تعریف می کردن:
خوابش رو دیدم
خواب محمود رضا رو؛
با لباس کار...لباس رزم...لباس سبز...لباس سبز لجنی،
مهربون بود، مثل همیشه؛
خندون بود، مثل همیشه؛
گفتم محمودرضا وقتی رفتی رو تله انفجاری و زخمی شدی، اذیت شدی؟
گفت:
آره...
اما به خاطر خدا تحمل کردم
و از اون مرحله رد شدم...
چون واقعا میخواستم شهید بشم
و شهادت رو دوست داشتم...
و این یک #رویای_صادقه بود
#شهید_محمودرضا_بیضائی
۱ روز تا وصال...
🌱|@abokosar313