارم)
🔸وقتی در کما بودم درب ورودی را میدیدم خواهر زن داداشم لیلا خانم وقتی از مراسم مهتاب برمیگشت خیلی التماس پرستاران میکرد که بگذارید من نسرین خانم را ببینم
آمد داخل کنار تختم ایستاد و یهو گریه اش گرفت،فهمیدم چی در ذهنش هست گریهاش برای چیست...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/KoGhs
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۴_قسمت_۲۹
#نسرین_جاپلقی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت بیست و نهم فصل چهارم)
🔸بعد ۱۶-۱۷ روز بهوش آمدم داخل بخش رفتم، خواهر بزرگم، خواهر شوهر مادر شوهرم آمدند بالای سرم من به دلیل دستگاههایی که بهم وصل بود صدایم بیرون نمیآمد خیلی با اشاره صحبت میکردم. به خواهرم گفتم خبر خوش بهت بدم؟ مهتاب را دیدی همهاش کنار من بود، هنوز لباس عروسیاش تنش هست
اینها فکر میکردند من هذیان میگویم حرفم را تأیید میکرد.
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/ZhlBn
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۴_قسمت_۲۹
#نسرین_جاپلقی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
فصل: چهارم
قسمت: بیست و نهم
عنوان: زنده مانی
مهمان: خانم نسرین جاپلقی
تهیه کننده و مجری: عباس موزون
🎬 بدون نیاز به دانلود در آپـــــــارات ببینیــــد
📺 بدون نیاز به دانلود در تلوبیـــــون ببینیـد
🔊 از ایران صدا بشنوید (صوتی)
⬇️ دانلود با حجم کم در کانال سروش
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۴_قسمت_۲۹
#نسرین_جاپلقی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔️ @abbas_mowzoon
🆔️ @abbas_mowzoon_links
41.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 لایو اینستاگرام
🔸«زندگی پس از زندگی» تنها نیست.
پخش: مثل همیشه پیش از افطار
شبکه چهار: ساعت ۱۷
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_پنجم
#ساعت_پخش
#پخش_پیش_ازافطار
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
28.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت سیام فصل چهارم)
🔸پاییز سال ۱۳۷۸ بود. آن زمان بچههایم یکی ۸ ساله و دیگری ۱۰ ساله بودند، ما یک باغ سیب اجاره کرده بودیم با دو شریک که بعد دو سه روز که سیبها را چیدم من چون کارمند بودم مرخصی گرفتم به همسرم و شرکاء کمک کنم. زمانیکه یک کامیون سیب تکمیل شد همسرم را فرستادند برای فروش سیب ها و ما همچنان در باغ سیب می چیدیم...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/S1QoD
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۴_قسمت_۳۰
#خدیجه_مبینی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
27.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت سیام فصل چهارم)
🔸خواهرم میخندید به من میگفت من را میشناسی؟ (این حرفها کلامی نبود) انگار به من اینطور تفهیم میشد، گفتم: شما صعدا هستی؟ از وقتی رفتی مادر خیلی اذیت شده.
خندید و گفت: شما از کجا میدانی من به مادر سر نمیزنم؟ یکدفعه دیدم بالای تختم ایستاده، سرش را خم کرد و به کسی که روی تخت خوابیده بود گفت:ذبگو یا ستّار یا ستّار
همین حرف را زد و راه افتاد به سمت پنجره اتاق سی سی یو...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/xROGl
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۴_قسمت_۳۰
#خدیجه_مبینی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
33.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت سیام فصل چهارم)
🔸دو روز بعد از عید فطر ۱۴۰۰ ما به همراه دخترم و خانوادهاش رفتیم شهرستان داخل حیاط خانه در شهرستان یک درخت انگور داریم
یک درخت زردآلو که شاخههایشان بهم چیده.
آن شب با دخترم نشسته بودیم صحبت کردیم همه خواب بودند. صحبتها تا ساعت ۲ شب ادامه پیدا کرد. در آن ساعت خواستم دو رکعت نماز بخوانم. دخترم روی مبل نشست پیامهای گوشیاش را چک کرد در رکعت دوم نماز نزدیک به قنوت یکدفعه خودم را دیدم در حیاطم بالای درخت انگور و زردآلو...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/VYiu4
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۴_قسمت_۳۰
#خدیجه_مبینی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
29.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت سیام فصل چهارم)
🔸دخترم گریه و داد و فریاد میکرد. همسرم که اتاق بغلی خوابیده بود بیدار شد آمد در هال (پذیرایی) و سر من را سر پایش گذاشت و با تکانها سعی کرد که من را بهوش بیاورد.
حرف های آن موجود مرا ناراحت میکرد ولی وقتی دخترم و اضطراب همسرم را میدیدم خیلی ناراحت میشدم و میخواستم هر طور شده ناراحتیهای آنها را برطرف کنم. سعی میکردم داخل جسمم بشم که این پریشانیها تمام شود...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/6Q8WB
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۴_قسمت_۳۰
#خدیجه_مبینی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
26.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت سیام فصل چهارم)
🔸افرادی که آنجا بودند هیچ کدامشان در قید حیات نبودند ولی آنجا توصیههایی برای برخی افراد خانوادهشان داشتند.
یک خانم پیرزنی بود به رحمت خدا رفته بود
میدیدم که به نوهاش گفت: تو دختر خیلی خوبی هستی پدرت را کربلا فرستادی که خیلی دوست داشت به این سفر بره و کارهای خوب دیگر. تو یک خواستگار داری آدم معقولی نیست با این پسر ازدواج نکن هم مشروب میخورد هم میفروشد. حرفهایی که میزند ظاهر کارش است و باطنش اینطور نیست تو با این خوشبخت نمیشی...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/N1qSi
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۴_قسمت_۳۰
#خدیجه_مبینی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
30.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت سیام فصل چهارم)
🔸من اینها را دیدم گردوها را چیده بودند چند تا ملحفه روی آنها انداخته بودند پوست سبزش را جدا کنند وقتی آن ۵۰۰ گردو به گردوها اضافه شده بود، ۱۰ هزار و پانصد و ۲ تا با آنها مخلوط شده بود آنجا مشخص بود،
بعد چند روز آن آقا و شریکش آمدند دیدند پوست گردوها گندیده بود...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/qAM6d
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۴_قسمت_۳۰
#خدیجه_مبینی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت سیام فصل چهارم)
🔸رفتند به مرحله هندوانه، روز بود حتی روزش هم میدانستم چه روزی بود روز ۲۱ ماه مبارک رمضان بود،مردم روزه دار بودند و مشغول عبادت و زیارت بودند، این سه نفر با همان ملحفه (که روی گردوها انداخته بودند) رفتند ۱۰ عدد هندوانه از یک نفر چیدند تا جایی که میشد از هندوانهها خوردند و بقیهاش را هم از بین بردند...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/XaINL
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۴_قسمت_۳۰
#خدیجه_مبینی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
فصل: چهارم
قسمت: سیام (بخش اول)
عنوان: بی نهان
مهمان: خانم خدیجه مبینی
تهیه کننده و مجری: عباس موزون
🎬 بدون نیاز به دانلود در آپـــــــارات ببینیــــد
📺 بدون نیاز به دانلود در تلوبیـــــون ببینیـد
🔊 از ایران صدا بشنوید (صوتی)
⬇️ دانلود با حجم کم در کانال سروش
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۴_قسمت_۳۰
#خدیجه_مبینی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔️ @abbas_mowzoon
🆔️ @abbas_mowzoon_links
29.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت سی و یکم فصل چهارم)
🔸من زندگیمو از دوران جنینیام تا زمانیکه این اتفاق برام افتاده بود یه بار دیگه زندگی کردم. تکرار زندگی با جزئیات
مثلاً هر کاری میکردی اون عمل با آثار و جزئیاتش چه خوب چه بد، هر کاری هر نگاهی، هر صحبتی، هر عملی همه رو جزئیات با آثار زندگی کردم و دلیلشو فهمیدم چیه...
🔸 مثلاً اگر اینجا اتفاق خوب افتاده چه دلیلی داره! اونجا اتفاق بد افتاده چه دلیلی داره! این گناه چه آثاری داره! تا آخر...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/cZNwB
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۴_قسمت_۳۱
#خدیجه_مبینی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت سی و یکم فصل چهارم)
🔸یکی از مواردی که خیلی برام مهم بود تکرار زندگیم، پدر و مادرهایی بودن که (پدر و مادر خودم و پدر و مادرهای دیگران) اونجا میدیدم که کارهایی که براشون انجام میشه چه خوبی، چه آثار و چه مسائلی تو زندگی بچهها داره حالا فرقی نمیکنه چه خوب چه بد.
🔸 البته دعای پدر و مادر به صورت کلامی تنها نیست. وقتی که مثلاً یه مادر یا پدری از بچهاش راضی بود، یا اینکه دوست داشت در حقش دعا کنه یا دوست داشت که مثلاً طلب خیر برای بچهها کنه، من اونجا یه انرژی خاصی رو انگار میدیدم ...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/cK5Zq
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۴_قسمت_۳۱
#خدیجه_مبینی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت سی و یکم فصل چهارم)
🔸من ناگهان خودمو تو آسمون دیدم بعد از این، ستارهها منظومه شمسی، منظومههای غیرشمسی و هر چیزی که اونجا بود من داشتم میدیدمشون که این ستارهها به وسیله یه رشتههاییذمثل ریسمانهای نوری با هم در ارتباط بودن، باهم در صحبت بودن.
🔸 از آسمون زمین رو دیدم که فکر کن کوهها، هر کوهی که در هر جای زمین هست اینا انگار دست به دست هم داده بودن
اینا همه دست به دست هم میدادند و با هم انگار خاطره تعریف میکردند انگار باهم صحبت میکردند...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/wWNSd
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۴_قسمت_۳۱
#خدیجه_مبینی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
32.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت سی و یکم فصل چهارم)
🔸 وقتی که تو آسمونها رفتم، اول حرم حضرت رضا (علیهالسلام) رو دیدم که مثل نگین داخل آب بود. از اونجا که عبور کردیم رفتم یه جایی، اینجا حس کردم که از زمین دارم آسمون نگاه میکنم
من گفتم اینجا کجاست؟ اون همراه من برگشت گفت: اینجا سرزمین بین الحرمین و مرقد آقا امام حسین (علیهالسلام) و حضرت عباس (علیهالسلام)، این سرزمین بین الحرمین آسمون نداره، چون آسمانها نمیخواند بین روح اباعبدالله (علیهالسلام) و جسم مبارکشون فاصله بیندازند...
🔸یه دفعه خودمو داخل بیابونی دیدم با خاکهای سوخته اونجا که رسیدم حس خیلی بدی داشتم
یکدفعه نگاه کردم دیدم یه دونه جوون کنار اون خارها دیدم، برگشت گفت میخواید نجات پیدا کنید از این بیابون؟
گفت: راه رهایی از این بیابون رسوندن یه دختر و پسر مشکل داره که اینا با هم ازدواج کنند...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/FPVLs
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۴_قسمت_۳۱
#خدیجه_مبینی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
34.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت سی و یکم فصل چهارم)
🔸 یه جایی دیدم که افرادی هستند که انگار عذاب میشند. خیلی موارد بود ولی من دو موردش رو اشاره میکنم: یه آقایی رو دیدم که میشناختمش، ایشون یه فضولاتی جلوش بود این فضولات رو میخورد، فضولات وقتی داخل شکمش میشد بصورت آتش گداخته و انفجار رخ میداد و وقتی انفجار رخ میداد دوباره اون فضولات بیرون ریخته میشد و این امر تکرار میشد.
🔸نفر بعدی هم یه خانمی بود، ایشون هم یه دونه سنگ بزرگ پشتش با یه سنگ دیگه کوبیده شده بود با یه میخ سنگی...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/qjaSf
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۴_قسمت_۳۱
#خدیجه_مبینی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
30.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت سی و یکم فصل چهارم)
🔸جایی دیگه یه نردبان نوری بود که مردم همه انگار روش بودن، یه سر نردبان به طرف تاریکی بود یه سرش به طرف نور بود، هر چه نردبان بالاتر میرفت نور نردبان بیشتر میشد
🔸من خودمو داخل یه محوطه دیدم حس کردم داخل محوطه من خوابیدم، یه دسته (گروه) از افرادی بودن داشتن میاومدن و یه شعارهایی یا صحبتهایی در مورد امام حسین علیه السلام میکردند، یکیشون اول یه دونه شعار میداد و بقیه میگفتن : حسین حسین...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/6qTk4
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۴_قسمت_۳۱
#خدیجه_مبینی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
27.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت سی و یکم فصل چهارم)
🔸 حضرت رسول(ص) و امام ها انگار قرار شده بود یه پَکی رو جابجا بکنن و به دست مردم برسونن و موقعی که به امام حسین(ع) رسیده اون پَک، در مسیر طوفان قرار گرفته مواردش سخت بوده و کل ظلم هایی که کل مسائلی که تو دنیا ممکنه اتفاق افتاده و بعداً اتفاق بیفته همه یه جا به سر امام حسین (ع) و خانوادهاش اومده، به خاطر حفظ پکی که از طرف خدا اومده و ما وظیفه داریم این قیام حسین(ع) و نام حسین(ع) رو زنده نگه داریم
🔸 من اونجا برگشتم، وقتیکه دیدم سرم سر پای همسرمه، دخترم داره میگه یا حسین یا حسین...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/120ax
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۴_قسمت_۳۱
#خدیجه_مبینی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
فصل: چهارم
قسمت: سی و یکم
عنوان: بی نهان (بخش دوم)
مهمان: خانم خدیجه مبینی
تهیه کننده و مجری: عباس موزون
🎬 بدون نیاز به دانلود در آپـــــــارات ببینیــــد
📺 بدون نیاز به دانلود در تلوبیـــــون ببینیـد
🔊 از ایران صدا بشنوید (صوتی)
⬇️ دانلود با حجم کم در کانال سروش
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۴_قسمت_۳۱
#خدیجه_مبینی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔️ @abbas_mowzoon
🆔️ @abbas_mowzoon_links
32.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت سی و دوم فصل چهارم)
🔸سال ۱۳۹۷ کنار خانه مان جلسه هئیت بود
من نیت داشتم برم جلسه، ایام نیمه شعبان بود، موتور هوندا دارم، خواهرانم هم میخواستند در جلسه شرکت کنند، من دلم بود که با خواهرانم برم که همراهم باشند که در مسیر تنها نباشم آنها پیاده رفتند.
جلسه که تمام شد با دو موتور خواستیم دوستانمان را به محله مالک اشتر کرمان برسانیم، پشت موتور در حال پیامک دادن بودم که تصادف کردم یک پراید از پشت سر به من زد یک لحظه مثل برق گرفتگی و تمام...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/rsQv9
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۴_قسمت_۳۲
#علی_فضلعلی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
28.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت سی و دوم فصل چهارم)
🔸همه ناامید شده بودند که این موندنی نیست، عمویم شهید شده، بابام آمد در گوشم گفت: علی آن طرف رفتی پیش عموت سلام ما را برسان.
🔸از هر که میخواهید سئوال کنید من علی فضلعلی ۱۸۰ درجه برگشتم، من علی فضلعلی قبل از تصادف نیستم دیگر، بیرون با دوستانم بگو بخند، در خانه اخم و بداخلاقی
من کلاً نماز نمیخواندم اما بعد تجربه نماز میخوانم چون تنها راه نجات خدا و اهل بیت علیهمالسلام است.
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/ctsAN
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۴_قسمت_۳۲
#علی_فضلعلی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت سی و دوم فصل چهارم)
🔸در سال ۲۰۱۱ ساعت ۱۲:۴۵ ظهر دچار سکته قلبی شدم که منجر به تجربه نزدیک به مرگم شد، من فردی بودم که نسبت به همه چی شکاک بودم اما این تجربه به طور کامل زندگی مرا تغییر داد، اسمم آنتونیو گومز اسپانیایی هستم.
🔸در اسپانیا هزاران تجربه نزدیک به مرگ به صورت پراکنده گزارش شده که بیماران در شرایط اورژانسی این تجربه و مسائل مربوط به آن را درک کرده اند و با پزشک خودشان در میان گذاشته اند،
افراد دیگری هم برای مطالعه این موارد تلاش می کنند و فعال هستند و به طور منطقی روز به روز در این مسیر نشان دهند که زندگی پس از مرگ وجود دارد در حال پیشرفت است.
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/AEMJr
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۴_قسمت_۳۲
#علی_فضلعلی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links