🌷#طنز_جبهه6⃣3⃣
💠 تو هنوز بدنت گرم است
🔹می گفت توی یکی از #عملیات ها برادری مجروح میشود و به حالت #اغما و از خود بی خودی می افتد.
🔸بعد #آمبولانسی که شهدا را جمع کرده و به معراج شهدا می برده، از راه میرسد و او را قاطی بقیه با ترس و لرز و هول هولکی می اندازد و گاز ماشین را میگیرد و دِبرو.🚐
🔹راننده در آن جنگ و گریز تلاش میکرده که خودش را از تیررس #دشمن دور کند و از طرفی مرتب #ویراژ میداده تا توی چاله چوله های ناشی از انفجار نیفتد، که این بنده خدا در اثر جابجایی و فشار به #هوش می آید،و یکدفعه خودش رو در جمع #شهدا میبیند.😳
🔸اول تصور میکند که ماشین دارد شهدا را به سمت پست امداد میبرد.
اما خوب که دقت میکند میبیند که نه، انگار همه برادرا شهید شده اند و تنها اوست که #سالم است.
🔹#دستپاچه میشود و هراسان بلند می شود و مینشیند وسط ماشین، و با صدای بلند بنا میکند به داد و فریاد کردن که: «برادر! برادر! منو کجا میبرید؟ من شهید نیستم.نگه دار میخوام پیاده شم،منو اشتباه سوار کردید، نگه دار من طوریم نیست...».
🔸راننده که گویی هواسش جای دیگری بوده، تو آینه زیر چشمی نگاهش میکنه و با همان لحن داش مشتی اش میگه:«تو هنوز #بدنت گرمه، حالیت نیست.تو شهید شدی.دراز بکش! دراز بکش! بذار به کارمون برسیم.»😂
🔹اوهم دوباره شروع میکند که:«به پیر به پیغمبر من چیزیم نیست، خودت نگاه کن ببین» و راننده هم می گوید بعدا معلوم می شود.😂
🔸خودش وقتی برگشته بود میگفت این عبارت را گریه می کردم و می گفتم.
اصلا حواسم نبود که بابا! حالا نهایتا مارو تا یه جایی می برد، برمی گردیم دیگر.
🔹مارا که نمی خواهند زنده به #گور کنند.
اما او هم راننده باحالی بود، این حرف ها را آنقدر #جدی می گفت که فکر میکردم واقعا شهید شده ام.😂😂😂
نثار ارواح طیبه شهدا #صلوات
#لبخند_بزن_بسیجی 😁
🌹🍃🌹🍃 @abbass_kardani✅
#زندگینامه
#شهید_احمد_حیاری
شهید احمد حیاری در تاریخ ۱۶ بهمن ماه سال ۱۳۶۰
در روستای مالک اشتر هفت تپه شهرستان شوش دانیال
در یک خانواده پرجمعیت دیده به جهان گشود…
@abbass_kardani✅
یکی از همرزمان شهید مدافع حرم حضرت زینب (س) "احمد حیاری" که (ایشان هم در نبرد با تروریستهای تکفیری در سوریه به کاروان شهدای کربلاء پیوست)
#دلنوشته ای را بشرح زیر خطاب به وی نگاشته است:
نامش #احمد بود
همنام پیامبرش
وقتی می رفت بر دوشش #تفنگ بود و در دلش آرزوی #شهادت
وقتی آمد، بر دوش دوستانش بود و " #شهید" صدایش می کردند
او رفت اما آرمانش بر سطرهای خونین تاریخ ماندگار شد
احمد جان!
#سوریه مرا به یاد جبهه های وطنم می اندازد
آنگونه که هر روز شهیدی بود و خبری
احمد جان!
چقدر دلم برایت تنگ می شود
برادرم! به من رخ بنما و نفسی تازه کن
رنگ و رویت به خون آغشته و روح بلندت در کنار #حرم_بی_بی_حضرت_زینب (س) از جان بدر آمد
چگونه در دیار غربت همچون مولایت #امام_حسین (ع) به شهادت رسیدی
در فضای عطر آگین میلادامام #علی_ابن موسی_الرضا (ع) فضای شهرمان با خبر شهادتت حال و هوایی دیگر گرفته است.
#عقیله_بنی_هاشم (س) نظری به شهر "شوش دانیال" نموده و مدافعی از خطه #عشائر_دلاور عرب انتخاب نموده است. گوی که حضرت زینب (س) گفته است که ای احمد تو بمان! احمد تو بر عهد خود #وفا کردی و با اهدای خون وفای به عهد را معنا بخشیدی.
احمد جان!
تو فرزند عشائر غیور و دلاور عرب هستی. فرزند عشائری که سالهاست با پوشیدن لباس رزم #حمایت از انقلاب اسلامی و #حریم_آل_الله لرزه بر اندام خودکامان انداخته اند.
روسفیدمان کردی برادرجان....خوشا بحالت ای "شهید عقیله بنی هاشم"
به مناسبت #سالروز_شهادت
#روحمان_با_یادش_شاد
@abbass_kardani✅
📎فرازے از وصیتنامہ:
#شهادت چیزی نیست که مفت بدست بیاید، بنده #خدا بودن میخواهد نه بنده #هوا_و_هوس.
#شهید_کریم_رئیسی🌷
🍃🌹🍃🌹
عرض سلام وخوش آمدگویی🌹 خدمت تمامی بزرگوارانی که به تازگی وارد کانال شهید#عباس کردانی🌷
هرگونه پیشنهاد وانتقادی درمورد کانال هست به آیدی زیر ارسال کنید باتشکر
@labike_yasahide
🌷🔹🌷🔸🌷🔹🌷
#شهادت نوعی مدیریت است
آدمهای معمولی
خیلی هم که موفق باشند 👌
زندگی #خودرا مدیریت می کنند !
💥اما "" #شـــــهــــــــــــــــــــدا ""
" مـــــرگـــــ " خود را نیز
"" مدیریت "" میکنند 😊...
" #شــــــــــهــــــــــــــــــــادت "
یعنی
زندگی مان را کجا خرج کنیم که
👈زندگی دیگران معنی پیدا کند !
یادمان باشد اگر شهید نشویم🚫
#میمیریم به مرگی معمولی😔...
#اللهم_توفیق_شهادة_فے_سبیلڪ🕊
🌹🍃🌹🍃
@abbass_kardani✅
گویند:
فاصله!...
عشقِ به معشوق را تهدید می ڪند
اما
دروغ گفته اند
"من هرچه از تو دورتر شدم
دلتنگ تر
شدم....
.
#شهدا را ميگويم
من ڪه ازشما دور ميشوم
بيشتر دلتنگــ شما ميشوم
بيشترحس تنهايي ميڪنم
ميرسد روزے
ڪه من هم نزديكِ نزديك شما شوم؟؟؟..
آن وقت است ڪه
دلتنگي
دورے
پايان
ميپذيرد
.
.
.
#دلتنگ_توام_جانا_و_ميدانم_كه_ميداني
@abbass_kardani✅
✳️🌹اولین ســـــلام صبــحگاهے تقـــدیم بہ ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)🌹✳️
💥✳️💥السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ
یا اباصالحَ المَهدي
یا خلیفةَالرَّحمن
و یا شریڪَ القران
ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ
سیِّدے و مَولاے
ْ الاَمان الامان💥✳️💥
زهرایی ها #شهید می شوند💚🕊
این را من نمیگویم
نگاه کن
#نگاهشان
حتے لبخندشان هم
عطر #یاس دارد...🌸
رمز پرواز یا #زهراست✌️
@abbass_kardani✅
.
.
بسم الرب الشهدا
#شهید_عباس_کردانی
.
#ویژگی_های_اخلاقی
از کودکی برای نماز به مسجد می رفت. در نوجوانی اکثر مواقع برای خواب از حصیر استفاده می کرد و روی رختخواب نرم نمی خوابید.
نقل از خواهر شهید
.
.
اگر می خواست در مورد اشتباهی تذکر بدهد با احادیث و روایات این کار را می کرد؛ و یا به من که خواهر بزرگتر بودم پیامک می داد و می گفت به خواهرهای کوچکتر تذکر بدهم. هرگز به صورت مستقیم تذکر نمی داد. هرگز با عصبانیت و ناراحتی صحبتش را بیان نمیکرد.
نقل از خواهر شهید
.
.
روی بحث ولایت فقیه حساس بود و در هر شرایطی از رهبر حمایت می کرد و اجازه توهین به کسی نمی داد.
نقل از خواهر شهید
.
.
روی رعایت حق بیت المال تأکید می کرد ؛ اگر وسیله ای را از جایی به امانت می آورد، ابداً اجازه دست زدن به آن را به ما نمی داد و تأکید داشت که نباید ازآن استفاده شخصی کنیم.
نقل از خواهر شهید
.
.
دائم الذکر بود. هر وقت به چهره او نگاه می کردیم متوجه می شدیم لبانش به آرامی در حال تکان خوردن است.
نقل از خواهر شهید
.
.
آنقدر محجوب بود که حتی در جلسات خواستگاری هم سرش را به سختی بالا می آورد. گاهی من و خواهرانم در خیابان حرکت می کردیم و او هم از مقابل ما در همان خیابان حرکت می کرد. ما او را می دیدیم ولی عباس آنقدر سرش پائین بود که ما را نمی دید و می گذشت.
نقل از خواهر شهید
.
.
بسیار سجده میکرد، اغلب دعای کمیل با هم به حرم علی ابن مهزیار اهوازی میرفتیم. از اول دعا تا اخر دعا سر به سجده میگذاشت و اشک میریخت .
نقل از دوست شهید
.
#شهید_عباس_کردانی
@abbass_kardani✅
✨جااانم امام هادے النقے✨
بے سبب نیست اگر عادتش احسان شدہ است
نوہ ے ارشد سلطان خراسان شدہ است ...
تولدت_مبارڪ_امام_مهربانے
@abbass_kardani✅
🌷 #طنز_جبهه 7⃣3⃣
🔹روزهای اولی که #خرمشهر آزاد شده بود،
توی کوچه پسکوچههای شهر برای خودمان میگشتیم.
🔸 روی دیوار خانهای عراقی ها نوشته بودند: «عاش الصدام»
یکدفعه راننده زد روی ترمز و انگشت گزید که اِاِاِ، پس این مرتیکه صدام آش فروشه!...😂
🔹کسی که بغل دستش نشسته بود نگاهی به نوشته روی دیوار کرد و گفت: «آبرومون رو بردی بیسواد!... عاشَ! یعنی زنده باد.😂
#لبخند_بزن_بسیجی 😁
🌹🍃🌹🍃
♥️«دوست شهیدت کیه...؟؟؟»♥️
#انتخاب_یه_دوست_همیشگی
شهيد مصطفي صدرزاده همیشه تاکید داشت يه شهید انتخاب کنید برید دنبالش بشناسیدش باهاش ارتباط برقرار کنید شبیهش بشيد حاجت بگیرید شهید میشید 😊
تا حالا فکر کردی با یه شهید رفیق شی؟؟
از اون رفیق فابریکا؟؟😏
از اونا که همیشه باهمن؟؟😃
امتحان کردی؟؟😃
هرچی ازش بخوای بهت میده!!😄
آخه خاطرش پیش خدا خیلی عزیزه
میخوای باهاش رفیق شی؟؟!! ☺️
✅ گام اول:
انتخاب شهید
به یه گردان نگاه کن
به صورت شهدا نگاه کن
به عکسشون، به لبخندش
ببین کدوم رو بیشتر دوس داری
با کدوم یکی بیشتر راحتی؟! 😃
✅ گام دوم:
عهد بستن با دوست شهیدت
یه جایی بنویس؛ البته اگه ننوشتی هم اشکال نداره.
با دوست شهیدم عهد میبندم پای رفاقت او تا لحظه ی مرگم خواهم بود و از تذکرات دوستانه ی خود به هیچ وجه روی نمیگردانم.🙂✌
✅ گام سوم:
شناخت شهید
تا میتونی از دوست شهیدت اطلاعات جمع آوری کن.
عکس، فیلم، صوت، کتاب و وصیت نامه ...
✅ گام چهارم:
هدیه ثواب اعمال خود به شهید
از همین الان هرکار ثوابی که انجام میدی،
فقط یه جمله بگو:"خدایا! ثواب این عملم برسه به دوست شهیدم."
طبق روایات نه تنها ازت چیزی کم نمیشه، بلکه با برکت تر هم میشه!
بچه ها! شهید، اونقدر مقام بالایی داره که نیازی به ثواب کار ما نداشته باشه!
تو با این کار خلوص نیت و علاقت رو به شهید نشون میدی!😊
✅ گام پنجم:
درگیر کردن خود با شهید ...
سریع همین الان بک گراند گوشیتو عوض کن و عکس دوستتو بزار!!😍
در طول روز باهاش درد دل کن.باهاش حرف بزن.آرزوهاتو بهش بگو ... 😃
✅ گام ششم:
عدم گناه در حضور رفیق😎
روح شهید تا گام پنجم بسیار از شما راضیه😁
ولی آیا در حضور دوست معنویت میتونی گناه کنی؟
حجاب، رابطمون با نامحرم، چت با نامحرم، غیبت، دروغ، نمازامون و .....😏
✅ گام هفتم:
اولین پاسخ شهید
کمی صبر و استقامت در گام ششم، آنچنان شیرینی برای شما خواهد داشت که در گام بعدی گناه کردن براتون سخت میشه..
خواب دوست شهیدتو میبینی، دعایی که کرده بودی برآورده میشه، دعوت به قبور شهدا و راهیان نور و ...😃😍😃
✅ گام هشتم:
حفظ و تقویت رابطه تا شهادت(مرگ)
گام های سختی رو کشیدین!درسته؟!😌
مطمئنا با شیرینی قلبی همراه بوده
@abbass_kardani
#مهر_پدری
نزدیک عملیات بود
میدانستم دختردار شده
یک روز دیدم سرِ پاکت نامه از جیبش زده بیرون
گفتم : این چیه؟
گفت : عکس دخترمه
گفتم : بده ببینمش
گفت: خودم هنوز ندیده مش
گفتم : چرا؟
گفت: الان موقع عملیاته ، میترسم مهر پدر و فرزندی کار دستم بده ، باشه بعد...
شهید مهدی زین الدین ❤️
🌹
@abbass_kardani
#چــنــدخــطـ_دلـــتــنــ💔ــگــی
من یک #نسل_سومی هستم! .
نه #جنگ دیده ام؛
و نه #شهدا را زیارت کرده ام..... .
حتی زمان حیات #امام را هم درک نکرده ام.......😔😔
نه در #دوکوهه شب هایم را سحر کرده ام و نه در قبر های #گردان_تخریب شبانه ضجّه زده ام......😭💔
نه با لالایی #گلوله به خواب رفته ام و نه با نوای #ای_لشگر_صاحب_زمان_اماده_باش از خواب برخواسته ام.....😔😔
نه پرپر شدن #رفقایم را جلوی چشمان خیسم دیده ام و نه حتی بدون #سر دویدن همرزمانم را....😭😭
نه صدای #هق_هق رفقایم را در #نمازشب شنیده ام و نه گریه های #شب عملیات را دیده ام.....😔💔
من فقط #ادعای عاشقی شهدا را دارم...😔
. هیچ کدام از دوستانم روی پاهایم جان نداده اند...😭😭
#خبرشهادت رفیق شهیدم را برای #همسر جوانش نبرده ام.....😔😔
من با پرسشِ بی پاسخ #بابای_من_کجاستِ فرزند رفیق شهیدم مواجه نشده ام...😭😭
ای #جانبازان_عزیز
ای #ذخایر_انقلاب
ای #یادگاران_شهدا..
ای #شهیدان_زنده..
من فقط یک #مدعی هستم......
مدعی #عاشق شهدا بودن......😔😔
اما همین #ادعا مرا بیچاره کرده.......
من هیچ یک از این صحنه ها را ندیده ام...
اما تصورش هم سخت دلتنگم میکند... 😭💔
و اما شما که همه ی اینها را دیده اید
چگونه با #دلتنگی خود کنار می آید...؟ 😔
من میدانم که شما با #خاطرات زندگی میکنید
و بالاتر از خاطرت با #شوق_وصال...😔😔
شما را به قطره قطره خون #همسنگرانتان قسم میدهم وقتی در خلوت خود از #رفقایتان یادی کردید، یادی هم از ما کنید که سخت محتاج #دعایتان هستیم.😔💔🙏
🌟 🌹🌟🌹🌟🌹🌟🌹
@abbass_kardani
🌹خاطرات شهید مصطفی صدرزاده🌹
در بخشی از کتاب «سید ابراهیم» از زبان همسر شهید «صدرزاده» می خوانیم: « از سوریه که آمد با هم به مشهد رفتیم. آنجا مرا با رزمندگان فاطمیون آشنا کرد و مقدمات سفر سوم خود را مهیا کرد. چون قرار بود با بچه های افغانستان اعزام شود، می بایست خودش را تبعه افغان جا بزند. هرچند که آن ها می دانستند او ایرانی است، اما به هر حال قوانین خاص خود را داشتند. لهجه ی افغانستانی را هم خیلی زود یاد گرفت. سومین بار با تیپ فاطمیون اعزام شد. در این مدت انواع دوره ها و آموزش ها را می دید.
مصطفی نام جهادی «سید ابراهیم» را برای خود برگزید که نام پدر بزرگ من بود. همه او را به همین نام می شناختند. بعد از مدت کوتاهی که در کنار بچه های فاطمیون جنگید به خاطر قابلیت های بالایی که داشت از او خواستند تا فرماندهی یکی از گردان های فاطمیون را به عهده بگیرد. او به شرط نامگذاری گردان توسط خودش، فرمانده گردان شد و به خاطر علاقه زیادش به گردان عمار و شهدای آن، نام زیبای عمار را برای گردان انتخاب کرد.
در همایشی هم که با جاماندگان گردان عمار در تهران داشت به آن ها قول داده بود که ما انتقام شهدای گردان عمار را می گیریم.
چرا که گردان عمار ادامه دهنده راه همان گردان و جنگ سوریه در امتداد جنگ ایران و ادامه انقلاب حضرت امام خمینی (ره) است. او معتقد بود افکار انقلاب اسلامی روز به روز در دل مردم سوریه رشد و نمو پیدا می کند و عشق به امام (ره) و آرمانهای او در بین مردم آنجا رواج پیدا می کند.»🍃🍃
@abbass_kardani