eitaa logo
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
1.1هزار دنبال‌کننده
29.1هزار عکس
20.4هزار ویدیو
123 فایل
کانال دوستداران شهید مدافع حرم شهید عباس کردانی لینک کانال @abbass_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ارتباط با خادم کانال،، @mahdi_fatem313
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید مدافع حرم مجتبی ذوالفقار نسب🌻 تاریخ ولادت: ۱۳۵۶/۳/۸ محل ولادت: جهرم_ استان فارس تاریخ شهادت: ۱۳۹۵/۱/۲۱ محل شهادت: حلب_سوریه مزار: گلزار شهدای جهرم مدیون خون شهدائیم یادشهداکمترازشهادت نیست صلوات یادت نره رفیق شهدایی 🕊@abbass_kardani🕊 کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰مختصری از زندگینامه شهید مدافع حرم مجتبی ذوالفقارنسب 💐🍃شهید ذوالفقار نسب فرزند محمدحسین در روز هشتم خرداد ماه سال 1356 در جهرم استان فارس دیده به جهان گشود. پس از گذراندن تحصیلات متوسطه در شهر جهرم، بهمن 1375 در دانشگاه افسری امام علی(ع) تهران پذیرفته و پس از اتمام دوره‌ افسری به ایرانشهر منتقل و به‌عنوان فرمانده گروهان مشغول به خدمت شد. 🌹🍃پس‌ از مدتی به عنوان مسئول شعبه آزمایش‌های مرکز پیاده در شیراز خدمت کرد و پس از آن به شوشتر منتقل و در آنجا ابتدا به‌عنوان جانشین گردان و سپس به‌عنوان مسئول رکن دوم تیپ 45 تکاور شوشتر مشغول به خدمت بود. در زمانی که تروریست‌ های تکفیری به سوریه حمله کردند و قصد تعرض به حرم حضرت زینب کبری(س) را داشتند، شهید مجتبی ذوالفقارنسب به ‌عنوان نیروی مستشاری به‌ منظور دفاع از حرم عمه‌ سادات ‌و انجام ماموریت به سوریه رفت. 🕊🌷او در 21 فروردین ‌ماه سال 1395 در راه دفاع از حرم حضرت زینب (س) و حرم حضرت رقیه (س) به همراه 4 تن از تکاوران ارتش جمهوری اسلامی ایران در عملیات نیروهای مقاومت ‌در منطقه‌ عملیاتی حلب به درجه‌ رفیع شهادت نائل شد. مراسم تشییع پیکر مطهر و پاک شهید مدافع حرم مجتبی ذوالفقارنسب در 26 فروردین ماه سال 1395 از میدان شهید چمران جهرم به سمت گلزار شهدای رضوان این شهر برگزار شد. پس از برگزاری آئین تشییع پیکر مطهر شهید مجتبی ذوالفقارنسب در کنار دیگر شهیدان در گلزار شهدای جهرم آرام گرفت. شهید مجتبی ذوالفقارنسب در زمان شهادت متاهل بود و این شهید گرانقدر دو فرزند به‌نام‌ های علی و عباس به یادگار مانده است. ❣همسرش می گوید: با این وجود این که یک ارتشی بود و همه از نظامی یک فرد خشک را تصور می‌کنند. ولی مجتبی اینگونه نبود. او هر ماه برای بچه ها کادو می خرید. گاهی ماشین، هلیکوپتر، تفنگ و... هر وقت به خانه می آمد. آنقدر در شور و هیجان بازی بود که صدای او از بچه ها بالاتر می رفت. کودک درون او زنده بود و هم بازی خوبی برای بچه ها بود. 🥀🕊روحش شاد و یادش گرامی 🕊@abbass_kardani🕊 کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚معرفی کتاب: 《 شیر زیتان》 به قلم مهدی فصاحت نویسنده جهرمی و با تقریظ رهبر معظم انقلاب، با موضوع زندگینامه و خاطرات شهید سرهنگ مجتبی ذوالفقار نسب... شهدارایادکنیدحتی بایک صلوات 🕊@abbass_kardani🕊 کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
🔷خاطره شهید ذوالفقارنسب از زبان همسرشان: آذرماه ۱۳۹۴ بود که ارتش جمهوری اسلامی اعلام کرد که تعدادی از نظامیان ارتش را برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) به سوریه اعزام می‌کند. خیلی دلش می‌خواست برود؛ اما به دلایلی با اعزام مجتبی مخالفت شد و خیلی ناراحت بود. ۵ اسفند همان سال بود که باخبر شدم کسانی که در آذرماه نام‌نویسی کرده بودند قرار است تا چند روز دیگر عازم سوریه شوند. منتظر بودم مجتبی از محل کار به خانه بیاید تا این خبر را به او بگویم. ساعت پنج و نیم بود که آمد و من خبر را به او گفتم. با شادی و ذوقی که نمی‌شود توصیفش کرد، گفت: خودم فرمانده کسانی هستم که از شوشتر اعزام می‌شوند و مسئولیت اعزام با خودم است. با اعزام او موافقت شده بود و برنامه این بود که دو روز دیگر خودشان را در تهران معرفی کنند؛ همه چیز خیلی سریع گذشت.... صلوات یادت نره رفیق شهدایی 🕊@abbass_kardani🕊 کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
🔸وصیت‌نامه شهید ذوالفقارنسب🔸 🌷سلام به پدر و مادر عزیزم و همچنین برادران برزگوارم و خواهران نازنینم. اکنون که از جمع شما به سرای باقی رفتم، بدانید که با قلبی مطمئن و آرام به هدفی که سال‌ها منتظرش بودم رسیدم. مراسم‌هایم را ساده برگزار کنید و فقط برای امام حسین(ع) و عقیله بنی هاشم(س) گریه کنید. 🌷 ان‌شاءالله پرهیزگار باشید و تقوا پیشه کنید و بدانید کلید اسرار نماز اول وقت است. برادرانم را به حفظ حیا و خواهرانم را به حفظ حجاب اسلامی و همه را به خوردن لقمه حلال وصیت می‌کنم. یادشهداکمترازشهادت نیست 🕊@abbass_kardani🕊 کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
40.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥ملازمان حرم/شهید مجتبی ذوالفقارنسب 🌹شادی روح آن سبک بالان عاشق صلوات یادشهداکمترازشهادت نیست 🕊@abbass_kardani🕊 کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊@abbass_kardani🕊 کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
🕊@abbass_kardani🕊 کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
🕊@abbass_kardani🕊 کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
به وقت کتاب صوتی تقدیم شما عزیزان 👇👇👇👇
09.mp3
18.43M
💐 قسمت 💐 کپی و استفاده از صوت با ذکر صلوات ، بلامانع است . شهدارایادکنیدحتی بایک صلوات هدیه به امام زمان عج الله اللهمَّ عجل لولیک الفرج
تصویر صفحه موبایل 👆👆👆 🕊@abbass_kardani🕊 کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
به وقت رمان شهدایی 👇👇👇👇
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ☀️ به واسطه صابر و رضا کم کم با بچه های بیشتری آشنا شدم. یخ دوستی بین من و امین با شوخی های امین باز شد‌.این اخلاقش را دوست داشتم،اگر هم کسی با او شوخی می‌کرد، ناراحت نمیشد. دوره تخصصی تخریب را دانشگاه تازه تمام کرده بودم.احمد به عنوان مسئول عملیات حوزه به من پیشنهادداد که بیا به عنوان مربی تخریب اصول اولیه و عمومی، این تخصص را داخل پایگاه بسیج آموزش بده.آموزش راپل را خودم پیشنهاد دادم.بالای شهرک محلاتی پارک جنگلی بود ،ارتفاع این منبع از سطح زمین بهترین محل برای آموزش راپل بود.همین آموزش راپل اولین بهانه برای شروع دوستی با مهدی بود.با احمد،رضا، امین و مهدی برای آموزش قرار گذاشته بودیم. کوتاه‌ترین زمانی که برای مرخصی یا استراحت داشتم،حتما خودم را به جمع دوستان می‌رساندم.ما برای تحکیم این رفاقت و ادامه پیداکردنش باهم یک قرار گذاشتیم و آن اینکه در جمع از چیزهایی که به اعتقادات یا رابطه مان صدمه میزند،واقعا پرهیز کنیم. روی بحث نامحرم،به صفر و حداقل رساندن غیبت،رعایت حریم شخصی و خانوادگی بچه ها اصول ساده ای بود که رعایتش حتی خیال خانواده را راحت کرده بود. همه ما مجرد بودیم. پدرومادر هرکدام از ما که به سفر میرفت،همگی به خانه شان میرفتیم.برای خودمان یک کد درست کرده بودیم،می‌گفتیم خانه فلانی چال شده.و البته آخرین روز خانه را تمیز و مرتب تحویل مادرها می‌دادیم. مادر خرج این دورهمی ها امین و رضا بودند.آشپزخانه هم کامل به امین سپرده می شد. یک پک کامل از فیلم های اکشن،جنگلی و گاهی وحشتناک هم داشتیم که به روز کردن این فیلم ها به عهده من و یکی از بچه ها بود.خرید تنقلات و میوه هم نسبت بودجه ای که داشتیم به یکی از بچه ها سپرده میشد .جالب بود ،گاهی برای یک عصرانه ساده، هرکدام چیزی تهیه میکردیم،یک نفر تخم مرغ،نفربعدی گوجه فرنگی یا سوسیس و یک نفر هم نان میخرید. صمیمیت و رفاقت بین ما با سفرهایی که رفتیم،بیشتر شد.اولین بار باهم قرار گذاشتیم به شهرکرد برویم.هماهنگی محل اسکان بستگی به موقعیت پدرها داشت.جا که مشخص شد ،راهی شدیم. به سمت خانه ای که گرفته بودیم ،رفتیم.همه خستگی مأموریت، رانندگی و طولانی شدن راه با خوردن شام برطرف شد.امین روی هیزم برای ما استانبولی درست کرده بود.عطر و طعم خوبی داشت.درب پشتی به زاینده رود باز می‌شد.واقعا موقعیت خانه جای خیلی قشنگی بود.برای وعده ناهار ماهی خریدیم.قرار شد من و امین ماهی ها را داخل آب رودخانه پاک کنیم. خنده های از ته دل ما بیشتر از ماهی خوردن برای ما لذت داشت.رضا هم از هر فرصتی برای عکاسی استفاده می‌کرد.نگاه به آن عکسها همیشه منحنی خنده را روی صورت همه ما نقاشی می‌کند. زندگینامه شهید مدافع حرم🕊 ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ☀️ سه روز در شهرکرد بودیم.مسیر برگشت یک توقف کوتاه اصفهان داشتیم.سرظهر رسیدیم.هوا خیلی گرم بود.برای خوردن ناهار و سوغاتی خریدن به میدان نقش جهان رفتیم.برای رفع خستگی و فرار از گرما،گوشه ای زیر سایه آفتاب گیر مغازه ها نشستیم.نگاهم به بچه هایی افتاد که برای آب بازی داخل حوض بزرگ وسط میدان رفته بودند.به امین گفتم:یک راه حل برای خنک شدن پیدا کردم بریم؟پنج شش نفری رفتیم داخل حوض وسط میدان نقش جهان.بچه ها از دیدن ما سر ذوق آمده بودند و بیشتر مشغول آب بازی شدند.چند توریستی که از کنار ما رد شدند هم شروع کردند به عکاسی. اولین سفر ما با یک زیارت شیرین و پابوسی کریمه اهل بیت،حضرت معصومه س تمام شد.نصیحت مامان درست بود.دوستی ها در سفر محک می‌خورد. همراهی ،معرفت و خلق خوش بهترین سوغاتی بود که از بچه ها داشتم.این سوغات گره رفاقت را بین ما محکم تر کرد و من شاکر به درگاه خدا بودم. تعدادی از بچه های دوره قبل برای گذراندن دوره تخصصی زبان عربی و تکمیل دوره مربی گری به دانشگاه امام حسین ع آمده بودند و این فرصت خوبی بود که از آن ها فوت و فن کار را یاد بگیرم.شروع دوره های مربی گری یکی از بهترین دوره ها برای من بود.محمودرضا بیضایی و حسن غفاری دوره مربی گری سلاح را داشتند و تمام ریزه کاری ها را با سخاوت آموزش دادند.اکبر شهریاری دوره مربی گری تاکتیک را داشت.بهترین نکات را در مورد استتار،اختفاء و آشنایی با عوارض زمین،کار با قطب نما و....در کنار دست شهریاری یاد گرفتم. آشنایی با حسین به من کمک می‌کرد طرح های بهتری را کار کنم .کارم وقتی به چشم آمد که حامد از ما خواست یک جزوه طرح درس برای ورودی های جدید تهیه کنیم.‌ تحولات مختلف سیاسی،قد علم کردن جناح های سیاسی،آخرین روزهای سال را با کلی تحلیل و تفکر چپ و راست،به سال جدید سپرد. سال جدید با پیام نوروزی رهبری و صحبت های روز اول فروردین ایشان در حرم مطهر امام رضا ع برای همه ما مسیر و نقشه راهی را مشخص کرد که باید با بصیرت داخل آن قدم می‌گذاشتیم. امسال را باید به قول بزرگ ترها با حواس جمع پیش می بردیم.بالا بردن سطح بینش و آگاهی،یکی از مهم ترین وظایف ما بود. زندگینامه شهید مدافع حرم🕊 ادامه دارد..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعاگوی شما عزیزان هستم محتاج دعای خیر شما عزیزان 🤲 التماس دعای فرج آقاجان