فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت سیزدهم فصل سوم)
🔸ما داشتیم گذر میکردیم و آنجا به من گفت: روحت از بدنت جدا شده و تو با مرگت فاصله آنچنانی نداری
این اتفاق و عمل پیوند در ایام اعتکاف رخ داد و در محلهمان و شاهچراغ، به اسم برایم دعا میکردند و این دعاها کنش و واکنش داشت برایم، باعث میشد که نگذارد من به سمت بالا بروم و این برایم عذاب بود...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/8NXkR
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۳
#علی_گرجیپور
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت سیزدهم فصل سوم)
🔸یک روز که موقع برداشت محصول بود، یعنی خوشه برنج روی ساقه بود، ما روی شیار (مرزی) که وجود داشت رد میشدیم، یک لحظه پایم سُر میخورد و برای اینکه نیفتم، خوشه برنج را گرفتم، حدود ۱۵_۱۰ تا دانه برنج در دستم باقی ماند و آن را رها کردم همانجا.
آنجا اینقدر بررسی دقیق است که میگفتند: آیا رفتی رضایت بگیری یا نه؟
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/j2iCZ
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۳
#علی_گرجیپور
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت سیزدهم فصل سوم)
🔸جلوتر که رفتیم، تا یک سِنّی یک فرض اشتباه داشتم، اینکه چرا من در این خانواده بهدنیا آمدهام؟ چرا پدرم مادرم این پدر مادر است؟ و این فکر اشتباه بود.
به من گفتند: خداوند بهترین لطف را به تو کرده که پدر و مادرت ایشان هستند...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/X84KM
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۳
#علی_گرجیپور
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت سیزدهم فصل سوم)
🔸در فضایی روی زمین نشسته بودم، غمگینترین حالت ممکن نشسته بودم، سَرَم روی بازویم بود، در خودم بودم، دیدم خانمی چادری با عصا دارند سمتم میآیند، نشستند و دوبار به اسم صدایم زدند گفتند: پسرم! علی جان!
قبل از اینکه خودشان را معرفی کنند، حسی میگفت بی بی دو عالم خانم فاطمه زهرا (سلام الله علیها) هستند...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/1GzpC
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۳
#علی_گرجیپور
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
فصل: سوم
قسمت: سیزدهم
عنوان: خوشهها
مهمان: علی گرجیپور
تهیه کننده و مجری: عباس موزون
🎬 در آپـــــــارات ببینیــــد (بخش اول)
🎬 در آپـــــــارات ببینیــــد (بخش دوم)
📺 در تلوبیـــــون ببینیـد
🔊 از ایران صدا بشنوید (صوتی)
⬇️ دانلود با حجم کم در کانال سروش (بخش اول)
⬇️ دانلود با حجم کم در کانال سروش (بخش دوم)
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۳_بخش_۱
#فصل_۳_قسمت_۱۳_بخش_۲
#علی_گرجیپور
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔️ @abbas_mowzoon
🆔️ @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت چهاردهم فصل سوم)
🔸سال ۹۲ اردیبهشت ماه دخترم یک سالش بود، دختر و همسرم را به منزل مادرشان بُردم و با دوستانم تماس گرفتم شب آمدند پیش من و تصمیم گرفتیم به کوهنوردی برویم، باران خیلی شدیدی میآمد و رعد و برق بود؛ پشیمان شدم در این شرایط رفتیم.
🔸یک میله آهنی گرفته بودم به صورت تکیه گاه از آن استفاده میکردم که از سطح شیب دار بالا میرفتیم، یکدفعه فقط صدای رعد و برق را شنیدم، احساس سوختگی کردم و دیگر متوجه چیزی نشدم...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/1s6Mj
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۴
#احمد_رستمی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت چهاردهم فصل سوم)
🔸دیدم کُنج همان اتاقی که بستری بودم یک نوری میاد، انگار یکی میاد میگه تو باید از آنجا عبور کنی، سه کُنج دیوار باز بود و من نور میدیدم.
🔸اطرافم را دیدم که تنها نیستم، خوب که دقت کردم سمت راست یک کودکی حدود ۶_۵ ساله، سمت چپم یک خانمی بودند که لباس صورتی داشتند مقنعه سفید به سر داشتند ولی میدانستم سرش باند پیچی هست و با این خانم صحبت میکردم...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/Dvglx
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۴
#احمد_رستمی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت چهاردهم فصل سوم)
🔸یکی از سفرهایی که رفتم، خانمم را در امامزاده حسین(ع) قزوین که زیاد میرفتیم داشت دعا میکرد و دقیقاً متوجه کلام ش میشدم.
🔸من تجربه کردم این که میگویند برای اموات غذا و خوراکی خیرات بشه به میت میرسه و زمانیکه برگشته بودم مابین صحبت خالهام با اقوام، حرف ایشان را تأیید کردم و گفتم: آنجا آدم غذا میخورد آب میخورد
آنجا لذتهایی هست که حس میکنی...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/n7oib
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۴
#احمد_رستمی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت چهاردهم فصل سوم)
🔸اراده خودم نبود، باید عبور میکردم، دیدم لجنزار است، احساس میکردم یکی مثل سایه همراه من است، به من گفت: اینها تاوان کارهایشان را میدهند، با خودم میگفتم نکنه منم کارهایی کردم که الان اینجا گیر کردهام.
🔸دیگر در این مسیر متوجه شدم اتفاق افتاده برایم، اینکه گریه زاری میکنند (خانواده و عزیزانم) و متوجه حضور من نمیشوند،
فهمیدم در دنیای دیگری قرار گرفتم...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/HINyv
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۴
#احمد_رستمی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت چهاردهم فصل سوم)
🔸من رفیقباز بودم چند باری با خانواده م بحثم شد آنجا احساس کردم ای کاش آن توجهی که به رفیقانم می کردم به خانواده م می داشتم،آنجا پی بردم به کوچکی خودم و گفتم:خدایا مرا ببخش خدا رحم کرد و خودم را در باغ دیدم.
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/4R7pq
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۴
#احمد_رستمی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت چهاردهم فصل سوم)
🔸راه باز شد و رسیدم به باغ، وقتی عذرخواهی کردم به درگاه خداوند، مرا ببخشد، حالا دیگر لذت اول راه همراهم است و دیگر دلهره و ترس نیست.
🔸یک جوی آب روان درست مثل تعریف بهشت که خوانده و شنیده بودم، آب و هوای عالی، حسهایی غیر قابل توصیف،
سَرَم را داخل آب کردم آب خوردم، خرما و انار و انجیر بود، من خیلی انجیر دوست داشتم، انجیر میخوردم و هنوز مزهاش زیر زبانم هست...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/eVi95
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۴
#احمد_رستمی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
فصل: سوم
قسمت: چهاردهم
عنوان: صعود
مهمان: آقای احمد رستمی
تهیه کننده و مجری: عباس موزون
🎬 در آپـــــــارات ببینیــــد (بخش اول)
🎬 در آپـــــــارات ببینیــــد (بخش دوم)
📺 در تلوبیـــــون ببینیـد
🔊 از ایران صدا بشنوید (صوتی)
⬇️ دانلود با حجم کم در کانال سروش (بخش اول)
⬇️ دانلود با حجم کم در کانال سروش (بخش دوم)
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۴_بخش_۱
#فصل_۳_قسمت_۱۴_بخش_۲
#احمد_رستمی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔️ @abbas_mowzoon
🆔️ @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت پانزدهم فصل سوم)
🔸به پرندگان خیلی علاقه داشتم، دوست داشتم همیشه کنار خودم باشند، ازشون نگهداری کنم، دون و آب بهشون بدم،
پرندگان رو میزدم که کنارم بمونند، ولی هیچ کدوم زنده نمیماند، یکی پرش کنده میشد، یکی پایش میشکست، یکی سرش، همه از بین میرفتند و میمُردند.
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/8DOQM
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۵
#حمید_جهانتیغ
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت پانزدهم فصل سوم)
🔸یک روز دستهای فنچ روی یک درخت خیلی بزرگ نشست، منم برای اولین بار رفتم سراغ شون، شاید حدود یک ساعت بدنبال یکی شون بودم که بزنمش؛ انگار با هم گفتگو میکردند و به هم میگفتند: این میخواد ما رو اذیت کنه و میرفتند روی درخت دیگری مینشستند.
🔸بالاخره یکیشون رو زدم، سرش یک طرف و بدنش یک طرف افتاد، از این ماجرا خیلی ناراحت شدم و گریه میکردم که چرا این کار رو کردم، ای کاش نمیزدم. تا ساعت ۹ شب به خانه نرفتم...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/ZKaBl
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۵
#حمید_جهانتیغ
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت پانزدهم فصل سوم)
🔸یک کبوتر بود نمیدانم چه اتفاقی براش افتاده بود سینهاش شکافته شده بود؛ شکمش پاره شده بود و خون زیادی ازش رفته بود
برادرم پیدایش کرد و آورد پیش من و گفت: ببین این پرنده رو میتونی خوبش کنی؟!
🔸بالاخره مداوایش کردم، هر روز زخمش رو تمیز میکردم تا اینکه خوب شد یک مدت در خانهمان ماند
یک روز رفت در آسمان و دیگه برنگشت، همین کبوتر یک جا به داد من رسید که جلوی همه حیواناتی که زده بودم و مُرده بودند، ایستاد و مرا نجات داد...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/Ia8C7
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۵
#حمید_جهانتیغ
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت پانزدهم فصل سوم)
🔸سال ۸۶ در شرکتی کار میکردم، آنجا ۶_۵ نفر همکار بودیم که با هم دوست شده بودیم، یک روز دوستان برای تحویل شیفت دیر آمدند تماس گرفتیم گفتند: تصادف کردهاند
دوستم عباس یک هفته در کما بود و خونریزی مغزی شد و آخر هم فوت کرد که خیلی ناراحت شدم و بهم ریختم.
🔸قرار بود ازدواج کنم، ماجرا بهم خورد، این باعث شد دست به خودکشی بزنم...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/6p45D
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۵
#حمید_جهانتیغ
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت پانزدهم فصل سوم)
🔸به دنیایی دیگر رفتم که راحت زبان حیوانات را میتوانستم بفهمم، متوجه بودم چه اتفاقی برام افتاده.
پرندگان همگی به صف ایستاده بودند و یه جورایی داشتند بازخواستم میکردند، هر کدام خانواده داشتند، پرندگان بزرگ بودند و من در مقابلشان خیلی کوچک بودم...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/dwu8n
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۵
#حمید_جهانتیغ
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت پانزدهم فصل سوم)
🔸من هر کاری کرده بودم همان موقع میدیدم مثل اینکه فیلمی گرفته باشی و دوباره بگذاری ببینی، این سری دوم بود که به کما رفتم.
🔸روز ملاقات بود و پشت شیشه ملاقات کنندگان را میدیدم آن موقع بهوش بودم. مادرم گفت: دستی تکان بده و برای آنها دست که بالا بردم و تکان دادم دستگاه ایستاد از بدن خارج شدم...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/Itary
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۵
#حمید_جهانتیغ
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت پانزدهم فصل سوم)
🔸موقعی که از بدنم جدا شده بودم در آن لحظه میتونستم همه جا باشم مثلآ به خانه فکر میکردم خانه بودم دیدم داخل خانه چه خبر است، شیشهای که شکسته بودند و مرا بیرون آوردند مثل یک پر سبک بودم.
🔸دوستم عباس را که فوت کرده بود دیدم در باغی سرسبز بود گفت: باید برگردی هنوز موقع تو نشده
هیچکس ارزش این را ندارد که بخاطرش جان را فدا کنی؛ دیگر این کار را نکن...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/Itary
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۵
#حمید_جهانتیغ
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
فصل: سوم
قسمت: پانزدهم
عنوان: پرواز
مهمان: آقای حمید جهانتیغ
تهیه کننده و مجری: عباس موزون
🎬 در آپـــــــارات ببینیــــد (بخش اول)
🎬 در آپـــــــارات ببینیــــد (بخش دوم)
📺 در تلوبیـــــون ببینیـد
🔊 از ایران صدا بشنوید (صوتی)
⬇️ دانلود با حجم کم در کانال سروش (بخش اول)
⬇️ دانلود با حجم کم در کانال سروش (بخش دوم)
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۵_بخش_۱
#فصل_۳_قسمت_۱۵_بخش_۲
#حمید_جهانتیغ
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔️ @abbas_mowzoon
🆔️ @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت شانزدهم فصل سوم)
🔸این اتفاق در ۲۱ مارس ۲۰۰۱ رخ داد. در حیاط خانهام سرگرم کار کردن بودم، درست یادم نیست تابستان یا آخرهای بهار بود زیرپیراهنی تنم بود برگشتم خانه یک چای بخورم، برایم چای آوردند حس بدی مثل سرماخوردگی داشتم دوباره خواستم چای دیگری بیاورند، بعد خوردن چای دوم حس کردم بدنم دارد خشک میشود در خودم جمع شدم و بعدش دراز کشیدم به همسرم گفتم به سراغ همسایه پزشکمان برود تا بیاید اینجا و آمپول سرماخوردگی برایم بزند...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/o6AuM
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۶
#ایلگار_جعفراُف
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت شانزدهم فصل سوم)
🔸به جای دکتر پرستار آمد و به من پنی سیلین زد، نصف آمپول را تزریق کرد دوباره صدا برگشت گفت: فکر نکن با این آمپول حالت خوب میشود، ما هنوز میتوانیم جانت را بگیریم و زندگیات را پایان دهیم.
🔸فهمیدم دقیقاً رو به قبلهام، آن موقع حس میکردم دقیقاً روبروی خدا هستم
به آن نقطه از آسمان رسیدم ناخواسته دستم بالا آمد (حالت قنوت)...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://www.aparat.com/v/5WEAQ
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۶
#ایلگار_جعفراُف
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت شانزدهم فصل سوم)
🔸من از جایم بلند شدم و صدا را میشنیدم
صدا از پشت گردنم میآمد و به من میگفت: بلند شو از بین این آدمها یکی را انتخاب کن که به تو نماز یاد بدهد؛ من برادر خانمم را آنجا دیدم همه دور هم جمع شده بودند گفتم: بایرام جان تو نماز خواندن را بلدی؟! او سرش را تکان داد و گفت: خیر بلد نیستم...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/5WEAQ
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۶
#ایلگار_جعفراُف
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links