13.mp3
7.59M
#کتاب_صوتی
#پوتین_قرمزها
#خاطرات
#مرتضی_بشیری
💐 قسمت#سیزدهم💐
کپی و استفاده از صوت با ذکر صلوات ، بلامانع است .
هدیه به امام زمان عج الله
اللهمَّ عجل لولیک الفرج
یادشهداکمترازشهادت نیست
💐#مجید_بربری
#قسمت_17
گردان امام علی ع
نمایشگاه ویژه شهید مدافع حرم مجید قربان خانی _محرم ۱۳۹۵
نزدیک یک سال از رفتن مجید می گذرد.اما برای پدرومادرش،انگار کمتر از یک ساعت گذشته و هنوز منتظرند.منتظر برگشتن پسرشان.حتی پیکر بی جان،بی دست و بی پا،ولی هرطور که هست،فقط برگردد. دوستان مجید در گردان امام علی ع،نمایشگاهی برایش برپا کرده اند.مهمان ویژه مراسم،خانواده مجید بود.افضل و مریم و عطیه،آرام آرام در نمایشگاه قدم میزدند و چند دقیقه پای یکی از عکس ها می ایستادند. غوغایی در دلشان بود.خیره میشدند به عکس و چشمان هرسه تایشان سرخ بود.مگر می توانستند خاطرات تلخ و شیرین مجید را،به دستان سرد و بی روح فراموشی بسپارند.حاج جواد از راه رسید و بعد از سلام و احوال پرسی ،آنها را به یکی از اتاق ها دعوت کرد.
بین شان تا چند دقیقه،سکوت خیمه زده بود.افضل هم چنان آرام بود.حاج جواد یاد روزی افتاد که خبر شهادت مجید را داده بودند.نگاهی به افضل انداخت،تارهای سفید محاسن و موهای سرش،آن روز خیلی کم بود.ولی حالا که روی صندلی ،رو به روی حاج جواد نشسته بود،موهای سیاهش انگشت شمار بودند. حاج جواد شیرینی روی میز را تعارف کرد و چای برایشان ریخت.بخار استکان ها،کمی بالا می آمد و بعد محو میشد .تعارف میزبان،سکوت اتاق را شکست،بفرمایید، تلفن حاج جواد مدام زنگ می خورد.ولی تماس ها را رد می کرد و جوابشان نمیداد.دوست داشت کنار خانواده مجید بنشیند و از شهیدشان تعریف کند.
آقا افضل گفت:
_حاجی دست شما درد نکنه،خیلی برا مجید زحمت کشیدی ،ان شاءالله که شهید خودش،دستتون رو بگیره.
_نفرمایید آقا افضل، من و دوستانم هرکاری هم براش بکنیم کمه.
_مجید،شما و بچه های گردان رو خیلی دوست داشت،علی الخصوص این اواخر،احترام زیادی برای شما قائل بود.
_مجید بچه با مرامی بود.یادش به خیر،بچه ها به شوخی گفته بودن،مجید اگه شهید بشی،کل یافت آباد را برات پارچه میزنیم، همین هم شد.
وقتی مجید پرکشید ما اولین پارچه نوشته را زدیم و بیشتر از هفتاد یا هشتاد تا دادیم به شهرداری، تا توی یافت آباد نصب کنن.همون موقع ها هم بود که کلنگ سالن ورزشی را زده بودیم.بچه ها بهش میگفتن،:مجید،اگه شهید بشی،ما یه جایی رو به نامت میکنیم. سالن که ساخته شد،فکر کردیم اسمش را چی بذاریم؟گفتیم شهدای یافت آباد. ولی با شهادت مجید،اسم سالن را هم گذاشتیم براش.
حاج جواد حرفش را زد و آهی کشید. هر چهار نفر ساکت بودند.مریم دوست داشت از روزهای انارکی بداند.همان روزهایی که مجیدبرای آموزش نظامی رفته بود،يا کمی قبل تر،وقتی با عمو جمال می رفت گشت،يا باز هم برگردد عقب تر،از همان روزهایی که مجید، معنی دفاع از حرم را فهمیده بود.مریم با حال و هوای پسرش آشنا بود.میدانست مجید ،حواسش به سفره خانه اش و رفقایش بود.به فکر دفاع از حرم نبود.با این وجود،مریم خودش هم مانده بود که چه طور مجید،به کل حال و هوایش عوض شد .حالا دوست داشت از اولین روزهای آشنایی حاج جواد و مجید بداند.
😔😔
#داستان_زندگی_حر_مدافعانحرم
#شهید_مجید_قربانخانی🌷🕊
💥ادامه دارد...
💐#مجید_بربری
#قسمت_18
آن هم از زبان خوددحاجی:
_ببخشید حاج آقا !شما مجید رو از کی می شناختید؟از بچه گیش یا نه،یک سال قبل از سوریه؟
مریم دلش می خواست فقط از مجید بشنود.حرف هایی که شاید تا به حال نشنیده بود.حتی حرف های تکراری هم برایش تازگی داشت.فقط راجع به پسرش باشد.دست خودش نبود.وقتی کسی یک کلام می گفت مجید،از درد دوری پسر،اشک توی چشمش دودو میزد و بعد سرریز میشد.در طول روزهای بدون مجید،هرروز مهمان مطب این دکتر و آن بیمارستان بود.آخرش هم دکترها گفتند:((خانم!شما از نظر جسمی سالم هستید،مشکلتان روحی است.اتفاقی در این مدت برایتان اقتاده که به شما آسیب جدی زده است.و مریم فقط یک کلمه گفت:
_بله،پسرم شهید شده،دعا کنید پیکرش برگرده.😭
بغضش را پایین داد،ولی نمیدانست با چشمان سرخ شده و گریانش چه کند.
_حاج خانم خودتون که می دونید،حاج اکبر هیأت دار بود.من و حاج اکبرم از قدیم رفیق بودیم.مجید یا همراه دایی اش و یا با آقا افضل،به هیأت و مسجد می اومد.اما کم کم که به نوجوونی رسید و راهش رو انتخاب کرد،فقط ماه محرم برا سینه زنی می اومد هیأت و بعدش هم دنبال شیطنت هاش بود.شیطنت های مجید به حدی رسیده بود که ما وقتی می خواستیم،شب چهارشنبه سوری،از یک سری ها تعهد بگیریم که توی خیابون شلوغ نکنن،ترقه نزنن و آتیش بازی راه نندازن،اول از همه از مجید تعهد می گرفتیم. ده پونزده مورد درگیری توی یافت آباد پیش اومده بود،بعد از این که بچه های ما می رفتن و ماجرا را حل و فصل می کردن و برمی گشتن تازه ما اونجا متوجه می شدیم،مجید سردسته بوده.من شنیده بودم که آقا افضل هم خیلی نصیحتش می کرد،اما هیچ فایده ای نداشت.یه گوشش در بود و یکیش دروازه.بعد از یه مدتی ،دیدم خبری از دعواهای مجید بربری نیست.بچه ها گفتن مجید قهوه خونه زده.وقتی شنیدم،خوشحال شدم.گفتم باز هم خدا رو شکر،که هفته ای چندتا دعوا و درگیری توی محله کمتر شد.مجید و نصف دوست و رفیق هاش،جمع میشن توی قهوه خونه و سرشون گرم میشه.
#داستان_زندگی_حر_مدافعانحرم
#شهید_مجید_قربانخانی🌷🕊
💥ادامه دارد...
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مستند فرزند روح الله /شهید روح الله عجمیان
#شهید_اغتشاشات💔
#بسیجی_مدافعامنیت✨
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🕊
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 ۷ توصیه رهبر معظم انقلاب در مورد «انتخابات» در دیدار با مردم آذربایجان شرقی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 امام خمینی (ره ) شرکت در انتخابات واجبه مثل نماز❗️.
✍ به یاری خداوند روزجمعه ۱۱ اسفند با انتخاب کاندید اصلح ادای فریضه می نمائیم فریضه ای که در بجا آوردنش ثواب و درترکش عقوبت نصیب مان خواهد شد🇮🇷 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیبایی های خداوند تقدیم نگاه پرمهر شما عزیزان
خدایاشکرت بابت این همه زیبایی ها
ارسالی از اعضای محترم 👆👆👆👆👆
برا سلامتی و حاجت روایی و
عاقبت بخیری عزیزان ارسال کننده
پست های معنوی صلوات🤲
ممنونم ازلطف و حمایت شما عزیزان
منتظر ارسالیهای زیباتون هستیم
لطفا به این آدرس ارسال کنید
👇👇👇👇👇👇👇
@mahdi_fatem313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره ی
حاج_مهدی_سلحشور
از سیدابراهیم 😍
شهید_مصطفی_صدرزاده ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گرفتاری دارید؟
بادقت گوش بدید.
السلام علیک یا موسی بن جعفر
#یار_ئوف_یارحیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴ماجرای کارت بانکی سردار حاج قاسم سلیمانی که ریالی از آن استفاده نکرده بود
♦️حاج قاسم سلیمانی از ناحیه دست راست، بازو و پای چپ، صورت و چشم و ریه و سایر نقاط بدن مجروح شده بود و جانباز هفتاد درصدی بود. هم حقوق جانبازی داشت هم حق پرستاری اما حتی یکبار هم از آن استفاده نکرد.
♦️سردار سلیمانی کارت بانکی را که به عنوان جانبازی به وی تعلق گرفته بود را از همان اول به بنیاد شهید کرمان واگذار کرد و به آقای حسنیسعدی گفته بود: این حق من نیست از این پول به افرادی کمک کن که پول کرایه، هزینه دارو درمان ندارند و هنوز آن کارت در بنیاد شهید است.
🌷🕊🍃
در شعله شبانه پر گشودی برگرد!
سردارِ سپاهِ دل تو بودی، برگرد!
دلتنگ توایم حاج قاسم؛ لطفاً
با حضرتِ منتقم بزودی برگرد!
#حاج_قاسم❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قرآن_در_طبیعت
آیةالکرسی با تصاویر طبیعت🏞
هر روز این کلیپ را ببین و این آیه را بخوان و از خودت این سوالات را بپرس:
چه کسی قدرتش بیش از خداست؟!
چه کسی علمش بیش از خداست؟!
چه کسی محبتش بیش از خداست؟!
چه کسی ....
پس چرا ناامیدی؟!
پس چرا ترس؟!
پس چرا غم؟!
پس چرا....🤷♂
سوره بقره آیه ۲۵۵
#به_ترجمه_آیات_دقت_کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا ندیدهای که هرکه و هرچه در آسمانها و زمین است برای خدا تسبیح میگویند، و پرندگان نیز در حالی که در آسمان پر گشودهاند تسبیح او میگویند؟ همه ستایش و نیایش خود را میدانند، و خدا به آنچه میکنند داناست (سوره نور آیه۴۱، استاد منشاوی)
🤲خدایا! نمیدانم این آیه را برای شرمنده کردن ما انسانها فرمودهای یا...؟ اما میدانم تعارف نمیکنی و راستگوترین راستگویانی
یک ایده برای عمل به آیه
امشب برای چند دقیقه به بیرون از منزل برو، اولین موجود زندهای که میبینی (غیر انسان) را خوب به ذهن بسپار، و بعد آیه ۴۱ سوره نور را مرور کن، بله!!آن هم تسبیح خدا میگوید😟
#عمل_به_قرآن_سخت_نیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منظور از نزدیکی قله چیه؟🧐
🌐 برخی کشورها چگونه ابرقدرت شدند؟
این ۸ دقیقه را
هم بارها ببینید
هم ذخیره کنید