#مناجات
دلیل دارد اگر سر به زیر و غمگینم
نمانده باطنی اصلا به ظاهر دینم
نگاه کردم و دیدم تمام شد عمرم
هنوز جاهلم و بنده ی شیاطینم
گناه کردم و از رو نرفتم و حالا
مرا زمین زده این کوله بار سنگینم
قساوت دل آلوده ام سبب شده است
امام عصر خودم را اگر نمی بینم
همیشه بر در این خانه محترم بودم
منی که مستحق ناسزا و نفرینم
خودم اگر چه خودم را دگر نمی بخشم
ولی به رحمت پروردگار خوش بینم
درست نیست بیایم به خانه، می دانم
اجازه هست کمی پشت خانه بنشینم؟
اگرچه شیعه نبودم تمام عمرم را
خوشم به لطف علی در صف محبینم
شنیده ام که علی همدم فقیران بود
در آرزوی علی سال هاست مسکینم
خدا کند که بیاید کنار من باشد
خدا کند که بیاید زمان تلقینم
مرا به مرهم و طب و طبیب حاجت نیست
که اشک روضه ی عباس هست تسکینم
شکسته ای کمرم را بلند شو برویم
سکینه را چه کنم من شهید خونینم؟
هزار شکر که ام البنین نمی بیند
چقدر غنچه ی تیر از تن تو می چینم
#محمدجواد_شیرازی
Eitaa.com/abdorroghaye
#مناجات
الهی و ربی ببین بی نوایم
ثوابی ندارم، سراپا خطایم
من آنقدر توبه شکستم که دیگر
به پیش تو رنگی ندارد حنایم
به اخم و سکوتت، ز من رو مگردان
مرانم از این در ، بده ناسزایم
به پشت در خانه ات می نشینم
بگو تا که داخل بیایم نیایم؟
وفایت همیشه به دادم رسیده
ببخشم که عمری فقط بی وفایم
بدم من ولی صاحبانم کریمند
گدای بتولم، سگ مرتضایم
نبین روسیاهم، نبین پر گناهم
محب قدیمی اهل کسایم
چنان چاه کوفه دلم مرتضایی است
ولای علی داده قدر و بهایم
چه هجران سختی، تمامی ندارد
شب و روز، دلتنگِ کرب و بلایم
قسم بر سحرهای ماه مبارک
گرفتم من از خاک تربت، شفایم
حسین است گرمای اشک روانم
به داغ غمش سال ها مبتلایم
غروبی لبم خشک شد، برایش
ز بس گریه کردم، گرفته صدایم
چه داغ بزرگی، چه تصویر سختی
به فکر تنِ مانده بر بوریایم
چه آه حزینی، بُنیّ بُنیّ...
پریشان این آه خیرالنسایم
#محمد_جواد_شیرازی
eitaa.com/abdorroghaye
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
حال خوش ما برکتی از حال خدیجه است
امشب شب خیراتِ سر سالِ خدیجه است
تنها نه پیمبر که خداوند تعالی
در هر دو سرا در پی اجلال خدیجه است
احمد برسد در صف محشر به نجاتش
در بندگی اش هر که به دنبال خدیجه است
ای اهل سحر، اهل مناجات بدانید
حتی نمک سفره ی ما مال خدیجه است
او مادری اش منحصرا مختص شیعه است
حب علی انگیزه ی غربال خدیجه است
زهرا چه یتیمانه کنار تن مادر
گریه کن آشفتگیِ حال خدیجه است
در وقت سفر چشم نبی ملتمسانه
خیره سوی بستر، به پر و بال خدیجه است
والله قسم راز حسینی شدن ما
یک گوشه ای از برکت اموال خدیجه است
شاه دو سرا گفت: أنا إبنُ خدیجه
تا خلق بدانند که از آل خدیجه است
هر جا کفنی بود بگریید بر ارباب
این سیره تأسیِ بر اعمال خدیجه است
هر مرثیه خوانِ نوه اش خوب بداند
بر روی لبش روضه ی گودال خدیجه است
#شیخ_مهدی_علی_قاسمی
#محمد_جواد_شیرازی
eitaa.com/abdorroghaye
#مناجات
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
فقری که نخ نما شده اش آستین ماست
گویای عشق بی طمع و راستین ماست
ما شیعیانِ خانه به دوش محبتیم
دنیا فقیر عزت و خانه نشین ماست
از طول سجده نیست اگر قیمتی شدیم
از گرد تربتی است که روی جبین ماست
دار و ندار ما همه اش اشک روضه هاست
گریه، سزای عشق و نشان از یقین ماست
مانند حب احمد و زهرا و مرتضی
حب خدیجه پایه ی اصلی دین ماست
تنها نه نام او به روی دختران ماست
نام خدیجه نقش به روی نگین ماست
چادر نماز مادرمان، بانوی حجاز
هر دو جهان تجلی حِصن حصین ماست
بانوی بی قرینه ی احمد خدیجه است
او اولین مرید رسولِ امین ماست
ما سائلان مادر زهرای اطهریم
بر دست رحمتش نظر خوشه چین ماست
کوثر به او رسیده و ابتر به دیگران
لعنت به دیگران سخن دلنشین ماست
بر شعله می کشیم زمانی سقیفه را
فعلا تقیه بندِ دل آتشین ماست
مولای ما می آید و حق می شود عیان
درک ظهور حاجت قلب حزین ماست
#محمد_جواد_شیرازی
eitaa.com/abdorroghaye
#مناجات
هرچه گشتم، مثل من خیره سری پیدا نشد
بار بد بودم، برایم مشتری پیدا نشد
جای من آخر حیا کردی که بین توشه ام...
جز گناه غفلت و پرده دری پیدا نشد
روسیاهی که دلش از جرم بسیارش شکست
همدمی نزدش به جز چشم تری پیدا نشد
یا قدیمَ المَنّ وَ الإحسان برای این گدا
از همین خانه، پناه بهتری پیدا نشد
بهتر از زهرا که لطفش دائم و بی منت است
واسطی تا از گناهم بگذری، پیدا نشد
سال ها از آتش هر رنج و غم جز چادرش...
بر سرم حصنی و سایه گستری پیدا نشد
در میان اولیائت بهتر از شاه نجف
بهر اسم اعظم تو مظهری پیدا نشد
هرچه پیغمبر صدا زد در میان لشگرش
روز خندق جز علی، جنگاوری پیدا نشد
اول هر اول و آخِر به هر آخِر علی است
بر وجودش اولی و آخِری پیدا نشد
چون حریم کربلا و مثل آغوش حسین
بین عالم کهف امن دیگری پیدا نشد
آی روزه دارهای تشنه، فَابكِ لِلحسین
چون که از او هیچ لب تشنه تری پیدا نشد
تشنگی اش جای خود آخر بگو دیگر چرا
بهر ذبحش غیر کهنه خنجری پیدا نشد؟!
زینب کبری هرآنچه گشت، بر جسم حسین
جای سالم، قدر یک انگشتری پیدا نشد
#محمد_جواد_شیرازی
eitaa.com/abdorroghaye
#مناجات
#رمضان_الکریم
هرچند از معایب، در من نشان زیاد است
اما همیشه لطفت، ای مهربان زیاد است
یک کوه درد دارم، شد آه و گریه کارم
چیزی به لب نگویم، سر نهان زیاد است
هر بار آمدم تا با توبه بازگردم
با خدعه گفت نفسم: حالا زمان زیاد است
این قدر پیش مردم، باآبرو نخوانم
خیلی گناه و جرمِ من بی گمان زیاد است
دستم تهی است اما دلخوش به مرتضایم
در کیسه اش برای ما قرص نان زیاد است
در می زنم مکرر، رو می زنم به حیدر
دور از سرای مولا شر و زیان زیاد است
دنبال راه عشقم، در به در حسینم
هرچند در مسیرش زخم زبان زیاد است
هر لحظه در عذابم، بی کربلا خرابم
دلتنگی ام برای آن آستان زیاد است
آب روان زد آتش بر قلب سینه زن ها
شرم نگاه ما بر آب روان زیاد است
نوع سلاح باید در حد عرف باشد
نیزه زدن برای حجم دهان، زیاد است
جای تعجبی نیست، پاشیده خون به هر سو
وقتی که کُند باشد خنجر تکان زیاد است
مذبوحِ بالقفا را باید به پشت چرخاند
بس کن رسید زهرا، داد و فغان زیاد است
#محمد_جواد_شیرازی
eitaa.com/abdorroghaye
#مناجات
#رمضان_الکریم
پرونده ام شده است پر از اشتباه، آه
شرمنده ام از این سر و روی سیاه، آه
آهی نمانده بین بساطم! مرا ببین
وضعیت خراب دلم را نگاه! آه
نذر شفام حمد بخوانید نیمه شب
دل مرده ام ازین همه کوه گناه، آه
عمرم گذشت و دیر به خود آمدم، دریغ
فهمیده ام که رفت سرِ من کلاه، آه
بگذار تا که گریه کنم باز، زار زار
بگذار تا که ناله زنم باز، آه... آه...
لا یمکن الفرار...، شدم خسته سَیّدی
بیرون مکن مرا ز حرم یا اِله، آه
من را ببخش تا که علی شادمان شود
دور از نجف شدم چقدر زابراه، آه
از غربت علی و غم حضرت بتول
باید کشید از دل پر غُصه گاه، آه
نامردها به پهلوی زهرا لگد زدند
وقتی که بود مادر ما پا به ماه، آه
طوری زدند که همه دیدند فاطمه
پهلو شکسته رفت سوی قتلگاه، آه
با چکمه هایشان چقدر این حرامیان
رفتند روی سینه ی ارباب راه، آه
#محمد_جواد_شیرازی
eitaa.com/abdorroghaye
#مناجات
#رمضان_الکریم
معصیت، زابراه کرده مرا
پیش تو روسیاه کرده مرا
آخرش نفس، کار دستم داد
اینچنین بی پناه کرده مرا
همچون آتش، میان مخزن کاه
ناسپاسی، تباه کرده مرا
حسرتِ غفلت از قیامت و قبر
پر از اندوه و آه کرده مرا
تا که خواندی مرا، به خود گفتم:
باز مادر نگاه کرده مرا
فاطمه با دعای خیر خودش
عاری از هر گناه کرده مرا
میزبانیِ خوبت این شب ها
بندِ این خیمه گاه کرده مرا
سربلندم که نور نام علی
خارج از قعر چاه کرده مرا
به مناجات هر شبش سوگند
نجفش سر به راه کرده مرا
آرزوی وصال صحن حسین
مست آن بارگاه کرده مرا
عطش روزه ام به وقت غروب
متوسل به شاه کرده مرا
خواهرش گفت: دست و پا زدنت
زار و بی تکیه گاه کرده مرا
قاتل مست تو، به ضرب لگد...
خارج از قتلگاه کرده مرا
#محمدجواد_شیرازی
eitaa.com/abdorroghaye
#مناجات
گفتم ازین گنهکار، بدتر کسی ندیده
گفتی بیا ازین غم بگذر، کسی ندیده
با پرده پوشی خود، کردی مرا خرابت
بنده نوازی ات را، کمتر کسی ندیده
یاذالکرم بنازم خوان کرامتت را
مهمان پذیر تر از این در کسی ندیده
دلبستگی به دنیا بال مرا شکسته
در وقت کوچ، مرغی بی پر کسی ندیده
خیر و صلاحِ طفلِ بی دست و پای خود را
از ابتدا به غیر از مادر کسی ندیده
چاره گشاتر از آن دست گره گشایش
وقت دعای خیرش آخر کسی ندیده
دستان مرتضی را نامیده حق یدالله
بالاتر از دو دست حیدر کسی ندیده
گوهر، ولایت اوست ما بین ظرف سینه
جز حب او وگرنه گوهر کسی ندیده
تنها برای حیدر سینه دریده کعبه
کور است مستجارش را هر کسی ندیده
باب نجات امت در گریه بر حسین است
باب نجاتی از او بهتر کسی ندیده
زینُ العباد، یک عمر با گریه زیر لب خواند:
چون من تن پدر را، بی سر کسی ندیده
وای از مصیبت شام، دشنام پشت دشنام
آن صحنه ها که دیدم دیگر کسی ندیده
جز من که در تقلا، با دست بسته بودم
ناموسِ خویشتن را مضطر کسی ندیده
#محمد_جواد_شیرازی
eitaa.com/abdorroghaye
#امام_حسن_علیه_السلام_ولادت
نیمه ی ماه را قمر حسن است
طاعت ما سلام بر حسن است
هر چه از پنج اصل دین خواندیم
با فروعش، نهفته در حسن است
حمد و توحید و قدر و اعطیناست
کل قرآن به مختصر، حسن است
در سحر برکتی است لایُوصَف
علت برکت سحر حسن است
روح لبخند مرتضی و بتول
بهجت مادر و پدر حسن است
سائلی که جذام هم دارد
همدم سفره اش نگر، حسن است
هم غذا با سگی گرسنه شدن
مردِ اینگونه با هنر حسن است
فحش می خورد و مرحمت می کرد
این چه خُلقی است این قدر حسن است
دید تاریخ در میان جمل
فاتح خیبری دگر حسن است
رعد تکبیرهاش، زلزال است
خار چشم فَمَن کَفَر، حسن است
قاسمی که غیور کرب و بلاست
وارث تیغ شیر نر، حسن است
تیغ صلحش به عالمی فهماند
صاحب شوکت و ظفر حسن است
عزت مؤمنین ولایت اوست
صدفِ شأن را گهر حسن است
آن کسی که میان آل کسا
از همه شد شکسته تر حسن است
آن کسی که به چشم خود دیده
مادر افتاده در گذر حسن است
کوچه... دیوار... طشت... زهر جفا...
معنی لفظ خون جگر حسن است
#محمد_جواد_شیرازی
eitaa.com/abdorroghaye
#مناجات
#رمضان_الکریم
مرغ درمانده ام و بال و پرم افتاده
قرعه ی خون جگری بر جگرم افتاده
معصیت ریشه ی ایمان مرا سوزانده
بی سبب نیست ز شاخه ثمرم افتاده
یک نفر نیست به داد من تنها برسد؟!
آنقدر دام گنه دور و برم افتاده
دیر شد، آخرِ عمری به خودم آمدم و
وسط معرکه دیدم سپرم افتاده
همه ی دار و ندار دل رسوای من است
این دوتا قطره که از چشم ترم افتاده
حب زهرا من خسران زده را آدم کرد
بر زبان همه، حالا خبرم افتاده
دلخوشم سائلم و ریزه خور پنج تنم
روزی ام دست خدایان کرم افتاده
بی سبب نیست به لب نادعلی می خوانم
به سرم شور نجف، شور حرم افتاده
هر شب جمعه دلم سوخت از آن روزی که
سوی شش گوشه ی دلبر نظرم افتاده
تربت کرب و بلا با دل من کاری کرد
باده ی ناب هم آخر ز سرم افتاده
روزی ام کرب و بلا نیست ولی شکرِ خدا
به سوی مجلس روضه گذرم افتاده
مادری موی پریشان به حرم آمد و گفت:
خنجری کند به جان پسرم افتاده
چقدر چشم طمع بر زره و پیرهنِ
تشنه ی در دلِ خون غوطه ورم افتاده
#محمدجواد_شیرازی
eitaa.com/abdorroghaye
#مناجات
#رمضان_الکریم
بار معصیت به دوشم بار شد
صفحه ی قلبم سیاه و تار شد
بس که تیر از سوی شیطان خورده ام
چشم هایم خشک شد، بیمار شد
هر چه بخشیدی مرا با حلم خود
باز هم فعل بدم تکرار شد
نیمی از ماهت سریعا طی شد و...
غم میان سینه ام انبار شد
دیر جنبیدم به خود از دست نفس
کار توبه کردنم دشوار شد
آخرش افتادم از چشمان تو
عاقبت بدجور کارم زار شد
عشق بازی های زین العابدین
باز هم چاره گشای کار شد
هر کجا رفتم کسی کاری نکرد
با ابوحمزه دلم بیدار شد
زیر بارانِ ابوحمزه فقط
نخل خشکِ دیده ام پربار شد
تا که گفتم بالحسین و بالحسن
دستگیرم حیدر کرار شد
نام آقازداه هایش بردم و...
لطف مادر بر دلم بسیار شد
وقت مغرب یاد کردم از حسن
روزه ام با روضه اش افطار شد
با کرامت با همه رفتار کرد
با خیانت با حسن رفتار شد
زهر، کاری کرد رنگش سبز شد
از درون می سوخت و تب دار شد
آن قدر خون از دهانش می چکید
جامه اش مانند لاله زار شد
زهر، کاری بود اما مجتبی
کشته ی داغ در و دیوار شد
#محمد_جواد_شیرازی
eitaa.com/abdorroghaye