🌷#دختر_شینا
#قسمت87
✅ فصل هفدهم
💥 فردای آن روز رفتیم همدان. صمد میگفت چند روزی سپاه کار دارم. من هم برای اینکه تنها نماند، بچهها را آماده کردم.
سمیهی ستار را هم با خودمان بردیم.
توی راه بچهها ماشین را روی سرشان گذاشته بودند. بازی میکردند و میخندیدند. سمیهی ستار هم با بچهها بازی میکرد و سرگرم بود.
گفتم: « چه خوب شد این بچه را آوردیم. »
با دلسوزی به سمیه نگاه کرد و چیزی نگفت.
گفتم: « تو دیدی چهطور شهید شد؟! »
چشمهایش سرخ شد. همانطور که فرمان را گرفته بود و به جاده نگاه میکرد، گفت: « پیش خودم شهید شد. جلوی چشمهای خودم. میتوانستم بیاورمش عقب... »
💥 خواستم از ناراحتی درش بیاورم، دستی روی کتفش زدم و گفتم: « زخمت بهتر شده. »
با بیتفاوتی گفت: « از اولش هم چیز قابلی نبود. »
با دست محکم پانسمان را فشار دادم. نالهاش درآمد. به خنده گفتم: « این که چیز قابلی نیست. »
خودش هم خندهاش گرفت. گفت: « این هم یک یادگاری دیگر. آی کربلای چهار! »
گفتم: « خواهرت میگفت یک هفتهای توی یک کشتی سوخته گیر افتاده بودی. »
برگشت و با تعجب نگاهم کرد و گفت: « یک هفته! نه بابا. خیلی کمتر، دو شبانهروز. »
گفتم: « برایم تعریف کن. »
آهی کشید. گفت: « چی بگویم؟! »
گفتم: « چهطور شد. چهطور توی کشتی گیر افتادی؟! »
🔰ادامه دارد...
🌷#دختر_شینا
#قسمت88
✅ فصل هفدهم
💥 گفت: « ستار شهید شده بود. عملیات لو رفته بود. ما داشتیم شکست میخوردیم. باید برمیگشتیم عقب. خیلی از بچهها توی خاک عراق بودند. شهید یا مجروح شده بودند. آتش دشمن آنقدر زیاد بود که دیگر کاری از دست ما برنمیآمد.
به آنهایی که سالم مانده بودند، گفتم برگردید. نمیدانی لحظهی آخر چهقدر سخت بود؛ وداع با بچهها، وداع با ستار. »
💥 یک لحظه سرش را روی فرمان گذاشت. فریاد زدم: « چهکار میکنی؟! مواظب باش! »
زود سرش را از روی فرمان برداشت. گفت: « شب عجیبی بود. اروند جرز کامل بود. با حمید حسین زاده دو نفری باید برمیگشتیم. تا زانو توی گل بودیم. یک دفعه چشمم افتاد به کشتی سوختهای که به گل نشسته بود.
حالا عراقیها ردّ ما را گرفته بودند و با هر چه دم دستشان بود، به طرفمان شلیک میکردند. گلولههای توپ، کشتی را سوراخسوراخ کرده بود. از داخل آن سوراخها خودمان را کشاندیم تو.
نزدیکهای صبح بود. شب سختی را گذرانده بودیم. تا صبح چشم روی هم نگذاشته بودیم. جایی برای خودمان پیدا کردیم تا بتوانیم دور از چشم دشمن یک کمی بخوابیم. نیرویی برایمان نمانده بود. حسابی تحلیل رفته بودیم. »
💥 گفتم: « پس دلهرهی من و مادرت بیخودی نبود. همان وقتی که ما این قدر دلهره داشتیم، ستار شهید شده بود و تو زخمی. »
انگار توی این دنیا نبود. حرفهای من را نمیشنید. حتی سر و صدای بچهها و شیطنتهایشان حواسش را پرت نمیکرد. همین طور پشت سر هم خاطراتش را به یاد میآورد و تعریف میکرد.
🔰ادامه دارد...
📚« کفم برید » این ضرب المثل رو شنیدین ؟
«کف» اینجا یعنی کف دست و اشاره داره به ماجرای یوسف و زلیخا که وقتی یوسف وارد میشه زنها مات و مبهوت میشن و جای ترنج «کف» دستشون رو میبرن !
🍆بادنجان دور قاب چین
در دوران ناصرالدین شاه، بزرگان و رجال سیاسی برای نشان دادن مراتب اخلاص و چاکری خود به پادشاه، به آشپزخانهی شاهنشاهی میرفتند و چهار زانو برزمین مینشستند و مانند خدمههای آشپزخانه مشغول پوست کندن بادنجان میشدند، یا آن که بادنجانها را پس از پخته شدن در دور و اطراف قابهای آش و خورش میچیدند.
این رجال سیاسی حساب کار را طوری داشتند که شاه حتماْ بتواند آنان را هنگام سرزدن به چادرها در حال بادنجان دور قاب چیدن ببیند و در این کار دقت و سلیقهی بسیار به کار میبردند، تا شادی خاطر شاه فراهم آید!
از آن زمان به بعد به افراد چاپلوس بادنجان دور قاب چین میگویند.
سبزی پاککن هم به همین معنی استفاده میشود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥زخم زبان شنیدی،اما لبخند زدی ...💔😔
6.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥نکته جالب سردار #حاجی_زاده درباره #شهید_رئیسی در مراسم تشییع:
💥ایشان سفرهای شخصی را با خرید بلیط و هواپیمای مسافربری انجام میداد....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیندگان حسرت خواهند خورد که چرا در زمان این بزرگ مرد عالم زندگی نمیکردند...☝️☝️❤️❤️❤️❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اخلاق را در انتخابات ریاستجمهوری رعایت کنید
👤 حجتالاسلام رفیعی:
🔺ما انتخابات پیش رو داریم؛ آداب و اخلاق و همدلی را رعایت کنید. بگذارید این وفاق و دوستی حفظ شود و تخریب نکنیم و دشمنشاد نشویم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 بلند شو علمدار...
💔 حادثه سقوط بالگرد، حادثهای بسیار خطیر، بزرگ و تکاندهنده است!
اما این مملکت دورانی را به خود دیده که تنها ظرف ۴ ماه! تنها ۴ ماه! چنین اتفاقات سهمگینی در آن افتاده است:
1⃣ رئیس قوه قضائیه ترور و شهید شد (بهشتی)
2⃣ رییسجمهور و نخست وزیر ترور و شهید شدند(رجایی و باهنر)
3⃣ ۴ وزیر ترور و شهید شدند
4⃣ ۳۰ نماینده مجلس ترور و شهید شدند
5⃣ دادستان کل کشور ترور و شهید شد (قدوسی)
6⃣ رئیس شهربانی ترور و شهید شد (وحید دستجردی)
7⃣ دو روحانی بلندپایه ترور یا شهید شدند (آیتالله خامنهای و مدنی)
8⃣ رییس ستاد مشترک ارتش (فرمانده ارتش) شهید شد (فلاحی)
9⃣ قائم مقام سپاه شهید شد (کلاهدوز)
🔟 وزیر دفاع شهید شد (نامجو)
1⃣1⃣ در همان سال، حداقل دوهزار نفر از مردمش ترور و شهید شدند!!
و اکنون ۴۳ سال از آن «۴ماه» میگذرد!
این یکی از نقاط قوت جمهوری اسلامی است که ساختار و بافتار سیاسی آن به نحوی است که با وجود شهید شدن نفر اول اجرایی کشور، باز هم خللی در زندگی روزمره مردم و جریان عمومی کشور ایجاد نمیشود و باز هم این جمله امام در ذهنها برجسته میشود که «دست غیب پشت سر این انقلاب است!»