eitaa logo
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
1.1هزار دنبال‌کننده
32.5هزار عکس
24.9هزار ویدیو
126 فایل
کانال دوستداران شهید مدافع حرم شهید عباس کردانی لینک کانال @abbass_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ارتباط با خادم کانال،، @mahdi_fatem313
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ‍ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌷🌷 ✳مي گفت: آدمي كه ساكن نجف شده نمي تواند جاي ديگري برود. ♦شما نمي دانيد زندگي در كنار مولا چه لذتي دارد. 🌟هادي آن چنان از زندگي در نجف مي گفت كه ما فكر مي كرديم دربهترين هتل ها اقامت دارد‼ 💟اما لذتي كه به آن اشاره مي كرد چيز ديگري بود. 🔲هادي آن چنان غرق در معنويات نجف شده بود كه نمي توانست چند روز زندگي در تهران را تحمل كند. ✴در مدتي كه تهران بود در مسجد وپايگاه بسيج حضور مي يافت. هنگام حضور در تهران احساس راحتي ميكرد! 🔳يك بار پرسيدم از چيزي ناراحتي⁉ چرا اينقدر گرفته ای❓ 🔶گفت: خيلي از وضعيت حجاب خانم ها توي تهران ناراحتم. وقتي آدم توي كوچه راه ميره، نمي تونه سرش روبالا بگيره. 🔘بعد گفت: يه نگاه حرام آدم روخيلي عقب مي اندازه. اما در نجف اين مسائل نيست. شرايط براي زندگي معنوي خيلي مهياست. 🔗هادي را كه مي ديدم، ياد بسيجي هاي دوران جنگ مي افتادم. آنها هم وقتي از جبهه بر می گشتند..... 📚برگرفته از کتاب شهید هادی ذوالفقاری ✍ ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌷🌷 ✳....جوانان میخواستند هرچه سریع تر به جبهه برگردند البته تفاوت حجاب زنان آن موقع با حالت قابل گفتن نيست‼ 💟خوب به ياد دارم از زماني که هادي در نجف ساکن شد، به اعمال و رفتارش خيلي دقت مي كرد. 🔲شروع كرده بود برخي رياضت هاي شرعي را انجام مي داد. مراقب بود كه كارهاي مكروه نيز انجام ندهد. 🔗وقتي در نجف ساکن بود، بيشتر شب هاي جمعه با ما تماس مي گرفت. 🌟اما در ماه هاي آخر خيلي تماسش را کم کرد. عقيده ي من اين است که ايشان مي خواست خود را از تعلقات دنيا جدا کند. 🔘شماره تلفن همراه خود را هم عوض کرد. مي خواست دلبستگي به دنيا نداشته باشد. ❇مي گفت شماره را عوض کردم که رفقا تماس نگيرند. مي خواهم از حال و هواي اينجا خارج نشوم. ✴خواهرش مي گفت: هادي براي اينكه ما ناراحت نشويم هيچ وقت نمي گفت در نجف سختي کشيده، هميشه طوري براي ما از اوضاعش تعريف مي کرد که انگار هيچ مشکلي ندارد. ⭕فقط از لذت حضور در نجف ومعنويات آنجا مي گفت. آرزو مي كرد كه روزي همه با هم به نجف برويم. 🔶يک بار در خانه از ما پرسيد: چطور بايد ماکاروني درست کنم؟ ما هم يادش داديم. 🔆طوري به ما نشان داد که آنجاخيلي راحت است، فقط مانده كه براي دوستان طلبه اش ماكاروني درست كند. 🔳شرايطش را به گونه اي توضيح مي داد که خيال ما راحت باشد.هميشه اوضاع درس خواندن و طلبگي اش رادر نجف آرام توصيف مي کرد. 📚برگرفته از کتاب شهید هادی ذوالفقاری ✍ ادامه دارد ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊@abbass_kardani🕊 کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
❤️ زندگی زاهدانه مولی الموحدین بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحيم یکی از بزرگان عرب برای مهمانی نزد امام حسن مجتبی علیه السلام رفت و موقعی که سفره پهن کردند تا شام بخورند،یک دفعه مرد اظهار غصه و ناراحتی کرد و گفت: من چیزی نمی‌خورم. امام حسن-علیه السلام- به او فرمود: چرا چیزی نمی‌خوری؟ آن مرد عرض کرد: ساعتی قبل فقیری را دیدم اکنون که چشمم به غذا می‌افتد به یاد آن فقیر افتادم و دلم سوخت. من نمی‌توانم چیزی بخورم مگر این‌که شما دستور بدهید مقداری از این غذا را برای آن فقیر ببرند. امام حسن-علیه السلام- فرمود: آن فقیر کیست؟ مرد عرض کرد: ساعتی قبل که برای نماز به مسجد رفته بودم، مرد فقیری را دیدم که نماز می‌خواند. بعد از این که وی از نماز فارغ شد، دستمالش را باز کرد تا افطار کند. شام او نان جو و آب بود. وقتی آن فقیر مرا دید از من دعوت کرد که با او هم غذا شوم ولی من‌ که عادت به خوردن چنان غذای فقیرانه‌ای نداشتم،دعوت وی را رد کردم، حالا، اگر می‌شود مقداری از این شام خود را برای وی بفرستید. امام حسن مجتبی-علیه السلام- باشنیدن این سخنان گریه کرد و فرمود: او پدرم، امیرمؤمنان و خلیفه مسلمان علی-علیه السلام- است، او با اینکه بر سرزمینی بزرگ حکومت می‌کند، مانند فقیر‌ترین مردم زندگی می‌کند و همیشه غذای ساده می‌خورد. ❌ آیت الله شهید دستغیب/آدابی از قرآن/ص۲۸۲
enc_16593090745287926387314.mp3
4.46M
تنها حرمی که روضه خون نمیخواد ، حرم رقیه ست...💔😔
✨﷽✨ ⚫️ عملی با ثواب شگفت انگیز در روز عاشورا ◾️ بنا به فرمایش امام باقر علیه السلام، هرکس روز عاشورا امام حسین علیه السلام را زیارت کند و در کنار مزار حضرت گریان شود، این ثواب‌ها نصیبش خواهد شد: 🔸دو هزار حج همراه پیامبر و ائمه علیهم السلام 🔸دو هزار عمره همراه پیامبر و ائمه علیهم السلام 🔸دو هزار جهاد در رکاب پیامبر و ائمه علیهم السلام 👈 از حضرت پرسیدند: اگر کسی راهش دور باشد و نتواند کربلا بیاید چه؟ فرمود: این کار را که می‌گویم انجام دهد، من ضمانت می‌کنم به همه این ثواب‌ها برسد.✨ 🔻روز عاشورا به بيابان برود، يا بالای بام خانه‌‏اش‏ برود. 🔻به سوی کربلا اشاره کند، 🔻بر امام حسین علیه السلام سلام بدهد، 🔻قاتلان حضرت را بسیار لعن کند، 🔻سپس دو رکعت نماز (به نیت زیارت) بخواند، 👈و این کارها را باید ابتدای روز تا پیش از اذان ظهر انجام دهد. 🔻بعد بر امام حسین علیه السلام گریه کند، 🔻بعد در خانه‌اش روضه‌ای برپا کند و خانواده‌اش را به گریه امر کند، 🔻و به این شکل به هم تسلیت بگویند: أَعْظَمَ اللَّهُ أُجُورَنَا بِمُصَابِنَا بِالْحُسَيْنِ وَ جَعَلَنَا وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثَأْرِهِ مَعَ وَلِيِّهِ‏ الْإِمَامِ الْمَهْدِيِّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ خداوند اجر ما را در مصیبت امام حسین علیه السلام زیاد گرداند و ما و شما را از خونخواهان او در رکاب حضرت مهدی علیه السلام قرار دهد. 📚 برگرفته از مفاتیح الجنان به نقل از مصباح المتهجد، ج2، ص772
6.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 🥀 آیین عزاداری و کفن پوشان مردم خانوک ؛ شهرستان زرند؛ استان کرمان 🥀اقامه عزای سیدالشهدا به سبک مردمِ خانوک؛
🔴 مالک اشتر رحمه الله و اهانت مرد بازاری روزى مالک اشتر از بازار کوفه مى گذشت . در حالیکه عمامه و پیراهنى از کرباس بر تن داشت . مردى بازارى بر در دکانش نشسته بود و به عنوان اهانت، زباله اى (کلوخ ) به طرف او پرتاب کرد. مالک اشتر بدون این که به کردار زشت بازارى توجهى بکند و از خود واکنش ‍ نشان دهد، راه خود را پیش گرفت و رفت . مالک مقدارى دور شده بود. یکى از رفقاى مرد بازارى که مالک را مى شناخت به او گفت : - آیا این مرد را که به او توهین کردى شناختى ؟ مرد بازارى گفت : نه ! نشناختم . مگر این شخص که بود؟ دوست بازارى پاسخ داد: - او مالک اشتر از صحابه معروف امیرالمؤمنین بود. همین که بازارى فهمید شخص اهانت شده فرمانده و وزیر جنگ سپاه على علیه السلام است ، از ترس و وحشت لرزه بر اندامش افتاد. با سرعت به دنبال مالک اشتر دوید تا از او عذرخواهى کند. مالک را دید که وارد مسجد شد و به نماز ایستاد. پس از آن که نماز تمام شد خود را به پاى مالک انداخت و مرتب پاى آن بزرگوار را مى بوسید. مالک اشتر گفت : چرا چنین مى کنى ؟ بازارى گفت : از کار زشتى که نسبت به تو انجام دادم ، معذرت مى خواهم و پوزش مى طلبم . امیدوارم مرا مورد لطف و مرحمت خود قرار داده از تقصیرم بگذرى . مالک اشتر گفت : هرگز ترس و وحشت به خود راه مده ! به خدا سوگند من وارد مسجد نشدم مگر این که درباره رفتار زشت تو از خداوند طلب رحمت و آمرزش نموده و از خداوند بخواهم که تو را به راه راست هدایت نماید. 📚بحارالانوار جلد ۴۲ صفحه ‌‌‌‌