قدرت دعا و مناجات را دستِ کم نگیر؛ بر روی زمین هیچ چیزی قویتر از دعایت وجود ندارد.
حتی اگر استجابت دعایت به تأخیر افتاد در دعا کردن مُصِر و مستمر باش و یقین داشته باش که تمامی موازین زندگی با دعا(یی خالصانه) از قلبی صادق منقلب میشود
و همواره به یاد داشته باش که با دعای نوح (علیه السلام) که گفت: {پروردگارا ! من شکست خوردهام پس مرا یاری و کمک فرما ( و انتقام مرا از ایشان بگیر )} کل زمین در آب غرق شد و نیز به یاد داشته باش که با دعای سلیمان (علیه السلام) که گفت: {پروردگارا حکومتی به من عطاء فرمای} به پادشاهی رسید.
هر چقدر هم که درخواستت بزرگ باشد؛ قدرت الله تعالی را به خاطر بسپار
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
ذكرى كه موجب رحمت و پاداشى بزرگ است...
🌿رسول الله ﷺ فرمودند:
هرکه روزانه #صد_بار بگوید:
لا إله إِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، لَهُ المُلْكُ وَلَهُ الحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ،
به #فضایل_پنجگانهی ذیل دست مییابد:
🔹یکم: پاداشی برابر با آزاد کردن ده برده به او میرسد.
🔸دوم: و صد نیکی برایش ثبت میشود.
🔹سوم: و صد گناه از گناهانش پاک میشود.
🔸چهارم: و آن روز تا غروب، از شرّ شیطان حفاظت میشود.
🔹پنجم: و هیچکس عملی بهتر از او انجام نداده است؛ مگر کسی که بیش از او این ذکر را گفته باشد.
🔸متفق عليه
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
🔴 نتیجه ارتباط و توسل به این خانواده (علیهم السلام)
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم
داود رقی گفت دو برادرم به عنوان زیارت بیرون شدند، در بین راه یکی از آنها بسیار تشنه شد به طوری که نتوانست بر روی الاغ خود را نگهدارد از مال سواری بر زمین افتاد. برادر دیگر درباره او حیران گردید که چاره بیندیشد.
بالاخره به نماز ایستاد و خدا را به محمد و علی و ائمه (علیهم السلام) قسم داد و به وجاهت و آبروی آنها درخواست کرد که برادرش از تشنگی نجات دهد. یکایک ائمه (علیهم السلام) را نام برد تا به حضرت صادق (علیه السلام) رسید، آنجناب را پیوسته می خواند و به او پناه می برد.
در این هنگام مردی را مشاهده کرد که پیش آمده از حالش جویا شد. جریان تشنگی برادر خود را برایش شرح داد. آن مرد چوبی بدست او داده گفت این چوب را بین دو لب برادرت بگذار.
همین که چوب را گذارد چیزی نگذشت که چشمهایش باز شد از جا حرکت کرده و نشست و اثری از تشنگی در او نبود.
با یکدیگر به راه افتادند زیارتی را که قصد داشتند انجام دادند. در مراجعت وقتی به کوفه رسیدند آن برادری که متوسل شده و دعا می کرد به مدینه رفت. خدمت حضرت صادق (علیه السلام) رسید. پس از شرفیاب شدن حضرت فرمود بنشین حال برادرت چطور است، چوب را چه کردی؟
عرض کرد وقتی برادرم به آن حال در آمد من سخت اندوهگین شدم همین که از تشنگی نجات یافت و زندگی از سرگرفت از خوشحالی چوب را فراموش کردم.
فرمود: وقتی تو از گرفتاری برادرت غمناک شدی خضر پیش من آمد. آن چوب که قطعه ای از شجره طوبی بود به وسیله او فرستادم.
غلامی را صدا زده فرمود آن کیسه چرمی را بیاور. غلام آورد. حضرت آن را گشوده عینا همان چوب را بیرون آورد و به من نشان داد و دو مرتبه در میان کیسه گذارد
جلد یازدهم بحارالانوار، ص 144
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥«تنوع در خلقت هندسهی یخ و قندیلها »
💥هر تکه از آفرینش معجزه است،
اما بعضیا معجزه در معجزهاند.
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 داستان زیبای توبه جعفر بی دین!
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ دلنوشته مذهبی درباره کینه و نفرت
سخنران استاد انصاریان
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 سخنرانی استاد رائفی درمورد حجاب(تکان دهنده)
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه اعصاب بچه نداری، به «بهشت» فکر هم نکن!
#کلیپ | #استاد_شجاعی
منبع: جلسه ۵۵۹ از مبحث خانواده آسمانی
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 راهکار تضمینی باز کردن گره های زندگی
👤استاد قرائتی
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
💠 حکم شرعی تقاص از بدهکار
💬سؤال:
اگر بدهكار در پرداخت بدهى خود كوتاهى نمايد، آيا جايز است طلبكار از مال او تقاص نمايد؟
✅ پاسخ:
اگر بدهکار بدهی خود را انکار کند و یا بدون عذر در پرداخت آن کوتاهی نماید، طلبکار می تواند از اموال او تقاص نماید. لکن در صورتی که شخص مزبور خود را بدهکار نمی داند و یا نمی داند که طلبکارش واقعاً حقّی بر گردن او دارد یا نه، در این صورت تقاص طلبکار از او محلّ اشکال است بلکه جایز نیست.
📚 پی نوشت:
بخش استفتائات پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله خامنه ای.
#احکام
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
💠 شک در تعلق خمس به لباس احرام
💬 سؤال:
آيا پرداخت خمس لباس احرام، كه معلوم نيست از پول خمس نداده تهيّه شده، يا از پولى كه خمس به آن تعلّق نگرفته (مانند مال الارث) واجب است؟
✅ پاسخ:
🔹 در صورت شک، پرداخت خمس آن واجب نیست.
📚 پی نوشت:
بخش استفتائات پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله خامنه ای.
#احکام
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
💠احـکام بانوان
💬پرسش
قرائت قرآن شخص نفساء و حائض چه حکمی دارد؟
#احکام
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
جانباز شهید سید مجتبی علمدار🌻
تاریخ ولادت: ۱۳۴۵/۱۰/۱۱
محل ولادت: مازندران_ساری
تاریخ شهادت: ۱۳۷۵/۱۰/۱۱
علت شهادت: به دلیل جراحات شدید شیمیایی
مزار : گلزار شهدای ساری
یادشهداکمترازشهادت نیست
امنیت اتفاقی نیست
مدیون قطره قطره خون شهدائیم
قدر دان خون شهدا باشیم
ادامه دهنده راه شان باشیم
صلوات یادت نره رفیق شهدایی
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
🔰زندگینامه شهید والامقام سید مجتبی علمدار
[☘🕊🌤]
💐🍃سید مجتبی در سحرگاه 11دی ماه 1345 در خانواده ای مذهبی و عاشق اهل بیت در شهرستان ساری دیده به جهان گشود.
دوران تحصیلش را در ساری طی نمود و برای اولین بار در حالی که تنها 17 سال داشت به عضویت بسیج درآمد و در اواخر سال 1362 به کردستان رفت.
سید برای اولین بار در عملیات کربلای یک شرکت کرد و مدتی پس از آن وارد گردان مسلم بن عقیل در لشکر25 کربلا شد و تا پایان جنگ در آنجا ماند.
🌺🍃او در عملیات کربلای 4و5 حضور داشت، در کربلای 8 مجروح شد و مدتی بعد به جبهه بازگشت و در عملیات کربلای10 در جبهه شمالی محور سلیمانیه- ماووت شرکت نمود.
سید مجتبی علمدار در سال 1366 مسئوولیت فرماندهی گروهان سلمان از گردان مسلم ابن عقیل - از گردانهای خط شکن لشکر 25 کربلا - را برعهده گرفت و در عملیات والفجر10نقش آفرینی موثری داشت.
🌹🍃شهید علمدار در سه راهی خرمال،سید صادق، دوجیله در منطقه کردستان عراق رشادتهای فراوانی را ازخود نشان داد و از ناحیه پهلو مورد اصابت گلوله قرار گرفت و بشدت مجروح شد.
او که مردانه در مقابل دشمن می جنگید. چندین باردیگر هم مجروح شد و از همه مهمتر اینکه او در دی ماه 1364، در عملیات والفجر 8، به شدت شیمیایی شد.
سید مجتبی بعد از اتمام جنگ در واحد طرح و عملیات لشکر ۲۵ کربلا در ساری مشغول خدمت شد و در دی ماه سال ۱۳۷۰ با خانم سیده فاطمه موسوی ازدواج کرد که ثمره آن دختری به نام زهرا بود.
🌷🍃سید علاوه بر مسئولیت در واحد تربیت بدنی لشکر بعنوان عضو اصلی هیأت رهروان حضرت امام (ره) هم ایفای وظیفه می کرد.
او مداح اهل بیت بود، همیشه مراسم را با نام حضرت مهدی (عج) شروع می کرد و در حالیکه به امام حسین (ع) ارادت خاصی داشت.
مظلومیت آن خاندان را صدا می زد.
بیت الزهرا مسجد جامع، امام زاده یحیی، مصلی امام خمینی، هیأت عاشقان کربلا و منازل شهدا همیشه با نفس گرم حاج سید مجتبی معطر می شد و بچه ها نیزبا صوت داوودیش مداحی را می آموختند.
🌼🍃او که بعد از جنگ، با یاد و خاطره همرزمان شهیدش زندگی می کرد از دوری آنان سخت آزرده خاطربود و در همه مداحی ها آرزوی وصال آن راه یافتگان شهید را داشت.
🕊🥀حاج سید مجتبی علمدار در اوایل دی ماه سال ۱۳۷۵ به دلیل جراحت شیمیایی روانه بیمارستان شد و بعد از یک هفته بی هوشی کامل هنگام اذان مغرب روز یازدهم دی ماه نماز عشق را با اذان ملکوتیان قامت بست و به یاران شهیدش پیوست.
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
✅چند خاطره کوتاه از زبان دوستان نزدیک شهید گرانقدر سید مجتبی علمدار
|🌺🕊🌿|
💐شیوه خاصی در جذب جوانان داشت گاهی حتی خود من هم به سّید می گفتم: اینها کی هستند می آوری هیأت؟
به یکی می گویی بیا امشب تو ساقی باش. به یکی می گویی این پرچم را به دیوار بزن و .. ول کن بابا!
می گفت: نه !
کسی که در این راه اهل بیت(ع) هست که مشکلی ندارد ، اما کسی که در این راه نیست ، اگر بیاید توی مجلس اهل بیت(ع) و یک گوشه بنشیند و شما به او بها ندهید می رود و دیگر هم بر نمی گردد اما وقتی او را تحویل بگیرید او را جذب این راه کرده اید.
برنامه هیات او اول با سه، چهار نفر شروع شد اما بعد رسیده بود به سیصد، چهارصد جوان عاشق اهل بیت(ع) که همه اینها نتیجه تواضع، فروتنی و اخلاص سید بود.
یکبار یکی از بچه های هیأت آمد و به سید گفت: تو مراسم ها و روضه اهل بیت(ع) اصلاً گریه ام نمی گیرد و نمی توانم گریه کنم!
سید گفت: اینجا هم که من خواندم گریه ات نگرفت؟!
گفت: نه!
سید گفت: مشکل از من است! من چشمم آلوده است. من دهنم آلوده است که تو گریه ات نمی گیرد!
این شخص با تعجب می گفت: عجب حرفی!
من به هر کس گفتم، گفت: تو مشکل داری برو مشکلت را حل کن،گریه ات می گیرد! اما این سید می گوید مشکل از من است! بعدها می دیدم که او جزء اولین گریه کنندگان مصائب ائمه اطهار بود.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
دو تا برادر بودند که به ظاهر هیأتی نبودند و به قول بعضی ها آن هیپی ..!!
این دو شیفته سید شده بودند و به خاطر دوستی با سید وارد هیأت شدند.
یک روز مادر اینها شک می کند که چرا شب ها دیر به خانه می آیند؟!
یک شب دنبال آنها راه می افتد، می بیند پسرانش رفتند داخل یک زیرزمین!
این خانم هم پشت در می نشیند و گوش می دهد متوجه می شود از زیرزمین صدای مداحی می آید.
بعد از اتمام مراسم مادر متوجه می شود فرزندانش مشغول نماز شده اند؛ با دیدن این صحنه مادر هم تحت تاثیر قرار می گیرد و او هم به این راه کشیده می شود.
خود سید بعدها تعریف کرد که این دو تا برادر یک شب آمدند گفتند: سید! مادرمان می خواهد شما را ببیند. رفتم دیدم خانمی است چادری؛ گفت: آقا سید شما من را که نماز نمی خواندم ،نمازخوان کردید!
چادر به سر نمی کردم، چادری کردید! ما هر چه داریم! از شما داریم.
این خانم بعدها تعریف کرد که سید به من گفت: من هر چه دارم از این فرزندان شما دارم!
اینها معلم اخلاق من هستند!
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
شبی در بین راه در خصوص مسایل مربوط به زندگی و معضلات جامعه و مسایل روز صحبت می کردیم. در پایان وقتی همه ساکت شدند سید مجتبی با خنده گفت:
ای آقا سی سال عمر که این حرفها را ندارد!
و به مصداق همان حرفی که سید گفته بود، همگان دیدیم که سرانجام در سی امین بهار زندگی، سید مجتبی جاودانه شد.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
من کنار سید نشسته بودم و سید هم طبق معمول شال سبزش را روی سرش انداخته بود و با سوز و گداز خاصی مشغول خواندن زیارت عاشورا و مداحی بود.
بعد از اتمام مراسم ناگهان شال سبزخود را بر گردن من گذاشت.
با تعجب پرسیدم: این چه کاری است؟
گفت: بگذار گردن تو باشد.
بعد از لحظه ای دیدم جمعیت حاضر به سوی من آمدند و شروع کردند به بوسیدن و التماس دعا گفتن.
با صدای بلند گفتم: اشتباه گرفته اید، مداح ایشان است.
امّا سیّد کمی آنطرف تر ایستاده بود و با لبخند به من نگاه می کرد.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
شبی که حال سید بسیار وخیم و تنفس او بسیار تند و مشکل شده بود، او را به اتاقی که دستگاه تنفس مصنوعی بود بردیم در حالیکه تنفس بسیار سریعی داشت و تشنه هوا بود.
پزشک دستور داد که داروی بیهوشی به او تزریق شود تا لوله جهت تنفس گذاشته شود و من آخرین جمله ای که از سید شنیدم و بعد از آن تا زمان شهادت بیهوش بود، این بود: یا عمه سادات! یا زینب کبری!
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
🔹خاطره ای از شهید سید مجتبی علمدار از زبان همسرشان
《معجزه ی انگشتر》
[☀️🦋🌻]
شهید در جبهه، هر 45 روز يا 35 روز مأموريت داشتند.
ايشان انگشتري داشتند که خيلي برايش عزيز بود. ميگفت اين انگشتر را يکي از دوستانش موقع شهادت از دست خود درآورده و دست ايشان ميکند و در همان لحظه هم شهيد ميشود.
ايشان وقتي به آبادان براي مأموريت ميرود، اين انگشتر را در حمام بالای طاقچه جا ميگذارند.
وقتي ميخواهند به ساري بيايند، در راه يادش می افتد که انگشتر بالاي طاقچه حمام جامانده است. وقتي آمد، خيلي ناراحت بود. (من معمولاً «آقا» صدايش ميکردم چون سختم بود که اسمش را صدا کنم و بگويم مجتبي، فکر ميکردم خيلي سبک است، اگر اسمش را صدا بزنم.
ايشان هم مرا هميشه «خانم» صدا ميزدند.)
گفتم: آقا! چرا اينقدر دلگيري؟ ناراحتي؟
گفت: والله انگشتر بهترين عزيزم را در آبادان جاگذاشتم. اگر بيفتد و گم شود، واقعاً برايم سنگين تمام ميشود.
گفت: بيا امشب دوتايي زيارت عاشورا و دعاي توسل بخوانيم، شايد اين انگشتر گم نشود.
يا از آن بالا نيفتد و گم نشود و خيلي جالب اينجا بود که ما زيارت عاشورا خوانديم و راز و نياز کرديم و خوابيديم.
💥صبح که بلند شديم، ديديم انگشتر روي مفاتيحالجنان است. اصلاً باورمان نميشد.
الآن هم آن انگشتر را دارم. ميخواهم سر سفره عقد دخترم به همسرش تقديم کنم.
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
🔴عنایات شهید سید مجتبی علمدار
《سرباز امام زمان عج》
🔹🔸🔹
زماني که مجتبي تازه شهيد شده بود، پدر يکي از شهدا آمده بود و دنبال شهيد علمدار ميگشت.
گفت: «من چند وقت پيش درخواب ديدم جنازهاي را دارند ميبرند.
گفتم: اين جنازه کيه؟
يکي از تشييعکنندگان گفت: اين شهيد علمدار ساري است.
يکي از دوازده سرباز آقا امام زمان(عج) بود. دوازده تا سرباز مخلص در مازندران داشت که يکي علمدار بود که شهيد شد.
يازده تاي ديگرش هنوز هستند. گفت: اتفاقاً خود امام زمان هم تشريف آوردند که با دست خودشان شهيد را داخل قبر بگذارند.»
علاوه بر اين چندين بيمار از طريق شهيد شفا پيدا کردهاند. مثلاً دختر دانشجويي از تبريز خودش ميگفت: من سرطان داشتم و دکترها نااميد شده بودند و ساعت مرگم را تعيين کردند.
يکي از بچههاي مازندران در خوابگاه دانشگاه تبريز بود. عکس شهيد علمدار را داشت. به من گفت: اين شهيدي است که جدش خيلي معجز دارد. اگر توسل به جدش کنی حتماً شفا ميگيري.
من آن شب و چند مدت بعد هم، پشت سر هم خواب شهيد علمدار را ديدم که ميگفت: من براي تو جور ميکنم که با دانشجويان بيايي شلمچه.
آنجا مرا ميبيني. نوار مرا بگير وقتي برگشتي، شفا ميگيري و همين هم شد.
خيلي از اين موارد پيش آمد...
يک خانم تهراني بود که سرطان داشت و دکترها هم جوابش کرده بودند. تعريف ميکرد که من تازه از تهران به ساري آمده بودم. شوهرم کارمند يکي از ادارات بود. سر قبر شهيد آمدم و به جدش توسل کردم.
در خواب شهيد را ديدم که گفت تو سه روز ديگر شفا ميگيري و همين هم شد و او هم يکي از مريدهاي خاص شهيد علمدار شده و الآن هم پس از 4 سال راحت زندگي ميکند.
مهم ايمان و اعتقاد به ائمه اطهار است. اصل ايمان به خداوند است که باعث ميشود اتفاقاتي بيفتد که خارج از تفکر انسان است.
🔸راوی: همسر شهید علمدار
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆