24.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت نوزدهم فصل چهارم)
🔸روح که از جسم جدا شد، روی زمین دنیایی دیگر نبودم. خیلی راحت بلند شدم همه را نگاه میکردم؛ پرستاران، پزشکان.
روح یه حالت هالهای مانند دارد، یعنی مثل خود آدم در اینجا نیست، دست و پا داشتم ولی نه مثل الان محکم حتی موها هم سفید رنگ میزند. پوشش هم سفید است.
صدای دخترم را هم بیرون از اتاق احیا از سالن میشنیدم...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/gNfkQ
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۴_قسمت_۱۹
#اعظم_فکریان
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
27.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت نوزدهم فصل چهارم)
🔸من آی سی یو رفتم. یک خانمی بیمار (بیهوش در کما) در انتهای آی سی یو خوابیده بود. یک جوانی را دیدم با موهای فرفری پای تخت را گرفته بود و یوما یوما (یا أماه= ای مادر) میگفت و اشک میریخت.
🔸دیدم آن خانم از تخت بلند شد و مثل خودم هاله بود راه را گرفت و رفت من هم ناخودآگاه دنبال ایشان رفتم. آن خانم وارد اتاقی زیبا شد که اصلاً جزء آی سی یو نبود!!
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/WhpQN
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۴_قسمت_۱۹
#اعظم_فکریان
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
24.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت نوزدهم فصل چهارم)
🔸دیدم اسماء خانم مستأجر مادرم به ایشان میگفت: اینجور نکنید ناشکری نکنید اعظم خانم خوب میشود.
گوشی اسماء خانم زنگ خورد گفت: بله جابر پیش حاج خانم هستم، حالشان خوب نیست.
دوست داشتم مادرم مرا ببیند، میگفتم من اینجا هستم، دارم میبینمت گریه نکن، بوسش کردم ولی نمیشد...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/a7EMG
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۴_قسمت_۱۹
#اعظم_فکریان
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
22.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت نوزدهم فصل چهارم)
🔸فضایی که من دیدم خیلی صاف و آرام و یک صدای ضجهای به گوشم خورد. این صدا را گوش کردم گفتم: این عمه کبری من است (بر اثر کرونا از دنیا رفته بود)
او برای من داشت گریه میکرد. دیدم چادر گلدار سر کرده و همراه ضجه کردن ش میگوید: اعظم نه نه اعظم
گفتم: عمه من آب میخوام خیییلی تشنهام؛ اما او همینطور ضجه را ادامه میداد و میگفت: اعظم نه نه اعظم جون...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/cfhCK
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۴_قسمت_۱۹
#اعظم_فکریان
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
26.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت نوزدهم فصل چهارم)
🔸برگشتم دیدم عمهام نشسته، جوی آبی پشت سر عمهام پیدا نبود. اما صدای آب میآمد.
دیدم از نهر آب حدود ۷۰_۶۰ سانتی متری یک جوی آب همینطور میآید و می رسد پشت سر عمه. آب از روی سنگها که میگذشت. صدای آب عطش مرا بیشتر میکرد...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/HOPYu
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۴_قسمت_۱۹
#اعظم_فکریان
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
فصل: چهارم
قسمت: نوزدهم
عنوان: رشته به رشته، مو به مو
مهمان: خانم اعظم فکریان
تهیه کننده و مجری: عباس موزون
🎬 بدون نیاز به دانلود در آپـــــــارات ببینیــــد
📺 بدون نیاز به دانلود در تلوبیـــــون ببینیـد
🔊 از ایران صدا بشنوید (صوتی)
⬇️ دانلود با حجم کم در کانال سروش
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۴_قسمت_۱۹
#اعظم_فکریان
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔️ @abbas_mowzoon
🆔️ @abbas_mowzoon_links
16.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 دعا بفرمایید...
دعا، دعا، دعا، دعا
خداوند در بهترین قرارگاه هستی، ما را گرد هم آورد به لطف و کرمش ان شاء الله.
اسفند ۱۴۰۲
بعد از هشت ساعت ضبط
۷:۵۲ بامداد
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#برف
#سرما
#ضبط
#تولید
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
29.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت بیستم فصل چهارم)
🔸خواهرم یواشکی داشت به من میگفت داداش جان چندین ساله داری چیزی میدی مردم میگی مال آقاست، حالا جون ما آقا امام زمان (سلام الله علیه) رو دیدی یا نه؟
با خواهرم داشتیم تو ماشین دوتایی با هم یواش جر و بحث میکردیم که یکدفعه تصادف شد. خوردن همانا روح از بدن ما رفت بالا...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/Xr2Qj
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۴_قسمت_۲۰
#محمدحسن_حکیمیان
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
22.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت بیستم فصل چهارم)
🔸 اصلاً بگی احساس درد بکنم ناراحتی بکنم جاییم زخم بشه بشکنه دردی بفهمم، اصلاً!
روح ما رفت از سقف بالا، از سقف ماشین، گفتیم سبحان الله، چطور میگن مثلاً این جون کندن انقدر سخته
ندایی به گوشم رسید کسی رو ندیدم، گفتن مال عملهایی هست که چندین ساله انجام دادی...
🔸اینا رو برده بودن بیمارستان حالا روح ما اومده کجا؟ تو برزخ...
از اون قسمتی که بودیم گفتیم آقا جون حالا میخوایم شما رو زیارت کنیم الان صحبت شما بود تو ماشین...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/fTQkA
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۴_قسمت_۲۰
#محمدحسن_حکیمیان
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
26.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت بیستم فصل چهارم)
🔸آقا گفتیم حالا این که بریم فرض مثال زیارت سید بزرگوار اول یه زیارت بریم زیارت اجداد بزرگوارش بریم حرم امام رضا(علیهالسلام) یه عرض ادبی بکنیم بعدش برگردیم. همون لحظه که میگفتی امام رضا(علیهالسلام) میدیدی مثلاً صحن مسجد گوهرشادی...
🔸 رسیدیم یک مزرعه خیلی بزرگ رسیدیم لب جوی آب. یه سید سالمندی پیش اومد سلام و حال و احوال کردیم گفتم: آقاجان میشه حالا ما خدمت آقا امام زمان سلاماللهعلیه برسیم؟ گفت: نه...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/QVFB0
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۴_قسمت_۲۰
#محمدحسن_حکیمیان
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
31.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت بیستم فصل چهارم)
🔸گفتم: آقاجون بابام همیشه میگه که امام حسین(علیهالسلام) هدفش صحرای کربلا این بوده... این بوده... گفت: بابات درست میگه، دین پشت میخواد، پول میخواد...
گفت: از حالا به بعد کار را که انجام دادی بگو نذر امام زمانه، انشاءالله فرج اولاد ما نزدیک میشه بر اثر دعای مردم...
🔸اونجا سید به من گفت: برگرد هنوز نوبتت نشده که بیای اینجا...
حرکت کردیم که برگردیم به طرف ماشین دریچههایی باز میشد. یه دشت بزرگی تمام میمون، سبحان الله!!
یه دشت بزرگی تمام خوک، یه دشت بزرگی تمام کوتو سگ (توله سگ)، یه دشت بزرگی تمام کرم سبز انگور...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/7eG31
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۴_قسمت_۲۰
#محمدحسن_حکیمیان
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
28.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت بیستم فصل چهارم)
🔸حرکت کردیم جلوتر یه پنجره دیگه دوباره باز شد، دیدیم بنده خدا یه آدمیه، یه استخر خیلی بزرگ حوض نجاست، نجاستِ آدمیزاد، این میره پایین نجاستها میرفت تو دهن و شکمش، دوباره میآمد از وسط حوض نجاست بالا
یه چیزای دیگه دیدم که کرمهای سبز انگور دارن جز ولا میزنن (رو آتش)...
🔸وقتی از سقف وارد بدن شدم اینا اومدن سریع دویدن که آقا این زنده است، از ماشین بیاریمش بیرون...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/7xeJw
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۴_قسمت_۲۰
#محمدحسن_حکیمیان
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links