eitaa logo
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
1.1هزار دنبال‌کننده
33هزار عکس
25.5هزار ویدیو
127 فایل
کانال دوستداران شهید مدافع حرم شهید عباس کردانی لینک کانال @abbass_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ارتباط با خادم کانال،، @mahdi_fatem313
مشاهده در ایتا
دانلود
نظام تقديم 93.mp3
6.68M
🔈 🔇 جلسه بیستم صوتی 👆👆👆 کتابی 👌 و بر اساس واقعیت ؛ کسانی که مرگ را تجربه کرده اند لطفا از اول جلسه که در کانال گذاشته شده بررسی کنید تا بیشتر متوجه داستان بشید. @abbass_kardani🌹
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: شنبه - ۱۰ اسفند ۱۳۹۸ میلادی: Saturday - 29 February 2020 قمری: السبت، 5 رجب 1441 🌹 امروز متعلق است به: 🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم 💠 اذکار روز: - یا رَبَّ الْعالَمین (100 مرتبه) - یا حی یا قیوم (1000 مرتبه) - يا غني (1060 مرتبه) برای غنی گردیدن ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹شهادت ابن سکیت رحمة الله علیه، 224ه-ق 📆 روزشمار: ▪️5 روز تا ولادت امام جواد و حضرت علی اصغر علیهما اسلام ▪️8 روز تا ولادت امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام ▪️10 روز تا وفات حضرت زینب سلام الله علیها ▪️20 روز تا شهادت امام موسی کاظم علیه السلام ▪️21 روز تا وفات حضرت ابوطالب علیه السلام @abbass_kardani🌷🍃🌸🍃🌺
🌷✨ نیایش صبحگاهی✨🌷 🌸خدایا در روشنایی تابش خورشید ، خیر و نیکی را بر بندگان خود فرو فرست و ما را از رستگاران زمین قرار ده 🌸امروز فرشته ها از دعاهامون پیش خدا خبر میبرن ، بعضی ها تاریخ میخرن بعضی ها امضا ، الهی امروز امضای خدا پای دعاهاتون زده بشه الهی آمین🙏🏻 💙 🌺🌺🌺🌺🌸🌸🍃🌷🍃🌹 •🍃🌸 🌸🍃• @abbass_kardani😳🌷🍃🌺 ─┅─═ঊঈ💓ঊঈ═─┅─ 💪
نامشان در دنیــا " " است و در آخرت " " بہ امیـد شفاعت‌شــان...🌷 ... @abbass_kardani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸 🎙خرج خدا نشی ، خرج شیطان میشی حجت الاسلام عالی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@abbass_kardani🌹
6.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 پیشگیری و درمان قطعی ویروس کرونا ◀️ آیت الله ضیایی، متخصص طب اسلامی @abbass_kardani🌹
تو در قلب من جای داری و خدا در قلب تو!❤️ تـازه فهمیـدم. راز نزدیـک تـرشدنـم را بـه خـدا... @abbass_kardani
─═हई╬💫 « قسمت من » 💫╬ईह═─ پارت : ۶ * صبح روز بعد از مامان شماره اقای شریفی رو گرفتم تا برای شب ک جشن عروسی بود بیاد دنبالم و منو ببره ، شمارشو گرفتم و بعد چند بوق جواب داد : - الو بفرماید .. - سلام ، اقای شریفی؟؟ - سلام ، بله خودم هستم بفرماید . - احدی هستم ، مانا احدی . یکم مکث کرد و لحنش ایندفعه عوض شد و گفت : - خوب هستین خانم احدی ؟ عذر میخوام بجا نیاوردم . درخدمتم - خواهش میکنم ... حدود ساعت ۷/۳۰ میتونید بیاید دنبالم ؟ - بله حتما ، بیام کجا دنبالتون؟ - خونمون - چشم ، سر ساعت حاضرم - خیلی ممنونم - خواهش میکنم . - خب پس تا شب ، خدافظ - خدانگهدار لباسم ک قرار بود بپوشم یه پیرهن زرشکی رنگ ک تا یکم پایین زانوهام بود ، چند گل درشت و ریز به همون رنگ هم روش با مهره کار شده بود . در کل ساده اما زیبایش تو ساده ایش بود . با یه شال مشکی و ساپورت مشکی انتخاب کردم . یه ارایش ساده و ملایم ، هماهنگ با رنگ لباسم زدم . تو ایینه نگاهی به خودم انداختم تا ببینم مشکلی نداشته باشم . اما مثل همیشه زیبا اراسه . بله کم کسی ک نیستم . سرکار خانم مانا احدی ،،، خدای جذابیت و خود شیفته ای . از تعریف خودم خندم گرفته بود . یه مانتو سفید مجلسی رو لباس پوشیدم و به ساعت نگاه انداختم . ۷/۲۵ بود ک شریفی زنگ زد به گوشیم . - الو - سلام خانم . من دم در هستم . - ممنون الن میام . گوشی و قطع کردم و با مامانم خدافظی کردم . از خونه خارج شدم . به اطراف نگاهی انداختم و چشمم به اقای شریفی افتاد ک دست به سینه به صمند سفیدش تکیه داده بود و منتظر منو نگاه میکرد . الن ک دقت میکردم دیدم واقعا پسر جذابیه . هیکل ورزشکاری و قیافه ای مردونه و زیبا . وقتی نزدیکش شدم با دقت بیشتری به صورت و لباسام نگاه میکرد . با لبخندی خودشو جابه جا کرد و درو واسم باز کرد و گفت : -بفرماید واااایی چ جنتلمنانه . خخخخ منم با لبخندی کمرنگی تشکر کردم و نشستم . پرسید : - کجا باید ببرمتون !! - تالار لاله ابروهاشو داد بالا و گفت : - اهان الن متوجه شد این طرز لباس و صورتم برا چیه . به راه ک افتادیم ، از سکوت ماشین خسته شدم . گفتم : - میشه یه اهنگ شاد بزارید !!؟؟ با تعجب از ایینه نگاهم کرد و گفت : - روز اول گفتین قطع کنم . فکر میکردم از اهنگ خوشتون نمیاد . - نه دوست دارم . ولی بستگی ب شرایطم داره ک حوصلشو داشته باشم یا ن . - بله . چشم الن میزارم . نیم ساعتی بخاطر ترافیک تو راه بودیم . دقیق ساعت ۸ رسیدیم ، تا پیاده شدم گفت : - شب خوبی داشته باشید ، امیدوارم بهتون خوش بگذره . - ممنونم ازتون . - عذر میخوام ،،، ساعت چند بیام دنبالتون ؟؟ - نمیدونم ، هر وقت خواستم برگردم زنگ میزنم بهتون . - باشه ، پس فعلا خدانگهدار . - خداحافظ . بعد از چند قدمی ک به سمت در تالار رفتم ب شیدا زنگ زدم ک بیاد دم در تا با هم بریم داخل . تالار بزرگ و شیکی بود . با وجود انبوه زیاد ماشین مطمعنن مهمون زیاد دعوت داشتن و مختلط بود جشنشون . بعد از چند دقیقه شیدا اومد و با هم وارد شدیم . اونم لباس شیک و قشنگی به رنگ طلایی پوشیده بود با شال همرنگ و ساپورت مشکی . ارایششم عالی بود . در کل دختر زیبایی بود از هر نظر . بهم گفت : - سلام . چرا انقد دیر کردی ؟؟ - چنانم دیر نکردم ک ، هنوز ساعت ۸ . تو زود اومدی خب ب من چ . - نخیرم منم یک بیست دقیقس ک اومدم . اما همین بیست دقیقه خیلی بهم سخت گذشت . - اااا چرا ؟؟ - بس شلوغه و هیچ کسیو نمیشناسم یکه و تنهام . سمیرا هم بس سرش شلوغه همون اول بهم خوش امد گفت و رفت دیگ ندیدمش - اها . خب عروسی تک ابحیشه دیگ . نمیتونه ور دلت باشه ک . پس خیلی شلوغه اره !!! - اره بابا . کسی به کسی نی ک . وقتی وارد سالن اصلی شدیم با اونهمه ادم و رنگ و وارنگایی ک دیدم هنگ کردم . شیدا دستمو گرفت و منو برد طرف صندلیایی ک انتخاب کرده بود و نشستیم . نویسنده : ♡«ℳ£みЯムŋム»♡
4_5962952119240623646.mp3
8.83M
🎧 دوای همه دردها و رنج‌‌ها ... 🎤 استاد دارستانی ▪️پیشنهاد دانلود @abbass_kardani🌹