eitaa logo
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
1.1هزار دنبال‌کننده
31.9هزار عکس
24.1هزار ویدیو
125 فایل
کانال دوستداران شهید مدافع حرم شهید عباس کردانی لینک کانال @abbass_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ارتباط با خادم کانال،، @mahdi_fatem313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠💠عند ربهم یرزقون💠💠 💠شهید محمد کیهانی💠 💠شهدا را یادکنیم با ذکر صلوات💠 💠اللهم صل علی محمد وآل محمد 💠وعجل الفرجهم 💠امنیت اتفاقی نیست.... 💠💠@abbass_kardani💠💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ 🌼اگر این مرد را پیدا کنم، به او پیشنهاد ازدواج می‌دهم! ✍در بنی‌اسرائیل زنی زناکار بود، که هرکس با دیدن جمال او، به گناه آلوده می‌شد! درب خانه‌اش به روی همه باز بود، در اطاقی نزدیک در، مشرف به بیرون نشسته بود و از این طریق مردان و جوانان را به دام می‌کشید. عابدی از آنجا می‌گذشت، ناگهان چشمش به جمال خیره کننده زن افتاد، پول نداشت، پارچه‌ای نزدش بود فروخت، پولش را برای زن آورد و در کنار او نشست، وقتی چشم به او دوخت، آه از نهادش برآمد که‌ای وای بر من که مولایم ناظر به وضع من است، من و عمل حرام، من و مخالفت با حق! با این عمل تمام خوبی‌هایم از بین خواهد رفت! رنگ از صورت عابد پرید، زن پرسید این چه وضعی است. گفت: از خداوند می‌ترسم، زن گفت: وای بر تو! بسیاری از مردم آرزو دارند به اینجایی که تو آمدی بیایند. گفت: ای زن! من از خدا می‌ترسم، مال را به تو حلال کردم مرا رها کن بروم، از نزد زن خارج شد در حالی که بر خویش تأسف و حسرت می‌خورد و سخت می‌گریست! زن را در دل ترسی شدید عارض شد و گفت: این مرد اولین گناهی بود که می‌خواست مرتکب شود، این گونه به وحشت افتاد؛ من سال‌هاست غرق در گناهم، همان خدایی که از عذابش او ترسید، خدای من هم هست، باید ترس من خیلی شدیدتر از او باشد؛ در همان حال توبه کرد و در را بست و جامه کهنه‌ای پوشید و روی به عبادت آورد و پیش خود گفت: خدا اگر این مرد را پیدا کنم، به او پیشنهاد ازدواج می‌دهم، شاید با من ازدواج کند! و من از این طریق با معالم دین و معارف حق آشنا شوم و برای عبادتم کمک باشد. 💥بار و بنه خویش را برداشت و به قریه عابد رسید، از حال او پرسید، محلّش را نشان دادند؛ نزد عابد آمد و داستان ملاقات آن روز خود را با آن مرد الهی گفت، عابد فریادی زد و از دنیا رفت، زن شدیداً ناراحت شد. پرسید از نزدیکان او کسی هست که نیاز به ازدواج داشته باشد؟ گفتند: برادری دارد که مرد خداست ولی از شدت تنگدستی قادر به ازدواج نیست، زن حاضر شد با او ازدواج کند و خداوند بزرگ به آن مرد شایسته و زن بازگشته به حق پنج فرزند عطا کرد که همه از تبلیغ کنندگان دین خدا شدند!! 📚برگرفته از کتاب عرفان اسلامى، نوشته استاد حسین انصاریان    🌼✨ @abbass_kardani✨🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👈ايمان ساحران به موسى عليه السلام 🌴ساحران با خود گفتند: قطعا تبديل عصاى موسى به اژدها، از نوع سحر نيست، اگر سحر مى بود، وسايل ما را نمى بلعيد و نابود نمى كرد. رؤساى ساحران كه چهار نفر بودند به همراه 72 نفر از ريش سفيدان معروف آنها به حقانيت موسى عليه السلام پى برده و ايمان آوردند و به دنبال آنها همه ساحران به خداى موسى عليه السلام معتقد شدند. 🌴فرعون آنها را تهديد به اعدام همراه شكنجه كرد، ولى ايمان به موسى عليه السلام آن چنان در قلوب آنها جاى گرفت كه از تهديدهاى فرعون ترسى نداشتند و در راه ايمان خود استوار و محكم باقى ماندند. قرآن در اين باره چنين مى گويد: 🌴همه ساحران در برابر خداى موسى عليه السلام به سجده افتادند و گفتند: ما به پروردگار موسى و هارون ايمان آورديم. 🌴فرعون گفت: آيا قبل از آنكه به شما اجازه دهم ايمان آورديد؟ قطعاً او (موسى ) بزرگ شماست كه به شما سحر آموخته، به يقين دست و پاى شما را به طور مخالف قطع مى كنم و بر فراز شاخه هاى نخل به دار مى آويزم و خواهيد دانست كدام يك از ما مجازاتش دردناكتر و پايدارتر است. 🌴ساحران ايمان آورنده به فرعون گفتند: به خدايى كه ما را آفريده، هرگز تو را بر دلايل روشنى كه به ما رسيده، مقدّم نخواهيم داشت، هر حكمى مى خواهى صادر كن كه تنها ميتوانى در زندگى دنيا داورى كنى. 🌴ما به پروردگارمان ايمان آورديم تا گناهان و آنچه را از سحر بر ما تحميل كردى ببخشد و خدا بهتر و باقى تر است... هر مجرمى كه در محضر پروردگارش حاضر شود، آتش دوزخ براى اوست كه نه در آن مى ميرد و نه زنده مى شود...(سوره طه/ آیات 70 تا 74) 🌴سرانجام فرعون آن ساحران مؤمن را در همان روز به دار آويخت و همه را به شهادت رسانيد. (بحار، ج 13،ص 150؛ تفسير مجمع البيان، ج 4،ص 464) ادامه دارد.... 💠💠@abbass_kardani💠💠
🌹🕊🌺🕊🌺🕊🌹 من به که عکس‌هایشان را در شبکه‌های اجتماعی می‌گذارند این است که : این کار شما باعث می شود خون گریه کند... بعد از اینکه و خواهشم را شنیدید به آن عمل کنید زیرا ما می رویم تا از و شما زنان کنیم . مانند خانم باشید . از زمان ارتباط ویژه‌ای با زمانش داشت . او به خوبی می‌دانست که هر کدام از ما برای آماده سازی حضرتش باید کاری انجام دهیم . او متناسب با هر مرحله از عمرش آنچه که بر عهده‌اش بود را انجام داد . می‌گفت: « اگر الآن ما از یاران نباشیم تا او را یاری دهیم ، هرگز او را یاری نخواهیم کرد حتی اگر او را با چشمانمان ببینیم .» و سرانجام در روز مبارک ، روز متعلق به ، سر را بر نهاد که آن را با خود ساخت . ســـــــــــــــــــلام عاقبت تون شهدایی🌱✋🌱 💠💠@abbass_kardani💠💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سه‌شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۸:۳۱ انتشار نامه سردار سلیمانی به فرزندش | هرگز نمی‌خواستم نظامی شوم  شهید قاسم سلیمانی در نامه‌ خود به فرزندش که برای نخستین بار منتشر شده است، از چگونگی انتخاب شغل خود می‌گوید. به گزارش همشهری‌آنلاین به نقل از ایسنا، در بخشی از این نامه آمده است: اولین بار است که به این جمله اعتراف می‌کنــم؛ هرگز نمی‌خواســتم نظامی شــوم، هرگز از مدرج شــدن خوشــم نمی‌آمد.  متن نامه شهید حاج قاسم سلیمانی به فرزندش به این شرح است: «بسم الله الرحمن الرحیم آیا این آخرین سفر من است یا تقدیرم چیز دیگری است که هر چه باشد در رضایش راضی‌ام. در این سفر برای تو می‌نویسم تا در دلتنگی‌های بدون من یادگاری برایت باشد. شاید هم حرف به درد بخوری در آن یافتی که به کارت آید. هر بار که ســفر را آغاز می‌کنم احساس می‌کنم دیگر نمی‌بینمتان. بارها در طول مســیر چهره‌های پر از محبتتان را یکی یکی جلوی چشمانم مجسم کرده‌ام و بارها قطرات اشکی به یادتان ریخته‌ام. دلتنگتان شده‌ام، به خدا ســپردمتان. اگرچه کمتر فرصت ابراز محبت یافته‌ام و نتوانستم آن عشق درونی خودم را به شما برسانم. اما عزیزم هرگز دیده‌ای کسی جلوی آینه خود را ببیند و به چشمان خود بگوید دوستتان دارم، کمتر اتفاق می‌افتد اما چشمانش برایش باارزش‌ترینند. شما چشمان منید. چه بر زبان بیاورم و چه نیاورم برایم عزیزید. بیش از بیست سال است که شما را همیشه نگران دارم و خداوند تقدیر کرده این جان پایان نپذیرد و شما همیشه خواب خوف ببینید. دخترم هر چه در این عالم فکر می‌کنم و کرده‌ام که بتوانم کار دیگری بکنم تا شما را کمتر نگران کنم، دیدم نمی‌توانم و این به دلیل علاقه من به نظامی‌گری نبوده و نیست. به دلیل شغل هم نبوده و نخواهد بود. به دلیل اجبار یا اصرار کسی نبوده است و نیست. نه دخترم، من هرگز حاضر نیستم به خاطر شغل، مسئولیت، اصرار یا اجبار حتی یک لحظه شما را نگران کنم، چه برسد به حذف یا گریاندن شما. من دیدم هرکس در این عالم راهی برای خود انتخاب کرده است؛ یکی علم می‌آموزد و دیگری علم می‌آموزاند. یکی تجارت می‌کند کسی دیگر زراعت می‌کند و میلیون‌ها راه یا بهتر است بگویم به عدد هر انسان یک راه وجود دارد و هر کس راهی را برای خود برگزیده است. من دیدم چه راهی را می‌بایست انتخاب کنم. با خود اندیشیدم و چند موضوع را مرور کردم و از خود پرسیدم اولا طول این راه چقدر است، انتهای آن‌ها کجاست، فرصت من چقدر است و اساساً مقصد من چیست. دیدم من موقتم و همه موقت هستند. چند روزی می‌مانند و می‌روند. بعضی‌ها چند سال برخی‌ها ده سال اما کمتر کسی به یک ‌صد سال می‌رسد. اما همه می‌روند و همه موقتند. دیدم تجارت بکنم عاقبت آن عبارت است از مقداری سکه براق‌شده و چند خانه و چند ماشین. اما آن‌ها هیچ تأثیری بر سرنوشت من در این مسیر ندارد. فکر کردم برای شــما زندگی کنم دیدم برایم خیلی مهم‌اید و ارزشمندید به طوری که اگر به شما درد برسد همه وجودم را درد فرا می‌گیرد. اگر بر شما مشکلی وارد شود من خودم را در میان شــعله‌های آتش می‌بینم. اگر شما روزی ترکم کنید بند بند وجودم فرو می‌ریزد. اما دیدم چگونه می‌توانم حلال این خوف و نگرانی‌هایم باشم. دیدم من باید به کسی متصل شوم که این مهم مرا علاج کند و او جز خدا نیست. این ارزش و گنجی که شما گل‌های وجودم هســتید با ثروت و قدرت قابل حفظ کردن نیست. وگرنه باید ثروتمندان و قدرتمندان از مــردن خود جلوگیــری کنند و یا ثروت و قدرتشــان مانع مرض‌های صعب‌العلاجشان شود و از در بستر افتادگی جلوگیری نماید. من خدا را انتخاب کرده‌ام و راه او را. اولین بار است که به این جمله اعتراف می‌کنــم؛ هرگز نمی‌خواســتم نظامی شــوم، هرگز از مدرج شــدن خوشــم نمی‌آمد. من کلمه زیبای قاسم را که از دهان پاک آن بسیجی پاسدار شهید برمی‌خاست بر هیچ منصبی ترجیح نمی‌دهم. دوست داشتم و دارم قاسم بدون پسوند یا پیشوند باشم. لذا وصیت کردم روی قبرم فقط بنویسید سرباز قاسم، آن هم نه قاسم سلیمانی که گنده‌گویی است و بار خورجین را سنگین می‌کند. عزیزم از خدا خواستم همه‌ شریان‌های وجودم را و همه‌ مویرگ‌هایم را مملو از عشق به خودش کند. وجودم را لبریز از عشق خودش کند. این راه را انتخاب نکردم که آدم بکشم، تو میدانی من قادر به دیدن بریدن سر مرغی هم نیستم. من اگر سلاح به دست گرفته‌ام برای ایستادن در مقابل آدمکشان است نه برای آدم کشتن. خود را سرباز در خانه هر مسلمانی می‌بینم که در معرض خطر است و دوست دارم خداوند این قدرت را به من بدهد که بتوانم از تمام مظلومان عالم دفاع کنم. نه برای اسلام عزیز جان بدهم که جانم قابل آن را ندارد، نه برای شیعه‌ مظلوم که ناقابل‌تر از آنم، نه نه... بلکه برای آن طفل وحشت‌زده بی‌پناهی که هیچ ملجئی برایش نیست، برای آن زن بچه به سینه چسبانده هراسان و برای آن آواره در حال فرار و تعقیب، که خطی خون پشت سر خود بر جای گذاشته است
می‌جنگم. عزیزم من متعلق به آن سپاهی هستم که نمی‌خوابد و نباید بخوابد. تا دیگران در آرامش بخوابند. بگذار آرامش من فدای آرامش آنان بشود و بخوابند. دختر عزیزم، شما در خانه من در امان و با عزت و افتخار زندگی می‌کنید. چه کنم برای آن دختر بی‌پناهی که هیچ فریادرسی ندارد و آن طفل گریان که هیچ چیز... که هیچ چیز ندارد و همه چیز خود را از دست داده است. پس شما مرا نذر خود کنید و به او واگذار نمایید. بگذارید بروم، بروم و بروم. چگونه می‌توانم بمانم در حالی که همه قافله من رفته است و من جا مانده‌ام. دخترم خیلی خسته‌ام. سی سال است نخوابیده‌ام اما دیگر نمی‌خواهم بخوابم. من در چشمان خود نمک می‌ریزم که پلک‌هایم جرأت بر هم آمدن نداشته باشــد تا نکند در غفلت من آن طفل بی‌پناه را سر ببرند. وقتی فکر می‌کنم آن دختر هراسان تویی، نرجس اســت، زینب است و آن نوجوان و جوان در مسلخ خوابانده که در حال سر بریده شدن است حسینم و رضایم است از من چه توقعی دارید؟ نظاره‌گر باشم؟ بی‌خیال باشم؟ تاجر باشم؟ نه من نمی‌توانم اینگونه زندگی بکنم. والسلام علیکم و رحمت‌الله» این نامه ارزش دارد که بارها مطالعه شود!
💯 ✨ 🌹مقــام معظـــم رهبــری : نماز سرچشمه جوشانی است که از نمازگزار انسانی روشن‌ضمیر وثابت قدم وبی‌دغدغه وامیدوار می‌سازد.    🌼✨ االلهم عجل لولیک الفرج✨🌼    🌼✨الـــــــــــــــــــــتماس دعای فرج ✨🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ هدیه به دوستان بزرگوار ان شاءالله که مفید باشه همیشه تن تون سالم و سلامت باشه الـــــــــــــــــــتماس دعای فرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 دعای فرج آقا جانم 👇👇 🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊 ☀️اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهرین اللهم عجل لولیک الفرج به حق لب تشنگان کربلا 🌷شب تون مهدوی 🌷✋🌷 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🕊 👉@abbass_kardani 👈 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢💦💢💦💢💦💢💦💢💦💢💦 🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊 هدیه به شهید مدافع حرم عباس کردانی 👇👇👇 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم . 🕊شهدا را یاد کنید حتی با یک صلوات 🕊 💢💦💢💦💢💦💢💦💢 @abbass_kardani 💢💦💢💦💢💦💢💦💢
✨﷽✨ 🔴💠💠به نظر شما جوابش چیه؟💠💠 ✍ داشتم جدول حل می‌کردم، یک جا گیر کردم: «حَلّٰال مشکلات است؛ سه حرفی» 👨‍💼 پدرم گفت: معلومه، «پول» گفتم: نه، جور در نمیاد. 🧕 مادرم گفت: پس بنویس «طلا» گفتم: نه، بازم نمیشه. 🧖‍♀ تازه‌عروس مجلس گفت: «عشق» گفتم: اینم نمی‌شه. 💁‍♂ دامادمون گفت: «وام» گفتم: نه. 👮‍♂ داداشم که تازه از سربازی اومده گفت: «کار» گفتم: نُچ. 👵 مادربزرگم گفت: ننه، بنویس «عُمْر» گفتم: نه، نمی‌خوره هرکسی درمانِ دردِ خودش را می‌گفت، یقین داشتم در جواب این سؤال، ▪️ پابرهنه می‌گوید «کفش» ▪️ نابینا می‌گوید «نور» ▪️ ناشنوا می‌گوید «صدا» ▪️ لال می‌گوید «حرف» و... 🔺 اما هیچ‌کدام جواب کاملی نبود. جواب «فَرَج» بود و ما هنوز باورمان نشده: تا نیایی گِره از کارِ بشر وا نشود... اللهم عجل لولیک الفرج ✅‌‌ استاد قرائتی ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 💠💠@abbass_kardani💠💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠💠درس_اخلاق 💠💠 💠نماز صبح خواب می‌مونم ... 💠 استاد ابوالفضل بهرام پور 💠💠@abbass_kardani💠💠
💌 💠💠ڪــلام‌شهـــید💠💠 💠💠‌شهـــید مسلم اسدی رازی:💠💠 💠شهادت را نمی‌توان با جبهه آمدن 💠 به دست آورد شهادت؛ با اخلاص 💠 در عمل به دست می‌آید. 💠💠@abbass_kardani💠💠
🔔 💠💠تفکـــر_در_آیات_قــــرآن💠💠 🔹 اگر از میان ملیاردها، تو یکی موفق به بندگی و نماز و روزه میشوی، 🔹 همه و همه الهام و توفیق خداست 👈 که اگر نباشد رفیق راهمان، ما هم میشویم یکی از همان ملیاردها 🌴 آیه 73 سوره انبیاء 🌴 🕋 وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ ⚡️ترجمه: و هر کار نیکو را (از انواع عبادات و خیرات) و خصوص اقامه نماز و اداء زکات را به آنها وحی کردیم و آنها هم به عبادت ما پرداختند. 💠💠@abbass_kardani💠💠
👈شهادت همسر حزقيل و آسيه دو بانوى قهرمان و مقاوم 🌴قابل توجه اين كه: دستگاه طاغوتى فرعون به قدرى جبار و بى رحم بود، كه براى پايدار ماندن خود به صغير و كبير و زن و مرد رحم نمى كردند در اين راستا نظر شما را به دو ماجراى زير جلب مى كنيم: 1⃣ فرعون در كاخش براى دخترانش آرايشگر مخصوصى داشت كه همسر حزقيل ( مؤمن آل فرعون) بودكه ايمان خود را مخفى مى داشت. روزى او در قصر فرعون مشغول آرايش كردن سر و صورت دختر فرعون بود ناگهان شانه از دستش افتاد و طبق عادت خود گفت: بسم الله (به نام خدا)، 🔹دختر فرعون گفت: آيا منظورت از خدا، در اين كلمه پدرم فرعون بود؟ 🔸آرايشگر: نه، بلكه منظورم پروردگار خودم، پرودگار تو و پروردگار پدرت بود. 🔹دختر فرعون: اين مطلب را به پدر خبر خواهم داد. 🔸آرايشگر: برو خبر بده، باكى نيست. او نزد پدر رفت و ماجرا را گزارش داد. 🌴فرعون آرايشگر و فرزندش را طلبيد و به او گفت: پروردگار تو كيست؟ 🌴آرايشگر: پروردگار من و تو خداست! 🌴فرعون دستور داد تنورى را كه از مس ساخته بودند پر از آتش كردند تا او و فرزندانش را در آن تنور بسوزانند. آرايشگر به فرعون گفت: من يك تقاضا دارم و آن اين كه استخوانهاى من و فرزندانم را در يك جا جمع كرده و دفن كنيد. 🌴فرعون گفت: چون بر گردن ما حق دارى، اين كار را انجام مى دهم! 🌴فرعون براى اين كه زن اعتراف به خدا بودنش كند، فرمان داد نخست فرزندان آرايشگر را يكى يكى در درون تنور انداختند، ولى او همچنان مقاومت كرد و فرعون را خدا نخواند، سپس نوبت به كودك شيرخوارش، كه آخرين فرزندش بود رسيد، جلادان او را از آغوش مادر كشيدند تا به درون تنور بيفكنند (مادر بسيار مضطرب شد) كودك به زبان آمد و گفت: اِصبِرى يا اُمَّاه! اءِنَّكِ عَلَى الحَقِّ؛ ✨مادرم صبر كن كه تو بر حق هستى✨ 🌴آنگاه او و كودكش را در ميان تنور انداخته، سوزاندند. 🌴رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم پس از نقل اين حادثه جگرسوز فرمود: در شب معراج در آسمان بوى بسيار خوشى به مشامم رسيد، از جبرئيل پرسيدم: اين بوى خوش از چيست؟ 🌴جبرئيل گفت: اين بوى خوش (از خاكستر) آرايشگر دختران فرعون است كه به شهادت رسيد.(بحار، ج 13،ص 163) 2⃣ آسيه همسر فرعون از بانوان محترم بنى اسرائيل بود و به طور مخفى خداى حقيقى را مى پرستيد. فرعون نزد او آمد و ماجراى شهادت آرايشگر و فرزندانش را به او خبر داد. 🔸آسيه: واى بر تو اى فرعون! چه چيز باعث شده كه اين گونه بر خداوند متعال جرأت يابى و گستاخى كنى؟ 🔹 فرعون: گويا تو نيز مانند آن آرايشگر ديوانه شده اى؟! 🔸آسيه: ديوانه نشده ام، بلكه ايمان دارم به خداوند متعال، پروردگار خودم و پروردگار تو و پروردگار جهانيان. 🔹فرعون مادر آسيه را طلبيد و به او گفت: دخترت ديوانه شده، سوگند ياد كرده ام اگر به خداى موسى كافر نگردد او را با آتش بسوزانم. 🌴مادر آسيه در خلوت با آسيه صحبت كرد: كه خود را به كشتن نده و با شوهرت توافق كن... ولى آسيه، سخن بيهوده مادر را گوش نكرد و گفت: هرگز به خداوند متعال، كافر نخواهم شد. 🌴فرعون فرمان داد دستها و پاهاى آسيه را به چهارميخى كه در زمين نصب كرده بودند بستند.(از اين رو در قرآن، فرعون به عنوان ذوالاوتاد (صاحب ميخها) ياد شده است. (فجر/ 89)و او را در برابر تابش سوزان خورشيد نهادند، و سنگ بسيار بزرگى را روى سينه اش گذاشتند. او نيمه نيمه نفس مى كشيد و در زير شكنجه بسيار سختى قرار داشت. 🌴موسى عليه السلام از كنار او عبور كرد، او با حركات انگشتانش از موسى عليه السلام استمداد نمود، موسى عليه السلام براى او دعا كرد و به بركت دعاى موسى عليه السلام او ديگر احساس درد نكرد و به خدا متوجه شد و عرض كرد: خدايا! خانه اى در بهشت براى من فراهم ساز. 🌴خداوند همان دم روح او را به بهشت برد، او از غذاها و نوشيدنى هاى بهشت مى خورد و مى نوشيد، خداوند به او وحى كرد: سرت را بلند كن، او سرش را بلند كرد و خانه خود را در بهشت كه از مرواريد ساخته شده بود، مشاهده كرد و از خوشحالى خنديد. فرعون به حاضران گفت: ديوانگى اين زن را ببينيد در زير فشار چنين شكنجه سختى مى خندد!! 🌴به اين ترتيب اين بانوى مقاوم و مهربان، كه حق بسيارى بر موسى عليه السلام داشت و او را در موارد گوناگونى از گزند دشمن نجات داده بود، به شهادت رسيد. (بحار، ج 13،ص 164؛ مجمع البيان، ج 10،ص 319) ادامه دارد.... 💠💠@abbass_kardani💠💠
توی اصفهان ، رسیدیم به یه چهار راه خلوت پشت چراغ قرمز ایستاد ، بهش گفتم: امید چرا نمیری ماشینی که اطرافت نیست ! بهم گفت: رد کردن چراغ خلاف قانونه و امام فرموده رعایت نکردن قوانین راهنمایی رانندگی خلاف شرعه ؛ پس اگر رد بشم گناهه داداش من ؛ شب تو هیئت اشک چشمم کم میشه... 💠💠شهید امید اکبری💠💠 ســــــــــــــــــــلام عاقبت تون شهدایی🍀✋🍀 💠💠@abbass_kardani💠💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خــــــــــــــــــــــــــیرمقدم خدمت عزیزان تازه واردخوش اومدین 🙏 خوشحالم خدمتگذار دوستان شهدایی هستم بهترین ها مقدر بشه برا تک تک عزیزان عاقبت همه ختم بخیر و شهادت ان شاءالله
📿 📿 📿نماز بافضیلت را از دست ندهید👌 از خواننده التماس دعا دارم التماس_دعای_فرج 🙏 تعجیل در فرج آقاجانم صلوا