eitaa logo
🍀 به رنگ روشن چشمت 🍀
153 دنبال‌کننده
50 عکس
32 ویدیو
0 فایل
سروده های عباس دمیرچی
مشاهده در ایتا
دانلود
15.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شاه شهید 🌾🌾🌾🌾🌾 تويي كه در دل و جانم هميشه مهماني به جان عاشق عالم تو حكم مي راني تو ماه مطلق عشقي كه در مقام رضا سرود فتح و ظفر را به نيزه ميخواني تو شهره دو جهاني به لطف و جود و كرم در آسمان كرامت به ماه مي ماني چنان فدايي جانان شدي كه در عالم تو شاخص درجات يقين و ايماني چه گويمت زجمال و كمال و مهر و وفا بر آسمان بلند كمال انساني منم فتاده به دام دلي كه حيران است كه حال و روز دلم را ، تو خوب مي داني بيا و دست من روسياه و عاصي گير به يك نظر دل ما را شفا و درماني 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 شعر از : @abbasdamirchi
مرگ بر مرگ آفرینان جهان مرگ بر شمر و یزیدان زمان مرگ بر گرگان خوناشام پست لعن و نفرین بر وجود نحسشان مرگ بر آدم کشان بی وجود جانیان و حامیان قبض جان ای که می گویی نگو از مرگشان !!! بنگر اینک یک ورق از داستان @abbasdamirchi
آمدی ، تا دختری از زیر خاک گُل کند ، بیرون بر آرد جانِ پاک آمدی ، تا نورْ مستولی شود جهل و ظلم و تیرگی گردد هلاک با حضورت ، مهربانی جان گرفت با طلوعت ، از شب و سرما چه باک هر که بویی از حقیقت برده است یک مسلمان گشته آن هم سینه چاک ای محمد(ص) ای امین عالمین جان و مال و هستی عالم فداک شعر از : عرض تبریک به مناسبت میلاد سراسر نور نبی مکرم اسلام @abbasdamirchi
فصل عاشقی یاد یاران کن به فصل عاشقی چهره خندان کن به فصل عاشقی تا که روید در دلت بذر امید نذر باران کن به فصل عاشقی مهربانی را به مهر آغاز کن یار ، مهمان کن به فصل عاشقی بارش پاییز را فرصت شمار صیقل جان کن به فصل عاشقی تا رسد پایت به بام آسمان ختم قرآن کن به فصل عاشقی عاشقان ، پاییز شاعر می شوند قصد دیوان کن به فصل عاشقی تا که بگشایی گره از کار ما موی افشان کن به فصل عاشقی از کمند و حلقه ی رنگین کمان طوق ایمان کن به فصل عاشقی گفتگو کن با درخت و کوه و دشت کار مستان کن به فصل عاشقی خش خش برگ درختان دلرباست سیر بستان کن به فصل عاشقی چون درخت سیب بر هر رهگذر بذل و احسان کن به فصل عاشقی شعر از : @abbasdamirchi
تا که خون جاری است ، میدان را چه غم ؟! تا که جان باقی است ، شیران را چه غم ؟! با وجود کوههای استوار گرد و خاک و باد و طوفان را چه غم ؟! چونکه لشگر هریکی ، یک رستم است . یک به یک پرواز میران را چه غم ؟! آنکه می رقصد به ساز رعد و برق گر که چتری نیست ، باران را چه غم ؟! تا که سر باشد سپر در راه دين قلعه و باروی ایمان را چه غم ؟! جبهه حق چون که یکدل گشته است غزه و لبنان و ایران را چه غم ؟ گرچه نصرالله و یحیی نیستند با ولیِّ امر ، فرمان را چه غم ؟! شعر از : @abbasdamirchi
ز شوق فصل تابستان ، بهاری را فنا کردم به قصد سایه بیدی ، گلستان را  رها کردم به غفلت آمدم تا انتهای راه شهریور کنار روضه رضوان ، به سیبی اکتفا کردم ! گذشتم از کنار  خوشه انگور یاقوتی ننوشیدم ز خونش ، می ، ادایم را قضا کردم شدم در قید فردا و از امروزم ندیدم هیچ همان فردا شد امروزم ،  مکرر  این خطا کردم رسیدم تا به پاییز  و در اندوه زمستانم وَ من اینگونه عمرم را  به دست خود فدا کردم شعر از @abbasdamirchi
می رسد پاییز و می‌ریزد دلم بر کدامین برگ ، آویزد دلم لرزشی افتاده بر  اندام باغ برگ سبزی کو ؟! که برخیزد دلم بلبل از گل می‌شود دیگر جدا سنگ او برسینه ی غم زد دلم زوزه بادی به دنبال نسیم با فغان باغ می آمیزد دلم شعر از :  @abbasdamirchi
برگی رهایم 🍁🍂🍁🍂 گم کرده ام چیزی میان فصلهایم گویی بهاری گم‌ شده در زیر پایم رنجیده ام از  سوز و جور باد پاییز این سو و آن سو می روم ،  برگی رهایم شعر از : @abbasdamirchi
شوق خزان از سردی پاییز ، اگر گل نگران است صد جلوه به رخسار دل انگیر خزان است امروز اگر پیر شده قامت مجنون عشقی است که در سینه او تازه جوان است از چشم خطابین خودت پرده برانداز هر برگ رها گشته یکی صورت جان است این فرصت خواب است برای گل و بلبل فردا که رسد باز زمین در هیجان است غافل مشو از رنگ خوش برگ درختان صد قصه ناگفته در این دور زمان است نوروز اگر دل بَرَد از عالم و آدم محصول زمستان و یخ و شوق نهان است با لطف نسیمی خنک از  دامن صحرا عشق است که چون خون به رگی در جریان است شعر از : @abbasdamirchi
3.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پاییز خاطره ها پاییز ، پر از خاطره ی فصل بهار است فرسودگی و خستگی از گشت و گذار است این سردی و افسردگی و زردی رخسار تفسیر دل غمزده از دوری یار است افتاده چنین لرزه به اندام درختان این دلهره ی عشق به هنگام قرار است عاشق چو رسد بر در منزلگه معشوق غافل ز خود و دغدغه ی دار و ندار است ابر است به غرش که دگر حوصله ام نیست رعدی که زند ، چرخش چشمان نگار است چون یار نباشد ، چه اثر جامه ی رنگین بی وقفه در افکندن آن ، بید و چنار است این عمر گران است که در منزل پاییز هشدار دهد مرحله ی آخر کار است شعر از : @abbasdamirchi
آتش عشقت بجان آذر آمد ، آتش عشقت به جان گر چه تن می لرزد از سرمای آن یک نگاهت گرمی صدآفتاب می شود دل فارغ از قید زمان شعر از : @abbasdamirchi
ماه آذر ماه آذر ، ماه جشن رنگهاست صفحه ، صفحه ، شهرت ارژنگهاست رعد و برق و سایه ابر و خزان باد و باران ، زینت آهنگهاست ماه عشق است و  وصال است و قرار ماه شرح  سینه دلتنگهاست ماه صلح است و صلاح و آشتی ماه پایان جدال و جنگهاست ماه جاری گشتن رود زلال در میانش رقص غَلت سنگهاست آذر است و ماه پایان فراغ رفتن یک روزه فرسنگهاست چیدن انگور آویزان به تیر ماه محصول خوش *آونگهاست شعر از : *آونگ : نخی که با آن انگور یا میوه دیگر را جهت نگهداری تا فصل پاییز از تیر سقف آویزان‌ میکنند . @abbasdamirchi