🌷#دختر_شینا
#قسمت30
✅ فصل هشتم
💥 وقتی حالم خیلی بد شد و دست و پایم به لرزه افتاد، خدیجه چادر سر کرد تا برود صمد را خبر کند. گفتم: « به صمد نگو. هول میکند. باشد میخورم؛ اما به یک شرط. »
💥 خدیجه که کمی خیالش راحت شده بود، گفت: « چه شرطی؟! » گفتم: « تو هم باید روزهات را بخوری. »
خدیجه با دهان باز نگاهم میکرد. چشمهایش از تعجب گرد شده بود. گفت: « تو حالت خراب است، من چرا باید روزهام را بخورم؟! »
گفتم: « من کاری ندارم، یا با هم روزهمان را میشکنیم، یا من هم چیزی نمیخورم. » خدیجه اول این پا و آن پا کرد. داشتم بیهوش میشدم. خانه دور سرم میچرخید. تمام بدنم یخ کرده و به لرزه افتاده بود. خدیجه دوید. دو تا تخممرغ شکست و با روغن حیوانی نیمرو درست کرد. نان و سبزی هم آورد. بوی نیمرو که به دماغم خورد، دست و پایم بیحس شد و دلم ضعف رفت. لقمهای جلوی دهانم گرفت. سرم را کشیدم عقب و گفتم: « نه... اول تو بخور. »
💥 خدیجه کفری شده بود. جیغ زد سرم. گفت: « این چه بساطی است بابا. تو حاملهای، داری میمیری، من روزهام را بشکنم؟! »
گریهام گرفته بود. گفتم: « خدیجه! جان من، تو را به خدا بخور. به خاطر من. »
خدیجه یکدفعه لقمه را گذاشت توی دهانش و گفت: « خیالت راحت شد. حالا میخوری؟! »
💥 دست و پایم میلرزید. با دیدن خدیجه شیر شدم. تکهای نان برداشتم و انداختم روی نیمرو و لقمهی اول را خوردم. بعد هم لقمههای بعدی.
وقتی حسابی سیر شدم و جان به دست و پایم آمد، به خدیجه نگاه کردم؛ او هم به من. لبهایمان از چربی نیمرو برق میزد. گفتم: « الان اگر کسی ما را ببیند، میفهمد روزهمان را خوردهایم. »
💥 اول خدیجه لبهایش را با دستک چادرش پاک کرد و بعد من. اما هر چه آنها را میمالیدیم، سرختر و براقتر میشد. چارهای نبود. کمی از گچ دیوار کندیم و آن را کشیدیم روی لبهایمان. بعد با چادر پاکش کردیم. فکر خوبی بود. هیچکس نفهمید روزهمان را خوردیم.
💥آخر تابستان، ساخت خانه تمام شد. خانهی کوچکی بود. یک اتاق و یک آشپزخانه داشت؛ همین. دستشویی هم گوشهی حیاط بود. صمد یک انبار کوچک هم کنار دستشویی ساخته بود، برای هیزم و زغال کرسی و خرت و پرتهای خانه.
خواهرها و برادرها کمک کردند اسباب و اثاثیهی مختصری را که داشتیم آوردیم خانهی خودمان. از همه بیشتر شیرین جان کار میکرد و حظ خانهمان را میبرد. چقدر برای آن خانه شادی میکردیم. انگار قصر ساخته بودیم. به نظرم از همهی خانههایی که تا به حال دیده بودم، قشنگتر، دلبازتر و باصفاتر بود. وسایل را که چیدیم، خانه شد مثل ماه.
💥از فردا دوباره صمد رفت دنبال کار. یک روز به رزن میرفت و روز دیگر به همدان. عاقبت هم مجبور شد دوباره به تهران برود. سر یک هفته برگشت. خوشحال بود. کار پیدا کرده بود. دوباره تنهایی من شروع شده بود؛ دیر به دیر میآمد. وقتی هم که میآمد، گوشهای مینشست و رادیوی کوچکی را که داشتیم میگذاشت بیخ گوشش و هی موجش را عوض میکرد. میپرسیدم: « چی شده؟! چه کار میکنی؟! کمی بلندش کن، من هم بشنوم. »
💥اوایل چیزی نمیگفت. اما یک شب عکس کوچکی از جیب پیراهنش درآورد و گفت: « این عکس آقای خمینی است. شاه او را تبعید کرده. مردم تظاهرات میکنند. میخواهند آقای خمینی بیاید و کشور را اسلامی کند. خیلی از شهرها هم تظاهرات شده. »
بعد بلند شد و وسط اتاق ایستاد و گفت: « مردم توی تهران اینطور شعار میدهند. »
دستش را مشت کرد و فریاد زد: « مرگ بر شاه... مرگ بر شاه. » بعد نشست کنارم. عکس امام را گذاشت توی دستم و گفت: « این را برای تو آوردم. تا میتوانی به آن نگاه کن تا بچهمان مثل آقای خمینی نورانی و مؤمن شود. »
💥عکس را گرفتم و نگاهش کردم. بچه توی شکمم وول خورد. روزها پشت سر هم میآمد و میرفت. خبر تظاهرات همدان و تهران و شهرهای دیگر به قایش هم رسیده بود. برادرهای کوچکتر صمد که برای کار به تهران رفته بودند، وقتی برمیگشتند، خبر میآوردند صمد هر روز به تظاهرات میرود؛ اصلاً شده یک پایهی ثابت همهی راهپیماییها.
🔰ادامه دارد....
📚دیوانه چو دیوانه ببیند،خوشش آید
این ضرب المثل غالبا در مورد افرادی به کار می رود که در هر شرایطی همدل و همدم خود را پیدا می کنند.
. «محمد بن زکریای رازی» بعد از سال ها درس خواندن و شاگردی در محضر اساتید بزرگ تبدیل به حکیم کار بلدی شد که روز به روز به جهت طبابت صحیح اش مشهورتر می شد. طوری که نام یکی از معروفترین پزشکان یونانی به نام «جالینوس» را به او نسبت داده بودند.
یک روز رازی از محل کارش خارج شد، تا به خانه اش برود. ولی عدّه ای از شاگردانش در طول مسیر در مورد روش تشخیص بیماری ها و داروی مناسب برای بیماران مختلف از او سؤال می پرسیدند .
همینطور که آنها در مسیر حرکت می کردند، دیوانه ای از راه رسید و مستقیم به سراغ رازی رفت.
دیوانه جلوتر که آمد دستش را دراز کرد تا با زکریای رازی دست بدهد. استاد با او دست داد و بعد مرد دیوانه سعی کرد با جملات بی سروتهی حرفی را به استاد بزند.
دیوانه تند و تند برای استاد حرف هایی را زد، بعد چند قدمی با هم راه رفتند. سپس دیوانه روی استاد را بوسید با او دست داد خداحافظی کرد و از آنجا رفت.
شاگردان رازی دوباره سراغ استاد آمدند. ولی رازی دیگر حواسش آنجا نبود و جوابی به آنها نمی داد. با رسیدن استاد به خانه اش شاگردان خواستند بروند که رازی گفت: من حالم بد است باید دارویی برای درد من بسازید.
شاگردان برای کمک به استاد به خانه اش رفتند. رازی نام چندین رقم دارو را برد و از آنها خواست این داروها را با هم ترکیب کنند. یکی از شاگردان گفت:استاد این دارویی که شما از ما خواستید مگر دارویی نیست که برای درمان دیوانگان تجویز می کنید؟ رازی گفت:آفرین، درست فهمیدی؛ شاگرد گفت:ولی استاد، شما که دچار دیوانگی نشده اید. این دارو را برای کسی می خواهید؟
رازی گفت:آن دیوانه که در کوچه دیدیم، اصلاً به شما توجهی نکرد. انگار فقط با من کار داشت. او فقط از دیدن من خوشحال شد و خندید. حتماً او من را از همه شما به خودش شبیه تر دیده و فکر کرده فقط منم که حرفهای بی سروته او را درک می کنم که یک راست به سراغ من آمد. می خواهم از جنون کاملم جلوگیری کنم و قبل از اینکه کاملاً دیوانه بشوم شروع به مصرف دارو نمایم. . .
🕊ماه_رمضان
🕊در_جبهه_ها
ربناي لحظه هاي افطار، از پايان يك روز روزه_داري خبر مي داد؛ ربنايي يك تمام وجود رزمندگان مملو از حقانيت آن بود.
بچه ها با اشتياق فراوان براي نماز مغرب و عشا وضو مي گرفتند، ماشين توزيع غذا به همه چادرها سر مي زد و افطاري را توزيع مي كرد.
سادگي و صميميت در سفره افطارمان موج مي زد و ما خوش حال از اينكه خدا توفيق روزه گرفتن را به ما هديه داده بود.
سر سفره مي نشستيم و بعد از خواندن دعا، با نان و خرما افطار مي كرديم .
دعاي توسل و زيارت عاشورا هم در اين روزها حال و هواي ديگري داشت.
«السلام عليك يا ابا عبدالله» زيارت عاشورا و «يا وجيها عندالله اشفع لنا عندالله» دعاي توسل، به سفره افطار و سحر ما معنويتي مي بخشيد كه غير قابل توصيف است و همين توشه معنوي و غفلت زدايي ها، رزمندگان را از ديگران ممتاز مي كرد.
نمي توانم حال و هواي اين لحظه ها را براي شما بيان كنم.
در لشكر ۲۸ سنندج بودم و قرار بود بعد از يك هفته به خانه برگرديم ، اما جاذبه اين ماه، مرا در كردستان ماندگار كرد.
ماه_رمضان، بهترين وزيباترين خاطرات را براي ما در سنگرها آفريد.
بركت دعا دركنار سنگرها، نماز روي زمين خاكي، سحري خوردن كنار آرپي جي و مسلسل، وضو گرفتن با آب سرد، قنوت در دل شب، قيام رو به روي آسمان بي هيچ حجابي كه تو را از ديدن محروم كند، گريه بسيجي هاي عاشق در ركوع و... همه چيز را براي مهماني خدا آماده كرده بود.
راوی :
حجت الاسلام والمسلمين علي اكبر محمدي
🕊خاطرات دفاع مقدس
🕊ماه_رمضان
🕊در_جبهه_ها
🕊شهدا_و_روزه
خیلی از رزمندگان، در ماه رمضان و در آن هوای سوزان، با دهان روزه شهید می شدند. خود ما در منطقه پاسگاه زید، عملیات رملی می کردیم و به چشم می دیدیم که در آن منطقه، بعد از منور زدن توسط عراقی ها، برخی از رزمندگانمان، با دهان روزه و با تیر خلاص دشمن به شهادت می رسیدند.
یکی از این شهدا، شهید_کبیری از بچه های سپاه بود؛ یادم می آید یک بار این شهید_والامقام ، پس از آن که سحری خود را خورده بود تا روزه بگیرد، شروع به خواندن نماز صبح کرد که همه ما از جمله خود سردار شهید_مهدی_زین_الدین فرمانده لشگر ۱۷ علی ابن ابیطالب(ع)، به او اقتدا کردیم تا نماز را به امامت او و به جماعت اقامه کنیم ( البته خودِ شهید_کبیری متوجه نشد که ما به او اقتدا کردیم) این قدر معنویت شهید_کبیری بالا بود که فقط قنوت نماز دو رکعتی صبح او، حدود ده دقیقه طول کشید و در طول قنوت هم اشک می ریخت.
خیلی ها بودند که با دهان روزه شهید شدند، اما متأسفانه عده ای در حال حاضر آن طور که باید و شاید، قدردان زحمات و مجاهدت های این شهدای_والامقام نیستند.
راوی :
همرزم_شهید
یاد باد
آن روزگاران
یاد باد
شادی روح امام_راحل و شهدا
صلوات
🕊ولایت_مداری
🕊صیاد_دلها
🕊سردار_شهید
🕊علی_صیاد_شیرازی
مثل کارمندها نمىآمد ستاد کل؛ که هفت ونیم یا هشت صبح، کارت ورود بزند و چهار بعد از ظهر، کارت خروج.
زود مىآمد و دیر مىرفت
خیلى دیر
مىگفت «ما توى کشور بقیة_الّله هستیم .
خادم این ملتیم
مردم ما رو به این جا رسوندن
باید براشون کار کنیم .
موقعی حضرت_امام_ره او را به حضور طلبیدند و دستور اکید دادند که شمال غرب کشور نا امن است و فقط شما میتوانید امنیت آنجا را برقرار کنید .
صیاد هم بلافاصله در خانه خود ستادی تشکیل دادند و افراد مورد اعتماد را برای اجرای امر امام_ره انتخاب کرد.
او بعد از کناره گیری از فرماندهی نیروی زمینی قسم یاد می کرد؛
اگر امام بفرمایند لباسهایت را بکن یا درجه گروهبان سومی بزن، به خدا این کار را بدون کمترین ناراحتی انجام خواهم داد.
#سالروز_شهادت🕊
🕊در_محضر_شهدا
🕊سردار_رشید_اسلام
🕊شهيد_والامقام
🕊صیاد_دلها
🕊علی_صیاد_شیرازی
عظیمترین نعمت خدا را نعمت عظیم ولایت میدانم و استحکام در پیوند با ولایت را ضمانت بخش عاقبت بخیری میپندارم و "لذا نه تنها با قلب و زبان بلکه در عمل کوشیدهام ارادتم را به #ولایت به ثبوت برسانم" و از خداوند متعال مسئلت دارم مرا در این امر مهم یاری فرماید .
#سالروز_شهادت🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خوشگذرانی این طرف یا اون طرف؟!
#ایمان_به_غیب
#دنیا_و_آخرت
ارسالی از اعضای محترم 👆👆👆👆👆
برا سلامتی و حاجت روایی و
عاقبت بخیری عزیزان ارسال کننده
پست های معنوی صلوات🤲
ممنونم ازلطف و حمایت شما عزیزان
منتظر ارسالیهای زیباتون هستیم
لطفا به این آدرس ارسال کنید
👇👇👇👇👇👇👇
@mahdi_fatem313
4_459463433683730928.mp3
4.36M
🔺 #تحدیر (تند خوانی) قرآن کریم
#جزء_سی_ام
مدت زمان ۳۴ دقیقه
حجم ۴،۲ مگابایت
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
ثواب سی جزء را هدیه کنیم به روح بلند امام و شهدا وعلما شهیدان یحیی و شعبانعلی و سلطانعلی گرایلی و یزدان سراجی وشهید مدافع حرم عباس کردانی وشهیدسجاد باوی
و سردار دلها حاج قاسم سلیمانی عزیز و یارانش و تمامی اموات مومنین ومومنات ورفتگان بنده حقیر وشما بزرگواران
اللهم عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 هر روز یک آیه راجع به امام عصر(عج)
🔵 جزء سی ام
🌕 شاهد و مشهود
#آیات_مهدوی
#رمضان_مهدوی
#لبیک_یا_خامنه_ای
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
4_5929039401068790377.mp3
3.92M
#دعای_ختم_قرآن
به نیت سلامتی وظهور مولا عج میخوانیم😍♥️
دعای_ختم_قرآن👆👆
به نیت سلامتی وظهور مولا جان میخوانیم😍♥️
قبول باشه از عزیزان ختم قرآن
الهی برکات قرآن همیشه درزندگی هاتون باشه الهی لیاقت داشته باشیم همیشه ادامه دهیم خواندن و عمل کردن به دستورات کتاب آسمانی را در طول سال عمرمون
❣️✨✨✨✨✨✨✨✨✨
✨⭐️🍃
✨🍂🌺
✨
❣﷽❣
#دعای_ختم_قرآن
صَدَقَ اللهُ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ وَ صَدَقَ رَسُولُهُ النَّبِیُّ الْاَمِینُ الْکَرِیمُ وَ نَحْنُ عَلی ذَالِکَ
مِنَ لشَّاهِدِینَ وَلشَّاکِرینَ وَ لْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ لْعَالَمِینَ رَبَّـنَا تَقَـبَّلْ مِنَّـآ اِنَّـکَ اَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ
وَا هْـدِ نَا اِلَلْحَقِّ وَ اِلی طَرِیقِ مُّسْتَقِیمْ بِبَرَکَتِ خَتْمِ الْقُرْآنِ لْعَظِیمُ وَاعْفُ عَنَّا یَا کَرَیمُ
وَاغْـفِرْلَـنَا ذُنُوبَـنَا بِفَضْـلِکَ وَ جُودِکَ وَ کَرَمِکَ یَا اَکْرَمَ لْاَ کْرَمِینَ وَ یَا اَرْحَمَ لرَّاحِمِینَ
اَللَّهُمَّ نَوِّرْ قُلُو بَنَا بِالْقُرْآنِ وَ زَیِّنْ اَخْلا قَنَا بِا لْقُرْآنِ وَ نَجِّنَا مِنَ لنَّارِ بِالْقُرْآنِ
وَ اَدْخِلْنَا فِی لْجَنَّتِ بِالْقُرْ آنِ اَللَّـهُمَّ عَجِّلْ فِی فَرَجِ مَوْلا نَاصَـاحِبَ لْعَـصْرِ وَ لـزَّمَـانِ بِـالْقُرْآنِ
اَللَّـهُم مَّشْـفِ مَرْضَـا نـَا بِـالْـقُـرْآنِ وَ الـرْحَمْ مَوْ تَا نَـا بِا لْقُرْآنِ وَ سَلِّمْ مُسَافِرِ ینَنَا بِالْقُرْآنِ
اَللَّهُمَّ جْعَلِ الْقُرْآنَ لْنَا فِی لدُّ نْیَا قَرِینَا وَ فِـی لْـقَبْـرِ مُو نِـساً وَ اَنِیـساً
وَ فِـی لْقِـیَامَتِ شَافِـعاً وَ شَفِیـعاً وَ اِلَلْـخَیْـرَاتِ کُـلِّـهَا دَلِیـلا اَللَّـهُمَّ فْـتَحْ لَنَا بَا لْخَیْرِ،
وَاخْتِمْ لََنَا بِالْخَیْرِ ، وَاجْعَلْ عَوَاقِبَ اُمُورِنَا وَ اُمُورِالْمُؤْمِنِینَ لْحَاضِرِینَ خَیْراً
* بِحَقِّ سُورَه لْمُبَارَ کَهِ الْفَاتِحَه مَعَ الصَّلَوَاتْ😍
تعجیل درفرج آقاجان صلوات
📸 عکس نوشته: #مجازات_تارک_کاهل_نماز
💠 مناسب: #تمامی_مخاطبین
♻️ ۳ نوع مجازات برای کاهلان و تارکان نماز:
1⃣ مجازات 🔥 #ویل؛ برای آنانکه که #گاهی نماز
می خوانند:
فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ. الذین هم عن صلاتهم ساهون.(۴و۵) سوره ماعون.
3⃣مجازات 🔥 #غَی؛ برای آنانکه نماز را #ضایع می کنند:
فخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا (٥٩) سوره مریم.
3⃣مجازات 🔥 #سقر؛ برای آنانکه نماز #نمی_خوانند:
ما سلککم فی سقر، قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ (٤٣) سوره مدثر.
Azan Marhoum Aghati.mp3
1.05M
⚜🌷🕊اذان
⚜🌷🕊چه ضرب آهنگِ
⚜🌷🕊قشنگی است
⚜🌷🕊می گوید
⚜🌷🕊خدا همین نزدیکیست
⚜🌷🕊گوش کن
⚜🌷 ⚜🌷🕊«الله اکبر»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعاگوی شما عزیزان هستم
محتاج دعای خیر شما عزیزان 🤲
التماس دعای فرج آقاجان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هنگام استجابت دعاست
به احترام اذان تعطیل وبه استقبال
نماز اول وقت میرویم 🤲
الهی حاجت دلتون با حکمت خداوند
یکی باشه
اللهمَّ عجل لولیک الفرج
التماس دعا 🤲
🔰 امیر جهاد با نفس
✏️ رهبر انقلاب: از اوایل انقلاب تا وقت شهادت، حقّاً و انصافاً جز خیر از این مرد [شهید صیادشیرازی] چیزی ندیدیم. آنچه در میدانهای جهاد از او بروز کرد، کارهای بزرگی بود؛ هم در میدان جنگ و هم بیرون از میدان جنگ. چیزی که مهمّ است، این است که یک نفر علاوه بر جنگ با دشمنان، در جهاد با نفس هم پیروز شود. ۱۳۷۸/۲/۱۹
🌷 سالروز شهادت
سپهبد علی صیاد شیرازی
شهدارایادکنیدحتی بایک صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺️به مناسبت سالروز
شهادت سپهبد علی صیاد شیرازی
🔴 امروز بزرگترین دشمن را واقعا تشخیص دادیم که "نفس" ماست ...