eitaa logo
عباس موزون.کانال رسمی
51هزار دنبال‌کننده
884 عکس
1.9هزار ویدیو
3 فایل
✍️پیشینه: پژوهشگر نویسنده تهیه کننده کارگردان مجری تلویزیون گوینده رادیو ✍دانشگاه: کارشناسی: مهندسی تکنولوژی کارشناسی: کارگردانی سینما کارشناس ارشد: مدیریت اجرایی دکتری: مدیریت رسانه دانشجوی دانشگاه تهران مدیر: عباس موزون ادمین کانال: @My_Eita_Admin
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت پنجم فصل پنجم) 🔸این جماعت داشتن میومدن سمت من توی منجلاب بودن و گیر میکردن، من نمی‌تونستم تکون بخورم دستشونو دراز میکردن سمت من داشتن نزدیک و نزدیکتر میشدن ، یه صدایی تو گوشم گفت؛ بگو یاحسین(ع) با تمام وجود فقط صدا زدم یا حسیـن(ع) همینکه گفتم یا حسین(ع) انگار که یه نفر از پشت شما رو بگیره منو کشید بیرون، از اون منجلاب منو کشید بیرون... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/psl96oq 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت پنجم فصل پنجم) 🔸به پدر خانمم گفتم که میخوام بمونم گفت که نه باید برگردی حواست به خیلی ها باشه. موقعی که اومدم تو جسم دیدم یه نفر داره با سیلی میزنه تو سر و صورتم، وقتی که من برگشته بودم به جسم من خیلی بزرگتر از جسم بودم یعنی احساس میکردم جا نمیشم اون بزرگی هنوز تو من بود چیزایی که دیده بودم همه تو ذهنم بود... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/zbz6ds8 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فصل: پنجم قسمت: پنجم عنوان: آن مرد که نیامد مهمان: آقای طیب پیشداد تهیه کننده و مجری: عباس موزون 🎬 دانــــــلود بــــــا کیفیــــــت بالا از آپــــــــــــارات👇 https://aparat.com/v/vtwhz7r ⬇️ دانــــــلود با حجم کم از کــــانال ســـــروش👇 https://splus.ir/abbas_mowzoon/3466 📺 مشاهده بدون نیاز به دانلود از تلوبیون👇 https://telewebion.com/episode/0xc065da3 🔊 دریافت فایل صـــــــوتی از ایــــــران صـــــدا👇 http://sokhanrani.iranseda.ir/detailsPodcast/?g=612151 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔️ @abbas_mowzoon 🆔️ @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 چه شوقی دارد! با تن مجروح و در حال خونریزی، فریاد می‌زند "میخواهم نمازم را بخوانم…" 🔸به راستی کدام ابرقدرت می‌تواند آن‌ها را شکست دهد؟! 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 «اوون جونز» روزنامه نگار و خبرنگار بریتانیایی، درباره موضع‌گیری‌های متعصابه غرب در مورد اسرائیل صحبت میکنه 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت ششم فصل پنجم) 🔸یک ماشین با من تصادف کرد و تصادف کردن من و به کما رفتنم همانا. یک لحظه خودم را تقریباً یک متر و نیم دو متر بالاتر از سطح کفی که آنجا بود دیدم.روی تخت بیمارستان یه نفر هم مثل خودم دراز کشیده بود. چشم هایش هم بسته است، یه لحظه وقتی او را دیدم گفتم چقدر شبیه من‌ است... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/hjmjug1 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت ششم فصل پنجم) 🔸در صحنه ای دیگر پدرم را دیدم که از داخل پذیرایی به آشپزخانه آمد و مادرم نیمرو آماده کرد و نزد پدرم گذاشت، تا صبح لب به غذا نزد و گریه میکرد، من بالای سر او ایستاده بودم و داشتم نگاه میکردم ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/beo7i28 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت ششم فصل پنجم) 🔸صحنه ای که خیلی ترسیدم و وحشت کردم بدون وزن ایستاده بودم، دو نفر را از پشت سر دیدم خیلی هیکل های قوی و قدهای بلند داشتند، یک نفرشان کاردی بزرگ در دست داشت و تنه درخت نیم متری جلوی او بود. نزدیک بیست متر جلوتر صفی طولانی بود که تا سیاهی ها می‌رفت... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/sgpr358 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت ششم فصل پنجم) 🔸باتلاقی را دیدم آب چرکین و کثیف و متعفنی بود که مثل آتشفشان داشت می‌جوشید. سه چهار نفر زن و مرد را آنجا دیدم. سرم‌‌ را برگرداندم دیدم خودم‌ هم آنجا‌هستم ، با خود گفتم من اینجا چکار میکنم!! تلاش و تقلا میکرد که این آب وارد دهانش نشود ولی وارد شد و از جایی که از نقطه ی گلو رفت پایین را من آنجا دقیقا حس کردم و آن حس هنوز هم همراهم هست ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/ojo27w2 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت ششم فصل پنجم) 🔸خودم را دیدم بدون وزن ایستاده بودم که دو نفر را دیدم، خانم مسنی سمت راست نشسته بودند و آقای پیرمردی، چشمه ی آب خیلی زلال و شفافی هم جلوی ایشان جاری بود، خانم خندید گفت: نترس تو فرهادی پسر کیمراد هستی برادرزاده ی من، من هم عمه جانی هستم و ایشان هم شوهرم هست، نترس نمی میری برمی‌گردی به همان دنیا ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/gsx2075 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت ششم فصل پنجم) 🔸در یک صحنه ای بالا ایستاده بودم، دیدم شخصی دراز کشیده نگاه کردم متوجه شدم خودم هستم، از این بالا که نگاه کردم یه آقا با قد بلند نزدیکش ایستاده بود نوری دور تا دور ایشان بود خیلی زیبا خیلی خوب، این آقای قد بلند گفت: دستت را دراز کن میخواهم بلندت کنم ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/whntg79 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فصل: پنجم قسمت: ششم عنوان: نوازش مهمان: آقای فرهاد قائد فولادوند تهیه کننده و مجری: عباس موزون 🎬 دانــــــلود بــــــا کیفیــــــت بالا از آپــــــــــــارات👇 https://aparat.com/v/rdxmb0x ⬇️ دانــــــلود با حجم کم از کــــانال ســـــروش👇 https://splus.ir/abbas_mowzoon/3467 📺 مشاهده بدون نیاز به دانلود از تلوبیون👇 https://telewebion.com/episode/0xc0ae393 🔊 دریافت فایل صـــــــوتی از ایــــــران صـــــدا👇 http://sokhanrani.iranseda.ir/detailsPodcast/?g=612330 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔️ @abbas_mowzoon 🆔️ @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 اسموتریچ: من به صراحت می‌گویم که ما خواهان یک کشور یهودی هستیم که شامل اردن، عربستان سعودی، مصر، عراق، سوریه و لبنان میباشد. 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت هفتم فصل پنجم) 🔸 زمانیکه داشتم قبض ها را توزیع میکردم احساس درد شدیدی در بازوهایم داشتم. به بخش پذیرش رفتم ویزیت گرفتم، آنقدر درد به من فشار آورد به حالت خمیده وارد مطب شدم فشارم را گرفت بیست بود، این درد مُدام شدید میشد، من حتی این را شنیدم که آقای غلامی گفت دستگاه شوک را آماده کنید کد ۹۹ هم اعلام کنید... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/xywb31a 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت هفتم فصل پنجم) 🔸زمانیکه شدت درد بیش از حد معمول شد صدای سوتی شنیدم سپس حرفها نامفهوم شد، احساس کردم فضا عوض شد، بالا هستم گوشه ی اتاق سی سی یو را می‌دیدم که در حال انجام عملیات احیاء هستند. من دیدم تونلی بالای سر من باز شده نور خیلی سفید و زیبایی انتهای تونل دیده میشد بعد از چند لحظه احساس کردم نیرویی کششی من را به سمت انتهای تونل فرا میخواند... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/hfj8apv 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت هفتم فصل پنجم) 🔸آن نیروی کششی من را به سمت باغ کشید من آنجا یک نسیم خیلی دلنوازی را احساس کردم، مقداری دورتر دیدم شخصی نشسته خیلی آشنا بنظر می آمد، به سمت ایشان رفتم دیدم مادربزرگم‌ هستند کنار درختی بودند مادربزرگ فرمود: پسرم برگرد مادرت دارد می آید، فضا دوباره عوض شد دیدم بیمارستان هستم ، آقای غلامی گفت مادرت دارد می آید خودت را سرحال نشان بده خیلی بی‌قراری می‌کند .... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/dra4839 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت هفتم فصل پنجم) 🔸سرم را پایین انداختم دیدم خیلی خواب‌آلود هستم، دیدم میگویند دستگاه شوک شوک سریع. بعد دیدم یک لحظه فضا بطور کلی عوض شد یک فضای باز خیلی روشن در آن دور دست ها یک در هست، آن سمت در هم ابرها بود دیدم پسری چقدر آشناست دیدم احسان پسرخاله ام بود که سال ۸۱ در اثر صانحه ای فوت شده بود ، مقداری که رفتیم فرود آمدیم یک لحظه دیدم زادگاهم زنجیران هست، ایشان دورِ دهات من را به حالت پرواز چرخاند ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/jqki8gr 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت هفتم فصل پنجم) 🔸روبروی من یک نوار فیلم مانند صحنه هایی پخش می‌شود، هشت سالگی خودم را دیدم در باغی بودم من برّه ای که خیلی دوست داشتنی بود بغل کردم بوسیدم و نوازش کردم به شوق و ذوق من افزوده شد بعدها فهمیدم بخاطر محبت به حیوانات هست ثواب دارد، صحنه ها تمام شد احسان گفت برویم دور بزنیم، آمدیم به سمت بالا پرواز کردیم .... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/ghqfb6e 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت هفتم فصل پنجم) 🔸احسان گفت پسرخاله برگردیم، گفتم کجا برویم؟! اینجا خیلی جای خوبی هست، گفت خاله و خانواده ات منتظرت هستند، آن منظره ی زیبا محو شد احسان در را باز کرد و من را به بیرون هدایت کرد نتوانستم مقاومت کنم ، آن خانم را دیدم یک سینی جلوی پای ایشان بود سینی را برداشتند آمد سمت راست من از داخل آن سینی چیز نورانی بود که به سینه من فشار داد، من سنگین شدم و حالت سقوط پیدا کردم، چشمهایم را باز کردم دیدم بیمارستانم ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/elundfg 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فصل: پنجم قسمت: هفتم عنوان: مادر آمد مهمان: آقای مهدی زنجیرانی فراهانی تهیه کننده و مجری: عباس موزون 🎬 دانــــــلود بــــــا کیفیــــــت بالا از آپــــــــــــارات👇 https://aparat.com/v/gxle2rr ⬇️ دانــــــلود با حجم کم از کــــانال ســـــروش👇 https://splus.ir/abbas_mowzoon/3468 📺 مشاهده بدون نیاز به دانلود از تلوبیون👇 https://telewebion.com/episode/0xc0fa4f8 🔊 دریافت فایل صـــــــوتی از ایــــــران صـــــدا👇 http://sokhanrani.iranseda.ir/detailsPodcast/?g=612538 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔️ @abbas_mowzoon 🆔️ @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت هشتم فصل پنجم) 🔸اولین چیزی که من متوجه شدم دیدم ابری جلوی پای من بود گفتم خدایا اینجا کجاست! چرا همه چیز سفید است! بین ابرها هستم! دو تا شخص اطراف من ایستاده بودند اجازه نداشتم آنها را ببینم ، من را به سمت تونل مانندی بردند... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/ncw0enz 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت هشتم فصل پنجم) 🔸دیدم پیرمرد مسنی غمگین با عصبانیت به من نگاه میکند، گفت تو واقعا سیّد هستی؟! این نانی که میخوری نان خوبی نیست حلالت نمیکنم. کسانی را می‌دیدم که گردنشان کج شده بود و خدا را ناله میکردند فهمیدم خودکشی کرده اند، شخصی که کنار من بود گفت اینها نه این دنیا را دارند نه آن دنیا را .... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/vkfg9pk 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت هشتم فصل پنجم) 🔸 همینطور که به سمت جلو می‌رفتیم آدم هایی بودند که شکم هایشان ورم کرده بود گفتم: اینها چه کسانی هستند؟! گفت: اینها آدمهای نزول خور هستند ، شمشیر را برداشتند با خود خدا دارند میجنگند ،گفت: اینها اصلاً گناهشان بخشیده نمیشود ، خیلی وحشتناک بودند ناله هایشان واقعا اذیت آور بود... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/uupfvv9 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links