🔹روزه سیری بسوی یقین.
بیش از تشنگی و گرسنگی، چه نصیبی از روزه ماه رمضان می توانیم داشته باشیم ؟
🔸بر اساس مضمون برخی روایات، روزه می تواند یک سلوکی باشد و انسان را به مقاصد و منزلتهایی برساند، چنانکه پیامبر در معراج از خدای متعال می پرسد ما ميراثُ الصَّوْمِ؟ روزه چه چیزی بجای می گذارد؟ (اثر روزه چیست؟)، خدای متعال می فرماید : اَلصَّوْمُ يُورِثُ الْحِكْمَةَ وَ الْحِكْمَةُ تُورِثُ الْمَعْرِفَةَ وَ الْمَعْرِفَةُ تُورِثُ الْيَقينَ. فَاِذا اسْتَيْقَنَ الْعَبْدُ لايُبالى كَيْفَ اَصْبَحَ بِعُسْر اَمْ بِيُسْر ، نتیجه روزه، حکمت است و نتیجه حکمت، معرفت است و نتیجه معرفت، یقین است و هنگامی که بنده به یقین می رسد برای او مهم نیست که روزگار بر او سخت بگذرد یا آسان!
در اهمیت حکمت همین بس که خدای متعال فرموده است یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثیراً (بقره 269) ...
🔸و اما یقین، در تعریفش فرموده اند : التَّوَکُّلُ عَلَى اللّه وَ التَّسْلِیمُ لِلّهِ وَ الرِّضا بِقَضاءِ اللّه وَ التَّفْوِیضُ اِلَى اللّهِ و در آثارش فرموده اند : اِنَّ اللّهَ بِعَدْلِهِ وَ قِسْطِهِ جَعَلَ الرَّوْحَ وَ الرّاحَهَ فِی الْیَقِینِ وَ الرِّضا وَ جَعَلَ الْهَمَّ وَ الْحَزَنَ فِی الشَّکِّ وَ السَّخَطِ؛ به نظر میرسد تسلیم و رضای به قضا و قدر که در یقین است، آنچنان در انسان موجب اطمینان خاطر و راحت دل میشود که هر چه از دوست رسد برایش نیکوست و هر چه پیش آید برایش خوش است و می پذیرد که الخیر فی ما وقع! چه در سلامت و رفاه باشد چه در بیماری و تنگنا، چه در کرب و بلا باشد و چه در فرج و رخا، چه در غنا و یسر باشد، چه در فقر و عسر ... من از درمان و درد و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد...
🔸یقین پله سعودی است که انسان را از مرحله تقوا عبور می دهد و یک درجه بر درجات انسان متقی می افزاید، امام رضا(ع) مي فرمايد: ايمان يك درجه بالاتر از اسلام و تقوا يك درجه بالاتر از ايمان و يقين يك درجه بالاتر از تقوا است وَ لَمْ یُقْسَمْ بَیْنَ النّاسِ شَیْءٌ اَقَلَّ مِنَ الْیَقِین، ميان بندگان چيزي كم تر از يقين تقسيم نشده است.
🔸خدای متعال می فرماید : وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ (99/حجر) ؛ اگر بناست طوری عبادت کنیم تا به یقین برسیم، آیا روزه و عبادات ما در این ماه مبارک، ما را اینچنین در مراتب ایمان ارتقاء می دهد ؟!
🔸نکند مصداق این روایت باشیم که فرمود : کم من صائم لیس له من صیامه الا الجوع و الظَّمَأُ و کم من قائم لیس له من قیامه الا السَّهَرُ و العَنَاءُ ( امام علی علیه السلام فرمود: چه بسا روزه داری که از روزه اش جز گرسنگی و تشنگی بهره ای ندارد و چه بسا شب زنده داری که از نمازش جز بیخوابی و سختی سودی نمی برد.) و ای کاش کمی زیرک باشیم! که فرمود : ... حبَّذا نَوم الأکیاس و إفطارُهُم! (حکمت 145)
@abdollahimahdi
🔹حقیقت شب قدر و نزول تدریجی آن!
🔸در روایات، حقیقت شب قدر را وجود مبارک حضرت زهرا سلام الله علیها دانسته اند، در اینصورت نسبت آن با شبهای قدری که هرساله تکرار میشوند و پی در پی می آیند و می روند چیست؟
🔸همانطور که قرآن که یک حقیقت نورانی است، یک نزول دفعی در شب قدر بر قلب پیامبر و یک نزول تدریجی در طی 23 سال داشته است، شب قدر (23 ماه مبارک رمضان) نیز یک حقیقت نورانی است که همان وجود مبارک حضرت زهرا سلام الله علیهاست و نزول دفعی ایشان بر عالم مادی همان ایام حیات ایشان است و نزول تدریجی مقامات و مراتب کمال آن بزرگوار و تجلی ایشان که سرچشمه جریان قرآن و ولایت است، در شبهای قدر هر سال به میزان تولی و توسل و توصل به دامان اهل بیت علیهم السلام واقع می گردد.
🔸شاید فهم دقیق تر این ارتباط، با شناخت نشأت و حیات انسانی (نشأت دفعی) و تفاوت آن با نشأت مادی و جسمانی (نشأت تدریجی) حاصل شود، علامه طباطبائی درتفسیر المیزان، با اشاره به این دو موطن حیات، به حقیقت ملکوتی ورای عالم مادی اشاره می کنند و تفاوت آنرا با نشئه مادی و دنیوی اینگونه می شمرند :
- نشأت انسانی، تقدم زمانی بر نشأت جسمانی ندارد (برخلاف آنچه درمورد عالم ذر گفته می شود)، بلکه همراه آن و محیط بر آن است و صرفاً تقدم رتبی دارد مانند تقدم «کن» بر «یکون» در امر خداوند : «أَنْ نَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»
- نشأت جسمانی سیر از عدم به وجود و از قوه به فعل است و تکاملی تدریجی است اما انسان در نشأت انسانی، غیرتدریجی و فعلیت محض است.
- نشأت جسمانی، زمانمند و منطبق با مرور ایام و لیالی است در حالیکه نشأت انسانی، دفعی و آنی و ثابت است و ...
🔸همه مخلوقات در آن نشئه مشغول تسبیح خداوند هستند، «وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ»، نشأت انسانی، همان حقيقتى است كه خداوند از آن تعبير به ملكوت كرده و فرموده: «وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ»، و آيه شريفه «كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَيْنَ الْيَقِينِ» نيز بدان اشاره دارد.
🔸نشأت انسانی، همان حقیقتى است که آیات قدر نیز بر آن دلالت دارد، مانند آیه «و إن من شی ء إلا عندنا خزائنه، و ما ننزله إلا بقدر معلوم» (حجر21) و آیه«إنا کل شیء خلقناه بقدر»(قمر49) و آیه«و خلق کل شیء، فقدره تقدیرا» (فرقان2) و آیه«الذی خلق فسوى، و الذی قدر فهدى»(اعلى3)
🔸مطابق با این آیات، خداوند با تقدیر و اندازه گیری خود، هر چیزى را از ساحت اطلاق به ساحت و مرحله تعین و تشخص نازل میسازد. بهره مؤمنین از برکات و مواهب شب قدر نیز که حقیقت روحانی آن وجود مبارک حضرت زهرا سلام الله علیها است، هر ساله در شب قدر متناسب با حد و قدر مؤمنین و اندازه شناخت و معرفت ایشان به قدر حضرت زهرا سلام الله علیها (هرچند فطموا الخلق عن معرفتها)، اندازه گیری و مقدر میشود، شبهای قدر هر ساله با همه تکثر و تعددشان، از یک وجود ثابت و حقیقی از عالم ملکوت و خزائن غیب خدای متعال، نشأت می گیرند و در واقع تنزل نور و تجلی مقام و منزلت وجود مبارک حضرت زهرا سلام الله علیها بقدر معلوم در شبهای قدر است.
🔸«... عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام : قَالَ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ، اللَّيْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَكَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ وَ إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا».
@abdollahimahdi
الگوی تحلیل و تکمیل الگوی پیشرفت- مهدی عبدالهی.pdf
266.6K
«الگویی برای تحلیل و تکمیل سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت»
... همچنین در نقد این سند نکاتی بیان شده است از جمله :
-عدم تبیین نقطه شروع حرکت و پیشرفت در وضعیت موجود؛
-عدم ترسیم نقطه مطلوب و مختصات آن در حوزه های گوناگون؛
-عدم توجه به تحوّلات آینده داخلی و جهانی و اقتضائات بین المللی و روابط و تعاملات متناسب با آن؛
-عدم ترسیم فرایند و مراحل پیشرفت؛
-نادیده انگاری حقایق و تبعات تقابل و درگیری میان جبهه انقلاب و استکبار؛
-نادیده انگاری پیشرونده ها و پیشبرنده ها و سهم هر کدام در پیشرفت؛
-عدم تبیین اصول و قواعد کلی حرکت و پیشرفت؛
-عدم لحاظ دقیق و کامل گفتمان انقلاب اسلامی و اندیشه رهبری نظام؛
-عدم طبقه بندی و اولویت گذاری موضوعات؛
@abdollahimahdi
برنامه آموزشی رسالت اجتماعی دانشجوی انقلابی2.pdf
474.4K
از سوی یکی از نهادهای دانشجویی، درخواست برنامه ریزی آموزشی (کلاس و کارگاه، سرفصلها و منابع) تحت عنوان «ارتقای توانمندی فرهنگی دانشجوی تراز انقلاب اسلامی» در عرصه «رسالت اجتماعی» (از میان سه عرصه «اخلاق اسلامی» ، «اندیشه اسلامی» و «رسالت اجتماعی») با هدف ارتقاء «انگیزه»، «معرفت» و «مهارت» دانشجویان در سه مقیاس «فعالیت فرهنگی فردی»، «فعالیت فرهنگی تشکیلاتی و گروهی» و «فعالیت فرهنگی در مقیاس جریان سازی و تمدن سازی»، مطرح شد که در حد وسع زمان و توان، این نوشتار تهیه و ارائه گردید و نهایتاً با اجازه ایشان، جهت بهره برداری دیگر فعالان عرصه فرهنگ و آموزش و علاقه مندان موضوع مدیریت و برنامه ریزی و دغدغه مندان فعالیت تشکیلاتی، گروهی و جریان سازی عرضه می گردد . @abdollahimahdi
🔹فرایند «مشورت» در تشکیلات
🔸حضرت علی علیه السلام فرموده اند :
«اِذَ ا احْتَجْتَ اِلَى الْمَشْوَرَةِ فى اَمْرٍ قَدْ طَرَاَ عَلَيْكَ فَاسْتَبْدِهِ بِبِدايَةِالشُّبّانِ ، فَاِنَّهُمْ اَحَدُّ اَذْهانا وَ اَسْرَعُ حَدْسا ، ثُمَّ رُدَّهُ بَعْدَ ذالِكَ اِلى رَاْىِ الْكُهولِ وَ الشُيوخِ لِيَسْتَعْقِبوهُ وَ يُحْسِنُوا الاِْخْتيارَ لَهُ ، فَاِنَّ تَجْرِبَتَهُمْ اَكْثَرُ»
هرگاه به مشورت نيازمند شدى ، نخست به جوانان مراجعه نما، زيرا آنان ذهنى تيزتر وحدسى سريع تر دارند. سپس (نتيجه) آن را به نظر ميان سالان و پيران برسان تا پيگيرى نموده، عاقبت آن را بسنجند و راه بهتر را انتخاب كنند، چرا كه تجربه آنان بيشتر است.
(شرح نهج البلاغه ابن ابی حدید، ج20، ص337)
🔸بر این اساس، می توان گفت فرایند مشورت دارای سه مرحله اساسی است؛
شروع آن در مرحله اول، طرح موضوع در حلقه جوانان است، جوانان بخاطر ذهن تیز و حدس سریع قادر به ابداع موضوعات، تطرق احتمالات، ایده پردازی نوآورانه و دقت در محاسبات و ... می باشند.
در مرحله دوم لازم است که نتیجه مباحثات حلقه جوانان را در حلقه دیگری از بزرگان دارای تجربه و سابقه فعالیت در آن موضوع مطرح نمود چرا که ایشان قادر خواهند بود به خوبی عواقب آن کار را سنجیده و با اولویت گذاری، بهترین گزینه را انتخاب نمایند.
در مرحله سوم لازم است که مدیر از میان آراء و انظار به انتخاب بهترین رأی و نظر بپردازد و تصمیم نهایی را بر مبنای آن اتخاذ و ابلاغ نماید.
@abdollahimahdi
🔸در جلساتی حدود 15 ساعت در جمعی از مدیران گروهها و تشکلهای تبلیغی، سیری از مباحث مرتبط با «مبانی و ماهیت تشکیلات» و «مدیریت و برنامه ریزی فرهنگی» ارائه دادم که فهرست کلی آن به شرح ذیل است، از آنجا که مناسب دیدم متن مباحث را در قالب یک کتاب، منتشر سازم لازم دانستم نظرات دوستانم را در رابطه با این فهرست و عناوین کلی جویا شوم، دریغ نفرمایید...
🔸 فهرست عناوین بحث
- تشکیلات؛ حرکت هماهنگ حول محور در جهت تکامل
- مدیریت تکامل؛ وظیفه مدیر تشکیلات
- حکومت الهی بزرگترین تشکیلات در جهت تکامل عالم
- حکومت تاریخی اولیای الهی تشکیلاتی در جهت تکامل تاریخ
- حکومت اجتماعی ولی فقیه، تشکیلاتی در جهت تکامل جامعه
- خانواده، نهادها و سازمان ها، تشکیلاتی در جهت تکامل فرد
- تکامل انسان در ابعاد سه گانه «روحی و معنوی»، «فکری و اعتقادی»، «رفتاری و عملکرد»
- تکامل جامعه در ابعاد سه گانه «نظام انگیزشی و تمایلات»، «نظام اطلاعات و علوم»، «نظام عینی و عملکرد»
- تکامل تاریخ در سه برهه «هبوط تا بعثت»، «بعثت تا ظهور»، «ظهور تا قیامت»
- تفاوت رویکرد تکامل در جبهه حق با رویکرد توسعه در جبهه باطل
- «خروج از ظلمت به سوی نور» بزرگترین راهبرد تشکیلات در جهت تکامل
- «انقلاب اسلامی» بزرگترین پدیده عصر غیبت در «خروج از ظلمت به سوی نور»
- «تمدن اسلامی» بزرگترین پایگاه جریان حق در خروج از ظلمات «تمدن غرب» به سوی «حیات طیبه»
- تکامل؛ خروج از ظلمات وضعیت موجود به سوی نور وضعیت مطلوب
- برنامه ریزی؛ فرایند خروج از «وضعیت موجود» به سوی «وضعیت مطلوب»
- «برنامه ریزی»، «هماهنگی» و «اقدام» سه رکن مدیریت تشکیلات
- «تبیین و آسیب شناسی وضعیت موجود»، «ترسیم وضعیت مطلوب»، «تنظیم نقشه راه» سه رکن «برنامه ریزی» تشکیلاتی
—- قالبهای برنامه ریزی
- «همدلی»، «همفکری» و «همکاری» سه رکن «هماهنگی» تشکیلاتی
—- «همدلی» بزرگترین استراتژی شروع اقدام تبلیغی و تربیتی و اقدام تشکیلاتی
- «پژوهش و تولید دانش»، «فرهنگسازی، تبلیغ و ترویج»، «اجرائی سازی» سه رکن «اقدام» تشکیلاتی
- «محتوا»، «برنامه» و «ساختار» سه رکن تشکیلات
- «مدیریت»، «مشارکت» و «مباشرت» سه رویکرد کار تشکیلاتی
- اصول و قواعد کلی تشکیلات
...
@abdollahimahdi
🔹کتمان «تجربه» روشن برجام و حقانیت آشکار «ایستادگی و مقاومت»
با «دروغ» و «وعده» منافع ملی
🔸وقتی به نصیحت و تذکر ولی امر جامعه توجه نکنیم، مجبور میشویم پنج شش سال کشور را معطل اشتباه محض خودمان کنیم تا ناکامی مذاکره با دشمنان «تجربه» شود، درحالیکه می توانستیم بدون آنکه شکستی را تجربه کنیم، با اعتماد و اطمینان به تجربیات و نصایح امام جامعه، انتخاب درست تری داشته باشیم و سالها حرکت کشتی انقلاب اسلامی را متوقف یا کند نکنیم...
در این ناکامی بزرگ برجام، دلخوش به «تجربه» کسانی هستیم که نصیحت بزرگان را باور نمی کردند و میبایست این مسیر بن بست را تا آخر میرفتند و انتهای مسدود این راه را مشاهده می کردند تا صداقت و حقانیت تابلوی بن بست ابتدای مسیر را باور کنند...
🔸اکنون تجربه ناموفق برجام را به عنوان دستاوردی بزرگ میشماریم که عامل مصونیت بسیاری افراد خواهد بود از اشتباه انتخاب مسیر اعتماد و سازش بجای مسیر ایستادگی و مقاومت ... و نیز اتفاقات مهم اخیر نظیر اسقاط پهباد آمریکا، توقیف کشتی انگلیس، رد پیام ترامپ، پیروزیهای جبهه مقاومت و یمن و ... همه حقانیت و حسن عاقبت «ایستادگی و مقاومت» را آشکار ساخته است، اما، چه میشود که پس از این تجربیات گرانقدر بازهم زمزمه مذاکره و سازش از برخی مدعیان تدبیر و سیاست می شنویم؟! آیا حق برای آنها روشن نشده است و هنوز ابهامی در راه و مسیر درست دارند یا مشکل از جای دگر است؟!
🔸آیه 6 سوره انفال می فرماید: «يُجادِلُونَکَ فِي الْحَقِّ بَعْدَ ما تَبَيَّنَ» ؛ ای پیامبر! از میان یاران و اصحاب تو کسانی هستند که پس از روشن و آشکار شدن حق، با تو بر سر آن مجادله می کنند!
🔸با مروری بر شأن نزول این آیات متوجه خواهیم شد همان کسانی که با پیامبر بر سر جهاد و ایستادگی و مقامت مجادله می کردند، امروز مانند ایشان با ولی امر بر سر ایستادگی و جهاد و مقاومت مجادله میکنند با اینکه پس از تجربه ناکامی برجام، حقانیت ایستادگی و بطلان سازش و مذاکره آشکار و روشن شده است ...
🔸شأن نزول این آیه، جریان جنگ بدر است که پیامبر همراه 313 نفر از مدینه بسوی منطقه بدر آمدند تا کاروان تجاری ابوسفیان را مصادره نمایند، لکن این کاروان تجاری وقتی متوجه سپاه پیامبر شدند به قافله قریش پناه بردند، با اینحال جبرئیل دستور حمله به کاروان قریش و وعده پیروزی را به پیامبر ابلاغ کرد و پیامبر دستور بسیج و نبرد را اعلام کرد، برخی یاران رسول خدا ص از کثرت و قدرت دشمن ترسیدند و اعتراض نمودند، ابتداء ابوبکر برخاست و گفت: افراد قافله قریش زیاد است و ممکن است نتوانیم در مقابل کثرت افراد و ازدیاد نفرات آنها تاب مقاومت بیاوریم، پیامبر به ابوبکر فرمود بنشیند و دستور آمادگی و جهاد داد، سپس عمر برخاست و گفته ابوبکر را تکرار کرد، پیامبر به او نیز دستور نشستن داد، سپس مقداد از جا برخاست و گفت: یا رسول اللّه اگر چه افراد قریش زیاد هستند ولى ما مردانه خواهیم جنگید و از آنها به دلهاى خویش هراس و ترس راه نخواهیم داد و مانند بنىاسرائیل نخواهیم بود که به موسى گفته بودند: «اذهب انت و ربّک فقاتلا انّا هاهنا قاعدون؛ تو با خداى خود بجنگ با فرعونیان برو، ما در اینجا مى نشینیم» بلکه ما مى گوئیم که ما هم با شما در این جنگ به نبرد و کارزار خواهیم پرداخت. پیامبر مقداد را دعا کرد. پس از مقداد، سعد بن معاذ از جا برخاست و گفت: یا رسول اللّه پدر و مادرم فداى تو باد و کلماتى که مقداد گفته بود، تکرار کرد. رسول خدا رو به اصحاب کرد و فرمود: خداوند در این جنگ به من وعده فتح و پیروزى داده است و به هیچ وجه در وعده خداوند خلافى وجود نداشته و ندارد. سپس این آیات سوره انفال بر پیامبر نازل گردید.
🔸طبعاً چنین کسانی که در جبهه خودی جای خوش کرده اند و بخاطر حفظ منافع شخصی، حزبی و سیاسی خود حاضرند هر حقی را پایمال و به هر باطلی متمسک گردند، برای کتمان حق و جلوه نمایی باطل، چاره ای ندارند که به مردم «دروغ» بگویند! لذا روزی از آفتاب و گلابی برجام گفتند روزی مردم را از سایه جنگ ترساندند، روزی از خزانه خالی سخن گفتند و امروز وعده فقر و نیاز میدهند که لازم است برای رفع آن نیاز و تأمین منافع با هرکسی مذاکره نمایند!
🔸خوب است در اینجا به این روایت اشاره نمایم که اشاره به عاقبت ترجیح منافع دنیایی بر منافع دینی دارد :
امام علی علیه السلام فرموده اند: لا یترک الناسُ شیئاً من أمر دینهم لاستصلاح دنیاهم إلّا فتح الله علیهم ما هو أضرّ منه ؛ مردم بخشی از دین را به انگیزه اصلاح امور دنیوی خود رها نمیکنند؛ مگر آنکه خداوند برای آنها چیزی پیش میآورد که زیانش از آن اصلاح بیشتر است. (نهجالبلاغه، حکمت103)
ادامه ... 👇
@abdollahimahdi
هدایت شده از دقایق الحقایق!
👆... ادامه :
🔸و اما خداوند در قرآن کریم، آیات آخر سوره مجادله از دسته ای افراد تحت عنوان «حزب الشیطان» در مقابل «حزب الله» سخن می گوید که ظاهرا غیر از کفار و یهود و ... و دشمنان داخلی هستند که در جامعه مؤمنان حضور دارند و دو شاخصه و ویژگی را برای آنها می شمرد، «دوستی با دشمنان خدا» (الَّذِينَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ) و «دروغگویی» (ألا إِنَّهُمْ هُمُ الْكَاذِبُونَ) دو ویژگی آنهاست. دروغ بهترین ابزار ایشان برای کتمان حق و توجیه باطل و فریب مردم و حفظ مواضع و منافعشان است...
🔸امام رضا در روایتی خطر ایشان را از دجال بیشتر دانسته است چون باعث آمیختگی حق و باطل و ایجاد فتنه می شوند:
امام رضا علیهالسلام می فرمایند: «إنّ ممّن ینتحلُ مودّتنا أهلَ البیت، من هو أشدُّ فتنةً علی شیعتِنا من الدّجّال. فقلتُ: بماذا؟ قال: بموالاتِ أعدائِنا و معاداةِ أولیائِنا. إنّه إذا کان کذلک، اختلطَ الحقُّ بالباطل و اشتبهَ الأمرُ فلم یُعرَف مؤمنٌ من منافق» (وسائل الشیعه؛ ج ۱۶؛ ص ۱۷۹)، « همانا از کسانی که مدعی مودت ما اهل بیت هستند، کسی هست که در فتنهگری برای شیعیان ما از دجال شدیدتر است. گفتم: برای چه؟ فرمود: به خاطر دوستی با دشمنان ما و دشمنی با دوستانمان. چون چنین شد، حق با باطل آمیخته میشود و مؤمن از منافق بازشناخته نمیشود.»
@abdollahimahdi
🔸 موضوع سخنرانی حقیر در محرم امسال «نقش نهضت عاشورا در هدایت و تکامل تاریخی انسانها» بود که فهرست آن جهت نقد و نظر دوستان به شرح ذیل تقدیم می گردد :
🔸1-«روح و قلب»، «اعتقاد و معرفت»، «اعمال و رفتار» سه بعد وجودی انسان،
1-1- عبودیت و بندگی از طریق هماهنگی همه ابعاد وجودی با امام،
🔸2-نقش محوری «قلب» در هدایت انسان،
2-1- قلب خاستگاه حب و بغض، فرح و حزن، رضا و سخط و ...
2-2- هماهنگی حالات و احساسات و تمایلات بر محور امام
🔸3-«عاطفه و احساس»، «معرفت زایی»، «جهاد و قتال» سه عنصر نهضت عاشورا
🔸4-«حب الحسین و بغض دشمنانش»، «شناخت حق و باطل»، «ایثار و شهادت» سه اثر نهضت عاشورا در دستگاه هدایتی خداوند
4-1- عاطفه و احساس عاشورا بر پایه مصائب و بلایای امام حسین علیه السلام
4-1-1. هدایت و تصرف قلوب بزرگترین نقش عاشورا در هدایت تاریخی انسانها
4-1-2. مصیبت سلب مقام و مرتبت الهی از امام حسین از اعظم مصائب اهل بیت علیم السلام
4-1-3. «سقیفه» منشاء مصائب «عاشوراء»
4-1-4. «حب الحسین و بغض دشمنانش» محور عواطف انسانی عاشوراء
4-1-5. «تولی و تبری» و «سلم و حرب» آثار مترتب بر «حب و بغض»
4-1-6. تأکید اسلام بر حفظ مرزهای حب و بغض، تولی و تبری و سلم و حرب
4-1-7. آزمایش نسبت به ادعای محبت و اثر آن در حوزه فکر و عمل در صحنه های اجتماعی
4-2- معرفت زایی و شناخت حق و باطل از بزرگترین آثار هدایتی نهضت عاشوراء
4-2-1. عاشوراء بزرگترین حماسه در برابر بزرگترین فاجعه (بدعت و ضلالت)
4-2-2. «استنقاذ از جهالت و حیرت ضلالت» مهترین اثر هدایتی عاشوراء
4-2-3. اهمیت و ضرورت شناخت شرک و دشمن شناسی و تبری به اندازه اهمیت و ضرورت شناخت ایمان و امام شناسی و تولی
4-3- «جهاد»، ایثار و شهادت از بزرگترین مناسک حیات جامعه
4-3-1. استکبار جریان باطل دلیل عظمت جنگ و جهاد در مناسک جریان حق
4-3-2. «لتکون کلمه الله هی العلیا» هدف نهایی از جنگ و جهاد و قتال عاشوراء
4-3-3. جایگاه، اهمیت و ضرورت «جهاد فی سبیل الله» و اقسام آن
4-3-4. مراتب جهاد از طریق «قلب»، «لسان»(معرفت) و «ید»
🔸5-نهضت عاشوراء مصداق اتم «امر به معروف و نهی از منکر»
5-1- عظمت، اهمیت و ضرورت «امر به معروف و نهی از منکر»
5-2- اعلی درجات امر به معروف و نهی از منکر در مقیاس تاریخی و تمدنی
5-3- تمدن و سبک زندگی غربی، بزرگترین منکر جهان امروز
5-4- مراتب امر به معروف و نهی از منکر از طریق «قلب»، «لسان»(معارف) و «ید»
5-5- آثار اجتماعی «امر به معروف و نهی از منکر»
5-6- رسالت اجتماعی عزادار حسینی و هیئت مذهبی بر مبنای مقام «خلیفه الهی» انسان
5-6-1. بسط ولایت بزرگترین رسالت خلیفه الله
5-6-2. امر به معروف و نهی از منکر بزرگترین عامل بسط ولایت
5-7- نقش محوری عزاداری و هیئت حسینی در مقابله با هنر و رسانه تمدن غربی و تصرف قلوب
5-7-1. سکولار شدن در دوری از دغدغه ها و اولویت های ولایت
5-7-2. مداهنه با اهل معاصی، بی تفاوتی و سکوت در فتنه نتیجه هیئت سکولار
🔸6-نهضت حسینی بستر ساز نهضت مهدوی
6-1- «عاشوراء» و «ظهور امام» دو نقطه عطف در هدایت و تکامل تاریخی جریان حق
6-2- تمدن اسلامی، حلقه وصل عاشوراء به حیات طیبه عصر ظهور
6-3- محوریت «ولایت» مهمترین عامل حیات فردی و اجتماعی
6-4- «اجتماع قلوب»، «معرفت به امام»، «آمادگی در نصرت امام» سه شرط لازم در «محوریت ولایت» و «تحقق تمدن اسلامی» و مقدمه سازی برای «ظهور امام» در جامعه
6-4-1. «ائتلاف و اجتماع قلوب» و جهت دهی به حب و بغض انسانها بزرگترین اثر روحی و معنوی نهضت عاشوراء و عامل «اجتماع قلوب» در عصر غیبت
6-4-1-1. تسکین قلوب محزون بواسطه انتقام مهدوی
6-4-2. «معرفت به امام و دشمن شناسی» بزرگترین اثر علمی و اعتقادی نهضت عاشوراء و عامل «تکامل معرفت» در عصر غیبت
6-4-2-1. محوریت امام عامل حیات جامعه
6-4-3. «قیام و تلاش برای اصلاح» بزرگترین اثر عینی و عملی نهضت عاشوراء و عامل تقویت «جبهه مقاومت» در عصر غیبت
6-4-3-1. اصلاح دنیا و تغییر عینیت جهان مادی بواسطه هماهنگی تناسبات بر محور امام
🔸7-«ولایتمداری» هدف غایی از تربیت بر مبنای نهضت حسینی و ظهور مهدوی
7-1-سه دسته انسانهای «اهل دنیا»، «مؤمنین مشغول به عقبی»، «ولایتمداران مشغول به مولی»
7-2-تفاوت قاعدین و مجاهدین در حساسیتها، افکار و عمل ولایی
7-3-محوریت ولایت امام در طهارت، تکامل و حیات فردی و اجتماعی
7-4-محوریت ولایت امام در حوزه تمایلات، معارف و ساختارهای عینی جامعه
7-5-تحقق هدف از خلقت و عبودیت و بندگی در محوریت امام در مناسبات فردی و اجتماعی
@abdollahimahdi
در کانال "مؤسسه فقاهتی مطالعات اسلامی" با بحث «فقه نظام ولایی» آشنا شوید :
http://eitaa.com/joinchat/4276224019C20010db8ae
@abdollahimahdi
🔸«اقامه ولایت» و تربیت مؤمنان مجاهد «ولایتمدار» نتیجه «نهضت عاشوراء»
🔹نهضت عاشوراء از سه عنصر «عاطفه و احساس قلبی»، «معرفت افزایی» و «جهاد و قتال» تشکیل شده است...
🔹در دستگاه هدایتی خداوند متعال، خشوع و خضوع قلبها، عنصر و عامل اصلی هدایت است (هل الایمان الا الحب و البغض...، لو خَشَعَ قلبُ هذا لَخَشَع جوارحه و ...) و در رسالت هدایت أنبیاء الهی، معجزات، چنین نقشی را ایفاء میکردند لکن آنچنان کارآمد نبودند چه اینکه مثلاً پس از آنکه بنی اسرائیل در آن معجزه عظیم از رود نیل گذشتند، به هوس بت پرستی افتادند و از موسی علیه السلام درخواست بت کردند که ایشان فرمود : قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ! ، این جمله می رساند «جهالت» این قوم درمان نشده است! و نیز همواره با وجود نهایت تلاش أنبیاء در دعوت مردم به ایمان، شاهد قلت ایمان آورندگان هستیم!
🔹اما نهضت عاشورا بواسطه مصائب و بلایای امام حسین علیه السلام و اهل بیت ایشان، چنان حرارت (إنَّ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ حَرَارَةٌ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لَنْ تَبْرُدَ أَبَداً) و آتش (إنّ يوم عاشورا أحرق قلوبنا) و حزنی (قلوبنا محزونه) در قلوب ایجاد نموده است که با توجه به نقش «قلب» در هدایت، سیدالشهداء علیه السلام سریعترین و وسیعترین کشتی نجات در دستگاه هدایت الهی شناخته میشود! (سفینه الحسین اوسع و أسرع)
🔹نتیجه تسلیم و خضوع و طهارت قلب، علم و معرفت است (العلم نورٌ یقذف الله فی قلب من یشاء) و سید الشهداء بواسه بذل مهجت در راه خداوند، عبادالله را از «جهالت» و حیرت ضلالت نجات داد (وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَة) و در بُعد عملی نیز «جهاد» و آثار آن همچون ایثار و گذشت و شهادت، بزرگترین اثرگذاری نهضت عاشوراء بر جامعه مؤمنین است چه اینکه جهاد در معارف اسلامی، به عنوان عمادالدین، منهاج السعداء، عزّاً للاسلام، افضل الأعمال، أحب الأعمال، ذروه للاسلام و ... از مهمترین ارکانی است که مقام «خلافت الهی» را برای انسان محقق میسازد.
🔹سیدالشهداء علیه السلام که نهضت او از مصادیق أتم و أکمل «امر به معروف و نهی از منکر» است (اُریدُ اَن اَمُرَ بالْمَعْروف وَاَنْهی عَنِ الْمُنْکَر) نهایت غرض خود را «اقامه ولایت» در جامعه میشمارد (وَ أنَا أولی مَنْ قام بِنُصرَةِ دین الله، وَإعزازِ شَرعِهِ، و الجَهادِ فی سَبیلِهِ لِتَکُونَ کَلِمَةُ اللهِ هِی العُلیا؛ ... و نحن کلمه الله) و نیز فرموده اند «مَن امَرَ بِالمَعروفِ وَ نَهی عَنِ المُنکرِ فَهُوَ خَلیفَةُ اللّهِ فِی ارضِهِ».
🔹بنابراین سومین اثر نهضت عاشوراء مترتب بر عناصر و آثار قبلی، «جهاد با هدف اقامه ولایت در جامعه» است که اثر تربیتی آن، پرورش مؤمنان مجاهدی است که خداوند آنانرا بر دیگر مؤمنان برتری داده است (فضل الله المجاهدین علی القاعدین) و عبادت آنها را افضل العباده نسبت به عبادت تجار و عبادت عبید، تحت عنوان «عبادت احرار» نامیده اند، قلبهایشان فراتر از اعمال و مناسک و ثواب اخروی و درجات عقبی، مشغول به مولی است (...اما القلب المشغول بالمولی، فله الدنیا و العقبی و المولی) و اینان همان حداث الحسینی هستند که در قیامت، بی توجه به بهشت و نعمات بهشتی، مشغول گفتگو با سیدالشهداء هستند(...وَ هُمْ حُدَّاثُ الْحُسَيْنِ علیه السلام تَحْتَ الْعَرْشِ وَ فِي ظِلِّ الْعَرْشِ لَا يَخَافُونَ سُوءَ يَوْمِ الْحِسَابِ يُقَالُ لَهُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ فَيَأْبَوْنَ وَ يَخْتَارُونَ مَجْلِسَهُ وَ حَدِيثَه...)
🔹ایشان «ولایتمدارانی» هستند که همواره در انتقام بزرگترین مصائب عاشوراء علیه قومی که در ادامه فتنه سقیفه به حذف ولایت از جامعه پرداختند (دفعتکم عن مقامکم و ازالتکم عن مراتبکم التی رتبکم الله فیها) آماده جهاد و شهادت هستند و از أتباء و اشیاع و اولیاء دشمنان سیدالشهداء در صحنه امروز جامعه که ذیل عنوان «تمدن غرب» تبرز و تشکل یافته، نیز تبری جسته و هیچگونه سلمی با آنان نخواهند داشت و در صحنه مبارزه با تمدن غرب به عنوان بزرگترین منکر عالم، در جهاد و مقاومت هستند تا با تقویت «تمدن اسلامی» بستر «ظهور» و اقامه تمام و کمال ولایت در عالم را فراهم آورند...
@abdollahimahdi
🔹«هَذَا بَصَائِرُ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّقَوْمِ یُوقِنُونَ»
🔸کانال «تفسیر البصائر» :
@tafsirolbasaer
🔹نکات تفسیری از قرآن و روایات
🔹مشتاق نقد و نظر دوستان هستیم...
@abdollahimahdi
🔸«عفاف و حجاب»
🔹مطلب زیر (فایل پیوست) در رابطه با «حجاب و عفاف» در چند محور ذیل به نگارش در آمده است، شاید برای کسانی که در این حوزه مشغول مطالعه و تصمیم سازی هستند، مفید باشد:
1- اولویت و اهمیت حجاب و عفاف نسبت به دیگر ارزشهای اخلاقی و رفتاری؛
2- بی حجابی و بی عفتی از اقتضائات سبک زندگی غربی است و اصلی ترین اقدام، مبارزه با تمدن غرب به عنوان خاستگاه سبک زندگی غربی است؛
3- اصلاح فرهنگ حجاب و عفاف منوط به اصلاح فرهنگ عمومی و رشد همه جانبه اخلاقی، اعتقادی و رفتاری جامعه؛
4- ناکافی بودن اقدامات امنیتی و قضائی و برخوردهای سلبی و صرفاً تأکید بر «اجباری بودن حجاب»؛
5- فضای فرهنگی و مسئله حجاب و عفاف متأثر از دست برتر در فضای درگیری تمدنی است و میبایست در ابعاد تمدنی و مواجهه با تمدن غرب حل این مسئله را مطالعه و تدبیر نمود.
6- ضرورت انعکاس رسانه ای مطالبات عمومی جامعه زنان مؤمنه در مقابل جلوه نمایی مطالبات عمومی مخالفان؛
7- ضرورت بررسی فقیهانه و عالمانه نظام موضوعات مرتبط با عفاف و حجاب؛
8- لزوم توجه به اهمیت فضای مجازی در مسئله حجاب و عفاف؛
9- ضرورت بازبینی و اصلاح ساختارهای تصمیم ساز و متصدیان و مجریان و قوانین در رابطه با عفاف و حجاب؛
10 – ضرورت مطالعه و جمع آوری مطالبات رهبری در عرصه حجاب و عفاف به عنوان سند اساسی در این عرصه؛
@abdollahimahdi
🔸شهادت یا رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله؟!
🔹متأسفانه علیرغم اخبار و شواهد و قرائن بسیار(که خلاصه ای از آنها را در ادامه ذکر کرده ام)، هنوز از درگذشت پیامبر ص با عنوان رحلت یاد میشود!
🔹روایتی است که از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود: «ما من نبی و لا وصی و الّا شهید؛ هیچ پیامبر و وصی پیامبری نیست الّا اینکه به شهادت می رسد». یعنی در راه خدا کشته خواهد شد. شیخ عباس قمی در کتاب منتهی الامال روایتی در همین مضمون از امام صادق علیه السلام نقل می کنند و تصریح می کنند که روایت صحیحه است.
🔹رسول خدا ص فرمود: هیچ پیامبری یا وصی او نیست مگر آنکه شهید میشود. (بصائر الدرجات ص148و بحارالانوار ج17ص405و ج40ص139) و همچنین فرمودند: هیچ کس از ما (اهل بیت) نیست مگر آنکه مسموم یا مقتول خواهد بود. (کفایه الاثر-خراز قمی ص 162 و وسائل الشیعه ج14ص2 و بحارالانوار ج45ص1 و من لایحضره الفقیه ج4ص17)
🔹شیخ مفید، شیخ صدوق، علامه حلی، شیخ طوسی و ... با ذکر روایاتی اعتقاد به مسمومیت و شهادت پیامبر بخاطر این مسمومیت دارند.
🔹چندین ترور و مسمومیت برای پیامبر نقل شده است در اوایل بعثت، پس از هجرت به مدینه و استقرار حکومت اسلامی که منافقین طمع ریاست داشتند سوء قصد داشتند، در جنگ تبوک و ...
🔹یک ترور پس از نزول آیه های ابتدایی سوره عنکبوت که صحبت از انسانهای صادق و کاذب میشود (أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ أَنْ یَسْبِقُونا ساءَ ما یَحْکُمُونَ.) جبرئیل با اشاره به جریان انتخاب جانشین می گوید : راستگویان آنانند که فرمان رسول خدا ص را در امر جانشینی امیرالمؤمنین اجرا می کنند و آنان که نافرمانى او را می کنند دروغگویانند، پیامبر بلافاصله امیرالمؤمنین را آگاه ساخت و دریچه هایی از علم و حکمت را به او منتقل کرد. این ماجرا زمانی بود که پیامبر در منزل عایشه دختر ابوبکر بود، او هم از ماجرا سئوال کرد، پیامبر قول گرفت که این سر را نگه دارد و او تعهد داد! لکن به حفصه دختر عمر و سپس به پدران خود خبر دادند و نهایتاً منافقان گردهم آمدند و تصمیم به رم کردن شتر پیامبر گرفتند ...
🔹دو بار مسمومیت پیامبر نقل شده است و علامه مجلسی می گوید: احتمال دارد که هر دو سم در شهادت پیامبر مؤثر بوده اند (بحارالانوار ج22ص516)، یکی مسمومیت در جنگ خیبر در سال هفتم هجری و مسمومیت دیگر در سال 11 هجری که در شرف شهادت پیامبر بود.
🔹در جنگ خیبر ، گروهی، زن یکی از اشراف یهود را به نام زینب فریب دادند که پیامبر را از طریق غذا مسموم سازد. آیت الله سبحانی می نویسد: «معروف این است که پیامبر در مرض وفات خود فرمود: این بیماری از آثار غذای مسمومی است که آن زن یهودی خورانده است.» پس از این بیماری است که عایشه و حفصه تصمیم به خوراندن دوا به پیامبر می کنند.
🔹درمنابع اهل سنت روایت شده است: پس بیهوش شد و چون به هوش آمد زنها به او دارو خوراندند در حالی که او روزه دار بود. (الطبقات الکبری ج۲ص۲۳۵) در دو روایت بخاری و مسلم از قول يكي از زنان پيامبر(ص) آمده است: ما به رسول خدا در هنگام بیماری اش دارو دادیم پس شروع کرد به اشاره کردن به ما که به من دارو ندهید. گفتیم: (مسئله ای نیست) هر بیماری از دارو متنفر است. در بعضی روایات اینچنین آمده: (اهمیتی ندهید) کراهیت مریض از دواست! اندکی بعد پیامبر فرمود: هرکس در خانه است در برابر چشم من باید دارو بخورد بجز عمویم عباس که در کنار شما حضور نداشت.[چون حضرت می دانست آن دوا مسموم است و میبایست آنان رسوا میشدند.] ( صحیح البخاری ج۷ص۱۷ و ج۸ص۴۰ و صحیح مسلم ج۷ ص ۲۴و۱۹۴- تاریخ طبری ج۲ص۴۳۸)
🔹در الطب النبوی ابن جوزی ج۱ص۶۶ میگوید: به او دوا خوراندند در حالیکه بیهوش بود و چون به هوش آمد فرمود: چه کسی با من چنین کرد. این کار زنهائی است که از آنجا آمده اند (با دست به سوی حبشه اشاره کرد) و در روایات صحیح آمده که دو تن از زنان پيامبر(ص) حبشی بودند. (این یک افشاگری از سوی رسول خداست که او را به روشی که زنان حبشیه به شوهرانشان سم میخوراندند مسموم کرده اند. سم حبشه نیز معروف و مشهور بوده است و بعضی از حبشیها متخصص در سحر و شعبده و انواع سم بوده اند.)
🔹عبدالصمد بن بشیر از امام صادق علیه السلام روایت کرده که آنحضرت فرمود: میدانید پیامبر ص درگذشت یا کشته شد ... او قبل از مرگ مسموم شد. آن دو زن به او سم نوشاندند. (تفسیرالعیاشی ج۱ص۲۰۰ و بحارالانوار ج۲۲ص۵۱۶وج۲۸ص۲۱)
🔹 و سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُون
@abdollahimahdi
🔸نکاتی اندر مقوله رابطه «عدالت» و «ولایت»
🔸آیا می توان به بهانه «عدالت» به «ولایت» خرده گرفت و اشکال کرد؟! حتی اشکال تراشی را از عدالتخواهی فراتر ببریم و بپرسیم که آیا یک فقیه می تواند بر اساس فقاهت و استنباط خود از شریعت، به ولی فقیه اعتراض کند؟! و اینکه چون ولی فقیه معصوم نیست، در صورت خطا و اشتباه و یا خروج از عدالت، آیا نمی توان به او اشکال و اعتراض نمود؟!
🔹در پاسخ به این سئوالات و تبیین رابطه مفهومی عدالت و ولایت، ذکر چند نکته لازم است که ابتدا اجمالی از آنها و در ادامه به تفصیل بیان می گردد:
▪️لازم است بین مقام فهم فقهی فردی نسبت به مختصات کلی ولایت و حکومت و فهم فقهی سازمانی نسبت به تناسبات ولایت و حکومت (عملکرد، ساختار و برنامه) تفکیک قائل شد. اراده ولی فقیه شرط حجیت فهم از تناسبات حکومت است، فقاهت سازمانی در زمان تشکیل حکومت و حاکمیت ولی فقیه، بر محور ولی فقیه حجیت میابد و لذا فهم فقهی فردی حجیت و صلاحیت معارضه با تصمیم حکومتی ندارد ...
▪️عدالت به معنای تعین یافتن جایگاه اجزاء متناسب و هماهنگ با محوریت عادل است، هرچند تناسب و تطابق با واقع نداشته باشد، همچنانکه اگر تطابق با واقع داشته باشد اما هماهنگ با محوریت عادل نباشد و با محوریت طاغوت هماهنگ باشد، باطل است، بنابراین تحقق عدالت به محوریت ولایت است و لاغیر...
▪️مصلحت حفظ نظام و هماهنگی اجزاء با محوریت عادل، نسبت به دفع مفسده تصمیمی باطل، ترجیح دارد...
▪️ولی فقیه در هدایت کلان جریان شیعه، مصون از خطا و اشتباه است و فرضاً در صورت خروج از عدالت، منعزل و قلوب از حول او متفرق می گردند و ادعای سرپرستی و ولایت نااهلان اشتباه است...
🔹تفصیل پاسخ های فوق را در متن بعدی بخوانید :👇
https://eitaa.com/abdollahimahdi/92
@abdollahimahdi
1 از 2
🔸در تبیین رابطه «ولایت» و «عدالت» ذکر چند نکته ضروری است؛
🔹اولاً یک نکته مسلم است و آن اینکه هر کسی می تواند اشکال بگیرد و فهم خود را عرضه نماید و مطابق با فهم خود، گفتار و رفتار و عملکرد ولی خود را بسنجد و قضاوت نماید و حتی اعتراض نماید، لکن این عرضه و اعتراض اگر به تضعیف ولایت بی انجامد - که معمولاً علنی شدن و رسانه ای شدن چنین اعتراضاتی، تضعیف است – و یا مفسده ای همچون تزلزل اعتقادی دیگران داشته باشد، جایز نیست و ثانیاً نکته اساسی که در ادامه توضیح می دهم، اینکه لازم است در حجیت فهم خود تردید نماید.
🔹و اما در بررسی این مسئله می توان یکبار هم از زاویه بحث حجیت ولایت و حجیت فهم و فقاهت سخن گفت، ابتدائاً در یک سطح، حجیت ولایت منوط به فقاهت است، در واقع فقه، تبیین کننده مشروعیت و حدود اختیارات و مختصات ولایت فقیه است، لذا فقهاء در این مرحله می توانند نظریات گوناگونی پیرامون ولایت فقیه داشته باشند، لکن پس از تشکیل حکومت و ولایت فقیه، هر شخصی با هر عقیده ای میبایست الزام عملی نسبت به ولایت فقیه داشته باشند و به هیچ گونه عملکردی که حاصل آن تضعیف و تخریب ولایت و حکومت باشد، جایز نیستند ولو در ارائه نظریه فقهی!
🔹تا اینجا بحث از حجیت، مشروعیت، مختصات کلی و اختیارات ولایت فقیه و حکومت اسلامی بود، اما طبق تعریف ما از فقاهت و اجتهاد در «فقه جامع نظام ولایی»، پس از تشکیل حکومت و حاکمیت ولی فقیه، فقاهت در رابطه با عملکرد ولایت و حکومت فقیه، با محوریت ولی فقیه حجیت میابد. به عبارت دیگر عملکرد، ساختار و برنامه حکومت و چگونگی سرپرستی و کم وکیف ولایت فقیه در اداره جامعه، محتاج فقاهت و اجتهاد سازمانی است و فقاهت در این مقیاس، بر محور ولی فقیه و هماهنگ با اراده او حجیت میابد و فقاهت یک فقیه در تعارض با آن حجیت ندارد.
بنابراین یک فقیه فضلاً از یک عدالتخواه نمی تواند فهم و اجتهاد خود را در معارضه با اجتهاد سازمانی تحت ولایت و سرپرستی ولی فقیه، معتبر و دارای حجت بداند و بر مبنای آن اعلام موضع و عمل نماید بلکه لازم است در عمل تبعیت داشته باشد و در نظر نیز هماهنگ و تابع چارچوب های فقهی و اجتهادی سازمان فقاهت قرار گیرد. (در جای خود بحث ضرورت انحلال فقاهت فردی - پس از استنباط مکتب اسلام - را در فقاهت سازمانی در زمان حکومت ولی فقیه تبیین نموده ایم.)
🔹بنابراین در مقام فقاهت و معرفت نسبت به ولایت، فقه و فهم فردی می تواند حجت باشد لکن پس از پذیرش ولایت، در مقام امتثال و تولی به ولایت فقیه، فهم و تشخیص فردی حجیت ندارد و میبایست در چارچوبهای اجتهاد سازمانی بر محوریت ولی فقیه، تفقه و اجتهاد نمود و اساساً تفقه و اجتهاد فردی در زمان تشکیل حکومت و ولایت فقیه، در آن محدوده مذکور معنا و حجیت ندارد.
و اما فارغ از مقوله حجیت، ذکر چند نکته دیگر ضروری است:
🔹اولاً عدالت، از طریق نظم و هماهنگی اجزاء با محور واقع میشود (عن فاطمة الزهراء سلام الله علیها: «و جعل طاعتنا نظاماً للملة وامامتنا اماناً من الفرقه») ، در مورد ولایت امامان معصوم علیهم السلام، انتظار تحقق حداکثری عدالت وجود دارد اما در مورد ولی فقیه تا حدی امکان خطا و اشتباه وجود دارد، بنابراین احتمال خطا و اشتباه ناقض و نافی عدالت ولی فقیه نیست، بلکه اساساً انتظار عصمت مطلق از او بیجا و بی معناست.
اما معتقدیم ولی فقیه، مطمئناً بخاطر بهره مندی از عناصری چون اخلاص، توکل، تعبد، تعهد، فقاهت و ... تا حد زیادی برخوردار از یاری و نصرت خداوند و مصون از خطا و اشتباه است و در نتیجه تا حد زیادی محوریت او در تناسبات اجتماعی و هماهنگی اجزاء با او منجر به عدل و تحقق عدالت می گردد. بنابراین ولایت فقیه تا حد زیادی تحقق بخش عدالت است و سخن گفتن از عدالت بدون هماهنگی اجزاء با یک محور مشخص، لغو و باطل و بی معناست و عدالت بدون محوریت ولایت در مناسبات فردی و اجتماعی واقع نمی گردد.
🔹ثانیاً گرچه عصمت مطلق مختص اولیاء الهی است لکن معتقدیم ولی فقیه دارای عصمت در هدایت راهبردی و کلان جریان تشیع است، به عبارت دیگر با توجه به معارف اسلامی و اعتقادات دینی و با توجه به عنایات اهل بیت علیهم السلام که فرموده اند لحظه ای از رعایت حال شما شیعیان غافل نیستیم و شما را فراموش نمی کنیم و ... نمی توانیم بپذیریم هدایت و سرپرستی جریان شیعه را در برهه ای به دست شخص غیر عادلی بسپارند! و یا نصرت و یاری خود را از ولی فقیه دریغ بدارند که در راهبری و هدایت کلان و سرپرستی شیعیان، خطا و اشتباه داشته باشد هر چند خطا و اشتباه موردی یا جزئی دور از انتظار نیست.
ادامه 👇
@abdollahimahdi
2 از 2
... و اینکه گفته شده پس از پیامبر ص حکومت به دست نا اهلان افتاده است، از موضوع بحث خارج است چه اینکه صحبت از منصب ولایت فقیه و سرپرستی شیعیان است و هیچگاه اهل بیت علیهم السلام این منصب و جایگاه را به نا اهلان نسپرده اند و در زمان خلافت خلفاء خود عهده دار سرپرستی شیعیان بوده اند هر چند حکومت را به عنوان ابزار ولایت در اختیار نداشته اند.
همچنین معتقدیم که خداوند و اهل بیت علیهم السلام مدیریت قلوب مؤمنان و خواص شیعیان را بر عهده دارند و اگر یک فقیهی مانند حضرت امام (ره) صلاحیت ولایت و حکومت پیدا نماید، قلوب به سوی او تألیف و تمایل پیدا می کنند و اگر ولی فقیه فرضاً صلاحیت و عدالت خود را از دست داد، منعزل و قلوب از حول او متفرق می گردد و حکمت مجلس خبرگان متشکل از خواص مؤمنان، (فارغ از مقوله رأی گیری) ریشه در این حقیقت دارد،
بنابراین ممکن نیست در برهه ای، هدایت و سرپرستی شیعیان و مؤمنان را شخص غیرعادل و ناصالحی بر عهده بگیرد و مؤمنان و شیعیان و متولیان، از مسیر هدایت و بندگی و عدالت خارج شوند...
🔹ثالثاً در حکومت ولایی، تحقق نظم و هماهنگی اجزاء بر محور واحد، مصلحت أعظمی است که هیچ مصلحت و دفع مفسده ای را نمی توان با آن مقایسه نمود و ترجیح داد، به عبارت دیگر در فرض خطا و اشتباه در یک تصمیم حکومتی، اگر مفسده ای را تصور نماییم که بخاطر دفع آن، ضرورت مخالفت با امر حاکم را نتیجه بگیریم، باید توجه داشته باشیم که مفسده اخلال در نظم و هماهنگی جامعه و حکومت بر محور ولایت، بسیار عظیم تر از مفسده یک تصمیم حکومتی است هر چند تصمیمی کلان مثل مقوله جمعیت باشد! به عبارت دیگر عدالت یعنی نظم و هماهنگی و تناسب با محور واحد و اینکه هر جزئی در جای خود قرار گیرد و جایگاه آن با محور سنجیده میشود،
بنابراین گرچه در یک تصمیم اشتباه ممکن است اجزاء با فی الواقع و حکم واقعی هماهنگ نباشند، لکن با محور صالح و عادل هماهنگ هستند و این عین عدالت و حق است، همچنانکه اگر با فی الواقع و حکم واقعی هماهنگ باشند اما با محور صالح و عادل هماهنگ نباشند عین ظلم و سحت و باطل است و نیز همانطور که مفسده نبودن سلطان بیش از مفسده حکومت سلطان جائر است، مفسده نبودن محور واحد و هماهنگی اجزاء حول او بیش از مفسده یک یا چند تصمیم باطل است.
بنابراین گرچه یک فقیه یا عدالتخواه ممکن است تشخیصی صحیح و مطابق با واقع داشته باشد، لکن اخلال در نظم و هماهنگی نظام ولایی بر او جایز نیست و اقدامات اصلاحی او نیز نباید منجر به تضعیف و تخریب نظام گردد، چرا که اصل حفظ این نظام و هماهنگی است و عدالت نیز تحقق همین هماهنگی اجزاء و تناسب یافتن با محور عادل است،
بنابراین فصل الخطاب و تعیین کننده جایگاه واقعی هر چیزی و ملاک و معیار مناسبات اجتماعی، ولی فقیه است نه فهم فقیهانه فقیه دیگر چه رسد به نافهمی مدعی عدالتخواهی! در نتیجه تخلف از ولایت جایز نیست گرچه در فرض خطا و اشتباه از سوی ولی فقیه، تلاش جهت ابلاغ نظر به ولی و اصلاح نظر ولی، جایز بلکه واجب است و اگر مستدل و مستند باشد قاعدتاً نتیجه بخش خواهد بود.
@abdollahimahdi
🔸تأملی در رابطه «فقر» و «ایمان»
🔹از آیت الله جوادی آملی نقل شده است که فرموده اند « عنصر اوّل آن است که ثروت در مملکت ستون فقرات آن ملّت است. عنصر دوم آن است که اگر ملّتي نتواند ستون فقراتش را حفظ بکند فقير است؛ يعني ستون فقرات او شکسته است. عنصر سوم آن است.ملتي که ستون فقراتش شکسته است اين قدرت قيام ندارد چه رسد به مقاومت، تا برسد به اقتصاد مقاومتي.»
🔹به نظر می رسد که ریشه بسیاری از مباحث اینچنین، رابطه فقر و ایمان است که می بایست مورد تبیین قرار گیرد، چه اینکه قبلاً هم از زبان ایشان و گاهی برخی دیگر از بزرگان، شنیده ایم که موضوع «فقر» را به «دینداری» به گونه ای مرتبط می کنند که گویا فقر یکی از عوامل اصلی بی دینی است! و اغلب نیز به این حدیث استناد می شود که «کاد الفقر أن یکون کفرا» ...؛
🔹در این رابطه چند نکته بیان می گردد ...
ادامه مطلب را در لینک زیر دنبال کنید:
https://eitaa.com/abdollahimahdi/96
@abdollahimahdi
🔸تأملی در رابطه «فقر» و «ایمان»
1 از 5
🔹از آیت الله جوادی آملی نقل شده است که در مناسبتی فرموده اند:
«عناصر محوري اقتصاد را قرآن کريم در چند آيه بيان کرده است: اوّلاً مال را به منزله ستون فقرات يک ملّت و جامعه معرفي کرد. در اوايل سوره «نساء» فرمود: ﴿لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً﴾؛ يعني ثروت مملکت را به دست سفيهان نسپاريد، زيرا ثروت مملکت عامل قيام و استقامت و پايداري يک ملّت است...پس عنصر اوّل آن است که ثروت در مملکت ستون فقرات آن ملّت است. عنصر دوم آن است که اگر ملّتي نتواند ستون فقراتش را حفظ بکند فقير است؛ يعني ستون فقرات او شکسته است. عنصر سوم آن است.ملتي که ستون فقراتش شکسته است اين قدرت قيام ندارد چه رسد به مقاومت، تا برسد به اقتصاد مقاومتي.»
🔹به نظر می رسد که ریشه بسیاری از مباحث اینچنین، رابطه فقر و ایمان است که می بایست مورد تبیین قرار گیرد، چه اینکه قبلاً هم از زبان ایشان و گاهی برخی دیگر از بزرگان، شنیده ایم که موضوع «فقر» را به «دینداری» به گونه ای مرتبط می کنند که گویا فقر یکی از عوامل اصلی بی دینی است! و اغلب نیز به این حدیث استناد می شود که «کاد الفقر أن یکون کفرا» ...؛
🔹در این رابطه چند نکته بیان می گردد:
اولاً فقر در نگاه اسلام آنچنان که معروف است و اینچنین که تحلیل و تفسیر می شود، مذموم نیست بلکه ممدوح است! هر چند زمامداران بر فقر زدایی از جامعه و ایجاد رفاه نسبی مکلف شده اند، لکن «فقر مادی» نه تنها وضعیت ناگوار و ناپسندی برای مؤمنین توصیف نشده است بلکه از مزایا و عطایا در قبال آن بسیار سخن گفته اند و با توجه به معارفی که بهره مندی از دنیا را بصورت حداقلی (در حد کفاف)، عامل سعادت و بهره مندی حداکثری در آخرت می دانند و نیز دیگر معارف، می توان نتیجه گرفت که فقرمادی اگر همراه با ایمان و صبر و رضایت باشد می تواند عامل سعادت قرار گیرد و از اینروست که به آن افتخار کرده و فرموده اند: «الفقر فخری».
🔹فقر در صورتی که ایمان و تعهد و تقید دینی نباشد می تواند در کنار آنها بستری در ایجاد ناهنجاریها محسوب شود، لکن قطعاً عامل بی دینی نخواهد بود بلکه بی دینی بر اساس معارف بسیاری از آیات و روایات، ناشی از رفاه و تمول و برخورداریهاست! و در جامعه نیز مشاهده می کنیم، بی دینی در مناطق و شهرها و کشورهای متول و ثروتمند به مراتب بیشتر است و اتفاقاً فقر اثری سازنده و مثبت در عدم تعلق به دنیا و دوری از لذات و شهوات دنیا دارد و این مضمون در آیات و روایات بسیاری تکرار شده است، نظیر آیه 51 سوره فصلت: «وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلى الإِنْسانِ أَعْرَضَ وَنَئا بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعاءٍ عَرِيضٍ» و آیه 27 سوره شوری: «وَلَوْ بَسَطَ اللّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِى الأَرْضِ وَلكِنْ يُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما يَشاءُ إِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبِيرٌ بَصيرٌ» و ... و بخاطر همین اثر سازنده فقر است که فرموده اند: «لَوْ لَا إِلْحَاحُ هَذِهِ الشِّيعَةِ عَلَى اللَّهِ فِي طَلَبِ الرِّزْقِ لَنَقَلَهُمْ مِنَ الْحَالِ الَّتِي هُمْ فِيهَا إِلَى مَا هُوَ أَضْيَقُ مِنْهَا»
🔹اساساً خداوند برای مؤمنین فقر و ضیق معیشت و برای کفار ثروت و غنی را خواسته است (الدنیا سجن المؤمن و جنت الکافر) در روایتی فرموده اند: «كُلَّمَا ازْدَادَ الْعَبْدُ إِيمَاناً ازْدَادَ ضِيقاً فِي مَعِيشَتِهِ». ذیل آیات 33 تا 35 سوره زخرف که خداوند می فرماید: « وَلَوْلا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَيْها يَظْهَرُونَ؛ وَ لِبُيُوتِهِمْ أَبْواباً وَ سُرُراً عَلَيْها يَتَّكِؤُنَ ؛ وَ زُخْرُفاً وَ إِنْ كُلُّ ذلِكَ لَمَّا مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقينَ» در روایتی آمده است: «عَنَى بِذَلِكَ أُمَّةَ مُحَمَّدٍ ص أَنْ يَكُونُوا عَلَى دِينٍ وَاحِدٍ- كُفَّاراً كُلَّهُمْ لَجَعَلْنا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ لَوْ فَعَلَ اللَّهُ ذَلِكَ بِأُمَّةِ مُحَمَّدٍ ص لَحَزِنَ الْمُؤْمِنُونَ وَ غَمَّهُمْ ذَلِكَ وَ لَمْ يُنَاكِحُوهُمْ وَ لَمْ يُوَارِثُوهُمْ. (معنى الآية: لو لا كراهة أن يجتمع الناس على الكفر لجعلنا للكفار سقوفا من فضة ...)»
🔹و اما تنها مصداق فقر مذموم، فقر به معنای فقر معنوی و فقر علمی است و نه فقر مادی: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْفَقْرُ الْمَوْتُ الْأَحْمَرُ فَقُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الْفَقْرُ مِنَ الدِّينَارِ وَ الدِّرْهَمِ فَقَالَ لَا وَ لَكِنْ مِنَ الدِّينِ». (تعابیر دیگری نیز در روایات نسبت به این نوع فقر آمده است: اشد الفقر الکفر بعد الایمان، الجهل، الغنی علم ...)
ادامه 👇
@abdollahimahdi
🔸روایاتی در مدح فقر و فقراء
3 از 5
🔹چگونه فقر مذموم است و حال آنکه در وصف فقراء فرموده اند که چهل سال زودتر وارد بهشت شده و حساب و کتابشان سهل تر و آسان تر از دیگران است: « إِنَّ فُقَرَاءَ الْمُسْلِمِينَ يَتَقَلَّبُونَ فِي رِيَاضِ الْجَنَّةِ قَبْلَ أَغْنِيَائِهِمْ بِأَرْبَعِينَ خَرِيفاً ثُمَّ قَالَ سَأَضْرِبُ لَكَ مَثَلَ ذَلِكَ إِنَّمَا مَثَلُ ذَلِكَ مَثَلُ سَفِينَتَيْنِ مُرَّ بِهِمَا عَلَى عَاشِرٍ فَنَظَرَ فِي إِحْدَاهُمَا فَلَمْ يَرَ فِيهَا شَيْئاً فَقَالَ أَسْرِبُوهَا (خلوها تذهب) وَ نَظَرَ فِي الْأُخْرَى فَإِذَا هِيَ مَوْقُورَةٌ (مملوه) فَقَالَ احْبِسُوهَا»( الكافي (ط – الإسلامية)، ج 2، ص 260، ح 1)
«فقراى مؤمنين، چهل خَريف، يعنى چهل سالِ دنيا يا چهل سالِ آخرت، پيش از اغنيا در روضه هاى بهشت خواهند گرديد. بعد از آن فرمود: از براى تو مَثَلى بزنم. به درستى كه حال اغنيا و فقرا، مثل دو كشتى است كه از پيش عشّارى (شخصی که یک دهم مال را اخذ می کند)بگذرانند. پس چون نگاه به يكى كند و در او چيزى نبيند، گويد كه: «ببريد!» و به ديگرى نگاه كند و بيند كه پُر از متاع است، گويد كه: نگاه داريد!».
🔹چگونه فقر مذموم است و حال آنکه از فقر به عنوان امانت الهی یاد کرده و و هرکس فقرش را افشاء نکند، اجر روزه دار در حال عبادت دارد: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) يَا عَلِيُّ إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ الْفَقْرَ أَمَانَةً عِنْدَ خَلْقِهِ فَمَنْ سَتَرَهُ أَعْطَاهُ اللَّهُ مِثْلَ أَجْرِ الصَّائِمِ الْقَائِمِ وَ مَنْ أَفْشَاهُ إِلَى مَنْ يَقْدِرُ عَلَى قَضَاءِ حَاجَتِهِ فَلَمْ يَفْعَلْ فَقَدْ قَتَلَهُ أَمَا إِنَّهُ مَا قَتَلَهُ بِسَيْفٍ وَ لَا رُمْحٍ وَ لَكِنَّهُ قَتَلَهُ بِمَا نَكَى مِنْ قَلْبِهِ».
«رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: اى على، همانا خدا فقر را نزد مخلوقش به امانت گذاشته هر كه آن را نهان دارد، خدايش مانند پاداش روزهدارى كه بعبادت بپاخاسته دهد و هر كه آن را نزد كسى كهميتواند حاجتش را برآورد فاش سازد و او نكند او را كشته است، آگاه باش كه او را با شمشير و نيزه نكشته، بلكه با زخم به دل كشته است.»(الكافي (ط – الإسلامية)، ج 2، ص 260، ح 3)
🔹چگونه فقر مذموم است در حالیکه طبق روایات دیگر، خداوند در آخرت، برابر هرآنچه که فقراء در دنیا نداشته اند حسناتی تا 70 برابر اهل دنیا به آنها می دهد و قدرت شفاعت نیکوکاران را به آنها اعطاء می کند و در دنیا به شرط صبر قدرت دیدن ملکوت آسمان و زمین را پیدا می کنند و ... (روایات در پیوست آمده است)
🔹فراوان مواردی هست که از ائمه درخواست رفع فقر و تنگدستی داشتند و اتفاقاً موارد زیادی حضرات فرمودند فقر برای شما بهتر است ولی اصرار کردند و حضرت دعا نمود و فقر از او رفع شد و اتفاقا در برخی موارد عاقبت به خیر هم نشدند! لذا ممکن است ادعیه و اذکار فراوانی هم برای رفع فقر و تنگدستی وجود داشته باشد، اما دلیل نمیشود بگوییم فقر مطلقاً بد و مذموم است! ضمن آنکه ممکن است منظور ادعیه فقر مذمومی باشد که ذکر شد و منظور از طلب رزق هم، در موارد بسیاری رزق علمی و معنوی باشد.
ادامه 👇
@abdollahimahdi
🔸فقر مذموم است یا ممدوح ؟
(بررسی اقسام فقر)
2 از 5
🔹گاهی اوقات ممکن است فقر بخاطر عدم رعایت برخی آداب و احکام، آثار نامطلوبی داشته باشد و از اینرو برای شخصی نامطلوب و در حکم کیفر و عقوبت و عذاب باشد از جمله فقیری که صبر نداشته باشد، دینش را از دست بدهد و عبادت و یاد خدا را فراموش کند؛ حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: «براى خلق خداى تعالى پاداشها و كيفرهاى فقر هست، و از جمله نشانه فقر هر گاه پاداش باشد آنست كه داراى خلق نيكو باشد، و پروردگارش را اطاعت نمايد، و از حال خود شكوه نكند، و خداى تعالى را سپاس گزارد، و از جمله نشانه فقر هر گاه كيفر باشد آنست كه بد خلق باشد، و پروردگارش را نافرمانى كند، و شكوه بسيار نمايد، و از مقدّر شده بخشم آيد». بنابراین فقر مذموم نیست بلکه بخاطر قیودی ممکن است برای برخی ناخوش و ناگوار باشد.
🔹در برخی موارد، مراد از فقر، نیازمند دیدن خود است که این حالت نیز مذموم است لکن ربطی به فقرمادی ندارد از جمله در جائیکه انسان بزرگترین هم و غمش دنیا باشد و خداوند نیازمندی و احتیاج را جلوی چشمش قرار می دهد: «من اصبح و امسی و اکبر همه الدنیا، جعل الله الفقر بین عینه» و این حالت در أغنیاء بیشتر است!
🔹و اما ممکن است فقر، در مواردی انسان را محتاج خلق لئیم کند که در این موارد نیز از خداوند درخواست بی نیازی از خلق لئیم را باید داشته باشیم و خود فقر مذموم شمرده نشده است: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ دَخَلَ عَلَيْهِ وَاحِدٌ فَقَالَ أَصْلَحَكَ اللَّهُ إِنِّي رَجُلٌ مُنْقَطِعٌ إِلَيْكُمْ بِمَوَدَّتِي وَ قَدْ أَصَابَتْنِي حَاجَةٌ شَدِيدَةٌ وَ قَدْ تَقَرَّبْتُ بِذَلِكَ إِلَى أَهْلِ بَيْتِي وَ قَوْمِي فَلَمْ يَزِدْنِي بِذَلِكَ مِنْهُمْ إِلَّا بُعْداً قَالَ فَمَا آتَاكَ اللَّهُ خَيْرٌ مِمَّا أَخَذَ مِنْكَ قَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ ادْعُ اللَّهَ لِي أَنْ يُغْنِيَنِي عَنْ خَلْقِهِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ قَسَّمَ رِزْقَ مَنْ شَاءَ عَلَى يَدَيْ مَنْ شَاءَ وَ لَكِنْ سَلِ اللَّهَ أَنْ يُغْنِيَكَ عَنِ الْحَاجَةِ الَّتِي تَضْطَرُّكَ إِلَى لِئَامِ خَلْقِهِ.»
🔹همچنین فقری که بخاطر اسراف یا کم کاری و کوتاهی انسان حاصل شود، نه بخاطر زهد و تقوی و یا فقری که بخاطر گناه و خیانت در اموال و ... وعده داده شده است، هر چند به عنوان عقوبت و کیفر شامل حال انسان می شود اما از آن جهت که فقر خیرات و برکاتی برای انسان و سعادت اخروی او دارد، مذموم نخواهد بود کما اینکه در «بلا» اینچنین است .
ادامه 👇
@abdollahimahdi
🔸وظیفه ما در قبال «فقر»
4 از 5
🔹و اما یک سئوال مهم این است که ما چه موضعی در برابر فقر داشته باشیم؟
در بُعد حکومتی، وظیفه زمامداران فقرزدایی و ایجاد رفاه نسبی در جامعه است اما باید توجه داشت ریشه کن کردن فقر تا زمان ظهور و استقرار دولت الهی نه ممکن است و نه با سنت الهی تطابق دارد چه اینکه در حکمت وجود فقر علاوه بر آنچه گفته شد، فرموده اند: «وَ هُوَ مِمَّا ابْتَلَيْتُ بِهِ الْأَغْنِيَاءَ بِالْفُقَرَاءِ وَ لَوْ لَا الْفُقَرَاءُ لَمْ يَسْتَوْجِبِ الْأَغْنِيَاءُ الْجَنَّةَ»، در بُعد اجتماعی و در راستای اقامه دین و اعتزار پرچم اسلام و مبارزه با کفر و استکبار به قدر کفایت می بایست در جهت استغناء جبهه مؤمنان و تولید ثروت اجتماعی تلاش نمود، در بُعد فردی نیز می بایست در حد تحقق «کفایت» و «قناعت» که در روایات بسیار مورد تأکید قرار گرفته اند، جهت کسب ثروت و سرمایه تلاش نمود و در سیره برخی بزرگان نقل شده است که به اندازه کفایتِ روزشان کاسبی کرده و بقیه روز مشغول عبادت می شدند، البته بدیهی است با وجود مسئولیت های اجتماعی می بایست نسبت به رفع نیاز دین و حکومت و نیز رفع نیاز حاجتمندان و فقراء تلاش نمود و شاید هیچ عبادتی بالاتر از خدمت به خلق نباشد. لکن در عین حال که انسان مؤمن فقیر برای خروج خود و خانواده و مؤمنین دیگر از فقری که اثر نامطلوبی مثل عسر و حرج داشته باشد، تلاش می کند، خوب است که قدر و منزلت «فقر» را نیز بشناسد و تلاش خود را در حد «کفاف» نگاه دارد و کمال رضایت و صبر را داشته باشد و نیز چه خوب است انسان مؤمن غنی، مصرف خود را به حداقل ممکن و در حد کفاف و اضطرار رسانده (وَ اَلْمُؤْمِنُ فِي اَلدُّنْيَا يَأْكُلُ بِمَنْزِلَةِ اَلْمُضْطَرِّ) و از مال و ثروت خود انفاق نموده تا از لحاظ مصرف (و نه درآمدزایی) خود را به درجه عظیم فقراء برساند.
🔹امام سجاد علیه السلام می فرماید: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ لَا تَجْعَلْنِي نَاسِياً لِذِكْرِكَ فِيمَا أَوْلَيْتَنِي، وَ لَا غَافِلًا لِإِحْسَانِكَ فِيمَا أَبْلَيْتَنِي، وَ لَا آيِساً مِنْ إِجَابَتِكَ لِي وَ إِنْ أَبْطَأَتْ عَنِّي(تأخیر بیفتند)، فِي سَرَّاءَ (مسرت) كُنْتُ أَوْ ضَرَّاءَ(اندوه)، أَوْ شِدَّةٍ أَوْ رَخَاءٍ، أَوْ عَافِيَةٍ أَوْ بَلَاءٍ، أَوْ بُؤْسٍ (بینوایی) أَوْ نَعْمَاءَ(توانگری)، أَوْ جِدَةٍ (تنگی معیشت) أَوْ لَأْوَاءَ(فراخی نعمت)، أَوْ فَقْرٍ أَوْ غِنًى». (صحیفه سجادیه، ص 106)
ادامه 👇
@abdollahimahdi
🔸ستون فقرات جامعه مؤمنین چیست؟!
«ولایت اهل بیت علیهم السلام» ثروت و سرمایه حقیقی مؤمنان؛
5 از 5
🔹و اما آنچه در میان جامعه مؤمنان، اصل، ثروت و سرمایه محسوب می گردد، ایمان و تقوی و ولایت اهل بیت علیهم السلام است که متأسفانه در گفتگوهای اقتصادی و سخن از معیشت مورد غفلت و بی مهری قرار می گردد، و می بایست مسئولین و مبلغان، مؤمنان را متوجه این سرمایه عظیم نمایند که قابل مقایسه با ثروت و داشته های مادی کفار نیست، بلکه طبق روایات توجه به این ثروت عظیم می بایست عامل فرح، رضایت و خشنودی مؤمنین قرار گیرد.
🔹قال الرّسول (صلی الله علیه و آله): «مَنْ هَدَاهُ اللَّهُ لِلْإِسْلَامِ وَ عَلَّمَهُ الْقُرْآنَ ثُمَّ شَکَی الْفَاقَهْ کَتَبَ اللَّهُ الْفَاقَهَ بَیْنَ عَیْنَیْهِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهْ ثُمَّ تَلَا قُلْ بِفَضْلِ اللهِ وَ بِرَحْمَتِهِ الْآیَهْ قُلْ بِفَضْلِ اللهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِکَ فَلْیَفْرَحُواْ هُوَ خَیرٌ مِّمَّا یجَمَعُون».
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- کسی که خداوند او را به اسلام رهنمون شده و او را به فهم قرآن مفتخر ساخته و او، با این حال از فقر و نداری شکایت میکند، خداوند تا روز قیامت مُهر بدبختی بر پیشانیاش میزند. قُلْ بِفَضْلِ اللهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِکَ فَلْیَفْرَحُواْ هُوَ خَیرٌ مِّمَّا یجَمَعُون. (تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۶، ص۴۹۰ نور الثقلین)
🔹ابنعباس (رحمة الله علیه)- فَفَضْلُ اللَّهِ نُبُوَّهْ نَبِیِّکُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَلَایَهْ عَلِیِّبْنِأَبِیطَالِبٍ (علیه السلام) فَبِذلِکَ قَالَ بِالنُّبُوَّهْ وَ الْوَلَایَهْ فَلْیَفْرَحُوا یَعْنِی الشِّیعَهَ هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ یَعْنِی مُخَالِفِیهِمْ مِنَ الْأَهْلِ وَ الْمَالِ وَ الْوَلَدِ فِی دَارِ الدُّنْیَا.
ابنعبّاس (رحمة الله علیه)- مراد از فَضْلِ اللهِ، نبوت پیامبر شما و مراد از رحمت الهی، ولایت علیّبنابیطالب (علیه السلام) است؛ فَبِذلِکَ پس شیعیان به آن یعنی نبوت و ولایت، باید مسرور گردند زیرا که این (ولایت و نبوّت)، از تمام آنچه [مخالفان آنان در دنیا] گردآوری کردهاند، بهتر است یعنی آنچه مخالفان آنها در زندگی دنیا از اهل و مال و فرزند گردآوری نمایند. (بحار الأنوار، ج۲۴، ص۲۹)
🔹أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- عَنْ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ قُلْ بِفَضْلِ اللهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا قَالَ فَلْیَفْرَحْ بِنَا شِیعَتُنَا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا أُعْطِیَ عَدُوُّنَا مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّه.
امام علی (علیه السلام)- از امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقل شده که در تفسیر آیهی قُلْ بِفَضْلِ اللهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِکَ فَلْیَفْرَحُواْ. فرمود: «شیعیان ما باید به ما [و تبعیت از ولایت ما] خوشحال باشند؛ زیرا این از طلاها و نقرههایی که به دشمنان ما عطا شده است، بهتر است».(بحار الأنوار، ج۲۴، ص۶۱)
@abdollahimahdi