میترسـم از خودم،😔
🔺زمانی که عکس شهدا رو به دیوار اتاقم چسبوندم ،
ولی به دیوار دلم نه!😕😐
میترسم از خودم😔
🔺زمانی که اتیکت خادم الشهدا و ... رو به سینه ام میچسبونم ،
اما خادم پدر و مادر خودم نیستم!😕😐
میترسم از خودم😔
🔺زمانی که اسمم توی لیست تمام اردوهای جهادی هست ،
ولی توی خونهٔ خودمون هیچ کاری انجام نمیدم!😕😐
میترسم از خودم😔
🔺زمانی که برای مادرای شهدا اشک میریزم ،
اما حرمت مادر خودم رو حفظ نمیکنم!😕😐
میترسم از خودم😔
🔺زمانی که فقط رفتن شهدا رو میبینم ،
ولی شهیدانه زیستنشون رو نه!😕😐
میترسم از خودم😔.....
#گمــنامے ، راز عجیبےست ... .
گمنامی یعنی مثل #حاج_احمد_متوسلیان سی و دو سال نا معلوم باشی... .
گمنامی یعنی کمیل و حنظله.... .
گمنامی یعنی ۳تا داداش مثل #باکری ها که هیچ کدوم جنازه شون برنگشت ...
گمنامی یعنی روزنامه نویسی به شهدای مظلوم ما بگوید :
« #یاران_دیکتاتور!!!»
گمنامی یعنی بدن نیمه جان بچه های هویزه که زیر شنیِ تانکها له شوند و وحسرت یک #آخ را بر دل دشمن بگذارند ...
گمنامی یعنی بدن های نازنینی که درکوه های #کردستان منجمد شدند ... .
گمنامی یعنی شبانه به فقرا نان و خرما بدهی و نفرین و ناسزا تحویلت دهند ...
گمنامی یعنی"به فرزند جانباز ۷۰ درصد بگن با #سهمیه رفت دانشگاه...
گمنامی یعنی نه تنها #جان که #نام و #هویتت را نیز فدای حضرت دوست نمایی...
#شهداےگمنام
#یادشهداباصلوات
#الله_اڪبر
#گمــنامے ، راز عجیبےست ... .
گمنامی یعنی مثل #حاج_احمد_متوسلیان سی و دو سال نا معلوم باشی... .
گمنامی یعنی کمیل و حنظله.... .
گمنامی یعنی ۳تا داداش مثل #باکری ها که هیچ کدوم جنازه شون برنگشت ...
گمنامی یعنی روزنامه نویسی به شهدای مظلوم ما بگوید :
« #یاران_دیکتاتور!!!»
گمنامی یعنی بدن نیمه جان بچه های هویزه که زیر شنیِ تانکها له شوند و وحسرت یک #آخ را بر دل دشمن بگذارند ...
گمنامی یعنی بدن های نازنینی که درکوه های #کردستان منجمد شدند ... .
گمنامی یعنی شبانه به فقرا نان و خرما بدهی و نفرین و ناسزا تحویلت دهند.
گمنامی یعنی نه تنها #جان که #نام و #هویتت را نیز فدای حضرت دوست نمایی...
#شهداےگمنام
#یادشهداباصلوات
🌹🍃🌹🍃
@abbass_kardani✅
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
#الگو_برداری_از_شهدا 🕊🌹طلبه شهید محمدهادی ذوالفقاری 🔹ولادت : ۶۷/۱۱/۱۳ 🔸شهادت : ۹۳/۱۱/۲۶ سامرا 🔸مز
⬆️⬆️
🌹#نـگاه_حــرام
#توفیــق_شهـادتــــ
بغداد بودیم ، میخواستیم با هم بریم بیرون ، به من گفت : وضعیت حجاب در بغداد چطوره ؟ گفتم : خوب نیست ، مثل تهرانه .
گفت : باید چشممون را از نامحـرم حفظ ڪنیم تا توفیق شهادتــ را از دست ندیم . بعد چفیه اش را انداخت روی سر و صورتش .
در ڪل مدتی ڪه در بغداد بودیم همینطور بود . تا اینڪه از شهر خارج شدیم و راهی نجف شدیم .
🕊 طلبه شهید محمد هادی ذوالفقاری 🕊
🌹 #یادشهداباصلوات🕊🕊🕊
@abbass_kardani✅