سبک 5
#اربعین5
نوحه،سنگین،.....
برخیز و بنگر تو باغ خزان را
یک کاروان شده نیمه جان را
خواهر رسیده با قد خم
باسینه ای بشکسته از غم
در خاطرم مانده که اینجا
شد سایه ی تو از سرم کم
سالار زینب ،یا حسین جان....
🌸🌸🌸🌸🌸
بر پیکرم مانده نقش جسارت
بر قلب من مانده درد اسارت
زخم لبم از آفتاب است
زخم دو دستم از طناب است
این زخم بی درمان سینه
از غُصّه ی بزم شراب است
سالار زینب،یاحسین جان....
🌸🌸🌸🌸🌸
دیگر نپرس از سه ساله برادر
شد در خرابه ز داغ تو پرپر
مویش سپید ازکینه ها شد
قدّش ز بار غصه تا شد
با دیدن رأس بریده ت
دق کرد ودر راهت فداشد
سالار زینب،یاحسین جان....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
آدرس اشعار:
@abdolmohsen158
بااشک قلم خورد
سبک 6
#اربعین6
سبک قدم قدم
جواب:
برادر غریب من،شداربعین غصه های خواهرت
برادر غریب من،یادم نمیره اون وداع آخرت
غریب حسین.....
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بنداول
چل روزه با سرت همراهم
لبریز سوز و اشک و آهم
چل روزه با دودست بسته
از خدا مرگمو میخواهم
با تورفت همه ی امّیدم
بی تو از زندگی بریدم
رونیزه زخم روتو دیدم
به محمل سرمو کوبیدم
مزار تو خیسه ببین،با اشک خواهری که گشته نیمه جون
قسمت من ببین چی شد،زیارت قبرتو باقدکمون
🌸🌸🌸🌸🌸
بنددوم
بعدتو شدرباب بیچاره
گریون ِاصغره همواره
لالایی میخونه بمیرم
رودستش خالیه گهواره
داره از حرمله گلایه
بعد تو نمیره تو سایه
آخه دیده که توی آفتاب
قرآنش شده آیه آیه
بایاداون لبای خشک،نخورده خواهرت به دل یه جرعه آب
با یه نیگاه به ظرف آب،تازه میشه داغ لب طفل رباب
🌸🌸🌸🌸🌸
بندسوم
بزم می تیشه زد بر ریشه
داغش موند رو دلم همیشه
بعد اون ضربه ی خیزرون
من زندم باورم نمیشه
نمونده بر دلم قراری
جسارت به توشدای قاری
درپیش چشم خیس سجاد
خون دندون تو شدجاری
یکی نبودکمک کنه،زینب کجا ومجلس نامحرما
یکی بگه چرا شده،به اون لبی که بوسه زدنبی جفا
🌸🌸🌸🌸🌸
بندچهارم
نپرس از خون روی جامه
از سنگ کوچه های شامه
نپرس از گرد رو لباسم
خاکسترهای روی بامه
سکینه از غمت سیرابه
با یاد مقتلت میخوابه
نپرس از دخترت رقیه
دق کرده( جامونده) توی اون خرابه
من الذی ایتمنی ، جوابی از سر بریدت نشنید
با قدخم،موی سپید،توآغوشش گرفت سرتو پرکشید
📝علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
آدرس کانال اشعار:
@abdolmohsen158
#خواهر_رسیده
#اربعین
با غصه های بی بدل خواهر رسیده
با یک عصا زیر بغل خواهر رسیده
مولا ببین در هاله ای از نور دور از
آن دیده های مبتذل خواهر رسیده
شمشیر نه اما لسان که حیدری هست
فاتح به هر جنگ وجدل خواهر رسیده
از این کبودی هامشخص می شود که
از بغض صفین و جمل خواهر رسیده
گیسو سپید و قدکمان و دل شکسته
از آنچه دیده روی تل خواهر رسیده
صد بار مرد و زنده شد اما دریغ از
یک مرگ احلیٰ من عسل خواهر رسیده
وقتی که اسقونی شنیده از لب خشک
با کام تشنه محتمل خواهر رسیده
چون مادر عباس می گوید حسین و
بر داغ ابناء، بی محل خواهر رسیده
.
شد اربعین و خسته از داغ سه ساله
مثل ردیف این غزل خواهر رسیده
📝علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
آدرس اشعار:
@abdolmohsen158
#چل_روز_می_شود
#اربعین
ای تو گل شکسته ی در خون تپیده ام
چل روز می شود که تو را من ندیده ام
از لحظه ی بریدن رگ های حنجرت
دیگر رگ حیات خودم را بریده ام
تو ماندی و بهانه ی تو ماند همرهم
بار غمت ببین که به دوشم کشیده ام
یک عمر زیر سایه ی تو بوده ام کنون
چل روز زیر سایه ی رأس بریده ام
شیرین ترین دقایق من با تو بوده و
چل روز تلخی غم تو را چشیده ام
این سرخی مزار تو از دیده ی من است
خشکیده اشک،خون چکداز ابر دیده ام
قدّت کنار پیکر سقا خمیده شد
من هم کنار جسم تو قامت خمیده ام
حقم بده که آب خوشی من نخورده ام
وقتی صدای العطشت را شنیده ام
چل روز می شود که شدی تو شهید ومن
در روضه های روز و شب تو شهیده ام
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
آدرس اشعار:
@abdolmohsen158
#چای_ابوعلی
#اربعین
چای ابوعلی ِ مسیر است زمزمم
شد موکب تو جنّت ِ عَدْن ِمُجسّمم
بی اختیار غَرّه شوم بر مقام خود
از بس در این مسیر عزیز و مکرّمم
تعظیم می کنند مرا در مسیر راه
چون عابر ِطریق تو هستم مُعظّمم
خواندم ثواب هر قدم زائر تو را
از تاول نشسته به پا شاد و خرّمم
از مِهر میزبان ِ رهت در تحیّرم
مهمانم و به صاحب ِ خانه مقدّمم
اینجا برای هر دم من اجر می دهند
لبّیک یا حسین طنین شد به هر دمم
عرش خداست مقصد زوّار اربعین
معراج می روند از این راه،مؤمنین
پاکم کند فقط قدمی سمت کربلات
بر دست زائرین تو باشد فقط برات
بر آن که شد غریق گناهان چو ساحلی
الحق تویی برای بشر کشتی نجات
شوق زیارتت شده روحی به پیکرم
بر دیدن حریم تو وابسته شد حیات
واجب شده ست حبّ زیارت ،بدون آن
بالا نمی رود به خدا رکعتی صلات
برده ست زائر تو ثواب هزار حج
این نکته می دهد به دل زائرت نشاط
مرهم برای درد بشر در جوار توست
دارالشفاست بر همه یک قطره از فرات
با یاد زخم پای اسیران کربلا
زائر چگونه بر کف پا دارد التفات!؟
مهمان فاطمه ست اگر زائرالحسین
حقّش دهید آمده همراه زینبین
بار دگر به کرب و بلا خواهرت رسید
اما شبیه تو شده گیسوی او سپید
گویی دوباره آمده پایین ز روی تل
بایاد عصر ِ بی کسی ات سمت تو دوید
تصویر شمر مانده هنوزم مقابلش
یادش نرفته رأس تو را از قفا برید
چل روز پیش خواست ببوسد تو را ولی
یک جای سالمی به تن پاره ات ندید
وقتی که کم شد از سر او سایه ی کفیل
در زیر سایه ی سر تو قامتش خمید
علّت برای چاک گریبان او شده
خونی که از لبان تو در بزم ِ مِی چکید
از غیبت رقیّه ات از او دگر نپرس
بین خرابه کودک ِ پیر تو آرمید
خواهش نمود دختر تو بر نماندنش
وقتی گرفت رأس تو را روی دامنش
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
آدرس اشعار:
@abdolmohsen158
با موضوع اربعین
شعر 17
#مناجات_انتظار
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
صاحب عزای خون خدا صاحب الزمان
دردآشنای صبح و مسا صاحب الزمان
این روزها شبیه اسیران نینوا
داری هوای مهد بلا صاحب الزمان
پای پیاده با عَلَمی روی دوش خود
راهی شدی به کرب وبلا صاحب الزمان
خاک ِمسیر، گِل شده از اشک چشم تو
داری همیشه سوز و نوا صاحب الزمان
موکب به موکب از ته دل آه می کشی
با یاد درد فاطمه ها صاحب الزمان
لب تشنه و گرسنه در این راه رفته اند
خسته بدون آب و غذا صاحب الزمان
از خار و زخم پای رقیّه کنی تو یاد
با تاول نشسته به پا صاحب الزمان
با دیدن نی و علم و پرچم و کتل
هستی به یاد رأس جدا صاحب الزمان
هرجا طناب ،دیده ای از خاطرت گذشت
بستند دست جدّ تو را صاحب الزمان
خسته و دل شکسته اگر می رسی به طف
زینب رسیده با قد ِ تا صاحب الزمان
یک اربعین گذشته و هرگز نرفته است
از خاطرش زمین جفا صاحب الزمان
چل روز پیش رأس حسینش مقابلش
از تن جدا شده ز قفا صاحب الزمان
رفته میان مقتل و دیده به جسم او
زخم سنان و سنگ و عصا صاحب الزمان
چل روز پیش دیده تنش را میان بغض
در زیر نعل تازه رها صاحب الزمان
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
آدرس اشعار:
@abdolmohsen158
سبک 7
#اربعین7
دوباره پای خواهرت رسیده کربلا
دوباره پر شده دلم با آه و ناله ها
ببین که قدکمون شدم از این همه بلا
ببین که مثل تو داداش مویم شده سپید
ببین که خواهر تو دل از زندگی بُرید
بعد شهادتت دیگه یک روز خوش ندید
یا اخَا الغریب...
🌸🌸🌸🌸🌸
چل روزه سایه بون من سرت رو نیزه هاست
چل روزه ناموس تو همسفر با دشمناست
سهم صاحب عزای تو شکنجه از جفاست
هرجای من زخمی شد از بغض حرامیان
شکسته رأس من با سنگ بام شامیان
دیدم لب تو پاره شد با چوب خیزران
یا اخَا الغریب.....
🌸🌸🌸🌸🌸
یادم نمیره مقتل و چل نعل تازه رو
گودال ِ پُر شده ز تیر و سنگ و نیزه رو
رسونده ام همش به این گریز روضه رو
دیدم همین جا پاره پاره پیکر تو رو
غارت نموده دشمنت انگشتر تو رو
بوسیده ام داداش رگای حنجر تو رو
یا اخَا الغریب....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
آدرس اشعار:
@abdolmohsen158
سبک 8
#اربعین8
پاشو حسین اومده زینب
با ناله و با دل پر غم
پاشو ببین در فراق تو
دیگه شده قامت من خم
چل روزه که روی نیزه
رأس تو شد سایه بونم
یاد تن پاره پاره ت
چل روزه که نیمه جونم
تو موندی و شد خواهرت
با قاتل تو هم سفر
رأسم میون بغض شام
شد زخمی از سنگ گذر
واویلتا واویلتا....
🌸🌸🌸🌸🌸
با یک عصا اومده خواهر
از بس جفا دیدم از دشمن
خیسه مزار تو از اشکم
تنها دوایم شده مُردن
دیگه من از غصه پیرم
بنگر که مویم سپیده
کم سو شده دیده ام چون
خون جای اشکم چکیده
از کینه های شامیان
رفته از این دیده توون
دیدم که شد در بزم می
پاره لبت از خیزرون
واویلتا واویلتا..
🌸🌸🌸🌸🌸
چل روز پیش روبه روی من
رأس تو بر روی نیزه رفت
جسم تو در گودی مقتل
زیر چهل نعل تازه رفت
دیدم شدی پاره پیکر
با نیزه و تیغ و خنجر
اینجا شده قسمت من
بوسه به رگهای حنجر
تو رفتی و من موندمو
یه کاروون بی گناه
گویی شبیه تو داداش
جون داده ام در قتلگاه
واویلتا واویلتا....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
آدرس اشعار:
@abdolmohsen158