eitaa logo
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
1هزار دنبال‌کننده
30.7هزار عکس
22.4هزار ویدیو
123 فایل
کانال دوستداران شهید مدافع حرم شهید عباس کردانی لینک کانال @abbass_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ارتباط با خادم کانال،، @mahdi_fatem313
مشاهده در ایتا
دانلود
به وقت کتاب صوتی تقدیم شما عزیزان 👇👇👇👇
35.mp3
18.46M
💐 قسمت 💐 کپی و استفاده از صوت با ذکر صلوات ، بلامانع است . شادی روح امام_راحل و شهدا صلوات هدیه به امام زمان عج الله اللهمَّ عجل لولیک الفرج یادشهداکمترازشهادت نیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_1881401509.mp3
4.57M
پنج شنبه های شهدایی خوش به حال شهدا...😔😔 🎙کربلایی سیدرضا نریمانی برای همه عزیزان و ادمین های کانال مون دعا یادتون نره🤲 اللهم ارزقنا شهادت... وصیت شهدا حفظ فاطمی
شماره آخرتلفنت‌چنده؟ برای‌اون‌شهید۵تاصلوات‌بفرست 1 شهید حاج قاسم سلیمانی 2 شهیدمحسن‌حججی 3 شهیدیحیی گرایلی 4 شهید سلطانعلی گرایلی 5 شهید شعبانعلی گرایلی 6 شهید یزدان سراجی 7 شهید مدافع حرم عباس کردانی 8شهیدمحمدحسین‌فهمیده 9شهیدمحمدابراهیم همت 0 شهیدان گمنام و خوشنام کپی‌کن‌از‌ثوابش‌جا‌نمونی...😉 🌿‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ اللهمَّ عجل لولیک الفرج شفاعت و دعای شهیدان نصیب تون 🕊@abbass_kardani🕊 کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شادی روح امام و همه ی شهدای عزیز و سردار دلها و ابوالمهدی المهندس داداش عباس کردانی ومادر، و پدرشهید حاج صالح کردانی، شهیدان، یحیی گرایلی، سلطانعلی گرایلی ، شعبانعلی گرایلی و یزدان سراجی و پدران مادران آسمانی شما عزیزان پدر بنده حقیر، همه ی اموات مومنین ومومنات از اول آدم تا آخر خاتم الانبیا هدیه کنیم فاتحه و صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم کوتاهترین دعا برا بزرگترین آرزو اللهم عجل لـــــــــــولیک الفرج التماس دعای فرج آقا جانم خدایا از عمرم بگیر برعمر رهبر عزیزم بیفزا 🕊@abbass_kardani🕊 کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
👆🌷فاتحه کبیره🌷👆 🌺 فاتحه کبیره چیست؟ 🔷 یکی از علمای شیعه به نام شیخ مهدی فقیهی جهت استخاره و رفع گرفتاری نزد آیت الله بهجت می رود. 🔶 آیت الله بهجت به ایشان می فرماید: چرا فاتحه کبیره نمی خوانید؟ هرکس برای میتی اینگونه فاتحه بخواند هر رفع گرفتاری از خودش می شود و هم گنجی است برای میت. ✅ شیخ مهدی فقیهی می گوید: به روستای خودمان رفتم و بر سر قبر پدر و مادرم فاتحه کبیره را خواندم و به قم بازگشتم. 🔶 شب عمه ام خواب پدر و مادرم را میبیند که خمره ای از طلا و جواهرات در مقابل شان است. 🔷 عمه ام از من پرسید: چه خیراتی برای پدر و مادرت فرستادی؟گفتم: فاتحه کبیره را خواندم. التماس دعای خیر در حق دیگران 🤲 اللهمَّ عجل لولیک الفرج
🕊@abbass_kardani🕊 کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَت...؟! هدیه به روح شهدای مظلوم کرمان 🏴شهادت مظلومانه تعدادی از هموطنان عزیزمان در گلزار شهدای کرمان را تسلیت عرض می‌کنیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میشه کانال و تبلیغ کنید😍 ممنونم از حمایت تک تک شما عزیزان الهی شفاعت و دعای شهدا بدرقه زندگیتون باشه 🕊@abbass_kardani🕊 کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به وقت خواندن رمان شهدایی 👇👇👇👇
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹 راننده که بار دیگر اسباب و اثاثیه ها را در قسمت بار اتوبوس جا داده بود،گفت:((از وسط بازار رضا برین تا به نماز برسین،چون اگه از این خیابونی که درش هستیم برین،دیر میشه.)) راه افتادیم. هر کس را میدیدی دوان دوان میرفت تا به نماز برسد،اما من مانده بودم و دو پیرزنی که لنگان لنگان می آمدند و من هم از سر اجبار پا به پایشان. به خودم هم لعنت میفرستادم که،سمیه برای چی خودت رو گرفتار کردی؟ببین همه رفتن و تو موندی با این دوتا پیرزن! جلوی صحن که رسیدم دوتا ویلچر به دست جلو آمدند:((مادر ها بنشینید تا شمارو به صف نماز برسونیم.)) آن ها نشستند و ویلچر ها به سرعت حرکت کردند.من هم پا به پایشان می دویدم تا آنکه به صف جماعت رسیدیم و در صف جا گرفتم: سمیه خانم ببین خدا چقد هوات رو داشت!دیدی تو هم به نماز صبح رسیدی! آره آقا مصطفی ،به نماز صبح رسیدم و بعد ها به تو. آن روز در آن پگاه آبی طلایی،نمیدانستم که تو در راهی و نمیدانستم یک قدم مانده به صبح. همان روز زنگ زدم به خانم نظری :((سلام خانم نظری.ما رسیدیم.)) _سلام به روی ماهت.کجا؟ _مشهد دیگه! _مشهد؟اونجا چی کار میکنین؟ _اومدیم زیارت .الان رو به روی حرمیم.گوشی رو گرفتم رو به حرم و گفتم به امام سلام بدین. _رو بروی حرم؟با کی؟ _خودمون دیگه!من و چند تا از بچه ها. _مردتون کیه؟ _آقای راننده. _راننده بخوره توی سرمن! واقعا روتون میشه این رو به کسی بگین. چهار تا دختر آستین سرخود راه افتادین بدون مرد رفتین مشهد؟ آن قدر سر و صدا کرد که بدون خداحافظی گوشی را قطع کردم. هفته ای که مشهد بودیم جدا از زیارت،در جوار حرم بودن حال خوشی برای ما ساخته بود.اما مصیبت وقتی بود که یکی سرگیجه میگرفت،یکی دل درد و یکی سُرُم لازم میشد.خلاصه یک پایمان مسافرخانه بود،یک پایمان دار الشفای حضرت.بعد هم فکر تهیه صبحانه و ناهار و شام.آنجا هتل که نبود آقا مصطفی ! مسافر خانه بود.پیرزن ها هم تمناهایشان تمامی نداشت ؛مارا ببر بازار ،مارا ببر بازار،مارا ببر فلان گردشگاه،فلان امامزاده حاجت میدهد برویم آنجا.و خلاصه،هفته اینطوری گذشت،فقط آخر شب ها مال خودمان بود که میرفتیم زیارت،صورتمان را میچسباندیم به قبه های ضریح و التماس دعا وخواستن همسر خوب و بچه هایی صالح.سفر که تمام شد با یک بغل خاطره طلایی برگشتیم که از همه مهم تر،اجابت دعایم بود. 🌷 🔸ادامه دارد...
‍ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹 از مشهد که آمدیم ایام فاطمیه شروع شده بود.از قم استادی را به خانه مان دعوت کردیم که مُبلغ خارج از کشور بود. در این ایام گاه تا هشتصد نفر را در پایگاه غذا میدادیم. رییس پایگاه بودن در سن و سالی که داشتم کار کوچکی نبود. اما چون عاشق کارم بودم،هم به درس و حوزه میرسیدم هم به پایگاه. روزی یکی از بچه های پایگاه گفت:((خبر داری چیشده؟؟)) _نه چیشده؟ یه نفر از پایگاه برادران نیمه شب جمعی از پسرارو میبره توی یکی از کوچه های حاشیه منطقه تیر اندازی میکنن،بعدم میبردشون غسالخونه! خبر را که شنیدم افتادم دنبال جمع کردن اطلاعات.چه کسی، کجا و چرا؟ همه را روی کاغذ اوردن.وقتش بود تا مسئول این کار گوشمالی داده شود. گزارش را که،رد کردم شنیدم برادران پایگاه در به در دنبال کسی هستند که گزارش کرده. آن روز ها حوزه برادران طبقه بالای حوزه خواهران بود. چند نفری آمدند به پرس و جو تا بفهمند چه کسی این کار را کرده.چه کسی بوده که علیه مصطفی صدرزاده گزارش داده .اما ما هم راهش را بلد بودیم! راه مخفی کاری و ندادن اطلاعات را ! بعد ها که ازدواج کردیم در چشمانم نگاه کردی و پرسیدی:((تو میدونی خبر شلیک شبانه رو کی داده بود؟)) نگاهت کردم و گفتم:((ناراحت نمیشی بگم؟)) _نه به جان تو! _من بودم! دهانت از تعجب باز ماند :((نه!)) _بله! به سرفه افتادی:((ببخش من رو،اون روزا کلی به کسی که مارو لو داده بود،فحش دادم!)) _یادت رفته چی کار کرده بودین؟سه شب پشت سر هم سروصدا راه انداخته بودین،اونم چه جور ! ضمن اینکه شنیدم بعد از اونم بچه هارو برده بودی بهشت رضوان روی سنگ مرده شور خونه خوابونده بودی. خندیدی،از همان خنده های نمکین معصومانه:((چقدر بد و بیراه نثارت کردم عزیز،بی اونکه بدونم کی هستی! یقه مسئول اطلاعات رو چسبیده بودم تا بگه چه کسی گزارش داده. وقتی گفت یه خواهر ،تعجب کردم!)) 🌷 🔸ادامه دارد ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه اسپند دود کنم برا سلامتی اعضای کانال و عزیزانشون 😍😍 خدا حفظتون کنه از همه ی بلاها
🕊@abbass_kardani🕊 کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆