eitaa logo
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
1.1هزار دنبال‌کننده
29.1هزار عکس
20.4هزار ویدیو
123 فایل
کانال دوستداران شهید مدافع حرم شهید عباس کردانی لینک کانال @abbass_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ارتباط با خادم کانال،، @mahdi_fatem313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸✨🌸✨ جـــاي شـــُهـــدا خــالــی جای "" خالی که توی وصیت نامه خطاب به همسرش نوشت: "اگر نصیبم شد منتظرت میمانم.. ((جای "" خالی که میگفت: در زمان به کسی میگویند که منتظر باشد... 😔😭)) جای "" خالی که خانمش میگفت: همیشه به شوخی بهش میگفتم اگه بدون ما بری گوشتو میبرم.. اما وقتی جنازه رو اوردن دیدم که اصلا سری در کار نیست...😔 جای "" خالی که همسرش گفت: لباسهای خونی همسرم را گذاشته بودند داخل یک کیسه پلاستیک.. روز سوم که خانه خلوت تر شد رفتم کیسه را آوردم... خون هم اگر بماند بوی مردار میگیرد. با احتیاط گره اش را باز کردم و لباسها را آوردم بیرون.. بوی عطر پیچید توی خانه... عطر گل محمدی. بوی عطری که حسن میزد.. جای "" خالی که میگفت: برای بهترین دوستان خود دعای شهادت کنید ای شُهدا برای مــا حمدی بخوانید که شُما زنــده ایــد و مــا مـُـرده ...! شهادت یک لباس تک سایز است هر وقت و هر زمان اندازه ات را به لباس شهادت رساندی، هر جا باشی با شهادت از دنیا میروی...😔 "" . ▶شهدا را یاد کنیم با یک صلوات◀❤️ 🌸✨🌸✨
جـــاي شـــُهـــدا خــالــی جای "" خالی که توی وصیت نامه خطاب به همسرش نوشت: "اگر نصیبم شد منتظرت میمانم.. ((جای "" خالی که میگفت: در زمان به کسی میگویند که منتظر باشد... 😔😭)) جای "" خالی که خانمش میگفت: همیشه به شوخی بهش میگفتم اگه بدون ما بری گوشتو میبرم.. اما وقتی جنازه رو اوردن دیدم که اصلا سری در کار نیست...😔 جای "" خالی که همسرش گفت: لباسهای خونی همسرم را گذاشته بودند داخل یک کیسه پلاستیک.. روز سوم که خانه خلوت تر شد رفتم کیسه را آوردم... خون هم اگر بماند بوی مردار میگیرد. با احتیاط گره اش را باز کردم و لباسها را آوردم بیرون.. بوی عطر پیچید توی خانه... عطر گل محمدی. بوی عطری که حسن میزد.. جای "" خالی که میگفت: برای بهترین دوستان خود دعای شهادت کنید ای شُهدا برای مــا حمدی بخوانید که شُما زنــده ایــد و مــا مـُـرده ...! شهادت یک لباس تک سایز است هر وقت و هر زمان اندازه ات را به لباس شهادت رساندی، هر جا باشی با شهادت از دنیا میروی...😔 "" . ▶شهدا را یاد کنیم با یک صلوات◀❤️ @abbass_kardani
#شهید_همت: ✍روشنفکران مابہ این انقلاب بسیار لطمہ زدند زیرا نہ آنرا شناختند و نہ زحمت ورنجی متحمل شدند...
🌸✨🌸✨ جـــــاي شـــــُهـــدا خــــالــــیــ جــاے "" خــالــے ڪــه تــوے وصــیــت نــامــه خــطــاب بــه همــســرش نــوشــتــ: "اگر نــصــیــبــم شــد مــنــتــظــرت مــیــمــانــمــ.. ((جــایــ"" خــالــے ڪــه مــیــگــفــتــ: درزمــان بــه ڪــســے مــیــگــویــنــد ڪــه مــنــتــظــر بــاشــد...😔😭)) جــایــ"" خــالــے ڪــه خــانــمــش مــیــگــفــتــ: همــیــشهبــه شــوخــے بــهش مــیــگــفــتــم اگــه بــدون مــا بــرے گــوشــتــو مــیــبــرمــ.. اماوقــتــے جــنــازه رو اوردن دیــدم ڪــه اصــلــا ســرے در ڪــار نــیــســتــ...😔 جــاے "" خــالــے ڪــه همــســرش گــفــتــ: لــبــاســهایــخــونــے همــســرم را گــذاشــتــه بــودنــد داخــل یــڪ ڪــیــســه پــلــاســتــیــڪــ.. روزســوم ڪــه خــانــه خــلــوت تــر شــد رفــتــم ڪــیــســه را آوردمــ... خــونــهم اگــر بــمــانــد بــوے مــردار مــیــگــیــرد.بــا احــتــیــاط گــره اش را بــاز ڪــردم و لــبــاســها را آوردم بــیــرونــ.. بــویــعــطــر پــیــچــیــد تــوے خــانــه... عــطرگــل مــحــمــدیــ. بــویــعــطــرے ڪــه حــســن مــیــزد.. جــاے "" خــالــے ڪــه مــیــگــفــتــ: بــرایــبــهتــریــن دوســتــان خــود دعــاے شــهادت ڪــنــیــد اے شــُهدا بــراے مــــا حــمــدے بــخــوانــیــد ڪــه شــُمــا زنــــده ایــــد و مــــا مـــُـرده ...!شــهادت یــڪ لــبــاس تــڪ ســایــز اســتــ هر وقــت و هر زمــان انــدازه ات را بــه لــبــاس شــهادت رســانــدیــ، هرجــا بــاشــے بــا شــهادت از دنــیــا مــیــرویــ...😔 "" . شــهدارا یــاد ڪــنــیــم بــا یــڪ صــلــواتــ @Abbass_Kardani 🕊کانال شهید عباس کردانی🕊
عاشق اگر باشی را می گذاری بعد از فدا شدن مثل 🕊 ڪہ می گفت : اگر با ڪار پیش بیایے، بہ طور قطع بریدن و عمل زدگے و برایت مفهومے پیدا نمے ڪند. 🍃🌹🍃🌹 @abbass_kardani
🍂🐚🍂🐚🍂🐚 کتاب شهدا را بسیار دوست داشت با آنها بخصوص #شهید_همت ارتباط زیادی برقرار می کرد. یک روز قبل از رفتن به سوریه گفت: مادر، من از هر کدام از #شهیدان چیزی را یاد گرفته ام اگر روزی نبودم به دوستان و آشنایان بگویید این #کتاب ها را مطالعه کنند و با درس گرفتن از منش و رفتار شهدا زندگی خود را به جلو ببرند... #شهید_عباس_آسمیه🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹
نه فقط #چهارشنبه_هـــا ، که به برکت ِ خونِ #شهیدانمان ، تمامِ روزهایمان #سفید است ، به برکتِ سرخی ِخونِ #شهید_همت ، #شهیدخرازی ...🌷 به قداستِ ِخونِ #حسین_همدانی ... #مسلم_خیزاب ... #محمد_کیانی ...🌷 و تمـــامِ شهیدانی که #گمنـــــام رفتند ..🌷 آری ؛ تمامِ روزهایمان #سفید است ، مانندِ روی #مادرانِ شهید ...🌷 و این روزهای سفیدمان را ، مدیونِ دلتنگی های #حنانه و #حِلما ئیــــم ...! مدیونِ صبـــوریِ #همسرانِ شهیــــد...🌷 و به کوری چشم دشمن ، روزهای ما #سفید خواهد ماند ، به برکتِ غیرتِ #مدافعان_حرم ... #ان_شاءالله ✌ #حجاب_مصونیت_است_نه_محدودیت ❤ #لبیــــک_یا_فاطمةالزهرا (س) . #خیبـــری . . #شهید_حمید_رستمی خواهــــرم : به پهلوی شکسته ی فاطمه(س) قسمتـان میدهــم که : #حجاب .. #حجاب .. #حجاب . . 🌹 . . . #حجاب_مصونیت_است_نه_محدودیت 🌹 #آری_به_حجاب_عقلانی ✅ #چهارشنبه_های_سرخ ✌ #چهارشنبه_های_سفید 🚫 #نه_به_حجاب_اجباری 🚫 .
دو تا جمله ی زیبا👌 از 🔹️ یاد خدا☝️ را فراموش نکنید و مرتب بسم الله بگویید و با یاد خدا ،ذکر خدا خیلی از مطالب حل می شود☺️👌 من خاک پای هم نمی‌شوم ای کاش من یک بودم و در سنگر نبرد از آنان جدا نمی‌شدم💔❤️ https://eitaa.com/abbass_kardani/11797
ساعت ۱:۳۰ بامداد دیروز بود ۸ فروردین ۱۳۹۸ دایرکت صفحه را که باز کردم، عزیزی برای عکس استوری سیل هولناک شیراز نوشته بود این سیل یه «مهدی باکری» نیاز داره یه «مهدی زین الدین» «احمد کاظمی» متوسلیان «خرازی» اصلاً خیلی حسی و دلی نوشته بود ازش پرسیدم با همۀ این شهدا آشنا هستید؟ گفت «خوشبختانه بله 🙂» اسمش علی بود ۳۷ ساله از «اسلامشهر» یکهو بی مقدمه گفت « من شفا گرفتۀ قبر خالی هستم🙂 » ارادت عجیبی هم به حاج احمد متوسلیان داشت خلاصه ما گوش شدیم و او زبان که 😃 « ۱۲ سال اعتیاد داشتم از شهدا بدم می آمد😒؛ چون دلیل اعتیادم را انقلاب کردن آنها می دانستم آن روز با خانواده ام بحثم شد و از خانه زدم بیرون مقداری حشیش خریدم😶 و تصمیم گرفتم بروم گلزار شهدای بهشت زهرا گفتم می روم آنجا و با کشیدن حشیش به آنها اهانت و خرابشان می کنم برای اولین بار بود پایم را داخل گلزار شهدا می گذاشتم😞 زمان خدمت سربازی از زبان فرمانده مان یک چیزهایی از شنیده بودم😇 و فقط از او خوشم می آمد😃 رفتم داخل که جایی برای نشستن پیدا کنم روی یک صندلی سیمانی نشستم نگاهی به دور و برم کردم که کسی نباشد حشیش را سیگاری بار کردم ناگهان دیدم بالای سر قبری، عکس را زده اند😕 پیش خودم گفتم «برای چی عکس خود شهید را نزده اند و عکس را زده اند☹️ ؟»؛ در حالیکه قشنگ بهم زل زده بود و نگاه خوشگلی داشت نگاهم که به سنگ قبر افتاد، واقعاً خشکم زد دیدم نوشته خودش بود آنجا قبر بود😫 در حالیکه من اصلاً و ابداً نمی دانستم قبر او کجاست همانجا بهش گفتم «ببین تو خودت می دانی من از شماها دل خوشی ندارم🙁 الآن هم برای دعوا آمده ام اینجا ولی خدایی از تو یکی خوشم می آید😒 اگر رفاقت سرت می شود، بدان که از اعتیاد خسته شده ام هیچی هم ندارم؛ حتی آبرو و اعتبار این ها را بهم بده از آنجا که برگشتم، یکی از دوستانم را دیدم گفت یک جایی هست به نام انجمن معتادان گمنام که رایگان ترک می کنند🤗 بیا به آنجا برویم خلاصه رفتم و ترک کردم و الآن ۱۰ سال است که پاکم به سال نرسیده، اعتبار هم پیدا کردم طوری شد که الآن مسئول امور مالی هیئت محله مان هستم☺️ و آبرو و اعتباری کسب کرده ام که فکرش را هم نمی کردم بچه دار هم نمی شدم😢 با توسل به شهدا خدا یک پسر بهم داد که الآن هشت سالش هست و عاشق هیئت » 😃 🌷 😘 🌿 https://eitaa.com/abbass_kardani/11939
. . گرد و غباری که بر چھره های نورانی✨ شما نشستہ کجا... و گرد و غباری کہ از گناه بر دل ما نشستہ ڪجا...😔💔 #شرمنده‌ایم_که_مدام_شرمنده‌ایم #شهید_همت #آی_شهدا_دعامون_ڪنید✋
📝 💢دیشب حال خوشی نداشتم😞 گذرم افتاد به ♦️از خیابان شهدا🌷 آرام آرام در حال گذر بودم. خیابان هر قدمش ایی داشت 🌾 ، به نام محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین😌نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی⁉️⁉️ جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم😔 🌾 دومین کوچه شهید پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی💖 رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد👤 صدایم زد! گفت: سفارشم بود به حضرت زهرا و رعایت حدود خدا... چه کردی⁉️ جوابی نداشتم و از شرم از کوچه گذشتم😔 🌾 به سومین کوچه رسیدم! شهید به صدایی ملایم💥اما محکم مرا خواند! گفت: البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد⁉️ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد😢 سر به گریبان؛ گذشتم. 🌾 چهارمین کوچه! شهید آقا حمید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی⁉️ برای خودت چه کردی!؟ برای دفاع از ⁉️ همچنان که دستانم در دستان بود! از او جدا شدم💕 و حرفی برای گفتن نداشتم. 🌾 پنجمین کوچه و شهید صدای نجوا و مناجات شهید می آمد! صدای اشک و ناله😭 در درگاه پروردگار را متوجه اش نکردم🚫 شرمنده شدم، از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم😔 🌾 ششمین کوچه و شهید هیبت خاصی داشت. مشغول بود! مبارزه با هوای نفس،نگهبانی دل💝 کم آوردم...گذشتم... 🌾 هفتمین کوچه انگار کانال بود! بله شهید انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! دل های دختران و پسرانی بود که در دنیا خطر⚠️ لغزش و غفلت تهدیدشان میکرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم😔 🌾 هشتمین کوچه؛ رسیدم به انگار شهید پازوکی هم کنارش👥 بود! پرونده های را تفحص میکردند! آنها که اهل عمل به وصیت شهدا📜 بودند شهید محمودوند پرونده شان را به می سپرد! برای ارسال نزد 😢 🌾پرونده های باقیمانده روی زمین🗞 دیدم وساطت میکردند، برایشان. هم بود!😭 وساطت فایده نداشت❌ ⇜از حرف ⇜تا ! فاصله زیاد بود. دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم...خودم دیدم که با حالم چه کردم!😭😭 تمام شد...تمام⛔️ از پس کوچه های دنیا! ❌نمی توان گذشت❌ ❣ 😔 🌷شهدا همه را صدا میزنند 💥اما نمیشنود🚫 🌹🍃🌹
🔸سید میلاد رابطه ی بسیار قوی با شهدا داشت و همیشه از #شهید_همت و شهید زین الدین🌷 یاد میکرد. 🔹تمام خوبی های که یک انسان میتوانست دارا باشد این جوان متواضع و با اخلاقِ ما دارا بود 🔸سید عزیز به فریضه #نماز_اول_وقت اهمیت زیادی قائل بود و همیشه نوجوانان و جوانان را در مسیر معنودیت و عبادت سوق میداد. 🔹پیکر سید میلاد پس از #شهادت به دست داعشی های حرامی می افته، دست و پا و سر مطهر رو از تن جدا می کنند و با خودشون می برند. پیکرشون چند روز زیر آفتاب می مونه و کسی از محل پیکر خبر نداشته 🔸به خاطر بیقراری های پدر و خواهرشون، شهید به خواب یکی از دوستانشون میان و در خواب محل پیکرشون رو نشون میدن و میگن می خواستم #گمنام بمونم ولی به خاطر بیقراری پدرم بیایید من رو ببرید. #شهید_سیدمیلاد_مصطفوی شهدارایادکنیم با ذکر صلوات 💥💥💥 @abbass_kardani 💥💥💥
⭕️روایت #سردار_سلیمانی از آخرین دیدار با #شهید_همت ‌ 💢جزیره مجنون تحویل لشكر ۲۷ محمد رسول‌ا...(ص) بوده و حالا بعد از دو هفته هر چه زده بود به در بسته خورده و چند گردانش هم منهدم شده بودند.😞 💢همین هم باعث شد بنشیند پشت موتور🏍 و برود مقر لشكر ۴۱ ثارالله(ع) و صحبت با فرمانده‌شان #قاسم_سلیمانی. روایت حاج قاسم از این جلسه جالب است:👇 ‌ 💢«بعدازظهر ۱۷ اسفند بود كه دیدم #حاج_همت با سر و وضعی كاملا خاك‌آلود به سنگر آمد و از من درخواست تعدادی نیرو كرد تا بتواند خط خودش را نگه دارد! گویا بیشتر نیروهایش #شهید و مجروح شده بودند💔. یك گردان در انتهای جنوبی جزیره مجنون داشتیم. به مسئول اطلاعات عملیات لشكر گفتم با #همت برود و یك گروهان را در اختیار #همت قرار دهد.» و این آخرین دیدار #همت بوده.🕊 ‌‌🌷💥🌷 @abbass_kardani 🌷💥🌷
| | . سید شهیدانـ اهل قلم، مرتضےآوینے در وصفش گفت :" من هرگز اجازهـ اجازه نمےدهم ڪہ‌صداے حاج همتـ در درونمـ گمـ شود.این سردار خیبر، قلعہ قلب مرا نیز فتح ڪرده استـ. . |
💌 🌹 : در این چند صباحی که زنده ایم مرتب به وسیله خدا آزمایش می شویم و هر لحظه عمر ما آزمایش است شکست هست، پیروزی هست، سختی هست، راحتی هست، همه چیز هست، ولی آنچه پیش از همه مطرح هست؛ آزمایش خداست 🍀💐🍀💐🍀💐🍀 @abbass_kardani 💐🍀💐🍀💐🍀💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥روایت راوی پنجــره زیباســـت اگــر بگذارنــد، چشم مخصوص تماشاست اگر بگذارند، من از اظهـار نظـرهای دلــم فهمیــدم، عــشــق هم صاحب فتواسـت، اگر بگذارند... #_سالروز شهادت ۱۷اسفند خاکی ها ملائک🕊
🍃هرگاه دلم از دنیا و آدم هایش میگیرد، بغض هایم را بغل می گیرم و نیت زیارت می کنم و راهی می شوم سوی امامزاده شاهرضا. 🍃به صحن می رسم دست به سینه سلام می دهم و پس از آن ‌طبق قرار همیشگی می روم سوی مزار فرمانده. مثل همیشه زائرهای بسیاری دارد. چند قدم مانده به مزار می ایستم و فاتحه ای می خوانم و پاکج می کنم سوی شهید گمنام. 🍃پله ها را بالا می روم و اشک هایم به پایین میریزند. چشمانم به نوشته قرمز شهید گمنام، رفیق همیشگی و سنگ صبور حرف های تلمبار شده بر دلم روشن می شود. کمی که آرام می شوم دلم پر می کشد سوی مسافر برگشته از ... 🍃قدم هایم را آرام آرام برمیدارم اما در دلم شور عجیبی است. از همان موقع که شنیدم شهر با شهادتش زیر و رو شد و دلها منقلب، دل من هم در جاماند. نگاه می کنم به نوشته های مزار. برای بار چندم محمد مرادی را می خوانم. 🍃دلم می لرزد به یاد آخرین لبخندش که با تابوت قاب شده بود. بغض می کنم برای اشک های فرزندانش. و اشک هایم جاری می شود برای بیقراری خانواده اش... 🍃به این می اندیشم که روزی او هم در همین گلزار قدم برداشته و میان شهدا رزق شهادت خواسته. نمی دانم چه کرد که حضرت زینب از میان آدم های یک شهر نازش را خرید و عاقبت بخیر شد.اما در آخرین نوشته هایش جمله ای زیبا سبب شد دلم بلرزد. نوشه بود احساس می کنم عنایت ویژه ای به من دارند... 🍃آقا محمد، خوش به حالت. شما که به مراد دلت رسیدی اما ما اسیران بلاتکلیفی به گوشه نگاهی محتاجیم... ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٢٧ شهریور ۱٣۵٩ 📅تاریخ شهادت : ۱۰ مرداد ۱٣٩۵ 📅تاریخ انتشار : ۱۰ مرداد ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : حلب_سوریه 🥀مزار شهید : اصفهان گلزار شهدای شهرضا 🌹🍃🌹🍃
انتظار یعنی ؛ بعد از ذکر مصیبت سیدالشهداء برای فرج امام زمان دعا کنیم ...
🌼 ما هم سربازیم! ✍ در عملیات مسلم بن عقیل دچار خونریزی معده شد و مدام خون بالا می‌آورد. به‌ناچار منطقه‌ی نظامی را ترک کرد و چند نفر همراه با او به بیمارستان اسلام‌آباد غرب رفتیم. جلوی در بیمارستان به‌دلیل ازدیاد بیماران و مراجعان ما را راه نمی‌دادند. یکی از همراهان به دهانش آمد که سردار را معرفی کند و با تشر به مسؤولی که راه‌مان نمی‌داد بگوید می‌دانید چه کسی را در این بحبوحه جنگ جلوی در بیمارستان معطل کرده‌اید... که همت جلوی او را گرفت و به آن مسؤولی که جلوی ما را گرفته بود، گفت: ما هم سربازیم برادر. از منطقه آمدیم. مثل همه‌ی بیمارها. ببین جایی برایمان پیدا می‌شود؟ بعد از چند ساعت معطلی، بالاخره تختی در بخش عمومی اورژانس بیمارستان به همت دادند. وضعیت از نظر اصول نظامی اصلا مساعد نبود. بیم ترور شدن حاج همت را داشتیم. ایشان از ما می‌خواست او را روی تخت بیمارستان در اورژانس عمومی کنار ده‌ها بیمار دیگر رها کنیم و برویم. هر چه کردیم نتوانستیم ایشان را قانع کنیم که خود را به مسؤولان بیمارستان معرفی کند و از آن‌ها بخواهد یک اتاق خصوصی در اختیارش بگذارند. هر بار که این درخواست را تکرار می‌کردیم شهید همت می‌گفت: ما هم سربازیم. 👤 راوی: سرتیپ امیر رزاق‌زاده؛ از همراهان و هم‌رزمان شهید همت 📰 منبع: روزنامه جام‌جم 99/11/07 ❤️ مثل_شهدا_زندگی_کنیم یادشهداکمترازشهادت نیست 🕊@abbass_kardani🕊 کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
تصویر کمتر دیده شده از فرمانده لشکر۲۷ حضرت‌رسولﷺ در جبهه‌ های غرب هدیه به روح مطهر شهید