eitaa logo
آیت الله هادی عباسی خراسانی
1.8هزار دنبال‌کننده
627 عکس
102 ویدیو
42 فایل
✒️پایگاه حفظ و نشر اندیشه و آثار📚 🔷حضرت آیت الله هادی عباسی خراسانی🔷 🔸دامت برکاته🔸 🟢فقیه عارف و سالک توحیدی🟢 شاگرد برجسته علامه حسن زاده آملی قدس سره الشريفة 📍 ارتباط با مدیر: @hoval_hadi 📬 ارسال نظرات: @aghavi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#اطلاع_رسانی #سلسله_جلسات_حدیث_خوانی #استاد_عباسی_خراسانی 🌹باسلام🌹 سلسله جلسات📌حدیث خوانی بامحوریت شرح📑 احادیث اخلاقی وتفسیری توسط استاد عباسی خراسانی زمان:🕑دوشنبه وسه شنبه هرهفته بعداز نماز ظهر وعصر ‌ مکان: مدرسه امام کاظم(علیه السلام) مسجدحضرت موسی ابن جعفر(علیه السلام) 🕊┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄🕊 #کانال_استاد_عباسے_خراسانے @abbasi_khorasani
#اطلاع_رسانی #سلسله_جلسات_حدیث_خوانی #استاد_عباسی_خراسانی 🌹باسلام🌹 سلسله جلسات📌حدیث خوانی بامحوریت شرح📑 احادیث اخلاقی وتفسیری توسط استاد عباسی خراسانی زمان:🕑دوشنبه وسه شنبه هرهفته بعداز نماز ظهر وعصر ‌ مکان: مدرسه امام کاظم(علیه السلام) مسجدحضرت موسی ابن جعفر(علیه السلام) 🕊┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄🕊 #کانال_استاد_عباسے_خراسانے @abbasi_khorasani
❁﷽❁ ‏ آیت الله : در بررسی آسیب‌های اجتماعی می‌بینیم که و سه اصل اساسی رشد و کمال هستند. انسان‌ها اگر را کنند" بالطبع خانواده خوبی خواهند داشت. می‌فرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ ما هم مأمور اصلاح و اصلاح هستیم. وقتی که خانواده خوبی داشتیم، خوبی خواهیم داشت. می‌بینیم در کاروانی که با ۱۲۲ نفر از خانواده از مدینه حرکت می‌کند و پس از تحمل مصیبت‌ها و مشکلات بسیار و با شهید دادن و اسیر شدن مُجدّد به بازگشت داده می‌شود کوچک‌ترین مسئله ضداخلاقی در آن اتفاق نیفتاد و این نشان می‌دهد که به پرداخته‌اند. 🌹بنابراین بهترین چیزی که در هر زمان به این نیاز پاسخ می‌دهد این است که ما به و بپردازیم و عیوبمان را برطرف کنیم... منبع : خبرگزاری آنا 🕊┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄🕊 @abbasi_khorasani
#هم_اکنون #شبکه_جهانی_ولایت #سبک_زندگی_فاطمی
درس اخلاق چهارشنبه 2 11 98.m4a
19.71M
💠 حضرت سلام الله علیها درس اخلاق آیت الله پیش از درس خارج فقه 🕊┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄🕊 @abbasi_khorasani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹پاداش درود فرستادن بر سلام الله علیها 🌹 پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به فاطمه سلام الله علیها فرمودند: «مَن صَلّی عَلَیْکِ غَفَرَ اللهُ لَهُ وَ اَلحَقَهُ بِی حَیْثُ کُنْتُ مِنَ الْجَنَّةِ» 🌹ای فاطمه! هر که بر تو صلوات فرستد؛ خدای متعال همه‌ی گناهان او را، بدون استثناء، می‌بخشد و هر جا که من در بهشت باشم؛ خدا او را در بهشت به من ملحق می‌کند. 🌹«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلیٰ فاطِمَةَ و اَبِیها وَ بَعْلِها وَ بَنِیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ» 📚 بحارالانوار جلد 43 ص55 🕊┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄🕊 @abbasi_khorasani
برنامه زنده آیت الله در شبکه استانی قم چهارشنبه ساعت هفت صبح با موضوع حضرت سلام الله علیها 🕊┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄🕊 @abbasi_khorasani
💠 ◾️◽️ در جمع فرهنگیان و اساتید آموزش و پرورش استان قم در بیان اوصاف حضرت صدیقه زهرا (سلام الله علیها)و در تشریح دعای نور حضرت زهرا (سلام الله علیها) بیان داشتند: امیرالمومنین (علیه السلام)در حدیثی فرمودند: « فرشتگان الهی خادمین ما و خادمین محبین ماهستند.» ایشان در تفسیر عبارت نورالنور بیان داشتند: در نورالنور،نوراضافه شده به النور والنور، است زیرا نور بدون ولایت هیچ خاصیتی ندارد و نور ولایت جز نور (سلام الله علیها) چیزی نیست. 🕊┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄🕊 @abbasi_khorasani
🌹باسلام🌹 سلسله جلسات📌حدیث خوانی بامحوریت شرح📑 احادیث اخلاقی وتفسیری توسط استاد عباسی خراسانی زمان:🕑دوشنبه وسه شنبه هرهفته بعداز نماز ظهر وعصر ‌ مکان: مدرسه امام کاظم(علیه السلام) مسجدحضرت موسی ابن جعفر(علیه السلام) 🕊┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄🕊 @abbasi_khorasani
✨﷽✨ یکى از خاطرات خیلى جالب من، آن شب اوّلى است که امام وارد تهران شدند؛ یعنى روز دوازدهم بهمن - شب سیزدهم - شاید اطّلاع داشته باشید و لابد شنیده‌اید که امام، وقتى آمدند، به بهشت زهرا رفتند و سخنرانى کردند، بعد با هلى‌کوپتر بلند شدند و رفتند. تا چند ساعت کسى خبر نداشت که امام کجا هستند! علّت هم این بود که هلى‌کوپتر، امام را در جایى که خلوت باشد برده بود؛ چون اگر مى‌خواسشت جایى بنشیند که جمعیت باشد، مردم مى‌ریختند و اصلاً اجازه نمى‌دادند که امام، یک جا بروند و استراحت کنند. مى‌خواستند دور امام را بگیرند. هلى‌کوپتر در نقطه‌اى در غرب تهران رفت و نشست، بعد اتومبیلى امام را سوار کرد. همین آقاى «ناطق نورى» اتومبیلى داشتند، امام را سوار مى‌کنند - مرحوم حاج احمد آقا هم بود - امام مى‌گویند: مرا به خیابان ولى‌عصر ببرید؛ آن‌جا منزل یکى از خویشاوندان است. درست هم بلد نبودند؛ مى‌روند و سراغ به سراغ، آدرس مى‌گیرند، بالاخره پیدا مى‌کنند - منزل یکى از خویشاوندان امام - بى‌خبر، امام وارد منزل آنها مى‌شوند! امام هنوز نماز هم نخوانده بودند - عصر بود - از صبح که ایشان آمدند - ساعت حدود نه و خرده‌اى - و به بهشت زهرا رفتند تا عصر، نه ناهار خورده بودند، نه نماز خوانده بودند، نه اندکى استراحت کرده بودند! آن‌جا مى‌روند که نمازى بخوانند و استراحتى بکنند. دیگر تماس با کسى نمى‌گیرند؛ یعنى آن‌جا که مى‌روند، با کسى تماس نمى‌گیرند. حالا کسانى که در این ستادهاى عملیاتى نشسته بودند - ماها بودیم که نشسته بودیم - چقدر نگران مى‌شوند! این دیگر بماند. چند ساعت، هیچ کس از امام خبر نداشت؛ تا بعد بالاخره خبر دادند که بله، امام در منزل فلانى هستند و خودشان مى‌آیند، کسى دنبالشان نرود! من در مدرسه رفاه بودم که مرکز عملیاتِ مربوط به استقبال از امام بود - همین دبستان دخترانه رفاه که در خیابان ایران است که شاید شما آشنا باشید و بدانید - آن‌جا در یک قسمت، کارهایى را که من عهده‌دار بودم، انجام مى‌گرفت؛ دو، سه تا اتاق بود. ما یک روزنامه روزانه منتشر مى‌کردیم. در همان روزهاى انتظار امام، سه، چهار شماره روزنامه منتشر کردیم. عدّه‌اى آن‌جا بودیم که کارهاى مربوط به خودمان را انجام مى‌دادیم. آخر شب - حدود ساعت نه‌ونیم، یا ده بود - همه خسته و کوفته، روز سختى را گذرانده بودند و متفّرق شدند. من در اتاقى که کار مى‌کردم، نشسته بودم و مشغول کارى بودم؛ ناگهان دیدم مثل این که صدایى از داخل حیاط مى‌آید - جلوِ ساختمان مدرسه رفاه، یک حیاط کوچک دارد که محلِّ رفت و آمد نیست؛ البته آن هم به کوچه در دارد، لیکن محلِّ رفت و آمد نیست - دیدم از آن حیاط، صداى گفتگویى مى‌آید؛ مثل این‌که کسى آمد، کسى رفت. پا شدم ببینم چه خبر است. یک وقت دیدم امام از کوچه، تک و تنها به طرف ساختمان مى‌آیند! براى من خیلى جالب و هیجان‌انگیز بود که بعد از سالها ایشان را مى‌بینم - پانزده سال بود، از وقتى که ایشان را تبعید کرده بودند، ما دیگر ایشان را ندیده بودیم - فوراً در ساختمان، ولوله افتاد؛ از اتاقهاى متعدّد - شاید حدود بیست، سى نفر آدم، آن‌جا بودند - همه جمع شدند. ایشان وارد ساختمان شدند. افراد دور ایشان ریختند و دست ایشان را بوسیدند. بعضیها گفتند که امام را اذیّت نکنید، ایشان خسته‌اند. براى ایشان در طبقه بالا اتاقى معیّن شده بود - که به نظرم تا همین سالها هم مدرسه رفاه، هنوز آن اتاق را نگه داشته‌اند و ایام دوازده بهمن، گرامى مى‌دارند - به نحوى طرف پله‌ها رفتند تا به اتاق بالا بروند. نزدیک پاگرد پله که رسیدند، برگشتند طرف ما که پاى پله‌ها ایستاده بودیم و مشتاقانه به ایشان نگاه مى‌کردیم. روى پله‌ها نشستند؛ معلوم شد که خود ایشان هم دلشان نمى‌آید که این بیست، سى نفر آدم را رها کنند و بروند استراحت کنند! روى پله‌ها به قدر شاید پنج دقیقه نشستند و صحبت کردند. حالا دقیقاً یادم نیست چه گفتند. به‌هرحال، «خسته نباشید» گفتند و امید به آینده دادند؛ بعد هم به اتاق خودشان رفتند و استراحت کردند. البته فرداى آن روز که روز سیزدهم باشد، امام از مدرسه رفاه به مدرسه علوىِ شماره دو منتقل شدند که برِ خیابان ایران است - نه مدرسه علوى شماره یک که همسایه رفاه است - و دیگر رفت و آمدها و کارها، همه آن‌جا بود. این خاطره به یادم مانده است. •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• @abbasi_khorasani