پسره رفت تو کوچه دید داداش دوقلوش داره فوتبال بازی مکنه
محکم زد تو گوشش و گفت: تو اینجایی؟؟؟
مامان ۲دفه منه برده حمام😡😐 😂😂
#لبخند😚
- پیرمردی بازنشسته، خانه ای در نزدیکی یک دبستان خرید.
- یکی دو هفته اول همه چیز به در آرامش پیش میرفت
- تا این که مدرسه ها باز شد. در اولین روز مدرسه، پس از تعطیلی کلاسها سه تا پسر بچه هر روز پشت خانه مرد فوتبال و توپ را به در خانه اش میزدند.
-این کار هر روز تکرار می شد و آسایش پیرمرد کاملاً مختل شده بود.
-روزی وقتی مدرسه تعطیل شد،پیر مرد بچه ها را صدا کرد و به آنها گفت: «بچه ها شما خیلی بامزه هستید. من روزی ۱۰۰۰ تومن به هر کدام از شما می دهم که بیایید اینجا، و فوتبال کنید.
-بچه ها خوشحال شدند و هرروز با گرفتن پول می آمدند.
-چند روز بعد، پیرمرد به سراغشان آمد و گفت: « من نمیتوانم روزی ۵۰۰ تومن بیشتر به شما بدهم. از نظر شما اشکالی ندارد؟»
بچها با دلسردی پذیرفتند و ادامه دادند.
سری بعد پیرمرد گفت: من فقط می توانم روزی ۱۰۰ بدهم!
-بچه ها گفتند: « ۱۰۰ تومن؟ اگه فکر میکنی ما فقط به خاطر روزی فقط ۱۰۰ تومن حاضریم اینجا فوتبال کنیم اشتباه کردی!!!!!
-و از آن پس پیرمرد با راهکار تربیتی معکوس، با آرامش به زندگی ادامه داد...🤓🖐
- تشویق یا تنبیه بیش از حد، باعث بی انگیزگی میشود....
پس مراقب باشیم فرزندان را بیش از حد تشویق نکنیم !!!
💠@abbass_kardani💠
پسره رفت تو کوچه دید داداش دوقلوش داره فوتبال بازی مکنه
محکم زد تو گوشش و گفت: تو اینجایی؟؟؟
مامان ۲دفه منه برده حمام😡😐 😂😂
#لبخند😚
- پیرمردی بازنشسته، خانه ای در نزدیکی یک دبستان خرید.
- یکی دو هفته اول همه چیز به در آرامش پیش میرفت
- تا این که مدرسه ها باز شد. در اولین روز مدرسه، پس از تعطیلی کلاسها سه تا پسر بچه هر روز پشت خانه مرد فوتبال و توپ را به در خانه اش میزدند.
-این کار هر روز تکرار می شد و آسایش پیرمرد کاملاً مختل شده بود.
-روزی وقتی مدرسه تعطیل شد،پیر مرد بچه ها را صدا کرد و به آنها گفت: «بچه ها شما خیلی بامزه هستید. من روزی ۱۰۰۰ تومن به هر کدام از شما می دهم که بیایید اینجا، و فوتبال کنید.
-بچه ها خوشحال شدند و هرروز با گرفتن پول می آمدند.
-چند روز بعد، پیرمرد به سراغشان آمد و گفت: « من نمیتوانم روزی ۵۰۰ تومن بیشتر به شما بدهم. از نظر شما اشکالی ندارد؟»
بچها با دلسردی پذیرفتند و ادامه دادند.
سری بعد پیرمرد گفت: من فقط می توانم روزی ۱۰۰ بدهم!
-بچه ها گفتند: « ۱۰۰ تومن؟ اگه فکر میکنی ما فقط به خاطر روزی فقط ۱۰۰ تومن حاضریم اینجا فوتبال کنیم اشتباه کردی!!!!!
-و از آن پس پیرمرد با راهکار تربیتی معکوس، با آرامش به زندگی ادامه داد...🤓🖐
- تشویق یا تنبیه بیش از حد، باعث بی انگیزگی میشود....
پس مراقب باشیم فرزندان را بیش از حد تشویق نکنیم !!!
💠@abbass_kardani💠
سوژهسخنطنز
امروز با رفيقم رفتيم باشگاه يكم ورزش كنيم هزينه رو كه گفت
فهميديم كه اصن آدم بايد تپل باشه😂
#لبخنـــــد😌
دکتر هانس سلی از پیشگامان تعریف استرس می گن: ورزش، اعصاب را در برابر استرس مقاوم می کنه.
جالبه که ورزش در دین هم، ریشه تاریخی داره.
برای مثال امام علی ؏ در مسابقات کشتی، پشت تمام رقیبان خودشونو به زمین می زدند. و ورزشکار حرفه ای بودن.
پیامبرﷺ در مسابقات اسب سواری شرکت می کردن. و..
اما نکتش اینه که ورزش، هدف نبوده بلکه فقط یه ابزار بوده برای رسیدن به هدف!
هدف اصلی اینجاست:
''قوّ علی خدمتک جوارحی''
بار پروردگار، اعضا و جوارحم را برای خدمت به خودت نیرومند گردان.
حالا اگه هزینه داشتیم و باشگاه رفتیم و باشهرت یا ثروتِ ورزشی خدمت کردیم که عالی. اگرم نه و جیب خالی بود که بدونیم⇦ هرکار درستی که بهمون قوّت جسم و قدرت روح بده و خدمت کنیم نامش ورزشه🤩!
ورزشکار باشیم ان شالله✌️
📘 اولین دانشگاه، ج۱۴، ص۱۰۳
📒مفاتیح الجنان. دعای کمیل
👈سوژه سخن طنز
حیف نون با وانتش میزنه به یه بنز صفر، با کلی گریه و زاری و التماس رضایت می گیره
تو چهار راه بعدی دوباره میزنه به همون بنزه! سرشو از ماشین میاره بیرون میگه: برو منم😂
#لبخنـــــد😌
در اینکه خداوند مهربان و رحیمه هیچ شکی نیست. اما گاهی ما انسانها از این فرصت سو استفاده می کنیم. و اون گناه رو تکرار می کنیم. این میشه که قبح و زشتی گناه از بین میره و گاها انسان به جایی میرسه که انگار نه انگار گناهی مرتکب شده.
خداوند به ما راهکار دادن و از ما میخوان اگر هم اشتباهی مرتکب شدیم سریع خدا را یاد کنیم تا جبران بشه و گناه برامون عادی نشه:
و کسانی که چون کار زشتی کردند خدا را یاد کنند.
یاد خداوند مثل ''سرعت گیری'' عمل میکنه که نمیگذاره آمار تصادف بیشتر شه! ماه رمضان فرصت استفاده بیشتر از سرعت گیرهای خداست. قدرشو بدونیم.
📚قران کریم. سوره ال عمران. آیه۱۳۵
👈سوژه_سخن_طنز
خیلی جاها خانواده مانع پیشرفتمون شده😕
-
-
-
مثلا من خودم یه بار داشتم مهاجرت میکردم آمریکا، سوار هواپیما که شدم بابام بیدارم کرد گفت پاشو برو نون بگیر 🙈😂😐
#لبخنــــــــــد🙃
ورودی سال 77 رشته مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی شریف بود.
از سال سوم به دنبال فعالیتهای پژوهشی بود. یک روز آمده بود توی اتاق و گفت:
- پاشو بریم یه چیزی نشونت بدم.
یک ماهیتابه برداشت و رفتیم توی حیاط خوابگاه. دست کرد توی جیبش و یک پاکت آورد بیرون. ماده خمیری مانند سفیدی را انداخت توی ماهیتابه. کبریت بهش زد و گفت «در رو!»🏃🏻♂🏃🏻♂
دویدیم پشت درختها. چند ثانیه بعد یک دفعه ماهیتابه گَر گرفت. مثل فشفشه این طرف و آن طرف میرفت. آتشـــــ🔥 که تمام شد، رفتیم سر وقت قابلمـه. قدر یک کف دست سوراخ شده بود..👀
مصطفی از اینترنت یک جور سوخت موشک را پیدا کرده بود؛ داشت درصد مواد را آزمایش میکرد.✌️🏾😉
📚خاطـرات شهیـد هستہ ای
شهید مصطفے احمدی ࢪوشنـــــ☀️
اللهم عجل لولیک الفرج
👈سوژه_سخن_طنز
-از دوستم پرسیدم تعلیم رانندگی چطور بود؟
-میگه فضا، فضای معنوی بود
-به هر سمتی میپیچیدم همه داد میزدن
-یا علی😂😂
- یا ابوالفضل😂😂
#لبخنــــــــــد
-سه برادر بر سر تقسیم شترهایشان به اختلاف افتادند و چون نمی توانستند در این مورد توافق نمایند و کارشان به نزاع کشیده شد،
- تصمیم گرفتند که نزد حضرت علی ؏ آمده تا برای آنها قضاوت نماید.
-سه برادر نزد حضرت آمده و عرض کردند: ما سه برادر هستیم و هفده شتر از پدر به ارث برده ایم، قرار است که برادر بزرگ نصف شترها، برادر دیگر یک سوم شترها و برادر کوچک تر یک نهم شترها را صاحب شود.
- اما چون شترها را نمی توان تکه تکه کرد در تقسیم آنها درمانده شده ایم.
-امام ؏فرمودند: اگر اجازه دهید، من یک شتر از شترهای خودم را به شترهای شما اضافه می کنم و سپس آنها را تقسیم می نمایم. وقتی شتر امام را به شترها اضافه کردند، برادرها صاحب هجده شتر شدند.
آنگاه امام ؏ فرمودند: برادر بزرگ تر نصف شترها مال اوست،نصف هجده شتر می شود 9 شتر، برادر دیگر که یک سوم سهم او می شود، یک سوم هجده شتر می شود 6 شتر و برادر کوچک که یک نهم سهم دارد، یک نهم هجده شتر می شود 2 شتر. 9 و 6 و 2 شتر می شود هفده شتر و حالا شتر من را به خودم برگردانید..
-قران ڪریم
-سورھ حجرات آیه ۹:
-و اقسطوا... بھ عدالت رفتار ڪنید
👈سوژه سخن طنز
-مردم جدیدا خیلی مذهبی تر شدن!
خودم شاهدم
از سوپر مارکت میان بیرون
-میگن یا خدا
از مرغ فروشی که میان بیرون
-میگن یا حسین
از قصابی میان بیرون
-میگن یا پیغمبر
-امروزم خودم رفتم لنت ترمز بخرم یه قیمتی گفت که اومدم پشت ماشین نوشتم ...
بیمه ابوالفضل ...😂✋
#لبخنـــــد😌
-مرد فقیرى بود که همسرش کره میساخت و او آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت.
-آن زن کره ها را به صورت دایره های یک کیلویى مى ساخت.
- مرد آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید.
-روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. -هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود.
- او از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من مى فروختى در حالى که وزن آن ۹۰۰ گرم است.
-مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت: ما که ترازویی نداریم. ما یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر را به عنوان وزنه قرار میدادیم. یقین داشته باش که: به اندازه خودت برای تو اندازه مى گیریم..
پیامبر اکرم ﷺ میفرمایند:
-هر مردی که قوت مردم را بخرد و تا چهل روز آن را نگاه دارد به انتظار اینکه مسلمانان در گرانی واقع شوند گناهی کرده که اگر تمام آن قوت را بفروشد و پولش را صدقه بدهد، کفاره آن گناهی که کرده نمیشود.
👈سوژه_سخن_طنز
-تو ایران یه خوبی که داره کارها جمعیه...
-یهو همه با هم میرن دلار میخرن
-یهو همه با هم میرن سکه میخرن
-یهو همه با هم میرن تو صف ثبتنام خودرو
-یهو همه با هم میرن تو بورس
-یهو همه با هم میریم به فنا😂🔥
#لبخنــــــــــد😌
خداوند در آیه 103 آل عمران می فرماید:
- "وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا ۚ وَاذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیکُمْ إِذْ کُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا
-و همگى به ریسمان الهی، چنگ زنید، و پراکنده نشوید، و نعمت (بزرگ) خدا را بر خود، به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید، و او میان دل هاى شما، الفت ایجاد کرد، و به برکت نعمت او، برادر شدید."
در واقع اصلی ترین عامل اشتراک و پر قدرت ترین ان، ایمان به خداوند است. و چنان قلب های مؤمنان را با هم مهربان و همسو می کند که گویا همه آنان روح واحدی دارند..
این اتحاد می تواند به انتخابات صحیح و گزینش اصلح توسط اکثریت و در نتیجه، کاهش مشکلات مردم کمک کند ان شالله....
متحد باشیم
👈سوژه سخن طنز
رفتم دندونپزشکی به دکتره میگم :
آقای دکتر این دندون عقلم کج دراومده ..
اومدم اینجا حسابشو برسی!
دکتره میگه : یعنی میگی بکشمش؟! 🤔🤔
نه ، گفتم دکتری ، یکم نصیحتش کنی بلکه به راه راست هدایت شه .. !! 😂😂😂😂😂
#لبخنــــــــــد
حکیمی نصرانی به نزد امام صادق (علیه السلام) آمد و گفت: آیا در کتاب پروردگارتان ( قرآن مجید) یا در سنت پیامبرتان چیزی از طب یافت می شود؟
امام (علیه السلام) فرمود: آری، در کتاب پروردگار ما این آیه وجود دارد: کلوا و اشربوا و لا تسرفوا(اعراف31)🍀
و در سنت پیامبر ما نیز این حدیث وجود دارد الاسراف فی الاکل رأس کل داء و الحمیته منه اصل کل دوآء
اسراف در غذا خوردن سرآمد تمامی بیماری هاست و پرهیز نمودن سرآمد تمامی داروهاست.نصرانی پس از شنیدن این سخنان ایستاد و گفت:
به خدا قسم کتاب پروردگارتان و سنت پیامبرتان دیگر چیزی از طب را برای جالینوس حکیم باقی نگذاشته است
📚تفسیر مجمع البیان
👈سوژه سخن طنز
حیف نون تو محرم سیگار میکشید
بهش میگن: نکش گناه داره
میگه: من عین شما نمی تونم بیخیال باشم ... اعصابم از دست یزید داغونه 😂😂
#لبخنـــــد😌
-انساني عاقلی بود که به او زید مجنون میگفتند.. به اين خاطر اینکه هر انسان اديبي را به سکوت وا مي داشت
-وقتۍ خبر تخريب بارگاه سیدالشهدا ؏ را شنيد، اندوهش شديد گرديد پاي پياده و ديوانه وار از مصر خارج شد، تا به کربلا رسید...بارگاه را خراب کرده و اب را بر ان جاری کرده بودند که شخم کنند اماهرچه اب میرفت باز قبر پنهان نمیشد..فردی که مسئول شخم زدن از طرف متوکل عباسی بود توبه کرد و به دست متوکل کشته شد. وزید بسیار غمگین شد. یک روز زید دید سر وصداییست و کسی باشکوه تشییع می شود..پرسید و گفتند: کنیز متوکل بوده. زید از غربت امام گریست و نامه ای به متوکل نوشت
که: خدا اهل فساد و آنکه را بر اين دنياۍ فاني ايمان دارد، لعنت کند.
- وقتي متوکل آن را خواند به شدت خشمگين شد و دستور داد او را زنداني کنند.
چون شب فرا رسيد متوکل خوابی دید که برخاست و زيد را از زندان آزاد کرد و خلعت بسيار گرانبهايي به او پوشانيد و گفت: هر خواسته اي داري، بگو. زيد گفت: خواسته ام عمارت و ساختن قبر حسين ؏ است و اينکه کسي متعرض زائران آن حضرت نشود. متوکل دستور اين کار را صادر کرد و زيد با شادي بيرون آمد و در شهرها مي گرديد و مي گفت: هر کس قصد زيارت قبر حسين را دارد براي هميشه در امان است.
بحار ج 45 ص 403
👈سوژه_سخن_طنز
-مردم جدیدا خیلی مذهبی تر شدن!
خودم شاهدم
از سوپر مارکت میان بیرون
-میگن یا خدا
از مرغ فروشی که میان بیرون
-میگن یا حسین
از قصابی میان بیرون
-میگن یا پیغمبر
-امروزم خودم رفتم لنت ترمز بخرم یه قیمتی گفت که اومدم پشت ماشین نوشتم ...
بیمه ابوالفضل ...😂✋
#لبخنـــــد😌
-مرد فقیرى بود که همسرش کره میساخت و او آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت.
-آن زن کره ها را به صورت دایره های یک کیلویى مى ساخت.
- مرد آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید.
-روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. -هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود.
- او از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من مى فروختى در حالى که وزن آن ۹۰۰ گرم است.
-مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت: ما که ترازویی نداریم. ما یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر را به عنوان وزنه قرار میدادیم. یقین داشته باش که: به اندازه خودت برای تو اندازه مى گیریم..
پیامبر اکرم ﷺ میفرمایند:
-هر مردی که قوت مردم را بخرد و تا چهل روز آن را نگاه دارد به انتظار اینکه مسلمانان در گرانی واقع شوند گناهی کرده که اگر تمام آن قوت را بفروشد و پولش را صدقه بدهد، کفاره آن گناهی که کرده نمیشود.
👈سوژه_سخن_طنز
-تفاوت ژلوفن با استامینوفن میدونی چیه ???
.
..
.
.
.
.
.
- ﮊﻟﻮﻓﻦ ﻣﯽ ﮔﻪ : ﺳﺮﺕ ﻏﻠﻂ ﮐﺮﺩﻩ ﺩﺭﺩ ﮔﺮﻓﺘﻪ، ﻣﮕﻪ ﻣﻦ
ﻣﺮﺩﻡ؟
-ﺍﺳﺘﺎﻣﯿﻨﻮﻓﻦ ﻓﻘﻂ ﻣﯽ ﮔﻪ: ﺗﻮﮐﻞ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ، ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ ﭼﯽ
ﻣﯿﺸﻪ😂!!!
#لبخنـــــد
اهالي روستايي به دليل بيآبي تصميم گرفتند براي نزول باران، نماز استسقاء بخوانند. نزد روحاني روستا رفتند و از او خواستند تا زماني براي نماز باران مشخص نمايد. روحاني به آنها گفت: روزي با پاي برهنه همه بيرون از آبادي همه حاضر شويد تا نماز باران بخوانيم. روزي كه تمام اهالي براي دعا و نماز در محل مقرر جمع شدند، روحاني به جمعيت نگاهي كرد و توجه او به يك پسر بچه جلب شد كه با چتر آمده بود. روحاني جمعيت را رها كرده و به طرف خانه بازگشت. مردم متعجب دور او حلقه زدند كه پس چرا نماز باران نمي خواني؟ او به مردم گفت: چون در ميان شما فقط اين پسر بچه اعتقاد واقعي به خدا دارد و با توكل به او، به اينجا آمده و اشارهاي به پسر بچهاي كه با چتر آمده بود..
خداوند در قران ڪریم می فرمایند:
ومن یتوڪل علی الله فهو حسبه
هرکس توکل برخداوند کند خداوند برای او کافیست..
اللهم عجل لولیک الفرج
👈سوژه_سخن_طنز
-طرف تو مکه موقع سنگ زدن به شیطون
جوگیر میشه چاقو میکشه.
-آرومش میکنن میگن چرا چاقو دراوردی
-میگه آخه نمی دونید این عوضی وقتی بچه بودم چندباررررگولم زده😆😂
#لبخنــــــــــد☺️
- قالَ الحسن بن علی علیه السلام: وَ إنّ حُبَّنا لَیُساقِطُ الذُّنُوبَ مِنْ بَنی آدَم، کَما یُساقِطُ الرّیحُ الْوَرَقَ مِنَ الشَّجَرِ.
امام حسن ؏ فرمودند: همانا محبّت و دوستی با ما (اهل بیت رسول الله صلی الله علیه وآله) سبب ریزش گناهان - از نامه اعمال - می شود، همان طوری که وزش باد، برگ درختان را می ریزد.
کلمه الامام حسن ج۷ص۲۵
👈سوژه_سخن_طنز
به عنوان کسی که بالاشهر تهران زندگی میکنه میگم خونه های اینجا همچینم بزرگ و خفن نیستن
البته شاید من که تو اتاق نگهبانی زندگی میکنم اینجوری فکر میکنم😁😅😁
#لبخنـــــد😌
پادشاهی در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد. هنگام بازگشت سرباز پیری را دید که با لباسی اندک در سرما نگهبانی می داد.از او پرسید : آیا سردت نیست؟
نگهبان گفت: چرا ای پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم.
پادشاه گفت: من الان داخل قصر می روم و می گویم یکی از لباس های گرم مرا را برایت بیاورند.
نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد. اما پادشاه وعده اش را فراموش کرد.
صبح روز بعد جسد سرمازده نگهبان را در حوالی قصر پیدا کردند، در حالی که در کنارش نوشته بود : ای پادشاه من هر شب با همین لباس کم سرما را تحمل می کنم اما وعده لباس گرم تو مرا از پای درآورد.
امام هادی (علیه السلام):
لَا تُخَيِّبْ رَاجيكَ فَيَمْقُتَكَ اللّهُ وَ يُعاديكَ.
كسي كه به تو اميد بسته است نااميدش مگردان، وگرنه مورد غضب خداوند قرار خواهي گرفت.
—————————————————
👈سوژه_سخن_طنز
_آقاهه بازنش میرن مسافرت!!!!
شب میشه و چادر میزنن!!!
آقاهه نصف شب زنش رو بیدار میکنه!!!
زنه میگه: خیر باشه؟
آقاهه میگه: تو آسمون چی می بینی؟
زنه میگه: ماه وستاره!!!!
آقاهه میگه: معنیش چیه؟
زنه میگه: معنیش عشق و عاطفه و محبتہ!!!
آقاهه میگه: الکی رویا نباف!!!!
چادر رو دزدیدن!!!!😂😂😂
#لبخنــــــــــد☺️
-پیرمردی را به خاطر دزدیدن نان به دادگاه احضار کردند. پیرمردبه اشتباهش اعتراف کرد ولی کار خودش را اینگونه توجیه کرد: خیلی گرسنه بودم و نزدیک بود بمیرم.
قاضی گفت: تو خودت میدانی که دزد هستی و من تو را جریمه مالی می کنم و می دانم که توانایی پرداخت آنرا نداری، به همین خاطر من جای تو جریمه را پرداخت میکنم.
درآن لحظه همه سکوت کرده بودند و دیدند که قاضی پولی از جیب خود درآورد و درخواست کرد تا به خزانه بابت حکم پیرمرد پرداخت شود. سپس ایستاد و به حاضرین درجلسه گفت:
همه شمامحکوم هستید و باید هرکدام جریمه پرداخت کنید چون شما در شهری زندگی می کنید که فقیر مجبور میشود تکه ای نان دزدی کند!
درآن جلسه دادگاه پولے جمع شدوقاضی آن را به پیرمردبخشید.
امام زين العابدين عليه السلام:
-لقمان گفت: «اى پسرم! ... همانا دزد ، هر گاه دزدى كند ، خداوند عز و جل روزى اش را نگه مى دارد .. حالْ آن كه اگر صبر مى كرد ، از راه خودش به آن روزى دست مى يافت»
👈سوژه سخن طنز
-ﺩﯾﺪﯾﻦ ﺗﻮ ﺷﻬﺮ ﺑﺎﺯﯼ ﺍﯾﻦ پسرايى ﮐﻪمسئول دستگاهن و ﭘﺎﯼ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﻭﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻥ ﭼﺠﻮﺭﯼ ﮊﺳﺖ ﻣﯿﮕﯿﺮﻥ؟
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﻣﺨﺘﺮﻉ ﺩﺳﺘﮕﺎﻫﻦ.
بابا ﺩﮐﻤﻪ ﺭﻭ ﺑﺰﻥ ﺑﭽﺮﺧﯿﻢ استاد!!!😂😂
#لبخنــــــــــد😌
روزی روزگاری ، شاگرد کشتی گیری بود که پیش استادش فن های زیادی رو یاد گرفته بود ، استادش هر روز یه فن از فن های کشتی رو بهش یاد میداد اما فن آخر کشتی گیری رو هنوز به شاگردش یاد نداده بود...
شاگرد اونقدر قوی شده بود که میتونست همه کشتی گیرا رو شکست بده و پشت همه رو به خاک بماله و توی همه مسابقه های خودش برنده باشه.
کشتی گیر جوان کم کم به خودش مغرور شد و یه روز همه جا جار زد که دیگه هیچکس نمیتونه پشت منو به خاک بمالونه.
استاد متوجه شد شاگردش مغرور شده خیلی ناراحت شد ولی برای این که به شاگرد یاد بده که غرور بی جا چقدر کاره نامناسبیه ، اعلام کرد حاضره که با شاگردش تو میدون شهر کشتی بگیره.
مسابقه شروع شد و استاد و شاگرد پنجه تو پنجه هم انداختن ، زور شاگرد خیلی بیشتر از استادش بود برای همین فکر میکرد که استادش رو میبره ولی استاد یه دفعه با فنی که برای شاگردش تازگی داشت حمله ای رو آغاز کرد و با یه حرکت سریع شاگرد رو به بالا برد و به زمین انداخت و برنده بازی شد. استاد همه فن ها رو به شاگردش یاد داده بود به جز یه فن. استاد اون فن رو به شاگردش یاد نداده بود چون میدونست شاگردش یه روز به قدرت خودش مغرور میشه و اون روز میتونه از این فن استفاده کنه و امروز همون روز بود. استاد با همون یه فن تونست شاگردش رو شکست بده!و گفت: کوزه گری به گفتن نیس..به دونستن فوت کوزه گریه
امام صادق ؏ می فرمایند:
روز قیامت افراد متکبر به شکل مورچه در آورده میشوند و مردم پیوسته آنها را لگدمال میکنند، تا زمانی که خدا از رسیدگی به حساب بندگان فارغ شود
📚 الکافی: 2 / 311 / 11
هدیه به امام زمان عج الله
اللهم عجل لولیک الفرج
👈سوژه سخن طنز
ماها هیچ وقت یه اشتباه رو دو بار تکرار نمیکنیم
حداقلش پنج شش بار تکرار میکنیم
قشنگ گندش که در اومد مطمئن شدیم که اشتباهه
بعدش دوباره تکرار میکنیم🤪😂
#لبخنــــــــــد😊
جوان مجرد زیبایی بود که کسی احتمال گناه در بارهاش نمیداد. ولی شبها به خانههای مردم دستبرد میزد
یک بار،از دیوار خانه ای بالا رفت. خانهای بود پر از اثاث و زنی که به تنهایی در آن خانه میزیست.
دزد با دیدن زیبایی زن، به فکر گناه افتاد. اما با خود گفت:
به فرض، مال این زن را بردم اما پس از مدّتی میمیرم..جواب صاحب روز جزا را چه بدهم؟!
پشمیان شد، از دیوار به زیر آمد..روز بعد به جمع یاران رسول خداﷺ پیوست.در این هنگام زن به مسجد در آمد و به پیامبر گفت:
«ای رسول خدا! زنی هستم تنها.
شوهرم از دنیا رفته.. شب گذشته، سایهای روی دیوار خانهام دیدم. بسیار ترسیدم
از شما میخواهم مرا شوهر دهید..
پیامبر جوان را نزد خویش فرا خواند. و پرسید: حاضری با این زن ازدواج کنی؟
- اختیار با شماست.
پیامبر اکرمﷺ زن را به ازدواج وی در آورد. جوان با زن به خانهاش رفت ومشغول عبادت شد. زن، که از کار شوهرش سخت شگفتزده بود، از او پرسید: «این همه عبادت برای چیست؟!
جوان گفت:من همان دزدی هستم که دیشب به خانهات آمدم، و خدای بنده نواز، بخاطر توبه من از راه حلال، تو را به من عطا نمود. به شکرانه این عنایت، آیا نباید سخت در عبادت او بکوشم؟!
«امام رضا(علیهالسلام)»:
-لَیسَ شَیءٌ اَحبُّ اِلَی اللهِ مِن مُؤْمِنٍ تائِبٍ أَو مؤْمِنَةٍ تائِبَةٍ.
-چیزی در نزد خدا محبوبتر از یک مرد یا یک زن توبهکننده نیست.
📚 سفینه، ج ١، ص ١٢٦
👈سوژه سخن طنز
-خسیسه میره حموم یه خودکار با خودش میبره
-جاهایی که میشوره رو خط میکشه ...دوباره نشوره😂😂😂😂
#لبخنـــــد😌
فقیری به در خانه خسیسی آمد و گفت:
-شنیده ام که تو قدری از مال خود را نذر مستحقان کرده ای. من بسیار فقیرم، چیزی به من بده!
-خسیس گفت: من نذر کوران کرده ام.
-فقیر گفت: من هم کور واقعی هستم؛
-چون
-اگر بینا بودم، از در خانه خدا روی برنمی تافتم که به در خانه کسی چون تو بیایم.
امام علی علیھ السلام:
البخيلُ يَبخَلُ على نفسِهِ باليَسيرِ مِن دُنياهُ ، و يَسمَحُ لِوُرّاثِهِ بكُلِّها
بخيل اندكى از مالِ خود را از خويش دريغ مى دارد و همه آن را سخاوتمندانه براى وارثانش وا مى گذارد.
📚غرر الحكم: 1884
👈سوژه_سخن_طنز
یارو میره میوه فروشی، پسرش هی از موزا می خورده !😋🍌
مغازه دار عصبانی می شه میگه : چی کار می کنی؟!!!!!
باباهه می گه: ولش کن، عقل نداره !!!!
مغازه دار میگه
اگه عقل نداره چرا پیاز نمی خوره؟😄😜
#لبخنــــــــــد😊
روزی خلیفه از بهلول پرسید : تا به امروز موجودی احمق تر از خود دیده ای؟
بهلول نگاهی به خلیفه کرد و گفت: نه والله این نخستین بار است که می بینم!!
پیامبر اکرم ﷺمی فرمایند:
أَعقَلُ النّاسِ أَشَدُّهُم مُداراةً لِلنّاسِ؛
عاقل ترين مردم كسى است كه بيشتر با مردم مدارا كند.
📚(من لايحضره الفقيه، ج4، ص395)
👈سوژه_سخن_طنز
قدیما تا کسی مجبور نبود ، دروغ نمی گفت
- الان تا کسی مجبور نباشه ، راست نمی گه😁😁
#لبخنــــــــــد😊
-شخصی فکر میکرد آیتالله گلپایگانی آلزایمر دارد.
هر چند هفته یک بار میآمد و به بهانه زایمان همسرش پولی از ایشان میگرفت.
یک بار آیتالله فرمود: قدرشو بدون، تو یه سال شش هفت بار برات بچه آورده!
پیامبر اڪرم ﷺ می فرمایند:
ألکِذْبُ یَنْقُصُ الرِّزْقَ
دروغگویى رزق و روزى انسان را کاهش مى دهد.
📚کنزالعمال ج ۳ ص ۶۲۳ ح ۸۲۲۰٫
👈سوژه سخن طنز
خسیسه ﻣﯿﺮﻩ ﻫﺘﻞ،
ﻣﯿـﭙﺮﺳﻪ : ﻗﯿﻤت ﺍﺗﺎﻕ ﭼﻨـــﺪه؟
ﻃﺮﻑ ﻣﯿﮕﻪ:
ﺍﺗﺎﻕ ﺩﻭﺗﺨﺘﻪ 120ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﺎﻥ،
ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﻫﻢ ﻣــﺠﺎﻧﯿﻪ... ﻣﻬﻤﻮﻥ ﻣﺎ ﺑﺎﺷﯿﺪ!
خسیسه ﻣﯿﮕِه:
ﭘﺲ ﻣﺎ ﺍِﻣﺸﺒﺎ ﺗﻮ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻣﯿﺨﻮﺍﺑﯿﻢ،
ﺻﺒﺤﻮﻧﻪ ﺭﺍ ﺑﮕـــﯿﻦ ﺑﺮﺍﻣﻮﻥ ﺑﯿﺎﺭﻧﺪ ﺗﻮ ﭘﺎﺭﮐﯿﻨﮓ😂😂😂
#لبخنـــــد😊
مردی خسیس تمام داراییاش را فروخت و طلا خرید. او طلاها را در گودالی در حیاط خانهاش پنهان کرد. مدت زیادی گذشت و او هر روز به طلاها سر میزد و آنها را زیر و رو میکرد.
تکرار هر روزه این کار یکی از همسایگانش را مشکوک کرد. همسایه، یک روز مخفیانه به گودال رفت و طلاها را برداشت. روز بعد مرد خسیس به گودال سر زد اما طلاهایش را نیافت. او شروع به شیون و زاری کرد و مدام به سر و صورتش میزد. رهگذری او را دید و پرسید: «چه اتفاقی افتاده است؟»
مرد حکایت طلاها را بازگو کرد. رهگذر گفت: «این که ناراحتی ندارد. سنگی در گودال بگذار و فکر کن که شمش طلاست. تو که از آن استفاده نمیکنی، سنگ و طلا چه فرقی برایت دارد؟»
امام باقر؏ می فرمایند:
مَثَلُ الْحَريصِ عَلَى الدُّنْيا مَثَلُ دودَةِ القَزِّ: كُلَّمَا ازْدادَتْ مِنَ القَزِّ عَلى نَفْسِها لَـفّـا كانَ أَبْعَدَ لَها مِنَ الْخُروجِ حَتّى تَموتَ غَمّا؛
حريص به دنيا، همانند كرم ابريشم است كه هر چه بيشتر دور خود می تند، خارج شدن از پيله بر او سختتر مىشود، تا آنكه از غصه مىميرد.
📚كافى ج 2، ص 316، ح 7
👈سوژه سخن طنز
-تلویزیون داره میگه
جوونا باید مسیر وهدف زندگیشونو مشخص کنن تا موفق بشن 😎
یهو مامانم برگشته میگه
مسیرشون مشخصه دیگه 🙄
اینترنت —>آشپزخونه 😐
اینترنت —>دستشویی 😪
اینترنت —> تخت خواب😁😂
#لبخنـــــد😌
در یکی از خانه های سالمندان مسابقه ای ترتیب داده شد، افراد را به دو گروه تقسیم کردن. به گروه اول تعدادی گل و گلدان دادن تا مسئولیت نگهداری گلها را بپذیرن. با آب دادن و در معرض آفتاب قرار دادن و ..
گروه دومو به اتاقای خود بردن و در کنار پنجره هر کدو م یه گل و گلدون گذاشتن و گفتن: اگر مایل بودید می تونید مسئولیت مراقبت از اونا رو بپذیرید و اگرم نه مهم نیس. نتایج جالب بود
گروه اول در طول مدت مراقبت از گل ها ، وضعیت جسمی و روحی بهتری داشتن. در حالیکه در گروه دوم تغییر خاصی مشاهده نشد. به علت این که در زندگی گروه اول، هدفی به وجود اومد طول عمر و شادابی اونا هم بیشتر شد. و نبود هدف در گروه دوم هیچ تغییری در روند زندگیشون به وجود نیاورد.
امام علی ؏ می فرمایند:
هر که نهایت تلاش خود را برای رسیدن به هدف به کار بگیرد به خواسته هایش می رسد.
سوژه_سخن_طنز
خنـــــد😁
اولين بارى كه استخاره گرفتم نيـت كردم
و بعد قرآن باز كردم ديدم نوشته " يِس"😍
گفتم اییییوول بابادمت گرم خيلى
واضح گفتى 😍😃
بعدها تو مدرسه فهميدم ياسين بوده
😑😑😁🤣
#لبخنـــــد😊
کسى خدمت امام صادق ؏ آمد و مى خواست استخاره کند که به مسافرت برود یا نه؟
و امام براى او استخاره گرفت و استخاره بد آمد. آن مرد روى استخاره امام صادق ؏ پاگذاشت و به تجارت رفت. اتفاقاً تجارت خیلى خوب از کار درآمد و سود خوبى به دست آورد و در این سفر به او خیلى خوش گذشت. وقتى برگشت خدمت امام صادق ؏ عرض کرد: «یابن رسول الله، استخاره بد آمده، اما به من خیلى خوش گذشت و سود هم بردم. امام صادق ؏ تبسم کرد و فرمود: یادت مى آید در فلان منزل خسته بودى و خوابت برد. (یک وقت بیدار شدى و دیدى نماز صبحت قضا شده است.) سود تجارت که جاى خود دارد، اگر خدا دنیا و آنچه را که در آن است به تو بدهد، جبران آن خسارت نمى شود.
📚جهاد بانفس. مظاهرى، ج 3، ص 27
💢@abbass_kardani💢
سخنطنز😂
-داداش کوچیکم از بابام پرسید دعای خیر ینی چی؟👶🏻
-بابام گفت:👨🏻 دعای خیر یعنی ما هرچی دعا مے کنیم خدا میگه خیر😂😂😁👌
#لبخنــــــــــد🤲🏻
مردی برای گرفتن وام به بانڪ مراجعه ڪرد. او خواهش میڪرد که سریعتر به او وامی پرداخت شود. باجه او را به سمت مدیر شعبه هدایت ڪرد.
-مدیر پرسید: آقاشما اینجا چقدر پس انداز دارید؟
-مردگفت: متاسفاته پس اندازی ندارم
-مدیر پرسید: برادر، اصلا شما اینجا حساب بانڪی دارید؟!
-مردپاسخ داد: خیر حسابی ندارم
-مدیرگفت: شما ڪه نه حساب در گردشی دارید و نھ حتی پس اندازی کوچڪ! چگونه از ما وام مطالبه می ڪنید!!!ابتدا حسابی تشکیل دهید و هزینھ جزئے واریز ڪنید و بعد درخواست ڪنید.
-گاه ما از خداوند درخواستی داریم بدون آنڪه نزد خدا حساب بانڪی اعمال خیر، و آبرویی داشته باشیم..برای درخواست، و انتظار برآورده شدن دعا، نیاز است ابتدا ما، آنچه را خداوند خواسته، انجام داده باشیم. چون ما طلبڪار نیستیم!
امام علی ؏ می فرمایند:
-لَا تَسْتَبْطِئْ إِجَابَةَ دُعَائِكَ وَ قَدْ سَدَدْتَ طَرِيقَهُ بِالذُّنُوب
-اجابت دعایت را دیر مپندار، در حالی ڪه خودت با گناه راه اجابت آن ࢪا بسته ای.
📚تصنیف غرر. ص 193. ح 3768
-ضمن اینڪه گاهی بر آورده شدن یڪ دعا به صلاح ما نیست و ما بی خبریم و خداوند، به جای آن، اجر و پاداش به ما داده و یا در جای دیگری در زندگیمان جبران می شود.