5.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📚 #حدیث_غربت امام زمان عجل الله تعالیٰ فرجه الشریف.
💢 غربت دو معنا دارد:
👈 یکی به معنای دوری از وطن .
👈 و دیگری به معنای کمی یار و یاور .
📜 امام صادق علیه السلام میفرمایند : 🔹🔹به ناچار صاحب این امر را، غیبتی خواهد بود و در هنگام غیبت، ناچار از عزلت و گوشهگیری است‼️
📃 شخص حضرت ولی عصر عجّل الله، در ماجرای علی بن مهزیار میفرمایند: 👈《 پدرم از من پیمان گرفته، که جز در سرزمینهای دور و پنهان منزل نگیرم، برای آنکه مخفی بمانم و جایگاهم از نیرنگِ اهل ضلالت، مصون باشد》. 👇👇
🔹🔹این دو حدیث ، معنای غربت را به وضوح بیان میکند.
⬅️ و غربت به معنای دوم در کلام امام جواد علیه السلام ظهور پیدا میکند، که میفرمایند 👈 هرگاه تعداد 313 نفر از اهل اخلاص برایش جمع شدند، خداوند امر او را ظاهر میسازد.
⬅️ و صاحب کتاب اکمال الدین روایتی از موسی بن جعفر علیه السلام آورده است، که از حضرت در مورد صاحب امر سؤال شد، حضرت فرمودند: 🔸هو الطرید الوحید الغریب الغائب عن اهله الموتور بابیه 🔸.
او همان آوارهی یکتای غریب و پنهان از خاندانش میباشد، که خونخواه پدرش است . 👇👇👇
💠 روایات مذکور و بسیاری روایات دیگر نشان از غربت امام زمان عجّل الله دارد‼️
🔰🔰 اکنون باید از خودمان بپرسیم، آیا امامی که اینگونه مظلومانه در غربت و تنهایی است، باید از سوی به ظاهر شیعیان و محبّانش تنها بماند⁉️
♻️ آیا ما که ادعای شیعه و محبّ بودن داریم، نباید شب و روز به فکر یاری و زمینه سازی برای امام زمانمان باشیم⁉️
👈 اگر اینگونه نبودیم باید به شیعه بودن خودمان شک کنیم‼️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میشه کانال و تبلیغ کنید😍
ممنونم از حمایت تک تک شما عزیزان
الهی شفاعت و دعای شهدا بدرقه زندگیتون باشه
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
آیا امروز گفتی خدایا شکرت 😍🤲
دوست عزیز یادتون نره شکرگذاری از خداوند😍
امضای خداوند پای تک تک آرزوها و اعمالتون باشه
#شکرگزاری
☘خدایا شکرت بابت زندگی خوبم
☘خدایا شکرت بابت آرامش زندگیم
☘خدایا شکرت بابت سلامتی جسمم
☘خدایا شکرت بابت بیداری وجدانم
☘خدایا شکرت بابت کار و درآمدم
☘خدایا شکرت بابت محبوبیتم
☘خدایا شکرت بابت روزی زیادم
☘خدایا شکرت بابت خیر و برکتم
☘خدایا شکرت بابت خانواده خوبم
☘خدایا شکرت بابت نعمت های زندگیم
☘خدایا شکرت بابت همه چیز
همیشهــ قدر داشتـه هاتـون رو بدونیـد شـاید کوچیک تریـن چیزی که شمـا دارین حسـرت کسی باشــه🥺💗
خدایا شکرت بابت تک تک نعمت هایت
6.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه اسپند دود کنم برا سلامتی اعضای دوست داشتنی و باوفای کانال 😍😍
خدا حفظتون کنه از همه ی بلاها
عاقبت تون ختم بخیرو شهادت بشه
ممنون از لطف و حمایت تک تک شما عزیزان شهدایی ومهدوی با وفا 😍
11.mp3
9.83M
#کتاب_صوتی
#پوتین_قرمزها
#خاطرات
#مرتضی_بشیری
💐 قسمت#یازدهم💐
کپی و استفاده از صوت با ذکر صلوات ، بلامانع است .
یادشهداکمترازشهادت نیست
هدیه به امام زمان عج الله
اللهمَّ عجل لولیک الفرج
💐#مجید_بربری
#قسمت_13
مهرشاد گفت:
_مجید خیلی به ما افتخار میکرد،هرجا می رفت و هرکاری میکرد، می گفت دایی هام رو برات می یارم،تو دعوا هم می گفت: داییم پلیسه،دایی ها رو میارم تا دخلتون و در بیارن.
_یه عمر مجید به ما افتخار میکرد،از حالا به بعد،ما باید بهش افتخار کنیم،.هرجا میریم، باید بگیم دایی شهید مدافع حرم ،مجید قربانخانی هستیم.
مهرشاد به استکانش دست زد.هنوز سرد نشده بود.چای را یک نفس سرکشید و رفت سر یخچال،برای خودش و حسن،سیب و پرتقال آورد.چشمانش به سیب خیره شد.در افکارش غرق بود و گوشه لبش،لبخندی جا خوش کرده بود.
_حسن یادته؟چهارم یا پنجم دبستان بودیم،یه دعوامون آخرش به پاسگاه ختم شد.خم شده بودم و دستام رو زیر شیرآب گرفته بودم و آب میخوردم. یکی از بچه ها اشتباهی یا از عمد هُلَم داد.مجید دید و اومد خودش رو انداخت وسط و دعوا اون قدر بالا گرفت،که کار به پاسگاه و پدرومادرهامون رسید.
_یادمه،تا چند روزی هم از تو حیاط مدرسه،برا همدیگه خط و نشون می کشیدین و از تعهد و پاسگاه و این حرفها هم ترسی نداشتید.
_سال ۷۷ تا یک ماه،ظهر تا عصر،سنگ بود که توی کوچه ،به طرف هم پرتاب میکردیم.
_همون که سر مجید رو اندازه ی یه بند انگشت شکست؟
_آره، داشتیم از مدرسه می اومدیم خونه،مجید شوخی شوخی لگد زد به دوستم،اون هم به شوخی،سنگ رو برداشت و برا مجید پرت کرد.بعدازظهر همون روز تو دعوا،یه سنگ به آرنج من خورد و یکی هم به سر مجید.همین دعوا تا چند وقتی ادامه داشت.
_بیشتر از صد تا دعوا از مجید،تا در خونه ی ما کشیده شد.
_مامان عفت خدا بیامرزدش،همیشه میگفت من پنج تا پسر ندارم، شیش تا دارم.مجید هم پسر خودمه.
_به خاطر همین بود که مجید ،مادروپدر خودش رو به اسم صدا میزد. ولی به پدربزرگ و مادربزرگش،مامان و بالا میگفت.
_مجید هرکاری که دلش میخواست میکرد، ولی آخرش عزیزتر از من بود.پول تو جیبی هامون اندازه هم بود.من چند روز جمع میکردم و بعد یه چیزی برا خونه میخریدم و همه با هم میخوردیم. ولی اون پولش رو همون روز خرج میکرد. میرفت دنبال رفیق بازی و پس اندازی نداشت.آخرش هم همه از مجید تعریف میکردن.
#داستان_زندگی_حر_مدافعانحرم
#شهید_مجید_قربانخانی🌷🕊
💥ادامه دارد...