مادر بهنام در بیان خاطرهای از این شهید می گوید:هنگام آغاز جنگ تحمیلی بهنام سیزده سال و هشت ماه داشت، نخستین فرزندم بود، او در دوازده سالگی به من میگفت:” می خواهم طوری باشم که در آینده سراسر ایران مرا به خوبی یاد کنند و یک قهرمان ملی باشم.”
بسم الله الرحمن الرحیم من نمیدانم چه بگویم. من و دوستانم در خرمشهر می جنگیم به ما خیانت می شود. من می خواهم وصیت کنم , هر لحظه در انتظار شهادت هستم . پیام من به پدر و مادر ها این است که بچه های خود را لوس و ننر بار نیاورید از بچه ها می خواهم امام را تنها نگذارند و خدا را فراموش نکنند . به خدا توکل کنند . پدر و مادرها فرزندان خود را اهل مبارزه و جهاد در راه خدا بار بیاورید.
#وصیتنامھشهید
شهادت بهنام محمدی
با تشدید جنگ و تنگ ترشدن حلقه محاصره خرمشهر , خمپاره ها امان شهر را بریده بودند. درگیری در خیابان آرش شدت گرفته بود مثل همیشه بهنام سر رسید اما نارحتی بچه ها دیگر تاثیری نداشت او کار خودش را می کرد کنار مدرسه امیر معزی (شهید آلبو غبیش) اوضاع خیلی سخت شده بود. ناگهان بچه ها متوجه شدند که بهنام گوشه ای افتاده است و از سر و سینه اش خون می جوشید پیراهن آبی و چهار خونه بهنام غرق خون شده بود و چند روز قبل از سقوط خرمشهر شیر بچه دلاور خوزستانی بالاخره در 1359/7/28 پر کشید. 🕊
#منبر_بزرگان🌸🍃
کجا یه گناھ رو به خاطر
روی گلِ یوسفِ زهرا(س)
ترک کردی و ضرر کردی🙃؟!
#حاج_حسین_یکـتا💡
@abdozahra_69
"🧡❝"•••
«وَوَجَدَکَضَالًّافہدى»
-وتوراگمشدهیافتوهدایتڪرد(:"🌿
توگمنامےومنخودمرا ...
گمڪردم؛دستےبالاببࢪ
شایدبآدعاے"تـــــو"
پیدآشدم ... !
•💚• @abdozahra_69