eitaa logo
اشعار محمد جواد شیرازی
1.3هزار دنبال‌کننده
36 عکس
9 ویدیو
0 فایل
این کانال توسط ادمین اداره می شود. مشاهده بانک جامع اشعار در وبلاگ: http://Sabuo.blog.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام ای نازنین شاه و حبیبم بیابان گرد تنهای غریبم   نوشتم که بیا، شرمنده هستم من از این نامه ها شرمنده هستم   تمام قول ها از دم دروغ است سرِ آهنگران خیلی شلوغ است   نوشتند و تو را ای یار خواندند ولیکن پای این پیمان نماندند   ولایت در وجودم منجلی بود گناهم بردن نام علی بود   هر آنچه کوشش و همت نمودند شنیدی که حریف من نبودند   تمام دشمنان را خوار کردم شبیه مرتضی پیکار کردم   امان دادند، عهد خود گسستند به کعب نیزه دندانم شکستند   از اولاد زنا نیرنگ خوردم من از زن های کوفه سنگ خوردم   صدای العطش آمد به گوشم خبر داری نشد آبی بنوشم   خدا را شاکرم آبی نخوردم فدای کام خشکت، کام خشکم   سر دارالعماره گریه کردم به یاد شیرخواره گریه کردم   عجب جشنی به پا شد عید قربان سرم از تن جدا شد نذر جانان   تنم را بین هر کوچه کشیدند به روی سینه ام طفلان دویدند   همه دارایی ام را غصب کردند سرم را روی نیزه نصب کردند   در این شهر جفا و نا امیدی کنار مزبله ماندم، شنیدی؟!   نگویم مابقی ماجرا را نگویم کوچه ی قصاب ها را   به زیر نور مهتاب و ستاره تنم آویخته شد بر قناره   نیا کوفه که کوفه قحط آب است نفاق و خدعه هاشان بی حساب است   نیا تا دخترت در تب نیفتد نظر بر سایه ی زینب نیفتد   رقیه طاقت دوری ندارد توان درد مهجوری ندارد   نیا تا شمر شمشیری نسازد نیا تا حرمله تیری نسازد   برای دیدنت در انتظارند برای کشتنت برنامه دارند   نیا تا پیکرت عریان نماند سنان در پهلوی قرآن نماند   تو آقا زاده ی بنتُ الرسولی نده گیسوی خود را دست خولی   خلاصه ای امیر هر دو عالم حلالم کن، حلالم کن، حلالم eitaa.com/abdorroghaye
نیا ای یار و دلدارم، حبیبم نیا کوفه پسر عمّ غریبم من از حق شما گفتم ولیکن لب و دندان خونی شد نصیبم . نگو کوفی، بگو بی دین و بی درد عوض شد چهره ی این شهرِ نامرد خودم با چشم خود دیدم لعینی تو را با کیسه ای گندم عوض کرد . نه سقفی دارم و نه سایه بانی شدم تنها و بی کس مثل هانی به یاد حیدر کرار بودم دو دستم بسته شد در ریسمانی . فقط نام تو را هر لحظه بردم حسابی بین کوچه سنگ خوردم شنیدی که میان قصر کوفه نخوردم آب و تشنه جان سپردم . اگر بین عمارت گریه کردم به یادت از خجالت گریه کردم برای داغ و غم های خودم نه برای دخترانت گریه کردم . به زیر آسمانی پر ستاره به خاک افتادم از دارالعماره تنم تا کوچه ی قصاب ها رفت مرا بستند بر روی قناره . همه آماده ی جنگند اینجا شدیدا اهل نیرنگند اینجا نیاور دخترانت را به این شهر که بی رحمند و دل سنگند اینجا . نده از خون طفلانت هزینه برو با اهل بیت خود مدینه بماند یک دقیقه بی ابالفضل چه می آید سرش آخر سکینه . ‌ به جان خواهرت، برگرد برگرد فدای اصغرت، برگرد برگرد ندارد صبر دوری و جدایی سه ساله دخترت، برگرد برگرد . شدم شرمنده ات با سر به زیری بگو عذر مرا هم می پذیری الهی لحظه ای حتی در این شهر نبیند خواهرت رخت اسیری eitaa.com/abdorroghaye
عرفه آمد و مهمان حسینیم همه خیره بر رحمت دستان حسینیم همه   عرفه آمد و ما کرب و بلایی نشدیم بازهم پاره گریبان حسینیم همه   وسط روز رسیدیم و همه می بینند عاشق و بی سر و سامان حسینیم همه   دردمندانه به دنبال طبیبی هستیم در پی نسخه ی درمان حسینیم همه   حرفِ جود است بیا ذکر کریم آوردم عاشق ذکرِ حسن جان حسینیم همه   ذکرِ العفو نگفتیم ولی بخشیدند ما بدهکار به احسان حسینیم همه   او مناجات کند کار همه می گیرد تشنه ی وادی عرفان حسینیم همه   عید قربان شده نزدیک، بگو با اصحاب در ره عشق به قربان حسینیم همه   اشک ما خرج برای غم اغیار نشد روزگاری است که گریان حسینیم همه   آتش سینه ی ما از غم یک بی کفن است داغدارِ تن عریان حسینیم همه   چشم هایش سرِ تشنه شدن از کار افتاد کشتگانِ لب عطشان حسینیم همه   ساربان هم نشد از رحمت دستش محروم مات از جود فراوان حسینیم همه   خیزران... سنگ... نوک نیزه... مراعات کنید ما اسیر لب و دندان حسینیم همه eitaa.com/abdorroghaye
خیر، یعنی ذوالجلالی داشتن بابتِ توبه مجالی داشتن   بهر پوزش، زیر نور آفتاب وقتِ ناب و ایده آلی داشتن   خیر یعنی با دل آلوده هم با کریمان اتصالی داشتن   علت این سر به زیریِ من است محضرت دستانِ خالی داشتن   می شود درد و غم صاحب زمان بنده هایِ بی خیالی داشتن   حقِ فرزند است بر بابای خود گاه آغوشِ وصالی داشتن   خیر، یعنی از تنور فاطمه لقمه ی نان حلالی داشتن   از تمامِ خیرها بالاتر است چون علی مولی الموالی داشتن   خیر یعنی با مناجات حسین لذت شوریده حالی داشتن   باز هم جا ماندم از کرب و بلا کربلا یعنی تعالی داشتن   باید اصلا رو کند سوی حسین کوفه وقتِ خشکسالی داشتن   می شود حاصل به اشک روضه اش باطن و روح زلالی داشتن   زینب و فریاد، یعنی بین خون... نورِ چشمِ پایمالی داشتن   درد یعنی این وسط، دنبالِ یک... کهنه پیراهن، جدالی داشتن   روضه را بدجور مشکل می کند دورِ پهلو... آه... شالی داشتن eitaa.com/abdorroghaye
بیا به روضه، دلت کوه طور خواهد شد بلا از اهل حسینیه دور خواهد شد مسیر بندگی و طاعت بدون حسین مسیر ظلمت و صعب العبور خواهد شد اگر که لوح دلت شد سیاه و آلوده بگو حسین، دلت غرق نور خواهد شد همینکه چای عزا دم کشید در روضه شفای درد و شراب طهور خواهد شد خوشا به حال هر آن نوکری که زندگی اش فقط هزینه ی خیر الامور خواهد شد خودِ حسین پناه تمام نوکرها میان حیرت یوم النشور خواهد شد اگر حسین بخواهد، فقیر هم باشم برات کرب و بلا جفت و جور خواهد شد حرارت غم او در دل است و این گریه گواه گرمیِ "ما فِی الصدور" خواهد شد کنار جسم حسینش عقیله با گریه اسیر خنده ی قومی شرور خواهد شد سری که از نوک نیزه میان خرجین رفت شبی روانه به سوی تنور خواهد شد بدان که شام، بلند است و منتقم بیدار سحر می آید و عصر ظهور خواهد شد eitaa.com/abdorroghaye
اجازه هست مرغ دل، کبوتر حرم شود و با فرشته های وحیِ عشق، هم قدم شود اجازه هست این کبوتر نشسته در حرم پر شکسته اش برای مدح تان قلم شود برای وصل آب و دانه نیست سر به زیری اش برای پایبوسی ات به اشتیاق خم شود در این حرم اگر که دَم شود نوای یا علی نوای یا اباالحسن نوای بازدم شود کنار خوان جامعه، دعا نمی کنم دگر زبان حاجتم همین دو دیده ی ترم شود منی که در تمام زندگی ابالجوادی ام خوشم گدای سامراییِ امام هادی ام چه نعمتی است در تمام عمر، سائلت شدن گدا و ریزه خوار معدن فضائلت شدن چه نعمتی است نذر مادرت سمانه کردن و به این طریق، موجبات شادی دلت شدن چه نعمتی است این که با اشاره ی نگاه تو غلام و پاسبان صبح و شام منزلت شدن چه نعمتی است هم چنان فداییان درگهت برای حفظ این حرم فدا و بِسملت شدن چه نعمتی است با تو بودن و مجاورت شدن چه نقمتی است بی تو بودن و مقابلت شدن همان ازل به روی لوح سینه، بیرقی زدم به روی آن نوشته ی "أمیری یانقی" زدم بخوان برای ما فراز قادَةَ الْهُداة را بخوان و زنده کن دوباره جان کائنات را هزار سیدالکریم از این قبیله زنده کن بخوان و شرح کن فراز سادَةَ الْوُلاة را شراب ناب عشق را بریز در سبوی مان خودت معرفی نما أئِمَةَالْدُعاة را بگو علی علی است شرط گفتن خدا خدا بیا نشان بده به ما حقیقت صلاة را حمایت بتول از ابوتراب را بگو عیان نما به خلق راز ذادَةَ الْحُماة را بدون تو، منِ غریبه آس و پاس می شوم قدم قدم کنار تو خداشناس می شوم دعای ما دعا نبود اگر نبود جامعه دعا گره گشا نبود اگر نبود جامعه کسی سراسر جهان، میان انس و جنیان مرید هل اتی نبود اگر نبود جامعه کنار چاه غالیان و صوفیان کسی دگر به راه، آشنا نبود، اگر نبود جامعه غروب جمعه های ما اسیرهای مبتلا به عشق، با صفا نبود اگر نبود جامعه خلاصه عرض می کنم میان اعتقاد ما خدا همین خدا نبود اگر نبود جامعه ازین طرف بخوان برام جامعه، از آن طرف بخوان زیارت غدیریه دوباره در نجف دعا که می کنی گناه خلق پاک می شود جهان بدون بودنت چه هولناک می شود خدا به خنده های بر لب تو شاد می شود خدا به خشم چهره ی تو خشمناک می شود به ریزه ناخنت قسم اگر کسی به ساحتت اهانتی کند، بدون شک هلاک می شود مرید مکتبت برای کسب نور معرفت به پای جامعه کبیره سینه چاک می شود در انتظار دیدن جمال توست سائلت در آن زمان که عاقبت، اسیر خاک می شود همین که هیچ کس کنار من نبود، می رسی همیشه دیر کرده ام ولی تو زود می رسی به دست خود به ما فقیرها پیاله می دهی شراب ناب و کهنه ی هزار ساله می دهی تو فکر اعتقاد مایی و به دست شیعیان برای جبر و اختیار هم رساله می دهی فدک نماد غربت علی و فاطمه شده به ما خبر ز غاصبان آن قباله می دهی تو حاضری خودت غریب باشی و حسین نه خودت کریمی و به کربلا حواله می دهی فقط دو هفته مانده تا بساط گریه بر حسین به ما دوباره رزق اشک و شور و ناله می دهی؟ به لطف تو اسیر شاه عالمیم تا ابد علم به دوش خیمه ی محرمیم تا ابد http://eitaa.com/abdorroghaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
غدیری هستم و عبدم امام المتقینی را که پیمودم به حب او مسیر راستینی را نبی روز غدیر خم، کمال بعثتش رو شد به امر حق بیان فرمود امر جانشینی را دو دست مرتضی در دست خاتم بود، یعنی حق... سزا دانست بر خاتم، چنین دُر و نگینی را فقط باشد علی لایق که بر دوشش بیاندازد ردای وصف زیبای امیرالمؤمنینی را بگو لبیک با یک یاعلی، مَن کُنتُ مولا... را خدا را شکر کن داری چنین نور مبینی را چه می فهمیم حیدر کیست؟! چه می فهمیم حقش چیست؟! خدا رحمت کند امثال علامه امینی را غذای بچه هایش را به ایتام و فقیران داد ندیده چشم عالم شاهمردِ اینچنینی را شب معراج، حق بود و نبی بود و سکوتی محض شنید احمد به ناگه یک صدای دلنشینی را صدایی که تمام انبیا دلگرم آن بودند همان که شاد می فرمود هر اندوهگینی را از آن لب های نورانی، از آن حلقوم ربانی الهی بشنوم آوای رب العالمینی را علی حتی به مور در مسیرش هم نظر می کرد یقین دارم علی دارد فقط این تیزبینی را چنین مردی رئوف و مهربان در نزد یارانش نشان داده است در میدان حماسه آفرینی را درِ خیبر به دستش بود و بر لب ذکر هو می گفت کجا داری سراغ اینگونه شیر بی قرینی را چه گویم از کراماتش، چه گویم از مقاماتش به چالش می کشد اوصاف او عقل زمینی را شدم دلتنگ کوی حیدر و آرامش محضش ندیدم از نجف بهتر به عمرم سرزمینی را تصور کن نشستی در میان حجره ی صحنش خدا قسمت کند دیدار او در اربعینی را تمام عمر، پیغمبر سفارش کرد بر حبش رها کردند این امت عجب حبل المتینی را امان از ناسپاسی کردن و حمله به بیت وحی گرفتند از علی آخر چه یار و همنشینی را پس از زهرا علی زانو بغل می کرد طوری که نوشته صاحب مقتل تصور کن جنینی را eitaa.com/abdorroghaye
در هر نفس، دلگرمی طه، علی بود حتی میان عرش، آن بالا علی بود اصلی ترین اعجاز احمد در رسالت قرآن نبوده بلکه بودن با علی بود قرآن مگر بی مدح حیدر سوره دارد هر جای قرآن گشته ام، پیدا علی بود "ألیَوم أکمَلتُ لَکُم" یعنی محمد شرط کمال بعثتش، تنها علی بود در جنگ های سخت آن دوران، همیشه ذکر پیمبر، لافتی إلا علی بود از ماجرای فتح خیبر شد نمایان تنها یل بی باک و بی همتا علی بود در سختی جنگ احد، از گِرد احمد رفتند اصحاب نبی اما علی بود آن کس که نفس مصطفی بود و به جایش در بسترش خوابید بی پروا، علی بود با او کسی احساس تنهایی نمی کرد بر بی پناهان، ملجأ و مأوا علی بود حیرت زده هستند سلمان و اباذر هر منزلی رفتند در آن جا علی بود با یا علی، موسی کلیم الله گشت و... ذکر لب عیسی بن مریم یا علی بود آن کس که مست سجده هایش بود جبریل آن عاشق دلداده، مولانا علی بود سُبحانَ رَبّی... جای حیرت نیست، محشر دیدی اگر که رَبّی الأعلی، علی بود بالاتر از هر رتبه ای را مرتضی داشت آرامش انسیة الحورا علی بود ممسوس حق بودند در یک نور واحد حیدر، بتول و حضرت زهرا علی بود eitaa.com/abdorroghaye
خاک در قنبرم، حیدری ام حیدری ریزه خور این درم، حیدری ام حیدری رزق به دستان اوست، ساقی و صاحبْ سبوست مست میِ کوثرم، حیدری ام حیدری از دم قالوا بلىٰ، با کرم مرتضی فاطمه شد مادرم، حیدری ام حیدری اصلِ اصول خداست ، نفسِ رسول خداست شیعه ی پیغمبرم، حیدری ام حیدری به چه مبارک شده، با خط خوش حک شده بر روی انگشترم، حیدری ام حیدری مِهر علی منجلی است، حجت سید علی است پشتِ سر رهبرم، حیدری ام حیدری هرکه بپرسد مرا، کیست تو را ناخدا؟ نام علی می برم، حیدری ام حیدری راه و مسیرم علی است، نور ضمیرم علی است نعره کشد باورم، حیدری ام حیدری قهر کند یا عطا، درد دهد یا شفا هر چه دهد می خرم، حیدری ام حیدری حب علی آبروست، صحن نجف آرزوست در به در حیدرم، حیدری ام حیدری ذکر علی چون عسل، شد سخنم از ازل تا نفس آخرم، حیدری ام حیدری eitaa.com/abdorroghaye
گِل آدم و رد پای نجف گِل نوح، از ناخدای نجف گِل هود و صالح، فدای نجف به جان همین انبیای نجف منم عبد دولتسرای نجف   رسیدم به خیرِ کثیرِ غدیر که بیعت کنم با امیر غدیر موحد شدم از مسیر غدیر به هر ذره ی حق نمای نجف منم عبد دولتسرای نجف   قسیم است بین سعید و شقی نرفته سرم زیر هر بیرقی غدیریه خوانده علیَ النَّقی... که باشم به زیر لوای نجف منم عبد دولتسرای نجف   نمک گیر، از سفره ی حیدرم علی رازقِ اول و آخرم به ‌خوش یمنی عصمتِ مادرم... شدم از ازل مبتلای نجف منم عبد دولتسرای نجف   به نور کمیل و مناجات خود به تفسیر قرآن و آیات خود به این عبدِ آیینه از ذات خود... مباهات دارد خدای نجف منم عبد دولتسرای نجف   چه ننگی است، جویای فانی شدن گرفتار هر آستانی شدن مرید فلان و فلانی شدن چه دانند قدر و بهای نجف منم عبد دولتسرای نجف   چه خوب است میل عنب داشتن ارادت به ماه رجب داشتن علیٌ مَعَ الحَق به لب داشتن... سر کوی دارالشفای نجف منم عبد دولتسرای نجف   ره عاشقی را رصد می کنم به خود، "ذکرِ هو" گوشزد می کنم توسل به بنت اسد می کنم... که جویم دلِ مقتدای نجف منم عبد دولتسرای نجف   به نور علی شد قرین، فاطمه علی دین و معیار دین، فاطمه در این راه، تنها معین، فاطمه دهد بوی او جای جای نجف منم عبد دولتسرای نجف   هلاک بتولم، هلاک علی شدم فاطمی، سینه چاک علی به یک جرعه باده ز تاک علی... شدم مست ایوان طلای نجف منم عبد دولتسرای نجف   دوباره دچار محرم شدم دچارِ نگارِ محرم شدم ببین بیقرار محرم شدم حسینی شو از کربلای نجف منم عبد دولتسرای نجف   اگر غم چشیدی، بگو یاحسین اگر آب دیدی، بگو یاحسین کفن گر خریدی، بگو یا حسین برو گریه کن پا به پای نجف منم عبد دولتسرای نجف eitaa.com/abdorroghaye