eitaa logo
به یاد ابوکوثر
207 دنبال‌کننده
109 عکس
136 ویدیو
1 فایل
مکانی برای دل نوشت... @abokosar110
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. بسم رب الحسین درشب اول قبرم زِ تو دارم خبرى آمدم تا که مرا پیش حُسینَت ببری یادتون کردیم یادمون کنید... میثم
متولد ۷۶ بود به هر دری زد که مادر اجازه بده اما مادر راضی نمی‌شد آخر هم بدون خبر راه می‌افته اما نصف شب ایست بازرسی مهریز از اتوبوس پیاده اش می‌کنن چون هیچ مدرکی همراهش نبوده... محمد علی سمت بیابون فرار می‌کنه و مأمورا هم دنبالش... اونقدر میره که هم خودش گم میشه هم مأمورا گمش می‌کنن خودش می‌گفت: ‌من تو تاریکی گم شده بودم که یه خانمی رو دیدم که نقاب زده بود آستین لباس دست راستم رو گرفت و گفت: برو مادرت رو راضی کن، به ما هم می‌رسی کلام که تموم میشه می‌بینه کنار جاده ایستاده برمی‌گرده رضایت می‌گیره و سه ماه بعد تو محرم سال ۹۴ فداییِ زینب کبری میشه... [شهیدمحمدعلی‌حسینی🌱] 🌱|@abokosar313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در تشییع پیکر محمودرضا، وقتی پیکر رسید به میدان ساعت تبریز و همه ایستادند به نماز، صادق بی‌توجه به صفوف نماز، آمد و زانوهایش را زد زمین و سرش را گذاشت روی گوشه تابوت نمی دانم با محمودرضا چه گفت که آخر، عاقبتش ختم به رفیقِ شهیدش شد... سالروز وصال آقا صادق عدالت اکبری🕊️ 🌱|@abokosar313
بچه ها خیلی دوستش داشتند همیشه تعدادی از نیروها اطراف محمد بودند مدتی بعد گفتم محمد باید معاون گروهان شوی قبول نمی کرد، با اصرار به من گفت: به شرطی که سه شنبه ها تا عصر چهارشنبه با من کاری نداشته باشی! با تعجب گفتم : چطور؟ با خنده گفت : جان آقای مسجدی نپرس! قبول کردم و محمد معاون گروهان شد مدیریت محمد خیلی خوب بود مدتی بعد دوباره محمد را صدا کردم و گفتم : باید مسئول گروهان بشی رفت یکی از دوستان را واسطه کرد که من این کار را نکنم گفتم : اگه مسئولیت نگیری باید از گردان بری! کمی فکر کرد و گفت : قبول می کنم ، اما با همان شرط قبلی! گفتم : صبر کن ببینم یعنی چی که تو باید شرط بذاری؟! اصلا بگو ببینم بعضی روز ها که نیستی کجا می ری؟ اصرار می کرد که نگوید من هم اصرار می کردم که باید بگویی کجا می روی؟ بالاخره گفت،: حاجی تا زنده هستم به کسی نگو من سه شنبه ها از این جا می رم مسجد جمکران و تا عصر چهارشنبه بر می گردم با تعجب نگاهش می کردم چیزی نگفتم بعد ها فهمیدم مسیر 900 کیلومتری دارخوئین تا جمکـــران را می رود و بعد از خواندنن نماز امام زمان(عج) بر می گردد می گفت: یک بار ۱۴ بار ماشین عوض کرده تا به جمکران برسد و نماز خوانده و سریع برگردد! راوی: سردار علی مسجدیان 🌱|@abokosar313
سعی می کرد تمام فرامین امام را انجام دهد و خانواده را با تشریح آن، متقائد می کرد امام تازه فرمان «جبهه رفتن واجب کفایی هست» را صادر کرده بودند برادرش از او ۱۶ ماه بزرگتر بود آن روزها که برادرش در جبهه بود و ما به روش‌های مختلفی می خواستیم او را از رفتن به جبهه منصرف کنیم، می‌گفتیم: برادرت در جبهه است و نیازی به رفتن تو نیست که جواب می‌داد: برادرم به جای خودش به جبهه رفته است نه به جای من و شما می‌گفتیم که امام فرموده‌اند سنگرهای علم و دانش را رها نکنید که می‌گفت: رها نمی‌کنم! و در جبهه و در ساعات بیکاری درس‌هایم را می‌خوانم... [شهید عبدالمجید شریف زاده🌱] 🌱|@abokosar313
می‌گفت: اگر می دانستم با مرگ من یک دختر به دامان حجاب می رود، حاضر بودم هزاران بار بمیرم تا هزاران دختر به دامان حجاب بروند!🙂 🌱|@abokosar313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زخم برداشتی اما زمین نخوردی تا آخرین نفس دفاع کردی... تا آخرین نفس یورش بردی... به نام زن به نام زندگی به نام آزادگی... ✍🏻پرستو‌علی‌عسگرنجاد آقا حمیدرضا الداغی💔 🌱|@abokosar313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ رو دیدم یاد یکی از خاطرات افتادم هم جای طنز داره هم افتخار... یاد ایام بخیر یه روز بعد عملیات یه اسیر د.ا.ع.ش رو گرفتیم کاری نداشتیم باهاش یه ساعت بعد دیدیم صدای؛ لبیک یاعلی و لبیک یا خامنه ای میاد دیدیم بله اسیر ما شده غزل نغمه خون این طرف هم: ش.ه.ی.د رضا اسماعیلی رو داریم جوان متاهل ۲۱ ساله از بچه های فاطمیون وقتی (رضا اسماعیلی)اسیرشد تیغو بالا سرش میگیرن و میگن به حضرت زینب (س)توهین کن تا و رهات کنیم و بیسیم رو میبرن جلو دهنش تا توهین کنه... مگر نه سر از تنت جدا میکنیم و رضا میبینن داره ندای لبیک یا زینب و لبیک یاعلی سر میده میثم
۱۲ فروند هواپیما ساعت ۵ غروب منطقه را بمباران شیمیایی کردند که یکی در ۱۰ متری او افتاد نعمت الله ماسکش را به یکی از رزمنده‌ها داد و خودش بدون ماسک ماند... درعمل دم نايژک‌های ريه تاول می‌زد و در بازدم تاول ها پاره می‌شد💔 به همین علت برای گفتگو کردن روی کاغذ می‌نوشت و کمتر صحبت می‌کرد در بیمارستان به دلیل حاد بودن جراحت نعمت الله، او را ممنوع از نوشیدن آب کردند... او از شدت تشنگی و زجر کاغذی خواست و روی آن نوشت:جگرم سوخت، آب نیست؟ و بعد از دقایقی به علت شدت جراحت، به شهادت رسید... [شهیدنعمت‌الله‌ملیحی🌿] 🌱|@abokosar313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه می خوای بدونی کارت خالصانه هست یا نه، یه راه حل داره... [سالروزوصال‌آقامحمودرادمهر🌱] 🌱|@abokosar313
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام و ارادت کنار مزار آقامحمودرضا به یادتونم میثم
چرا امام صادق(ع)محزون و شکسته شده بودن؟ صفوان جمال روایت می کند: در راه مدینه در حالی که قصد رفتن به مکه را داشتم، از ایشان پرسیدم: ای فرزند رسول خدا! چرا شما را محزون و شکسته می‌بینم؟ فرمودند: اگر تو نیز آنچه را که من می‌شنوم می‌شنیدی، این سوال را نمی‌پرسیدی... پس عرضه داشتم: شما چه چیزی را می‌شنوید؟ فرمودند: ابتهال و شکایت فرشتگان بر خداوند گرامی و عزتمند بر علیه قاتلان امیرالمومنین و قاتلان حسین(ع) و نوحه و ناله‌ی اجنه و گریه‌ی ملائکه که حول او هستند، شدت بی‌تابی آنها را می‌شنوم... چه کسی با این حال به غذا خوردن،نوشیدن و یا خواب میل می‌کند؟!💔 منبع|📚کامل‌الزیارات‌ 🌱|@abokosar313
موقعی که کسی فوت می کرد یا شهید میشد می‌گفت: دوست ندارم به مرگ طبیعی بمیرم من نمی‌خوام تو رختخواب جون بدم... یه بار پرسیدم: مگه مرگ غیر طبیعی هم داریم؟ خب همه به مرگ طبیعی می میرن! گفت: مرگی طبیعیه که تو رختخواب، در اثر بیماری یا... باشه پرسیدم: پس اگه آدم اینجوری نمیره، چطوری باید بمیره؟ گفت: طوری بمیره که در راه رضای خدا باشه + یعنی بره بجنگه؟ _ فقط جنگیدن نیست گاه کار هایی هست که جنگیدن نیست اما رضای خدا در اون کار هست تو اگه بتونی حق یه مظلوم رو از ظالم بگیری و در این حالت بمیری، مرگت قشنگه(: اگه مردی برای روزی خانواده اش تلاش بکنه و در این راه جونش رو از دست بده، خوبه ولی این باز هم کمه! آدم باید جوری باشه که تمام و کمال برای خدا و رضایت او کارش رو به انجام برسونه... [شهیدسیدحسین‌حسینی🌱] 📚دا 🌱|@abokosar313
اگه می‌خوای دختر حاج قاسم باشی، تو مکتب حاج قاسم باشی، اول باید مبارزه کنی... اول مبارزه با این نفس کوفتی! چون حاج قاسم بعد از این عزم و نیت و تربیته، جبهه رفت... کسی که میگه من دختر حاج قاسمم، مجاهدت رو برای خودش می پذیره تو کار فرهنگی مدرسه و دبیرستان و دانشگاه داره کار می کنه، دست دو نفر دیگه رو هم‌ می گیره میاره هیئت... اون وقت دستش میشه یدالله! الان حاج قاسم دستش شده یدالله... دست چقدر آدمو گرفت آورد تو خیابون حالشون رو خوب کرد؟ دختر حاج‌ قاسم یعنی کسی که دستش یدالله ست، حال همه رو خوب می کنه... دختر حاج قاسم یعنی اونی که تو دبیرستان مخ می زنه! صبح تا شب حرف می زنه، کتاب می خونه، موبایل و اس ام اس و واتس اپه، همه اش در مسیر تربیتس، شکار کردنس، یار برای امام زمان جمع کردنس... وقت نداره  حرف الکی بنویسه، تایپ کنه و چت کنه... دختر حاج قاسم یعنی این... 🌱|@abokosar313
بی تو به سر نمیشود... عکس آقامحمودرضا با کوثرخانومش. @abokosar313
به یاد ابوکوثر
من بافتن موی سر را خیلی خوب بلدم!(: یک بار هم من خودم [دخترم را برای زیارت امام]بردم چهار پنج ساله بود خانواده ما رفته بودند مشهد و او ماند پیش من، برای اینکه بیاید امام را روز عید ببیند صبح پاشدیم و سرش را شانه کردیم و مرتبش کردیم و موهایش را به زحمت بافتیم من بافتن موی سر را خیلی خوب بلدم اما با یک دست نمی شود دو دستی باید ببافند چون باید موهارا سه قسمت کنند رفقای پاسدار آمدند به کمک ما و ما موی سرش را بافتیم و چادر سرش کردیم و خدمت امام آوردیم... حضرت آقا| ۱۳۸۶/۱۲/۲۶ 🌱|@abokosar313
به یاد ابوکوثر
حقوقش کفاف زندگی مشترکی که شروع کرده بود رو نمی داد گاهی با موتور می رفت و مسافرکشی می کرد اما پولی که از این راه به دست می آورد رو خرج خورد و خوراک نمی کرد به خانمش می‌گفت: این پول رو جدا بذار من گواهینامه موتور ندارم ممکنه پولش شبهه ناک باشه به حقوق سپاه اطمینان بیشتری دارم با این پول، پول آب و برق و گاز و شارژ ساختمون رو بدیم... 🌱|@abokosar313
نَهایَةَ الحُــ❤️ـبْ؛ تَضْحیَة... عاقبت عــشـ❤️ــق؛ جانفدا شدن است... @abokosar313
مردم زیادند و پرتوقع! خدا یکی است و سریع‌الرضا.. پس تو او را راضی کن، دیگران چیزی نيستند! 🌱 @abokosar313