ابوتراب
دوست دارم هر داستان رو که میخونم براتون بزارم تا شما هم حظ کنید ولی خب ...:))))
گفته اند سگ و شراب در نجف وارد نباید بشود نادر شاه گفت باید ازمایش کنم دستور داد سگ و شیشه ای شراب بیاورند زمانی ک حرکت کردند هرچه کردند سگ به طرف نجف رهسپار نشد و اخر زنجیر طلا را پاره کرد و به بیابان فرار کرد
وقتی شیشه را برسی کردند دیدن مبدل به سرکه شده ....!
ندیم نادر شاه چون دید شراب تبدیل به سرکه شده بداهه این شعر را سرود:
ابوتراب
گفته اند سگ و شراب در نجف وارد نباید بشود نادر شاه گفت باید ازمایش کنم دستور داد سگ و شیشه ای شراب ب
_در خاک نجف «ندیم» آسوده بخواب
اندیشه مکن ز پرسش روز حساب
جایی کِ بَدَل به سرکه گردد مِیِ ناب
بی شک که شود گُنه مبدل به ثواب...
ابوتراب
چه بزرگ مردی ست مولای ما... کتابی درباره ی فضایل حضرت امیر (علیه السلام) میخونم و چقدرر دارم عشق میک
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم/ بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم/ به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم/ به گفتگوی تو خیزم به جستجوی تو باشم/ حدیث روضه نگویم گل بهشت نبویم/ جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم/ مِی بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان/ مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم ....
_میرزا علی آقای شیرازی
ابوتراب
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم/ بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم/ به وقت صبح قیامت که سر ز
در عشق شون به مولا علی( علیهالسلام) سرودند این شعر رو ...