eitaa logo
عباس موزون
50.8هزار دنبال‌کننده
988 عکس
2.3هزار ویدیو
8 فایل
مدیرکانال: عباس موزون ✍️پیشینه: پژوهشگر نویسنده تهیه کننده کارگردان مجری تلویزیون گوینده رادیو ✍دانش ها: کارشناسی: مهندسی تکنولوژی کارشناسی: کارگردانی سینما کارشناس ارشد: مدیریت اجرایی دکتری: مدیریت رسانه دانشجوی دانشگاه تهران ☎روابط عمومی @My_net_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
8.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت هجدهم فصل پنجم) 🔸 خیلی ناراحت بودم راضی به مرگ بودم، به خانه برمی گشتم سرعت ماشینم خیلی زیاد بود و داشتم ناشکری میکردم در همین فکرها بودم نمیدانم چه اتفاقی افتاد فقط یک صدای انفجار وحشتناک شنیدم و من همانجا از هوش رفتم ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://www.aparat.com/v/ksi709y 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
10.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت هجدهم فصل پنجم) 🔸تمام دنده های من شکسته بود، ریه سوراخ شده بود، تورم مغزی، گفته بودند دوام نمی‌آورد و قطع امید کرده بودند. من را به آی سی یو انتقال دادند بدن خودم را روی تخت دیدم، تمام شکستگی های داخل بدنم را می‌دیدم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/ltx3jdx 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
8.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت هجدهم فصل پنجم) 🔸 خیلی برایم جالب بود گفتم نهایتا تمام شد و من به آن دنیا میروم خیلی برایم عادی بود. تمام اطلاعاتی که در دنیا داشتم را با خود برده بودم، خیلی برای من جالب بود داخل سقف را دیدم که بالای سر تخت من یک خرابی داخل سقف بود... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/rqe8op3 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
17.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت هجدهم فصل پنجم) 🔸هیچ جای بدن من قادر به حرکت نبود که بخواهم سقف را ببینم بدنم روی تخت بود و روحم زیر تخت بود هر چیزی که داخل سقف بود کانال کشی و غیره را می‌دیدم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/igjs9rl 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
9.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت هجدهم فصل پنجم) 🔸 احساس کردم دو نفر آمدند دست روی شانه هایم گذاشتند و به سرعت به سمت پایین رفتم، من را روی تخته سنگی بستند نمی‌توانستم حرکت کنم خیلی وحشت کردم فهمیدم بخاطر ناشکری هایی که کرده بودم محکوم به عذاب هستم ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/qzy90le 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
9.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت هجدهم فصل پنجم) 🔸عاجزانه از خدا خواستم که عذاب را از من بردارد. زمان طولانی طی شد گفتم مگر همه چیز دست خودت نیست چرا من را در زمان پیامبران نیافریدی؟! که مرا هدایت کنند وقتی این را گفتم عذاب از من برداشته شد، به داخل کلبه ای رفتم که برای زمان حضرت بنیامین بود، فهمیدم زندگی در آن دوران خیلی سخت بوده ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/qig23p9 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
7.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت هجدهم فصل پنجم) 🔸 گفتم خدایا من که این زمان را ندیده بودم و آگاهی نداشتم نمی‌دانستم پیامبر چه سختی هایی باید بکشد، از ته دل پشیمان شدم و گفتم خدایا توبه، اشتباه کردم این حرف را زدم. من تحت هر شرایطی ترجیح دادم در این عصر باشم ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/svv1201 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فصل: پنجم قسمت: هجدهم عنوان: درون سقف ها مهمان: آقای حامد البرزیان تهیه کننده و مجری: عباس موزون 🎬 دانــــــلود بــــــا کیفیــــــت بالا از آپــــــــــــارات👇 https://aparat.com/v/noq3000 ⬇️ دانــــــلود با حجم کم از کــــانال ســـــروش👇 https://splus.ir/abbas_mowzoon/3485 📺 مشاهده بدون نیاز به دانلود از تلوبیون👇 https://telewebion.com/episode/0xc4054a4 🔊 دریافت فایل صـــــــوتی از ایــــــران صـــــدا👇 http://sokhanrani.iranseda.ir/detailsPodcast/?g=613767 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔️ @abbas_mowzoon 🆔️ @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 💠 دختر فلسطینی در اردوگاه آوارگان، مشغول شانه‌کردنِ موهایش. پدرش نوشته: مهم نیست چه اتفاقی افتاده و یا می‌افتد، دخترم تلاش می‌کند که زیبا باشد. 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
10.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت نوزدهم فصل پنجم) 🔸با شاگردم می‌خواستیم بریم آرد بخریم من راننده بودم، فرمان از دستم خارج شد و به تیر برق خوردم. یک هفته قبل از این حادثه بر سر اختلافی که با پدرم برایم پیش آمده بود یک‌لگد به سینه ی ایشان زدم؛ تا هفته ی بعد مدام منتظر رخ دادن اتفاقی بد بودم انگار به من الهام شده بود که چوب خدا صدا ندارد... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/euw8u93 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links