#طنز_جبهه1⃣
💠تکبیر
🔹سال 61 پادگان 21 حضرت حمزه؛ آقای «فخر الدین حجازی» آمده بود منطقه برای دیدار دوستان.
🔸طی سخنانی خطاب به بسیجیان و از روی ارادت و اخلاصی که داشتند، گفتند: «من بند کفش شما بسیجیان هستم.»😐
🔹یکی از برادران نفهمیدم. خواب بود یا عبارت را درست متوجه نشد.
از آن ته مجلس با صدای بلند و رسا در تایید و پشتیبانی از این جمله تکبیر گفت.✊
🔸جمعیت هم با تمام توان الله اکبر گفتند و بند کفش بودن او را تایید کردند!😂
#لبخند_بزن_بسیجی😁
🍃🌹🍃🌹 @abbass_kardani✅
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
#طنز_جبهه1⃣ 💠تکبیر 🔹سال 61 پادگان 21 حضرت حمزه؛ آقای «فخر الدین حجازی» آمده بود منطقه برای دیدار د
#طنز_جبهه2⃣
💠 محاسن ﺑﻐﻞ ﺩﺳﺘﯽ
🔸ﺍﯾﺎﻡ ﺭﺟﺐ ﺍﻟﻤﺮﺟﺐ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺩﻋﺎﯼ « ﯾﺎ ﻣﻦ ﺍﺭﺟﻮﻩ ﻟﮑﻞ ﺧﯿﺮ » ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪﯾﻢ .
🔹حاج ﺁﻗﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻥ ﺩﺳﺘﻪ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﻣﺎ ﺗﻮﺟﯿﻪ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ، ﺗﻮﺿﯿﺢ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺭﺕ “ ﯾﺎ ﺫﻭﺍﻟﺠﻼﻝ ﻭ ﺍﻻﮐﺮﺍﻡ “ ﺭﺳﯿﺪﯾﺪ، ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺁﻥ ﺟﻤﻠﻪ “ ﺣﺮّﻡ ﺷﯿﺒﺘﯽ ﻋﻠﯽ ﺍﻟﻨﺎﺭ ” ﻣﯽ ﺁﯾﺪ، ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﭼﭗ ﻣﺤﺎﺳﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻭ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺳﺒﺎﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﭗ ﻭ ﺭﺍﺳﺖ ﺗﮑﺎﻥ ﺩﻫﯿﺪ.
🌷☘🌷☘
🔸ﻫﻨﻮﺯ ﺣﺮﻑ ﺣﺎﺟﯽ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﺸﺪﻩ ، یکی از ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﺗﺨﺲ ﺑﺴﯿﺠﯽ😑ﺍﺯ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﻣﺠﻠﺲ ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﻣﺤﺎﺳﻦ ﻧﺪﺍﺷﺖ ،ﭼﻪ ﮐﺎﺭ ﮐﻨﺪ؟ 😉😊
🔹ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺍﺻﻮﻻ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﺪ، ﮔﻔﺖ : ﻣﺤﺎﺳﻦ ﺑﻐﻞ ﺩﺳﺘﯽ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﺩ.ﭼﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ، ﻓﻌﻼ ﺩﻭﺗﺎﯾﯽ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﻌﺪ !😜😄
#لبخند_بزن_بسیجی 😁
🍃🌹🍃🌹 @abbass_kardani✅
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
#طنز_جبهه2⃣ 💠 محاسن ﺑﻐﻞ ﺩﺳﺘﯽ 🔸ﺍﯾﺎﻡ ﺭﺟﺐ ﺍﻟﻤﺮﺟﺐ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺩﻋﺎﯼ « ﯾﺎ ﻣﻦ ﺍﺭﺟﻮﻩ ﻟﮑﻞ ﺧﯿﺮ » ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍ
#طنــــــز_جبـــــــهه3⃣
💠 آآآی شربته ... 😂
💠🔅💠
🔸از تمرینات قبل از عملیات برگشته بودیم و از تشنگی لَه لَه میزدیم.
🔹دم مقر گردان چشممان افتاد به دیگ بزرگی که جلوی حسینیه گذاشته شده بود و یکی از بچهها با آب و تاب داشت
ملاقه را به دیگ میزد 😋
و میگفت 👇
آی شربته! آی شربته!... 😄😇
🔸بچهها به طرفش هجوم آوردند، وقتی بهش نزدیک شدیم دیدیم دارد
میگوید 👇
🌷🌼🌷
آی شهر بَده!... آی شهر بَده!!! 😂
معلوم شد آن قابلمه بزرگ فقط آب دارد و هر کس که خورده بود ته لیوانش را به سمتش میریخت. 😝
🔹یکی هم شوخی و جدی ملاقه را از دستش گرفت و دنبالش کرد 😉😄... ⭕️
✨
#لبخند_بزن_بسیجی 😁
🍃🌹🍃🌹 @abbass_kardani✅
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
#طنــــــز_جبـــــــهه3⃣ 💠 آآآی شربته ... 😂 💠🔅💠 🔸از تمرینات قبل از عملیات برگشته بودیم و از تشنگی
#طنــــــز_جبهه4⃣
🌷💠🌸💠🌷
💠بند پوتین
🔸به شوخ طبعی شهره بود …!!
یک روز دیدم پوتین هاشو به گردن آویزان کرد و داد می زد :
« کی می خواد #پوتینشو واکس بزنه !»
🔹همه تعجب کردن ! آخه ممد آقا و این حرفا، به گروه خونش نمی خوره!کی متحول شده که ما خبر نداریم .😜
🔸خیلی از رزمنده ها پنهانی این کارو می کردن اما ممد دیگه علنیش کرده بود.
بالاخره طاقت نیاوردم و از پشت سرش حرکت کردم ببینم چی می شه .
🌷☘🌷☘
🔹یکی از رزمنده ها که اولین بار اعزامش بود وشاید ایثار رزمنده ها رو شنیده بود اومد جلو گفت :
« من»
🔸ممد هم بلافاصله پوتینشو از گردنش بیرون آورد و گفت :
« پس بی زحمت اینو هم واکسش بزن!»😂
🔹بی چاره رزمنده خشکش زده بود نمی دونست چی بگه!😁
#لبخند_بزن_بسیجی 😁
🍃🌹🍃🌹