ابوتراب
دوست دارم هر داستان رو که میخونم براتون بزارم تا شما هم حظ کنید ولی خب ...:))))
گفته اند سگ و شراب در نجف وارد نباید بشود نادر شاه گفت باید ازمایش کنم دستور داد سگ و شیشه ای شراب بیاورند زمانی ک حرکت کردند هرچه کردند سگ به طرف نجف رهسپار نشد و اخر زنجیر طلا را پاره کرد و به بیابان فرار کرد
وقتی شیشه را برسی کردند دیدن مبدل به سرکه شده ....!
ندیم نادر شاه چون دید شراب تبدیل به سرکه شده بداهه این شعر را سرود:
ابوتراب
گفته اند سگ و شراب در نجف وارد نباید بشود نادر شاه گفت باید ازمایش کنم دستور داد سگ و شیشه ای شراب ب
_در خاک نجف «ندیم» آسوده بخواب
اندیشه مکن ز پرسش روز حساب
جایی کِ بَدَل به سرکه گردد مِیِ ناب
بی شک که شود گُنه مبدل به ثواب...