eitaa logo
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
1.1هزار دنبال‌کننده
32هزار عکس
24.2هزار ویدیو
125 فایل
کانال دوستداران شهید مدافع حرم شهید عباس کردانی لینک کانال @abbass_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ارتباط با خادم کانال،، @mahdi_fatem313
مشاهده در ایتا
دانلود
ســــــــلام به تک تک اعضای دوست داشتنی و باوفای کانال مون 👋 بینهایت سپاسگزارم از حمایت شما عزیزان اجرتون با سیدالشهدا و شهدای عزیز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به وقت سه دقیقه در قیامت 👇👇👇👇
@Menbaraali-سه دقیقه در قیامت26.mp3
25.99M
🔈 شرح و بررسی کتاب 🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 🔊 جلسه بیست و ششم * سرنوشت ما به نیت ما بستگی دارد * نیت یعنی هسته مرکزی * خدا با جناب آسیه (س) اتمام حجت می‌کند * دلت پاک باشه؛ اما دلِ پاک، نیت پاک دارد * عمل لطیف موجب ارتقا نیت می‌شود * عمل میوه نیت است * بهترین زمان برای اصلاح نیت در کلام امیرالمومنین علی علیه السلام * چرا در بهشت و جهنم خلود داریم؟ *چقدر نیت خیر داریم؟ * تفاوت بین قانون جذب و قانون نیت * رابطه بین نیت و تقدیرات الهی * رزق رحمانی و رزق رحیمی * نیت فی سبیل الشیطان * در نیت، ریا نداریم * بی قرار زمان عج، هستیم؟ * مومن مورد کُفران است * علامت شقاوت و عاقبت به شری * نیت بد بوی بد دارد * با نیت گناه از رزق محروم می‌شویم 📅98/12/26
لحظه ای با رمان شهدایی 👇👇👇
‍ ‍ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌷 ✅ فصل هفدهم 💥 از صبح چهارم دی توی کشتی بودیم؛ بدون آب و غذا. منتظر شب بودیم تا یک‌طوری بچه‌ها را خبر کنیم. شب که شد، من زیرپوشم را درآوردم و طرف بچه‌های خودمان تکان دادم. اتفاقاً نقشه‌ام گرفت. بچه های خودی ما را دیدند. گروهی هم برای نجاتمان آمدند، اما آتش دشمن و جریان آب نگذاشت به کشتی نزدیک بشوند. 💥 رو کرد به من و گفت: « حسین آقای بادامی را که می‌شناسی؟! » گفتم: « آره، چه‌طور؟! » گفت: « بنده‌ی خدا بلندگویی را گذاشته بود جلوی رود و طوری که صدایش به ما برسد، دعای صباح را می‌خواند. آن‌جا که می‌گوید یا ستارالعیوب، ستار را سه چهار بار تکرار می‌کرد که بگوید ستار! ما حواسمان به تو است. تو را داریم. یک بار هم به ترکی خیلی واضح گفت منتظر باش، شب برای نجاتتان به آب می‌زنیم. » 💥 خندید و گفت: « عراقی‌ها از صدای بلندگو لجشان گرفته بود. به جان خودت قدم، دوهزار خمپاره را خرج بلندگو کردند تا آن را زدند. » گفتم: « بالاخره چه‌طور نجات پیدا کردی؟! » گفت: « شب ششم دی ماه بود. نیروهای 33 المهدی شیراز به آب زدند. بچه‌های تیز و فرز و ورزیده‌ای بودند. آمدند کنار کشتی و با زیرکی نجاتمان دادند. » دوباره خندید و گفت: « بعد از این‌که بچه‌ها ما را آوردند این‌طرف آب، تازه عراقی‌ها شروع کردند به شلیک. ما توی خشکی بودیم و آن‌ها کشتی را نشانه گرفته بودند. » 🔰ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌷 ✅ فصل هفدهم 💥 کمی که گذشت، دست کرد توی جیبش؛ قرآن کوچکی که موقع رفتن توی جیب پیراهنش گذاشته بودم، درآورد و بوسید. گفت: « این را یادگاری نگه دار. » قرآن سوراخ و خونی شده بود. با تعجب پرسیدم: « چرا این‌طوری شده؟! » دنده را به سختی عوض کرد. انگار دستش نا نداشت. گفت: « اگر این قرآن نبود الان منم پیش ستار بودم. می‌دانم هر چی بود، عظمت این قرآن بود. تیر از کنار قلبم عبور کرد و از کتفم بیرون آمد. باورت می‌شود؟! » 💥 قرآن را بوسیدم و گفتم: « الهی شکر. الهی صدهزار مرتبه شکر. » زیرچشمی نگاهم کرد و لبخندی زد. بعد ساکت شد و تا همدان دیگر چیزی نگفت؛ اما من یک‌ریز قرآن را می‌بوسیدم و خدا را شکر می‌کردم. همین‌که به همدان رسیدیم، ما را جلوی در پیاده کرد و رفت و تا شب برنگشت. 💥 بچه‌ها شام خورده بودند و می‌خواستند بخوابند که آمد؛ با چند بسته پفک و بیسکویت. نشست وسط بچه‌ها. آن‌ها را دور و بر خودش جمع کرد. با آن‌ها بازی می‌کرد. دانه‌دانه پفک توی دهانشان می‌گذاشت. از رفتارش تعجب کرده بودم. انگار این صمد همان صمد صبح یا دیروزی نبود. اخلاق و رفتارش از این‌رو به آن‌رو شده بود. سمیه‌ی ستار را قلقلک می‌داد. می‌بوسید. می‌خندید و با او بازی می‌کرد. 💥 فردا صبح رفتیم قایش. عصر گفت: « قدم! می‌خواهم بروم منطقه. می‌آیی با هم برگردیم همدان؟ » گفتم: « تو که می‌خواهی بروی جبهه، مرا برای چی می‌خواهی؟! چند روزی پیش صدیقه می‌مانم و برمی‌گردم. » گفت: « نه، اگر تو هم بیایی، مادرم شک نمی‌کند. اما اگر تنهایی بروم، می‌فهمد می‌خواهم بروم جبهه. گناه دارد بنده‌ی خدا. دل‌شکسته است. » 🔰ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊@abbass_kardani🕊 کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
ریشه تاریخی ضرب المثل قوز بالا قوز هنگامی که یکی گرفتار مصیبتی شده و روی ندانم کاری مصیبت تازه ای برای خودش فراهم می کند این مثل را می گویند. فردی به خاطر قوزی که بر پشتش بودخیلی غصه می خورد.یک شب مهتابی بیدار شد خیال کرد سحر شده،بلند شد رفت حمام.از سر آتشدان حمام که رد شد صدای ساز و آواز به گوشش خورد،اعتنا نکرد و رفت تو. سر بینه که داشت لخت می شد حمامی را خوب نگاه نکرد و ملتفت نشد که سر بینه نشسته. وارد گرمخانه که شد دید جماعتی بزن و بکوب دارند و مثل اینکه عروسی داشته باشند می زنند و می رقصند. او هم بنا کرد به آواز خواندن و رقصیدن و خوشحالی کردن. در ضمن اینکه می رقصید دید پاهای آنها سم دارد. آن وقت فهمید آنها از ما بهتران هستند؛ اگرچه خیلی ترسید اما خودش را به خدا سپرد و به روی آنها هم نیاورد. از ما بهتران هم که داشتند می زدند و می رقصیدند فهمیدند که او از خودشان نیست ولی از رفتارش خوششان آمد و قوزش را برداشتند. فردا رفیقش که او هم قوزی بر پشت داشت، از او پرسید: تو چکار کردی که قوزت صاف شد؟ او هم ماوقع آن شب را تعریف کرد. چند شب بعد رفیقش رفت حمام. دید باز حضرات آنجا جمع شده اند خیال کرد همین که برقصد از ما بهتران خوششان می آید. وقتی که او شروع کرد به رقصیدن و آواز خواندن و خوشحالی کردن، از ما بهتران که آن شب عزاداربودند اوقاتشان تلخ شد. قوز آن بابا را آوردند گذاشتند بالای قوزش؛ آن وقت بود که فهمید کار بی مورد کرده، گفت:وای وای دیدی که چه به روزم شد, قوز بالای قوزم شد. مضمون این تمثیل را شاعری به نظم آورده و در قالب مثنوی ساده ای گنجانده است که نقل آن را در اینجا خالی از فایده نمی بینم؛با این تو ضیح که ما نتوانستیم نام سراینده را پیدا کنیم و گرنه ذکر نام وی در اینجا ضروری بود. خردمند هر کار بر جا کند: شبی گوژپشتی به حمام شد عروسی جن دید و گلفام شد به شادی به نام نکو خواندشان برقصید و خندید و خنداندشان ز پشت وی آن گوژ برداشتند ورا جنیان دوست پنداشتند شبی سوی حمام جنی دوید دگر گوژپشتی که این را شنید که هریک ز اهلش دل افسرده بود در آن شب عزیزی ز جن مرده بود نهاد آن نگون بخت شادان قدم در آن بزم ماتم که بد جای غم نهادند قوزش بالای قوز ندانسته رقصیددارای قوز خر است آنکه هر کار هر جا کند خردمند هر کار بر جا کند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥بازنشر کلیپی از یحیی سنوار: کاری می‌کنیم که مادر نتانیابو آن‌روزی که او را به دنیا آورد، لعن و نفرین کند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥وداع آخر مادر شهید رئیسی‌ 💥سفارش مادر شهید جمهور ‌به مردم‌؛ راهش را ادامه دهید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥بعد از اختراع دوربین، تصویر دو قوم را دیده‌ایم که بالای سر جنازه‌‌ها خندیده‌اند: نازی‌ها و داعشی‌ها و حالا سکولارهای تکفیری! 💥رضا صدیق، منتقد سینما: در تشییع رییس جمهور دیدیم که آدم‌هایی که برای خدا کار می‌کنند چگونه در بین ملت وحدت ایجاد می‌کنند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥دعا کنید برای طول عمر رهبری، ما هم سرباز نظام هستیم و خدمتگزار مردمیم...
6.22M
🔺تحلیل و بررسی حادثه سقوط هلیکوپتر شهید رئیسی ⚡بررسی چند احتمال ⚡پاسخ به خط خبری رسانه‌های دشمن 📍آیا امنیت پرواز مسئولان کشوری از سطح خوبی برخوردار است؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥قاسم سلیمانی دیگر در عرصه دیپلماسی 💥روایتی از فعالیت‌های شهید حسین امیرعبداللهیان وزیر امورخارجه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 داستان معجزه و شفای خانم اشرف السادات منتظری مادر بزرگوار شهید محمد معماریان ✨معجزه شهدا 🖇رویای صادقه ✅حتما ببینید و انتشار دهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه کسی زبان دنیا بلده؟ تحصیل کردگان غرب؟ یا انقلابیون؟ بادقت گوش دهید👆👆
ارسالی از اعضای محترم 👆👆👆👆👆 برا سلامتی و حاجت روایی و عاقبت بخیری عزیزان ارسال کننده پست های معنوی صلوات🤲 ممنونم ازلطف و حمایت شما عزیزان منتظر ارسالیهای زیباتون هستیم لطفا به این آدرس ارسال کنید 👇👇👇👇👇👇👇 @mahdi_fatem313
48.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔘 هیچ کارخانه ای نباید تعطیل بشود! 🎬به همت سیدالشهدای خدمت ایران تراورس البرز با 6 هزار شغل احیا شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑 حزب اللهی ها هوشیار باشید! 🔺حاج احمد پناهیان 🔺لطفاً به این توصیه‌ها گوش کنیم و این آدم ها را زنده نکنیم این مرده های سیاسی می خواهند به این وسیله خودشان را زنده کنند.
enc_17164673385392927612140.mp3
3.31M
نماهنگ ابوذر روحی برای شهید رئیسی♥️ • خواب به چشمت نیومد تو همیشه فکر درد و رنج مردم بودی • عجب عزتی عجب عزتی